بسمه تعالی
مرحوم سید یک مسأله ای را عنوان کردند که اگر کسی رکوع را فراموش کرده
است در سجده اول یا بعد از سجده اول یادش آمد برمی گردد رکوع را انجام می دهد بعد
دو سجده می کند و یک سجده که اضافه شده اشکال ندارد. اما در صورتی که سجده دوم یا
بعد از آن باشد اشکال دارد.
چون اگر تدارک کند رکن اضافه شده است که دو سجده باشد اما اگر تدارک
نکند یک رکن کم شده است، بنابراین نماز باطل است.
عبارت سید در عروة: در مسأله ی 14: اذا سهی فی الرکوع و دخل فی السجدة
الثانیة، بطلت صلاته و ان تذکر قبل الدخول فیها، رجع و اتی به، اگر رکوع را انجام
نداده است و داخل در سجده دوم شد و یادش آمد نماز باطل است اما اگر قبل از سجده
دوم یادش آمد برگردد رکوع را انجام دهد و بعد سجدتین را انجام می دهد و صحّ، نمازش
درست است. البتة دو سجده سهو انجام می دهد، بعد می فرماید و لکنّ الاحوط مع ذلک
اعادة الصلاة لو کان التذکر بعدالدخول فی السجدة الاولی، احتیاط این است نماز را
اعاده کند اگر بعد از سجده اول یادش آمد، احتیاط مستحب است.
پس سه مطلب در کلام سید است:
1- بعد از ورود در سجده دوم که یادش آمده رکوع را انجام نداده.
2- بعد از سجده اولی یادش آمد رکوع را انجام نداده است.
3- بعد از سجده اول و قبل از ورود در سجده دوم یادش آمده نماز را
اعاده کند احتیاطاً.
اما مسأله اول اینکه در سجده دوم است یا بعد از سجده دوم که رکوع را
انجام نداده است سه تا دلیل را اینجا بررسی کنیم: 1- قاعده عقلائی چیست. 2- ادله
عامه چه می گوید. 3- ادله خاصه چه می گوید.
اما قاعده کلی در این گونه موارد بناء عقلاء این است و عقل می گوید
برگردد و ترتیب را رعایت کند ترتیب اجزاء خیلی مهم است، در مسأله حج کسی عقیده اش
این است بین الرکن والمقام طواف کند. اگر مقدار آن طرف تر رفته است، عقل می گوید
برگردد سرجای اول از بین الرکن والمقام ادامه بده. یا در مسائل عقلائی اگر گفتند
ترتیب رعایت شود تا اثر بگذارد عقلاء می گویند با ترتیب با خاصیت جزئیت بیاوری و
اگر ترتیب رعایت نشود خاصیت جزئیت ندارد. قاعده عقلائی می گوید برگردد رکوع را انجام
دهد و این دو سجده بی خود بوده بعد از رکوع دو سجده را انجام دهد. صرف نظر از
قاعده عقلائی ببینیم قاعده لاتعاد چه می گوید:
سوال: بعضی وقت ترتیب و ترمیم درست نمی شود باید از اول شروع کند؟
جواب استاد: اگر خطابه بخواند چند جمله اشتباه خواند نمی گویند از اول
بخوان می گویند این جمله را درست کن. کتاب را نوشت چند کلمه اشتباه نوشت نمی گویند
از اول بنویس بلکه می گویند این چند کلمه را درست کن، قاعده عقلائی همین است.
اگر قاعده عقلائی را قبول نکنیم قاعده لاتعاد باطل می داند، الا من
خمس یکی هم سجده است و هر خللی به سجده بخورد مبطل نماز است یعنی دو سجده که رکن
است را مبطل می داند به تناسب ارکان دیگر را که خلل در آن ها را موجب بطلان می
داند، اگر گفتید در لاتعاد در مستثنی زیاده را نمی گوید بلکه نقص را می گوید و
معنای عرفی اش هم همین است اگر ساختمان را بدون پایه ساختید نقص و عیب است اگر
زیاد کرد که اشکال دارد، پس در محیط عقلائی زیاده را عیب نمی دانند.
و اگر گفتید در مستثنی اعم از نقص و زیاده را می گوید پس زیاده مبطل
است.
و به نظر قاعده عقلائی این است باطل نباشد و دو سجده سهو انجام دهد
برای زیاده ...
اما ادله خاصه سه قسم است:
1- بعد از سجدتین اگر یادت افتاد نماز باطل است. شیخ طوسی باسناده عن
حسین بن سعید عن ابن ایوب، عن رفاعه عن ابی عبدالله(ع) سألته عن رجل ینسی ان یرکع،
سوال کردم از کسی که یادش رفت رکوع کند حتی یسجد و یقوم، تا اینکه بلند شد بعد از
سجدتین و یادش آمد رکوع نکرده است، قال: یستقبل،
این طور معنا کردند یستقبل را که دوباره نماز را بخواند، اقبال کند به نماز نماز
را دوباره در مقابل خودش قرار می دهد.
2- شیخ طوسی یا کلینی عن محمد بن ابراهیم عن الصفوان، عن اسحاق بن
عمار عن ابی ابراهیم ( اما کاظم ع ) ان الرجل نسی ان یرکع، منتهی این روایت نمی
گوید کجا یادش آمده، و روایت اول می گفت بعد از سجده و قیام یادش آمده است. قال:
یستقبل، نماز را اول شروع کند.
حتی یضع کل شیء موضعه،
برگردد شروع کند برای اینکه هرچیز را سرجای خودش قرار دهد طبق قاعده عقلائی که هر
جزء را جای خودش قرار دهد الا این جزء جزء نیست.
اما کلمه یستقبل احتمال دارد برگردد رکوع را انجام دهد نه اینکه از
اول شروع کن. اگر یستقبل معنایش این باشد برگردد دوباره شروع کند یا روایت اول که
می گفت اگر یادش آمد بعد از سجده دوم اعاده کند تقیید می خورد و الا لازم نیست اعاده نماز و رکوع را اعاده کند.
3- صحیحه محمد بن مسلم است عن الباقر(ع): فی رجل شکّ بعد ما سجد انه
لم یرکع، کسی بعد از هردو سجده شک کرد رکوع نکرده است، قال: ان استیقن، اگر یقین
دارد که رکوع را انجام نداده است فلیلغ السجدتین التین لارکعة لهما، این دو سجده
را الغاء کند فیبنی علی صلاته علی التمام نمازش را بر تمامیت بنا بگذارد نه بر
نقص. این انجام ندادن رکوع نقص است برگردد تمام کند و ان کان لم یستیقن الا بعد ما
فرغ والفرغ فلیقم فلیصلّ رکعة و سجدتین، این روایت برخلاف آن دو روایت طبق قاعده
عقلائی می گوید برگردد رکوع را انجام دهد و دو سجده را الغاء کند چون به ترتیب
نبوده است و اگر بعد از نماز ییادش آمد یک رکعت و دو سجده را انجام دهد.
بعضی روایات دارد اگر رکوع را ترک کردی بعد از نماز قضاء کن از جمله:
1- باسناد شیخ طوسی عن حسین بن سعید عن صفوان عن عیسی بن قاسم قال:
سالت اباعبدالله(ع) عن رجل نسی رکعة من صلاته، اینجا اول به نظر می آید یک رکعت
ولی رکوع مقصود است عرض کردم و فعلة لمرة کجلسه و فعلة لهیئة کجلسة، یعین یک رکوع،
حتی فرغ من صلاته، نمازش تمام شد یادش آمد ثم بعدالفراغ ذکر انه لم یرکع، بعد
ازنماز متوجه شد رکوع را انجام نداده است.
قال: یقوم فیرکع و یسجد سجدتی السهو،
بلند شود یک رکوع و دو سجده سهو انجام دهد، بر خلاف آن روایات که بعضی اعاده داشت
بعضی می گفت ترتیب به هم خورده است رکوع را اعاده کن. این روایت می گوید نمازت
درست است بعد ازنماز رکوع و دو سجده سهو را به جا بیاور.
2- شیخ طوسی باسناده عن سهل عن محمد بن مسلم عن جعفر بن بشیر عن حماد
بن عثمان عن حکم بن مسکین، اشکال که به نظر می رسد در جعفر بن بشیر است که از فِرق
است، قال سألت اباعبدالله(ع) عن رجل ینسی من صلاته رکعة او سجدة، رکعة مقابل سجده
است، او شیاءً منها یا یک چیزی از نماز را فراموش کرده است. قال: لا،
نماز را اعاده کند؟ فرمود: نه.
پس سه قسم روایت داریم که به حسب ظاهر آن روایت الغاء سجدتین و یا بعد
از نماز همان را ( رکوع را) قضاء کن معرض عنهما است. اصحاب به روایات که می گفت
باطل است عمل کردند و روایات یستقبل متعدد بود، روایت اول و دوم یستقبل و روایت
سوم یستأنف الصلاة داشت و مشهور هم این روایات را قبول کردند.
پس چرا آن روایات را اهلبیت گفتند که بعد از نماز رکوع را قضاء کن، یک
قسم می گوید الغاء سجدتین کن و قسم سوم باطل می داند؟ آقای بروجردی می فرمود: فقه
ما بیش از اینکه کتابتی باشد مشافهه ی است و از اساتید یداً بید رسیده است، درست
است ما کتاب ها روائی را نقل می کنیم ولی در روایت معتبر است محمد بن مسلم مطلبی
را از امام در شهری نقل کردند و همه ی آنها گفتند درست نیست یا موردی را راوی از
امام نقل کرده است بعد اصحاب قبول نکردند که اعطاک من جراب النورة اصطلاح تقیة ئی
است، لذا ایشان قول مشهور را قبول می کردند.
یا اینکه به خاطر حساس نشدن دشمن امام القاء اختلاف کردند و می
فرمودند به خاطر حفظ شیعه که منسجم و هماهنگ جلوه نکنند تا دشمن حساس شود، مثلا
گروه فدائیان یک قسم خاص صلوات که همه می شناختند گروه نواب صفوی است می گفتند. یا
در همین مدرسه فیضیه که طلاب را گرفتند زمانی شاه عده ای طور صلوات می گفتند همه
می دانستند از طرف داران شاه است.
شاید و روایتی اختلاف امتی رحمة اختلاف عقاید و نظریات باشد نه رفت و
آمد.
یا اینکه در جهت صدور این روایات شک است. و اصحاب اختلاف کردند در این
رابطه:
مرحوم شیخ طوسی تفصیل قائل می شوند بین دو رکعت اول و دو رکعت دوم،
نظر دارند به روایتی که می گوید لاسهو فی الاولیین، نباید هیچ سهوی در دو رکعت اول
باشد.
لذا در اولیین باطل است و در دو رکعت دوم، دو سجده را الغاء کن و رکن
را بیاورد و روایات که باطل می داند راجع به اولیین است.
عقیده دوم: مطلقا الغاء سجدتین کند چون برخلاف ترتیب بوده است و خارج
از محیطی است که شارع گفته است. برگردد رکوع انجام دهد.
عقیده سوم:
مرحوم ابن بابویه( پدر صدوق) و ابن جُنید یک عقیده دیگری دارند که اگر
در رکعت اول باشد باطل است و اگر در رکعت دوم و سوم و چهارم باشد الغاء کند و
نمازش درست است دلیل این عقیده روایتی است از فقه الرضاء: ان فاتک شیء من صلاتک
مثل الرکوع والسجود والتکبیر ذکرت ذلک فاقض الذی فاتک، اگر چیزی از نمازت فوت شد
مثل رکوع و سجود و تکبیر همان را قضاء کن، این روایت رکعت اول را ندارد و غیر از
این روایت دلیلی دیگر ندارد.
عقیده دوم که الغاء سجدتین کند طبق قاعده عقلائی است چون جزء به ترتیب
که نبود جزء نیست اشتباه کردی از همانجایی که اشتباه کردی انجام بده این روایت
معتبر است.
جمع بین این روایت و روایات که یستقبل و یستأنف داشت این است که مستحب
است اعاده و این روایت که الغاء را می گوید یا اینکه رکوع را بعد از نماز به جا
بیاورد حمل بر جواز می شود. پس روایات یستقبل افضلیت را می رساند.
استاد:شاهد بر افضلیت نداریم علاوة شبهه ای کردند که افضلیت در جایی
است که به صورت امر و یا نهی باشد. ولی اگر می گوید نماز باطل است و آن روایت می
گوید نمازت درست است افضل معنا ندارد و بحث وضع است نه تکلیف، در تکلیف افضلیت
معنا دارد.
و آقای خوئی این مطلب را در تمام فقه فرمودند که افضلیت معنا ندارد، و
فرمایش ایشان به حسب دلالت مطابقیه درست نه به دلالت استزام.
صاحب مدارک می گوید مخیر است بین اینکه از اول اعاده کند یا جزء
فراموش شده را انجام دهد.
استاد: این دو قسم روایت متعارضان هستند تخییر برای چه.