بسمه تعالی
قبلا در مورد خللی سهوی و عمدی ذکر شد و ادامه بحث این است، اگر کسی انتصاب
بعدالرکوع نکرده و به سجده رود، اگر به رکوع برگردد زیاده رکن به حساب می آید اگر
انتصاب را اعاده کند انتصاب عن الرکوع نیست انتصاب عن الهوی است انتصاب عن الجلوس
است و قابل تدارک نیست چون اگر رکوع را انجام دهد زیاده رکن می شود و اگر بلند شود
بایستد انتصاب عن الهوی است. اگر به سجده رود سجده دوم را انجاخم نداده می تواند
انتصاب کند می نشیند انتصاب می کند و مرحوم آقای خوئی نظرش هم همین است و درباره
رکوع روایت بود که نمی شود.
روایات انتصاب عن الرکوع را عرض کنم:
1- اذا رفعت راسک من الرکوع فقیم صلبک حتی ترجع مفاصل، وقتی سراز رکوع برمی
دارد صاف بایست تا مفاصل اعضاء به جای خودش برگردد.
از این روایت استفاده عن الرکوع می شود[1][1].
2- اذا رفع راسه من السجدة الثانیه من
الرکعة الاولی جلس حتی یطمئنّ و یقوم[2][2]،
وقتی سربردارد از سجده دوم در رکعت اول بنشیند تا طمأنینه حاصل شود و صاف بنشیند، این
حدیث با حدیث رکوع یکی است. اگر آنجا استفاده کردی انتصاب عن الرکوع لازم است
اینجا هم انتصاب عن السجده لازم است.
بنابراین اگر آنجا گفتیم قابل تدارک نیست اینجا هم قابل تدارک نیست.
به نظر می رسد هردوی اینها قابل تدارک باشد بعداز رکوع انتصاب لازم است نه اینکه
انتصاب عن الرکوع باشد و در سجده هم همین طور است و مثل بعضی ها احتیاط می کنیم که
این کار بکند بعد نماز را اعاده کند.
اما خلل شکی: گاهی در رکعات است که نمی دانیم رکعت زیاد کردیم، نه عمدا نه
سهوا انجام داده است. و گاهی در اصل اتیان نماز شک می کند یا در شرایط و اجزاء است
که درست به جا آورده است یا نه.
اما در خلل شکی در اصل اتیان گاهی در وقت یا خارج وقت است، اگر بعدالوقت باشد
قاعدة نباید اعتنا کند به جهات متعدد، یکی اینکه مقتضای قاعده این است.
برای اینکه یا خوانده که امتثال کرده است اگر نخوانده وقت گذشته قضاء باقی می
ماند قضاء موضوعش فوت است و این مشکوک است که فوت شده است یا نه.
فوت یعنی از دست رفتن، فوقش این است نماز استصحاب می کنید که نماز صبح را وقت
سحر نخوانده بودم ... در وقت استصحاب اتیان جاری می کنید، عدم اتیان فوت را اثبات
کند چون عدم اتیان سلبی و فوت ایجابی است اثبات نمی کند چون اصل مثبت است پس با
عدم اتیان که نیاوردن فوت که از دست رفتن است فرق دارد ممکن است بگویید موضوع ادله
ما عدم اتیان است نه فوت و از دست رفتن جواب این است که روایات ما فوت دارد و
بعبضی اعلام هم گفتند موضوع فوت است. بعضی روایات را می آوریم:
1- اگر وتر را نخواند تا قبل از ظهر قضاء کند و اگر بعد از ظهر خواند عقوبتاً
وتر را دو رکعت بیاورد[3][3].
ندارد عدم اتیان بلکه دارد من یفوت الوتر، یعنی رفت و رفت اثباتی است، مثل جاء و
ذهب اثباتی است و لم یأت سلبی است و باهم فرق دارند واسطه هم خفی نیست، اگر چرم از
خارج آورد بگوییم وقت زنده بود ذبح شرعی نشده است و الآن هم استصحاب عدم تذکیه
کنیم اگر این استصحاب را قبول کنیم چون موضوع میتة است که باعدم تذکیه فرق می کند.
2- اقضه وتراً کما فاتک[4][4]،
نماز وتر را قضاء کن همانطور که از دستت رفت در باب 6 و 10 و 9 و4 روایاتی است که
عبارت آنها را نیاوردم تمام این روایات عنوان فوت دارند.
در عدم اتیان قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه دو قضیه است. در نماز ظهر و عصر اگر
اول نخوانده نمی تواند بگوید نیاوردم می تواند بگوید نیاوردم می تواند بگویم از
دستم رفت.
در عبارات علماء و مقنعه مفید دارد: من فاتته فریضة یقضیها کما فاتته، کسی که
نماز واجبش فوت شده است همان طور بیاورد که مقنعه متن تهذیب است[5][5]، و
اگر در وقت شک کند آورده یا نه باید به جا آورد چون هم قاعده اشتغال است که یقین
در ثبوت و شک در سقوط دارد قاعده اشتغال جاری می شود برای اینکه اشتغال یقین برائت
یقینی می خواهد، به خلاف بعدالوقت که قاعده انتغال جاری نیست چون دلیل می خواهد
اشتفال که فوت شده است و در وقت تکلیف مسلم بوده است شک در سقوط اشتغال جاری است.
استصحاب هم جاری است در وقت برای تکلیف ثابت بود یقینا وقتی شک کند که به جا آورده
یا نه استصحاب وجوب تکلیف می کنیم.
حالا استصحاب مقدم است یا اشتغال؟ بعضی گفتند اشتغال مقدم است برای اینکه رکن
دارد و آن شک در سقوط است. اما استصحاب دو رکن دارد یقین سابق و شک لاحق( مؤنه
استصحاب بیشتر است ).
بعضی استصحاب را مقدم می کنند چون اصل محرز است مثل اماره است یعنی واقعا
نیاوردی و اشتغال نمی گوید واقعا نخواندی بلکه می گوید همینکه شک داری باید
بیاوری.
و بعدالوقت اگر شک کردیم نباید اعتنا کنیم چون موضوع بعدالوقت فوت است که با
اصل عدم اتیان اثبات نمی شود مگر با اصل مثبت که حجة نیست و بعدالوقت قاعده تجاوز
هم جاری است کلما مضی وقته فامضه، هرچه محلش گذشته رها کن.
علاوة بر اینها روایت خاصه هم داریم:
1- کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن حریز عن زراره
و فضیل، تمام از بزرگان صحابه هستند عن الباقر(ع) فی حدیث قال متی استیتنت او شککت
فی وقت فریطه انک لم تصلّها، اگر یقین کردی در وقت فریضه انجام ندادی یا شک کردی و
انی شککت بعد ما خرج الفوت یعنی بعد از وقت کانّک لم تصلّها، انجام ندادی صلّیت،
در وقت شککت را می آورد در بعد از وقت شککت را نمی آورد. پس بعدالوقت عنوان فوت را
آورده است. و ان شککت بعد ما خرج الفوت، فوت دخالت دارد فوت موضوع دلیل است او دخل
الحائل، یا اینکه وقت نماز دیگر رسیده است فلا اعادة علیه من شک حتی استیقنت تا
اینکه یقین کنی و ان استیقنت فعلیک ان تصلّها[6][6]، اگر یقین کردی اعاده کند. پس با اشتغال- استصحاب- دلیل خاصه باید
بیاورد.
اگر شک در نماز اولی است و نماز عصر را نیاوردم یا اوردم شک دارم نماز ظهر را
نیاوردم وقت اینجا گذشته است یا نه؟ اگر بعد از غروب باشد وقت گذشته است اگر وقت
نگذشته است مورد بحث است.