صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه هفتاد وهشت


بسمه تعالی

بحث در مسأله پیش نمازی نابالغ است که در عرف عقلاء و متشرعه هرکار را مربوط می کنند به کسی که آگاه در آن کار باشد نه اینکه حتما بالغ باشد، شخص پنجاه ساله ای که وارد نیست به او کار نمی دهند و به بچه 12 ساله که کار را بلد است کار می دهند میزان را بلوغ فکری می دانند نه بلوغ جسمی. چرا شارع بلوغ جسمی را شرط می دانند آیا این تعبد محض است؟

چون شارع نابالغ جسمی را مکلف نمی کنند عذاب ندارد و اعتماد به کارهای او هم ندارد ظاهراً همین جهت در نظر شارع بوده است و رفع القلم عن الصبی هم یعنی رفع قلم قانون از بچه نابالغ و قلم قانون مکلف را می نویسد و به بچه که می رسد نمی نویسد. نه تکلیف نه عذاب و نه وضع، هیچ ندارد. عقلاء مثل علامه حلّی را احتمال نمی دهد کار را خراب کند. خلاصه عقلاء کار را به آدم ماهر می دهند نه به بالغ جسمی. شاه اسماعیل صغیر جوان 13 ساله بود که تشیع را در ایران رسمی کرد گرچه از دوران آل بویه دولت تشیع در ایران بود. اگر بلوغ جسمی را شارع معتبر می داند به نظر ماتعبد محض است، از نظر عقلائی بلوغ فکری معتبر است.

روایات را بررسی می کنیم:

1- سند بد نیست عن علی بن ابراهیم عبدالله مغیرة، عن غیاث بن ابراهیم،(غیاث بن ابراهیم تبریه است) عن ابی عبدالله(ع) قال الغلام الذی لم یبلغ الحلم ان یؤم القوم و ان یؤذن.

2- لابأس ان یؤذن الغلام الذی لم یحتلم و ان یؤم، غلامی که بالغ نشده می تواند اذان بگوید و امام جماعت باشد.

شیخ طوسی غلام را به معنای مراهق می گیرند و الا فرمایش شیخ هیچ وجه ندارد که ادعای اجماع کرده است، غلام اساساً به اول طغیان جنسی اطلاق می شود و در ریشه لغت این معنا است. و شیخ طوسی این معنا مدنظرش بوده است.

3- موثقه سماعة بن مهران، تجوز صدقة الغلام و عتقه و ان یؤم اذا کان عشر سنین[1]، غلام ده ساله می تواند صدقه بدهد و آزاد کند و امامت کند.

غلام رشد فکری دارد که صاحب اموالش است لذا غلام به همان معنایی است که شیخ طوسی گفته است یعنی نزدیک به بلوغ جنسی. این روایت اخیر مقید آن دو روایت اول و دوم است یعنی ده ساله باشد.

روایت دیگر:

1- لابأس بالغلام الذی لم یحتلم ان یؤذن و لایؤم قبل ان یحتلم[2]، این روایت هم مطلق است با روایت پنج این باب که غلام ده ساله می تواند امامت کند تقیید می خورد.

سه دسته روایات است: دو روایت می گفت مطلقا غلام می تواند امامت کند یک دسته می گفت ده ساله باشد و دسته سوم می گفت جایز نیست امامت کند و روایت که ده ساله داشت به عنوان قید هردو گروه را قید می زند.

گروهی که جایز می دانست یعنی به شرطی که ده ساله باشد، روایت هفت این باب که می گفت مطلقا جایز نیست مقید می شود که اگر ده ساله باشد اشکال ندارد. و این جمع علی القاعدة است.

بعضی می گویند این جمع علی القاعده نیست چون وقتی قید بزند روایات جواز و روایت منع را به عشر سنین روایت منع حمل بر نادر می شود برای اینکه روایت منع کرده از امامت بچه ی زیر ده سال و این نادر است.

استاد: حمل بر نادر نمی شود چون زیاد است که بچه های زیر ده سال آشنا به مسائل دینی است، در همین کشور ما اهل سنت بچه ها را زور به مکتب می فرستند تا مسائل دینی را یاد بگیرند، علامه حلی را فاضل هندی می گوید در سن بچگی به اجتهاد رسیده بود و این بعید نیست و من هفت سالم بود مطول می خواندم. حمل به نادر نمی شود. مگر اینکه بگوییم از روایات مجوزه اعراض کرده است اصحاب.

و اعراض هم مشکل است برای اینکه شیخ طوسی ادعای اجماع کرده است که بچه مراهق می تواند امام جماعت باشد. و اگر اعراض ثابت نشود شهرت بر منع است و ما به خاطر شهرت احتیاط واجب می کنیم که امامت غیر بالغ جایز نیست امام باشد. شهید اول می گوید شهرت و رجحان با روایت منع است ولی این روایت منصرف است از موردی که نابالغ امام نابالغ شود و از قدیم در مکتب خانه ها رسم بود نابالغ امام امثالش می شد.

استاد: انصراف از این مورد ثابت نیست چون پرورش و تمرین دادن غیر از نماز شرعی است.

اگر بچه کبیره مرتکب گناه کبیره شود مثلا گرفتار فحشاء شود از عدالت نمی افتد چون نابالغ است ولی ذهن متشرعه امامت این چنین بچه را قبول نمی کند واین هم مؤید احتیاط واجب ما می شود. بعضی گفتند منع از امامت بچه تکلیفی نیست بلکه وضعی است و جماعت درست نیست.

استاد: اینکه گناه نکرده و گناه بالغ ها اثر وضعی روی این بچه نابالغ داشته باشد درست نیست و این مثل اموال نیست که اگر بچه سرقت کرد اثر وضعی برای بچه دارد اینجا اثر وضعی ندارد.

در مسأله 11 سید عنوان کردند چند نفری نمی تواند پیش نماز شود. جزام- برص- محدود به حدّ شرعی، حد شرعی خوردند، اعرابی یعنی بادیه نشین ها که ارتباط با شهر ندارند سید اینها را از باب احتیاط مستحبی گفتند. روایات این مسأله:

1- سألتُ اباعبدالله(ع) عن المجذوم والابرص، جذام دارد و برص دارد جذام خوره است که تمام آن محل را می خورد. برص سفیدی که زیر سوزن بزند جمع می شود بعد بیرون می آید و هر سفیدی برص نیست. از جذام و ابرص سوال کردم می تواند امام جماعت شود یؤمّان المسلمین؟ قال: نعم، بله می توانند قلتُ هل یبتلی الله بهما المؤمنین؟ خداوند مؤمن را مبتلا به برص و جذام می کند؟ ( در ذهن این طوری بوده که بلاهای این طوری مال کنار است، غافل از اینکه ایوب پیامبر به تمام بلاها مبتلا شد. حضرت فرمود و هل تتولّیه البلاع الاعلی المؤمن[3]، بلاها مال مؤمن است و موجب پاکی مؤمن است.

2- خمسة لایؤمنّ الناس و لایصلّون بهم صلاة فریضة فی جماعة، الابرص- المجذوم و ولدالزناء- والاعرابی حتی یهاجر والمحدود[4]،( کسی که حد بخورد) این روایت با روایت اول متباین است و متعارض حمل بر کراهت می شود چون امامت جماعت منصب است نباید امام مورد تنفر جامعه باشد.

3- سألته عن المجذوم و الا برص منّا( شیعه است) ایؤمّان المسلمین؟ قال: نعم می توانند امام باشند. و هل یبتلی الله بهذا المؤمن؟ قال: نعم آیا خدا مؤمن را به مرض مبتلاء می کند؟ فرمود: بله. و هل کتب الفرایض علی المؤمنین[5].

4- خمسة لایؤمنّ الناس علی کل حال، المجذوم- و الابرص و ولدالزناء والاعرابی والمحدود[6]، این روایت هم منع می کرد از امامت این پنج نفر و به دلالت استزام می گوید مأموم هم به این اقتداء نکند.

5- از اقتداء کردن به این ها منع می کند و به دلالت التزام از امامت این ها منع می کند، لایصلّینّ احدکم خلف المجذوم- والمجنون والابرص والمحدود و ولدالزناء والاعرابی لایؤم المهاجرین[7].

بعضی روایات جواز مثل روایت اول و چهارم معتبر است و روایت سوم در طریق صدوق به محمد بن مسلم اشکال است در روایت چهارم برقی از یعقوب بن یزید عن محمد بن زیاد( یعنی ابن ابی عمیر) عن حسین بن العلاء ابناء علاء همه معتبرند خصوصاً حسین از همه اوجه است.

و روایت پنج و ششم که روایات منع است هم معتبر است لذا بهترین جمع تصرف در هیئت است که حمل بر کراهت کنیم.

یا به تعبیر سید احوط استحبابی است که به این ها اقتداء نکنند.

چون این ها مورد تنفر است و امامت منصب است و لو محدود توبه کرده باشد از نظرها افتاده است. به همین جهت امام به ابان می فرماید و اجلس فی المسجد وافتی الناس نه به هرکسی و راجع به ذکر یا بن آدم می فرماید ثقة مأمون علی الدین والدنیاء جواهر و بعضی ها تصریح دادند محدود کراهت دارد امام جماعت شود نه اینکه جایز نباشد. و نظر کسانی که می گویند مکروه است به این روایت است که بارها خواندیم صلّ خلف من تثق بدینه، میزان وثوق است و محدود چه بسا بهتر از کسانی باشد که حد نخورده است چون متنبه شده است.

و اگر بگوییم تعارض و تساقط حرف ما پیش می آید که جماعت مفهوم عرفی است یا شرعی؟ ارگ عرفی باشد برائت جاری می کنیم اگر شرعی بدانیم اصل عدم مشروعیت است.



[1] وسائل باب 14 ح 3-8-5

[2] وسائل باب 14 جماعت ح 7

[3] وسائل باب 15 جماعت ح 1

[4] وسائل باب 15 جماعت ح 2

[5] وسائل باب 15 جماعت ح 4

[6] وسائل باب 15 جماعت ح 5

[7] وسائل باب 15 جماعت ح 6

   یک‌شنبه 13 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما