صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه هفتاد و چهار


 

                                                                       بسمه تعالی

صحبت در امامت زن بود که برای مثل خودش می شود یا نه و سه دسته روایات بود و گروه اول و دوم را خواندیم، گروه اول مثل روایت 10- 11- باب 20 جماعت دال بر جواز بود.

گروه دوم: تفصیل می داد بین نماز واجب و مستحب مثل روایت 1- 9- 12- باب 20 و بعضی روایات است که به طور کلی منع کرده است:

1- صحیحه زراره عن الباقر(ع) قلتُ له المراة تؤم النساء؟ زن می تواند پیش نماز شود برای زنها؟ قال: لا، فرمود نه، به طور کلی. الّا علی المیت اذا لم یکن احد اولی منها، بر میت می تواند نماز بخواند اگر کسی اولی از او نباشد. احتمالا ولایتش بر میت است یعنی همسرش است یا فرزندش است.

در جمع بین روایات که سه دسته بود چه بگوییم؟

1- جمع معمولی جمع به اطلاق و تقییداست، یعنی گروه دوم که تفصیل می داد مقید آن دو گروه شود. یعنی آنکه می گوید جایز است مطلقا یعنی در نافله و آنکه می گوید جایز نیست مطلقا یعنی در فریضه قاعده اش همین است منتهی یک مانع به نظر می رسد که بعضی گفتند و آن اینکه نماز نافله در کجا است؟

نماز استسقاء است و دیگری نماز معاده. نماز معاده مستحب نیست بلکه اعاده اش مستحب است یعنی مستحب است نماز ظهر را که فرادا خوانده دوباره به جماعت بخوانند، تعدد امتثال دارد و این تعدد امتثال غیر این است که اعاده اش مستحب است. پس نماز نافله ی که جایز است جماعت نماز استسقاء است و این اشکال دارد چون روایت که می گوید جایز است در کل فقه یک مورد بیش نداریم و حمل بر فرد نادر و شاذ می شود و این عقیده آقای خوئی و بعضی است.

این فرمایش به نظر درست نیست برای اینکه یک وقت می گوییم امامت النساء جایز یعنی در خصوص نماز استسقاء و این عمل بر نادر و شاذ است و گفته نمی شود و اگر از اول گفت جایز است زن در نماز استسقاء پیش نماز شود حمل بر فرد نادر نیست و اگر می گفت تجوز امامت النساء مطلقا یا اینکه می گفت تجوز امامت النساء یعنی در نماز استسقاء حمل بر نادر می شد. ولی اگر از اول در این ظرف گفته است اشکال ندارد و بر همه ی جمعها مقدم است جمع اطلاق تقیید، و جمع عرفی است عام و خاص و مطلق و مقید را متعارض نمی دانند، عرف قانون یک ماده را می گوید بعد تبصره می زند این را قانون متعارض نمی داند.

2- جمع دوم: روایات که منع کرده امامت زنها را مطلقا و یا منع کرده در فریضه حمل بر کراهت کنیم این تصرف در هیئت است و در رتبه مطلق و مقید نیست چون قانون مطلق و مقید را متعارض نمی دانند، اما رفع ید از روایات ناهی که مفادش بطلان استخلاف ظاهر است برخلاف جمع به اطلاق و تقیید، ظهور نهی اگر تکلیفی است در حرمت است اگر وضعی است در بطلان است و این خلاف ظاهر است.

اگر جمع اول را قبول نکردید مثل آقای خوئی نوبت به جمع دوم می رسد.

تنها نماز مستحب نماز استقساء نیست در زمان غیبت اگر نماز جمعه و عیدین را مستحب بدانیم است.

3- جمع حدایق: حدایق از محقق در معتبر نقل می کند که آن دو روایت دال بر تفصیل بین فریضه و نافله است مطرود است و کسی به آنها عمل نکرده است و صاحب مدارک ایشان را رد کرده می گوید: بعضی به همین روایات 9-12 و 1 عمل کردند و مرحوم صدوق این روایات را نقل کرده است پس حرف محقق در معتبر درست نیست.

شهید اول در ذکری فرموده است: اخبار لاتجوز امامت النساء نه کراهت و نه بطلان بلکه نفی استحباب مؤکد است.

استاد: این خیلی عجیب است که ما بگوییم نهی به معنای نفی استحباب باشد نه کراهت.

مرحوم محقق خراسانی در ذخیره به همین مقدار بسنده کردند در نماز واجب جایز است ولی افضل ترک است یعنی روایات ناهی حمل بر کراهت و اقل فضلا می شود.

صاحب مدارک روایات جواز را چون ضعف سند دارند قبول ندارند( موثقه سماعة و عبدالله بکیر) و قول سید مرتضی و ابن جنید را قبول کرده است.

صاحب حدایق بعد از نقل جمع ها می گوید به نظر یک جمع دیگری داریم: و آن اینکه منظور از نافله و فریضه نماز فریضه و نافله نیست بلکه جماعت فریضه و جماعت نافله است، لاتجوز در جماعت فریضه که جماعت واجب است مثل نماز جمعه[1]. بنابر مشهور وجوب تخییری است پس واجب است جمعه و تجوز امامتهن در جماعت نافله یعنی نماز یومیه.

و به عقیده خوئی(ره) و بعضی اینجا در فریضه حمل بر نادر می شود برای اینکه فریضه نماز جمعه است عبارت مطلق را حمل بر نادر کرده است.

استاد: این جمع بعید است و به نظر این جمع یعنی جماعت فریضه و جماعت نافله این بعید است.

مسأله بعدی در رابطه با یکی از شرایط امامت جماعت است و آن اینکه قاعد برای قائم و مضطجع برای قاعد امام نشود و این دو قسم تعبیر شده است:

1- مساوی با مساوی جایز است و کامل برای ناقص هم جایز است و اما ناقص برای کامل نمی تواند امام باشد، ناقص را برای ناقص عنوان نکردند، پس ایستاده بر ایستاده و قاعد و مضطجع می تواند امام باشد و قاعد بر قاعد و قائم بر قائم و مضطجع بر مضطجع می تواند امام باشد این یک قسم تعبیر است.

2- تعبیر دوم: موردی باید حساب کنیم قائم بر قائم- قاعد بر قاعد، مضطجع بر مضطجع، مضطجع بر قاعد و قاعد برای قائم، موردی بحث کنیم.

و مبنای این دو قسم کار چیه باید ببینیم قاعده اولیه چه اقتضاء می کند. آیا قاعده این است جایز است الا ما خرج بالدلیل یا اینکه قاعده عدم جواز است الا ما خرج و آنکه به نظر ما می رسد این است که جماعت مثل بقیه جماعتها است، یک عدّه ای که حرکت می کنند برای یک راهپیمائی سیاسی برای یک اهداف سیاسی، چه کسانی در راهپیمائی مشترکند؟ کسانی که هدفشان مشترک است، نه آنهایی که باهم راه می روند. مثلا یک کسی با ویلچر، یک کسی با عصاء، یک کسی با دو چرخه راه می روند این ها را کسی دخالت نمی دهد و آنچه مهم است هدف مشترک دخالت دارد، در جماعت، و جماعت مفهوم عرفی است مثل بقیه جماعات پس جایز است امامت همه اقسام الا ما خرج بالدلیل.

و اگر گفتیم جماعت مخترع شرع است موردی باید بحث کنیم هر مورد دلیل خودش را دارد.

نظر ما نظر اول است که جماعت مفهوم عرفی است شرع حدود و قیود گذاشته است لذا هرجا قید و حدود معین نباشد جایز است.

اول مازاده این تعبیر را نجفیون به کار می بردند، برای مزایده ها به یک کسی چوبی می گرفت به طشتی می زد کسی که قیمت اول را می گفت این می شد پایه، قیمت پایه بود.

اول مازاد در فقه اصطلاح شده است، به معنای پایه و تأسیس اصل است، چه روی این مبنا یا آن مبنا باید روایات ببینیم چه تجوز الا ماخرج بگوییم یا لا تجوز الا ما خرج بگوییم.

نظر عامه در این مسأله چیست؟ ابن رشد اندلسی، فیلسوف و فقیه است و ما کتاب او را که می بینیم اصلش این است آقای بروجردی سفارش داشتند که در عین اختصار همه اقوال را دارد و انسان متتبع بوده است: العلماء اتفقوا علی انه لیس للصحیح ان یصلّی فرضاً قاعداً اذا کان منفرداً او اماما همه اتفاق دارند که انسان صحیح و سالم نمی تواند نماز را نشسته بخواند چه فرادا یا امام جماعت باشد. لقوله تعالی: قوموا للله قانتین، قیام کنید وقت عبادات. اختلاف کجاست؟

و اختلفوا اذا کان المأموم صحیحا خلف امام المریض، اگر مأموم صحیح است و امام مریض، اختلافی است علی ثلاثه اقوال، سه قول است، پس عامه هم اتحاد ندارند لذا روایات حمل بر تقیه نمی شود قول اول: المأموم یصلّی قاعداً خلفه، مأموم سالم چون امامش مریض است نشسته بخواند گرچه می تواند ایستاده بخواند. چون پیامبر فرموده انما جعل الامام لیؤتم به فاذا جلس فاجلسوا همانطور که اذا کبر کبّروا، قاله احمد و اسحاق و بعض.

2- قول دوم: هرکسی به حد توان خود نماز بخواند امام مریض است نشسته بخواند مأموم سالم است ایستاده بخواند، یصلون خلفه قیاماً همانطور ما گفتیم هدف مشترک دخیل است بیشتر عقیده شان این است، عبدالبر، و علیه جماعة فقهاء الامصار، جماعت همه بلاد اسلامی و شافعی اصحابش، ابوحنیفه و اصحابش، اهل الظاهر( ابو داوود ظاهری) و ابوثور و غیره این عقیده را دارند، و زاد هؤلائی فقالوا یصلون قیاما و ان کان الامام لایبقی علی الرکوع والسجود یل یومی ایماءً، یک مورد را هم این ها اضافه کردند که و لو امام رکوع و سجود را کامل نمی تواند و با اشاره می خواند ولی مأموم کامل و ایستاده بخواند.

و روی ابن القاسم انه لاتجوز امامت القاعد و ان صلو خلفه قیاما و قعوداً بطلوا صلاته ظاهراً یحیی بن قاسم نقل کرده قاعد نمی تواند امامت کند برای قائم و قاعد و اگر امامت کند نمازشان باطل است. و عن المالک الاعادة فی الوقت، مالک گفته در داخل وقت اگر هستند اعاده کنند و خارج وقت را نگفته است و هذا بنی الکرامة لاالمنع، مالک مکروه می داند نه مانع. والمشهور هوالاول، مشهور عقیده اول است.

سبقوالاختلاف تعارض الأثار، چون روایات مختلف است اقوال مختلف شده است وتعارض العمل الآثار ای عمل اهل المدینة، عمل اهل مدینه که اصحاب و تابعین بین آنها بود یا روایات متعارض. و مالک می گوید عمل اهل مدینه مقدم است. و حیث انه فی ذلک روایتان، چون دو حدیث داریم یک حدیث از انس بن مالک از پیامبر است. پیامبر فرموده: اذا صلّی قاعداً فصلوا قعوداً، اگر امام جماعت نشسته می خواند شما نشسته بخواند انما جعل الامام لیؤتم به، اطلاق دارد و لو مأموم صحیح باشد مثل امام نماز بخواند.

حدیث دوم از عایشه: صلّی رسول الله(ص) و هو شاک جلوساً، پیامبر مریض بود نشسته نماز خواند و صلی ورائه قوم قیاماً، عده ای پشت سر پیامبر ایستاده نماز خواندند فاشارالیهم ان اجلسوا پیامبر اشاره کرد بنشینید فلمّا انصرف، وقتی نماز تمام شد، انما جعل الامام لیؤتم به اذا صلی جلوسا فاجلسوا.

حدیث عایشه: ما روایت داریم ابوبکر نماز خواند خبر به رسول الله رسید درحالی که زیر بغلش را حضرت امیر(ع) و فضل بن عباس گرفته بوند مسجد آمد ابوبکر را کنار زد و نشسته نماز خواند و آنها می گویند که پیامبر آمد جلس بجنبه و صلی جلوسا و صلی ابوبکر قیاماً، پیامبر نشسته نماز خواند و ابوبکر ایستاده خواند. والناس یصلون بصلاة ابی بکر، ابوبکر مأموم پیامبر بود مردم مأموم ابی بکر. عده ای گفتند این نماز آخر پیامبر است و ناسخ آن دو روایت عده ای گفتند، آن دو روایت ارجح است به آن دو عمل می کنیم و به ناسخ عمل نمی کنیم و این قول مشهور مبنای قول ما است که میزان هدف مشترک است نه هیئت مشترک، هرکسی به اندازه توان خودش نماز بخواند.

 



[1] حدایق ج 11: 189

   یک‌شنبه 13 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما