بسمه تعالی
یکی از ابحاث لاتعاد این است که در صدق زیاده عرفا شرط است از نسخ
اجزاء نماز باشد یا اگر از اجزاء نماز نباشد زیاده حساب می شود در این صورت مستثنی
لاتعاد فرق می کند.
خلاصه آیا شرط است زاید از جنس مزید فیه باشد یا نه؟ بعضی مثل نراقی
در مستند و آقای شاهرودی و گلپایگانی در حاتبه عروة می گویند باید زائد از جنس
مزید فیه باشد مثلا کسی ساختمان می سازد شعر می خواند هرچند قصد بکند زاید از جنس مزید
فیه ساختمان زیاد نمی شود.
استاد: این مطلب در مرکبات حقیق ممکن است درست باشد و از جنس مزید فیه
باشد و الاصدق زیاده نمی کند ولی در مرکبات اعتباری تابع معتبر است، عرف کار
ندارد، شارع اعتبار می کند مثلا یک واحد تشکیل شود، مثلا قرائت کار زبانی و رکوع
از مقوله ی وضع کار افعالی، اینها عملا عمل واحدی تشکیل می دهند.
حتی در مرکبات حقیقی شرط نیست از جنس مزید فیه باشد مثلا آخر با سیمان
و آهن با هردو فرق دارد از جنس هم نیست. بازهم زیاده است. در ما نحن فیه اگر جزء
را به قصد جزئیت زیاد کند زیاده حساب می شود و اینکه زاید از جنس مزید فیه باشد در
مرکبات حقیقی و اعتبار قبول نداریم و در نماز هم مقوله ی وضع مقوله ی کیف عمل
واحدی را تشکیل می دهند، اگر چنانچه قرائت و سوره اضافه کرد صدق زیاده می کند(
قرائت از مقوله کیف مسموع است) اگر مستحبات را جزء بدانیم زیاده صدق می کند والا
نمی کند.
بعضی مستحبات جزء نمی دانند برای اینکه می گویند مستحبات در ماهیت
نماز اثرگذار نبوده و مقوم ماهیت نیست و اگر نباشد ماهیت بدون این ها است.
استاد: بلکه در هر چیزی اجزاء ما هوی و تزیینی وجود دارد و مستحبات
اجزاء تزیینی و اجزاء فردی است بلکه اجزاء ماهیت هم است، و عرف هم اجزاء تزیینی را
جزء می داند.
علی ایّ حال مطلب دیگری پیش می آید: آیا می شود در وسط نماز قرآن دعای
ابو حمزه را بخونند؟
بله می شود و لو طولانی باشد بعضی مثل سید می گویند می شود بخواند به
شرطی که ماحی صورت صلاتی نباشد و به نظر می رسد حق با کسانی است که قرآن و دعاء
هرچه طول بکشد ماحی صورت صلاتی نیست برخلاف علمای دیگر مثل خواراندن بدن ولی اذکار
این طور نیست. از امام صادق نقل است ایاک نعبدو ایاک نستعین را آنقدر گفتیم که
صدای معبود را شنیدم و کسی از علماء همدان
در این اواخر شبیه این حرف را زده بود کسی گفت از کجا می دانی صدای خداست گفت دوست
صدای دوست را خوب می شناسد، اما زین العابدین ایاک نعبدوایاک نستعین را شصت بار
تکرار می کرد مرحوم آقای نخودکی معروف در کنار گنبد امام هشتم پشت بام در زیر
باران برف آن قدر رکوع خود را طول داد که کبوتران روی پشتش می نشستند به فکر اینکه
جماد است.
اویس قرنی یک شب رکوع را ادامه می داد می گفت هذه لیلة الرکوع یک شب
سجده را طول می داد می گفت هذه لیلة السجود. پس قرآن و دعاء و اذکار اگر قصد جزئیت
کند جزء نماز است و روایت دارد کلما ذکرت الله اوالرسول فهو من الصلاة این روایت
این است:
1- شیخ طوسی باسناده عن علی بن محمد عن علی بن مهزیار سند خوب است،
قال سألت ابا جعفر(ع) ( امام جواد ) عن الرجل یتکلم فی صلاته الفریضة بکل شئ یناجی
به ربّه، از امام جواد پرسیدم کسی در نماز فریضه به هرچیزی صحبت می کند( بکل شئ
کمیت و کیفیت هر دو را می گیرد) با خدا مناجات می کند؟ قال نعم،
فرمود اشکال ندارد و درست است.
2- کلینی عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد، سعید بن سعید عن ابوب عن
حسین بن عثمان که علامه در خلاصه و نجاشی هر دو را توثیق کردند عن عبدالله بن
عثمان عن حلبی قال ابوعبدالله(ع) کلما ذکرت الله عزوجل به اوالنبی(ص) فهو من
الصلاة،
هرچه که خدا و پیامبر را یاد کنی، اجزاء مستحب مثل صلوات جزء نماز است و خداوند
اعتبار جزئیت کرده است، پس حرف آقای خوئی که می گفت اجزاء مستحبی نیست درست نیست،
در توجیه این روایات خوئی می گوید این روایات اجزاء مجازی و ادعایی را می گوید نه
اجزاء حقیقی، در جواب باید گفت که ما سه نوع جزء داریم جزء ماهوی جزء فردی جزء
ترخیصی همه ی این ها جزء هستند و مستحبات اجزاء ترخیصی تزیینی است.
3- مرسله حماد بن عسی عن بعض اصحابه عن الصادق(ع): کل ما کلمت الله به
فی صلاة الفریضة فلابأس به،
اشکال ندارد، پس اینها اجزاء ترخیصی تزیینی است کماً و کیفاً وصدق زیاده هم می کند
ولی اشکال ندارد.
راجع به اینکه بعضی روایات دارد و انه عمل و لاعمل فی الصلاة، درحال
نماز دست روی دست گذاشتن مبطل نماز است اگر به قصد جزئیت باشد، پس در کارهای غیر
هم سنخ اگر قصد جزئیت کند زیاده حساب می شود. وضع احدی الید علی الاُخری عمل و
لاعمل فی الصلاة، پس عمل غیر هم سنخ زیاده حساب می شود مثل
همین تکفیر، ذکر ائمه چطور است؟
1- روایت دارد ذکرنا ذکرالله است یعنی ذکر کردن ما ذکر خدا است و نه
اینکه ذکر ما ذکرالله است و این معنا ندارد چون هرکس که ذکر می گوید ذکر خدا است،
بلکه نامفعول است اضافه مصدر به فاعل نیست بلکه اضافه به مفعول است همان طور که
الله مضاف الیه ذکر است و مفعول، صلوات بر آل پیامبر، اللهم صل علی محمد و آل محمد
و صلوات بر صاحب الزمان در نماز ذکر خدا حساب می شود، صلوات بر اباعبدالله و ائمه
اشکال ندارد و خطاب به ائمه مثلا اسلام علیک یا ابا عبدالله در نماز چطور است؟ ذکر
هم شامل دعاء و هم شامل تحیات و تمجید و تعریف می شود، فرقی باهم ندارد منتهی در
ذهن می آید که نماز مناجات و خطاب به خدا است به غیر خدا خطاب نکنیم.
استاد: این البتة یک استحسان است، خطاب به هرکسی نیست بلکه خطاب ائمه
است، همانطور که در سجده سهو خطاب به پیامبر است، اسلام علیک یا ایها النبی(ص) یا
در نماز فاطمه الزهراء(ع) می گوئی یا فطمة اغیثنی، سجده است ولی خطاب به فاطمه
زهراء است، چون این ها نور الهی است. یا راجع به فاطمه زهراء حوریه انسیه می گویند
برای اینکه سیب بهشتی تبدیل به خون و خون تبدیل به نطفه شده است واز میوه بهشتی
است این ویژگی حضرت زهراء را هیچ یکی از معصومین ندارند. همانطور که اینها این
امتیاز را دارند در خطاب هم این امتیاز را دارند.
و اینکه سید و بعضی محشین عروة دارند لایجوز مخاطبة غیرالله ما این را
قبول نداریم، خطاب غیر خدا به که باشد و ائمه و پیامبر با دیگران فرق دارند لذا در
سجده سهو و در نماز سلام بر پیامبر و خطاب به فاطمه زهراء اشکال ندارد. و سجده بر
یوسف پیامبر که پدر و مادرش و برادرانش خرّوله ساجدین و یوسف هم گفت یا ابتا هذا
تعبیر رؤیای سیده ی است که خدا دستور داده است به خاطر تمجید و تعظیم است نه
عبودیت.
و در باره اهلبیت هم خدا فرموده است خطاب به اینها اشکال ندارد در
نماز و در روایت بود ذکرنا ذکرالله، و لو سید و بعضی قبول ندارند، لذا احتیاط اگر
شود بد نیست.
عبارت سید در عروة: نعم لابأس بمایأتی من القرائت والذکر فی الاثناء
لا بعنوان انّه منها، اشکال ندارد ذکر و قرائت در وسط نماز بیاورد نه به عنوان
جزئیت، چرا؟ با اینکه روایت گفت کلما ذکت الله اوالرسول فهو من الصلاة، یعنی با
قصد جزئیت. بازهم یک شرطی دیگر می آورد که به شرط ان لایکون ماحی الصلاة، به شرط
که صورت صلاتی را محو نکند.
استاد: ما در دعاء و قرائت ماحی صورت نداریم در افعال بله ماحی صورت
داریم ولی در اذکار ماحی صورت نداریم. پس در قرائت و در اذکار ماحی صورت نداریم،
اینها چگونه افرادی بودند که غیر از خدا هیچ نمی خواستند حتی راحتی عندالموت را
نمی خواستند و می گفتند فقط ترا می خواهیم، داستان که نظامی درباره لیلی و مجنون
گفته است، خود معشوق را می خواهد.
مطلب بعدی اینکه لاتعاد مقصر را نمی گیرد ولی دو مورد خارج است از این
بحث، یکی جهرو اخفات است و دومی قصر و اتمام، اگر مقصر هم باشد مسأله را نداند و
سوال نکرده با اینکه ملتفت بوده.
در موضوع قصر اتمام بخواند اشکال ندارد و در حضر و وطن اگر قصر بخواند
به جای اتمام دلیل نداریم و نسیان تقصیری هم همین طور، یعنی علامت و یاد داشت نکرد
فراموش کرد.
نسیان: الف- گاهی فراموش می کند ب- فراموش کار است و این دو نوع است:
اگر یادش می آمد انجام می داد لاتعاد شامل می شود ولی اگر یادش می آمد انجام نمی
داد چون لاابالی است و منشأ این نسیان لاابالی گری است نه نسیان.
اما ادله: روایت داریم که صراحت دارد: ایما رجل اجهر فی ما لاینبغی او
اخفت فی ما لاینبغی فلا بأس، غفلت کرده یا فراموش کرده یا نمی دانسته است اشکال
ندارد.
بحث اصولی این از باب ترتب درست است مثلا وظیفه اش جهر است و اگر
نخواند اخفات خواند مثل ازالة نجاست اگر نکرد نماز بخواند درست است.