بسمه تعالی
آخر جلسه قبل مطلبی را گفتیم که نیاز به توضیح بیشری دارد که سید
عنوان کرده است اصل بحث این بود که هم می شود قاعده اشتغال جاری کرد و هم استصحاب
جاری می شود کرد به کدام تمسک کنیم، مثل کسی که نمی داند نماز ظهر و عصر را خوانده
یا نه از باب قاعده اشتغال باید بخواند، و از باب استصحاب اول وقت نخوانده بود
الآن شک دارد استصحاب جاری می شود قبل الوقت کسانی که اصل عدمی را جاری می کند
استصحاب اصل عدم جاری می کند.
مرحوم آقای نائنی و خیلی های دیگر که درحاشیه مکاسب مطرح شده قاعده
اشتغال را مقدم می دانند برای اینکه استصحاب دو رکن دارد یقین سابق و شک لاحق ولی
قاعده یک رکن دارد و آن نفس شک است که مسأله را حلّ می کند.
عده ای می گفتند استصحاب مقدم است چون استصحاب واقع را نشان می دهد
وقاعده اشتغال اصل است واقع را نشان نمی دهد و وظیفه را تعیین می کند، با نشان
دادن واقع نوبت به شک که واقع را نشان نمی دهد نمی شود و استصحاب محرز است مثل
اماره است. لذا اماره که استصحاب است مقدم است اصل مسأله را بخوانیم تا به این قسم
مسأله برسیم: مرحوم سید عنوان کردند در مسأله هشتم اگر امام نماز قطعی می خواند چه
اداء و چه قضاء مأموم نماز احتیاطی مستحب می خواند نه احتیاط واجب، اینجا احکام
جماعت با است می تواند امام به مأموم و مأموم به امام رجوع کند عندالشک؟ برای
اینکه نماز امام نماز است و نماز مأموم معلوم نیست نماز باشد لذا قاعده و احکام
جماعت جاری نمی شود، گفتیم مأموم به امام رجوع می تواند ولی امام به مأموم نمی
تواند رجوع کند چون نماز مأموم معلوم نیست نماز باشد.
اگر نماز مأموم نماز باشد رجوعش به امام در شک و در زیادی رکن درست
است اگر نماز نیست ضرر نکرده است، ولی امام نمی تواند به مأموم رجوع کند برای
اینکه نماز مأموم احتمال دارد نماز نباشد.
اما اگر نماز مأموم احتیاط واجب بود، مثل کسی که نمی داند نماز ظهر و
عصر را خوانده یا نه در اول وقت، قاعده اشتغال و استصحاب جاری است.
پس اگر مأموم روی قاعده اشتغال نماز می خواند، اینجا امام به مأموم
مراجعه می تواند و احکام جماعت جاری است؟ متابعت از امام در زیاده رکن مغتفر است؟
و در صورت شک امام می تواند به مأموم رجوع کند؟
استصحاب می گوید که محرز است و واقع را نشان می دهد کانه نماز نخوانده
است و اماره است لذا احکام جماعت جاری است و امام در شکوک به مأموم و در زیاده رکن
هم چنین به مأموم رجوع می تواند. چون مأموم طبق اصل محرز نمازش نماز است.
اگر مثل آقای نائنی گفتیم قاعده اشتغال جاری است، اشتغال نمی گوید
واقع این است که نماز نخواندی بلکه می گوید وظیفه ات این است نماز بخوانی لذا
احکام جماعت جاری نیست مثل رجوع در شک و زیاده رکن.
اگر در شرایط نماز مثل وضوء اما بگوید طبق استصحاب وضوء دارم احکام
جماعت بار است نمازت واقعی است و در نماز واقعی احکام جماعت جاری است.
پس طبق نظر سید در مواردی که ذکر شد استصحاب جاری شد احکام بار است
اما اگر از باب قاعده اشتغال می گوید نماز نخواندم، واقع را نشان نمی دهد احکام
جماعت بار نیست.
اگر استصحاب را حجت ندانیم یا اصل بدانیم نه اصل محرز همان حرف آقای
نائنی می شود به نظر ما استصحاب مقدم است، برای اینکه در نهاد شخص است که نخواندم
و نوبت به یقین سابق و شک لاحق که لحاظ کند نمی رسد لذا اماره می شود.
مسأله ی بعدی اینکه اگر امام زودتر نمازش تمام شد و مأموم در تشهد است
یا در اسلام است آیا نماز فرادا می شود؟ برای اینکه دو جمله بدون امام باقی مانده
است، مأموم بدون امام هم نمی شود، بعضی گفتند فرادا می شود، حالا قصد فرادا لازم
است یا نه که بحث جداگانه است مرحوم شاهرودی می گویند قهراً فرادا می شود نیاز به
قصد ندارد زیرا جماعت امام و مأموم لازم دارد که نیست.
استاد: ما در معلقات داریم این جماعت است برای اقتداء و ائتمام یک
حقیقت شرعیه جدا از عرف نداریم، یک مفهوم عرفی است، نمی گویند این جدا شد می گویند
یک مقدار تأخیر شد، تأخر تأخیراً سیسراً اگر در اجتماعات و راهپیمائی دومتر عقب
ماند نمی گویند جدا شد می گویند عقب ماند، اینجا هم عرفا این همان جماعت است فرادا
نمی شود. ولی می تواند قصد فرادا کند و قصد فراد را ما جایز می دانیم و به همین
جهت جلو بودن مأموم در تشهد و سلام از امام به دو جهت درست است در جماعت باقی
بماند ثوناب جماعت ببرد یا قصد فرادا کند فرادا شود.
مطلب بعدی: اگر مأموم یک رکعت دیرتر آمد در رکعت دوم امام رکعت اول
مأموم و هم چنین در رکعت آخر امام که می نشیند تشهد و سلام می دهد و رکعت سوم
مأموم است، مأموم چکار کند؟ آیا بلند شود یا بنشیند تا نماز اما تمام شود، وقتی می
نشیند به حالت تجافی بنشیند یا معمولی بنشیند.
مسأله ای که سید عنوان کرده است عبارتش این است مسأله نهم:
یجوز للمأموم مسبوق برکعة. مأموم که یک رکعت عقب افتاده است جایز است
که ان یقوم بعدالسجدة الثانیة من رابعة الامام جایز است بعد از سجده دوم رکعت
چهارم امام بلند شود و جدا شود و ینفرد، لکن یستحب ان یتابعه للتشهد، در تشهد
متابعت کند مستحب است، متجافیاً در حالت تجافی باشد، الی ان سلّم ثم یقوم للرابعة،
تا امام سلام بگوید بعد بلند شود برای رکعت چهارم، در رکعت دوم هم همین طور است با
اندک تفاوتی که دارد.
اصل اینکه می تواند بلند شود قطعی است برای اینکه قصد فرادا جایز است.
اما اینکه مستحب است بنشیند روایات داریم که بنشیند:
1- و ان ادرک رکعة قرأ فیها خلف الامام، اگر به یک رکعت رسید قرائت را
بخواند و امام مثلا در رکعت چهارم است، پشت سر امام قرائت بخواند و امام تسبیحات
می خواند، فاذا سلّم الامام قام فقرأ بامّ الکتاب، بلند می شود فاتحه و سوره می
خواند بعد قصد فتشهد، می نشیند تشهد می خواند، ثم قام فصلی رکعتین...
می گوید وقتی امام سلام داد بلند شود پس جلوس درحال تشهد را دارد.
2- عن الرجل یدرک رکعة الثانیة مع الامام و هی له الاولی، کسی رکعت
اولش است و رکعت دوم امام، کیف یصنع اذا جلس الامام؟ امام که به تشهد می نشیند این
چکار کند؟ قال: یتجافی و لایتمکّن من العقود،
نفسش کامل نباشد، و خودش چند صورت دارد، می تواند پاشنه پایش را زیر ران قرار دهد
می تواند سر پنجه پا بنشیند که زانوها از زمین فاصله دارد، تجافی یعنی قدری از
زمین فاصله بگیرد، نیمه خیز که به زمین نچسبیده و کاملا هم دور نشده است، در تلقین
میت می خوانیم اللهم جاف الارض عن جنبیه، خدا یا زمین را از دو طرف این دو رکن
فشار قبر نبیند، مقصود آن جا قبر برزخی است نه قبر مادی.
3- سئل عن رجل فاتته صلاة رکعة من المغرب مع الامام، کسی یک رکعت از
دستش رفته است و به دو رکعت رسید، فادرک الثنتین، فهی الاولی له والثانیة للقوم،
رکعت اول این است و رکعت دوم قوم فیتشهد فیها؟ تشهد بخواند؟ قال نعم، بله می تواند.
قلتُ والثانیة ایضا قال نعم دوباره در رکعت سوم آنها تشهد بخواند؟ فرمود بله. قلت
کلهنّ سه تشهد می شود، دو تشهد با آنها یک تشهد هم در آخر خودش می خواند قال نعم،
فرمود بله بعد فرمود و انّما هی برکة،
در زندگی مایه برکت است، از این کلمه برکت بدست می آید مستحب است نه واجب.
4- قلتُ لابی عبدالله(ع) روحی فداک یسبقنی الامام برکعة، امام یک رکعت
قبل از من است تکن لی واحدة ولدالثنتان، برای من رکعت اول و برای او رکعت دوم است
فاتشهد کلّما قعدتُ، وقتی می نشینم تشهد بخوانم؟ قال نعم فانما التشهد برکة،
بله تشهد برکت دارد.
5- سألته عن الرجل یدرک الرکعة من المغرب کیف یصنع حین یقوم ویقضی
ایقوم و یقعد؟
این روایت برکت را ندارد، و آن روایات صراحت داشت که برکت است یعنی
مستحب است پس لزوم ندارد و نشستن به حالت تجافی باشد.
6- عن الرجل یدرک رکعة الثانیة مع الامام کیف یصنع اذا جلس الامام،
امام که می نشیند چکار کند؟ قال یتجافی و لایتمکن من القعود، روی زمین ننشیند
تجافی کند فاذا کانت الثالثة وقت رکعت سوم امام و رکعت دوم این است تشهد بخواند
بلند شود.
7- من اجلسه الامام، آنجایکه از امام متابعت می کند به صورت تجافی
بنشیند و لایتمکن کاملاً،
کامل ننشیند.
از مجموعه روایات استفاده می شود از کلمه برکت استفاده می شود و
ثانیاً می تواند قصد فرادا کند نماز خودش را بخواند، ثالثاً تجافی بنشیند کامل
ننشیند، نیم نشستن، نیم خیز را تجافی می گویند.