بسمه تعالی
مسأله ای را سید عنوان کردند به عنوان مسأله سوم جماعت که نماز مغرب
را به نماز عشاء امام اقتداء کردند نمی داند سه رکعت خوانده یا چهار رکعت. اگر سه
رکعت خوانده نماز صحیح است اگر چهار رکعت خوانده باطل است، اینجا مطاوعت مطرح نیست
چون مطاوعت در امر مشترک است و این مأموم نمازش سه رکعتی است و ثانیاً رجوع شاک به
متیقن در شک مستقر است اما اگر زود به ذهنش رسیده مراجعه نمی کند و لازم نیست به
متیقن مراجعه کند.
اگر فهمید در رکعت چهارم است رکوع نرفته می نشیند سجده سهو می کند از
باب قیام بی جایی که کرده نه به خاطر زیادی رکعت، اما اگر تسبیحات را خوانده تابع
عقیده و مبنای است که سجده سهو را لازم می داند ما در محل خودش بحث می کنیم.
مسأله چهارم: اگر کسی را عادل می دانست و به او اقتدا می کرد ولی یک
گناه کبیره از او دید اقتداء درست نیست مگر اینکه توبه کند و ملکه ی دوری از گناه
در او باقی است.
اما اینجا یک بحث است که در توبه ملکه باعثه بر ترک گناه معتبر است؟
یک حالت نفسانی است فرق بین ملکه و حال در کتب مختلف ذکر شده است حال به آن حالاتی
گفته می شود که زایل می شود ملکه به آن حالاتی گفته می شود که رسوخ کند ورود زایل
نمی شود.
بعضی ظاهر کلامشان این است ملکه معتبر نیست مثل آقای خوئی که استقامت
عملی در جاده شرع را معتبر می داند، عملاً در مسیر شرع است حالا چه منبعث از ملکه
در روحش باشد یا همینکه گناه نمی کند. پس ملکه لازم نیست.
استاد: باید دقت شود اگر کسی گناه نمی کند نه به جهت الله بلکه به
جهات نفسانی دیگر، گناهان را ضرر به جسم و روحش می داند منهای خدا، احکام شرع طبق
فطر است وقت نور احکام را طبق فطرت می بینند نه طبق نور الهی، طبق فطرت می بیند
گناه بد است. شرب خمر و دروغ و به روح و جسمش ضرر دارد. طبق صحیحه عبدالله ابن ابی
یعفور قبلا خواندیم اینکه ستیر و عفیف در مقابل مسائل الهی باشد، به عبارت دیگر
کسی منهای خود گناه را ترک کرد عادل می گوییم؟ من به نظرم می آید، ایشان هم منظورش
این نباید باشد بلکه استقامت عملی منبعثة من حالت را سخة نفسانیة کفی و الا فلا یکفی.
مسألة: اگر از عادلی گناهی دیدیم آیا از عدالت ساقط می شود، غیبة
مبتلا به وا شد از زناء است نه مهم تر، شخص باید طرف مغتاب را راضی کند خیلی سخت
است. برای من نقل کردند یکی از علماء که فوت کردند گفتند من خدمت حضرت آیت الله
شیخ ابوالقاسم کبیر قمی بودم( دائی پدرم) یکی از مراجع بعدی گفت آقا ما از درس شما
خیلی استفاده می کنیم بیش از استفاده از درس بعضی بزرگان. ولی اسم نبرد، معلوم شد
حاج شیخ را می گوید، بعد از درس گفت آقا من صیغه استغفار را می خوانم تو هم بخوان،
که این کار را می کند، آقای شیخ ابوالقاسم کبیر جهت تایید حاج شیخ یک روز پای درس
ایشان حضور یافتند. اگر شخصی غیبت کرد از عدالت می افتد؟ این تابع این است فراموش
کرده بود یا غافل بوده یا اینکه حکم و موضوع را نمی دانسته است، اگر این طور باشد
قاعدة عدالت باید برقرار باشد. چون نمی دانیم عمل صادره درست بوده یا نه حمل بر
صحت مثل اینکه نماز خوانده نمی دانیم درست خوانده یا نه حمل بر صحت، بعید نیست
اینجا حمل بر صحت جاری باشد. حمل بر صحت چه عقلائی باشد چه روی ادله ی شرعی، جاری
است.
حمل بر صحت در دو جا به کار می رود:
1- آیا گناه کرده یا نه حمل بر صحت می شود.
2- نماز درست خوانده یا نه و صیغه نکاح خوانده حمل بر صحت می شود. پس
یکی در حکم تکلیفی است یعنی گناه نکرده است، یک عمل صادر شده نمی دانیم گناه است
یا نه حمل بر صحت می شود و اثر حکم که فسق باشد نیز برداشته می شود. یکی هم راجع
به حکم وضعی است که صحیح است یا فاسد.
اگر فهمیدیم گناه کرده است مثلا رقیب است، آقای خوئی می گفت کسی پیش
من آمد که از دوره جوانی تا حال ترا رقیب می دانستم و می کوبیدم، ولی خدا می داند
چکار کند.
توبه خیلی سخت است چون توبه آیا این است فعلا نمی توانم یا اینکه اگر
در همان شرایط گناه برگردم گناه نمی کنم؟ توبه دشوار است. فرض کردیم توبه کرد عادل
است چون ادله توبه می گوید التائب من الذنب کمن لازنب له، و اگر نمی دانیم توبه
کرد یا نه و استغفرالله گفت حمل بر صحت جاری است لذا خوب است همه ائمه جمعه و
جماعت بگویند استغفرالله و اتوب الیه تا خیال مأمومین جمع باشد اما اگر توبه را
نشنیدیم به فسق باقی است. این فرد مسلمان است یا غیبت کرده یا غیبت شنیده8 است
السامع احدالمغتابین، شنونده9 در حکم غیبت کننده است، اما بگوییم این مسلمان و
شیعه است و مقتضای ایمان و اسلام این است که توبه کرده باشد، حمل بر صحت را در عمل
قبلی جاری می کنیم چون عمل خارجی ندارد تا حمل بر صحت بر عمل خارجی جاری کنیم.
آیا حمل برصحت در عمل قلبی درست است یا نه؟ از باب ظهور حال مسلم یا
از باب حمل ایمان بر صحت؟ ظهور در فقه همه جا مطرح است، کف حمام هیمن طور می رود و
در حدیث دارد و یغتسل فیه الجنب والنجس، نمی دانیم حمل برصحت جاری می شود.
ظاهراً در کلمات فقهاء حمل کنیم عمل قلبی را از باب ظهور و حمل بر صحت
کنیم وجود ندارد.
ایمان با اسلام فرق دارد، ظهور اسلام در این نیست که توبه کرده باشد
چون الی ما شاءالله مسلمان هستند که گناه می کنند، اسلام فقط قول شهادتین است،
اسلام تسلیم است اقتضاء ندارد که گناه نکند، ایمانن یک عمل قلبی است و اعتقاد است
به قول بعضی دانشمندان غربی هر آنچه از راه مغز وارد شد از راه جواریح و دست خارج
می شود، پس افعال جواریحی تابع عمل مغز و قلب است پس گناه نمی کند اگر گناه کند
توبه می کند. آیا در ایمان حمل بر صحت جاری می شود؟
آیا در غیر معصومین همه آنها گناه نمی کنند، ایمانشان مقتضی این است
گناه نکنند؟
غیر معصومین با درجات عصمت که است از افراد که توانائی گناه ندارند،
من العصمت تعذرالمعصیت یا افرادی است که گناه نمی کنند حتی صغیره هم انجام نمی
دهند و خداوند هم گناه نکردنشان را تضمین کرده است بالاتر از همه این ها عصمت حضرت
زهرا است.
آیا کسانی که این درجات عصمت را ندارند مقتضای ایمانشان این است که
گناه نکنند؟ در بعضی افراد که واقعا عشق الهی دارند گناه نمی کنند اگر گناه کنند
زود پشیمان می شوند. ملاحظه کردید اشعار آن شاعره ایرانی را درباره دیوانه ای که
بچه ها سنگ می زدند و پایش مجروح شد.
عاقلی دیوانه ای را پند داد چرا خودت را معالجه نمی کنی تا بچه ها
اذیت نکنند او برگشت و گفت من همی بینم جلال اندر جلال تو چه می بینی به جز وهم و
خیال. عشق در من شرار افروخته من چه می دانم که پایم سوخته، کسانی در همین درجات
هستند.
شما ملاحظه کنید دعای ابوحمزه ثمالی در میان شعرا در میان دعای کمیل و
دعاهای دیگر به منزله مولوی است و آنها حافظ است. در دعاء ابوحمزه دارد: ای ربی
جلّلّنی بسترک، و اعف عن توبیخی بکرم وجهک، فلوا طلع الیوم علمی ذنی اح غیرک ما
فعلتُ و لو خفتُ تعجیل العقوبة لاجتنبتُ، لالانکّ اهون الناظرین و اخف المطلعین،
بل لانک ستارالعیوب، و غفارالذنوب و علام الغیوب، فاسترالذنب بکرمک و تؤخرالعقوبة
بعملک، امام سجاد می گوید خدا یا ستاریت را بر من حفظ کن و اگر کسی می دید هرگز
گناه نمی کردم در محضر تو گناه می کنم نه اینمکه ترا کوچک می دانم بلکه از باب این
است که تو کریمی. مؤمنین خوب ما اینها را می دانند، گناه می کنند پشیمان می شود،
گناه می کند پشیمان می شود.
خلاصه: جمع کنیم مطلب را. در عمل خارجی شک کنیم حمل برصحت می کنیم، در
فقه و در بین عقلاء هم این طوری است. اما در عمل قلبی و ایمان به مقتضای ایمان و
عمل قلب مثلا می دانیم شیعه است و در نماز میت می خوانیم لانعلم منه الاخیراً،
یعنی اهل ولایت است یعنی شیعه است، نه اینکه گناه ندارد اینجا هم ایمان دارد
مقتضای عمل قلبی عدم گناه است و عقلاء در عمل قلبی حمل برصحت جاری می کنند روشن
نیست و حجیت ندارد، پس اگر توبه ای شنیدیم و لو در اول نماز می گوید استغفرالله من
جمیع الذنوب کافی است والا حمل بر صحت نمی شود و دلیل محکم در فقه نداریم.
و در اینکه حقیقت توبه پشیمانی است روایات داریم:
1- مرحوم صدوق جزماً نقل می کند می گوید من الفاظ رسول الله(ص) جزء
کلمات پیامبر است فرموده: الندامة توبة.
2- از امام باقر نقل می کند: کفی بالندب توبة.
چنانچه اگر خودش گفته توبه کردم گناهی بر او نیست.
3- لاذنب للتائب،
کسی که توبه می کند مثل اینکه گناه نکرده یعنی چه؟ از جهت اینکه عذاب نمی شود و
این مسلم است اما زا جهت کمالات باهم یکی است؟ تایب مثل چینی بند زده است که قدیم
چینی شکسته را بند می زدند، کسی که گناه نمی کند مثل چینی سالم است.
در روابط اجتماعی مثل هم که نیستند، یک کسی گناه نکرده و با کسی که از
گناهش خبر دارند باهم یکی نمی دانند، مگر استثناءً، در قبرستان حاج شیخ دیده ئید
یک جایی است به نام رسول ترک معروف است، می گویند تمام جاهایی که روی زمین گناه
کرده است همانجا رفته نماز خوانده برای از بین بردن آثار گناه و کسانی به او متوسل
شدند حاجت گرفتند و می شناسیم.
التائب من الذنب کمن لاذنب له، عقوبت ندارد؟ یا در کمالات نزد خدا این
طوری است چون شکسته تر است در کافی روایت دارد، اگر مخلوقات گناه نمی کردند و
پشیمان خداوند خلقی را می آورد که گناه می کردند و پشیمان می شدند، پشیمانی حالت
انفعال و شکسته نفسی به وجود می آورد که آن کسی گناه نکرده این طور نیست.
مسأله بعدی: اگر امام جماعت نماز می خواند نمی دانیم فریضه است یا
نافله، اقتداء نمی شود مگر رجاءً اقتداء کند اگر معلوم شد فریضه است درست است، اگر
نافله بوده درست نیست اگر عمل به وظیفه منفرد نکرده باشد.
و همین طور اگر فریضه است اما یومیه نیست از نظر نظم و ترتیب به یومیه
نمی خورد، اما نماز یومیه به یومیه اقتدا می شود مطلقا و لازم نیست مثل هم باشند،
اقتداء جهر به اخفات و بالعکس و هرکدام از نمازها به دیگری اقتداء می شود.