صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه ششم


بسمه تعالی


برای اینکه قدری این مسئله روشن تر شود به بیان دیگری مسئله ی دیروز را با ظن مسئله ی امروز عرض کنیم. شک در اینکه نماز خواندی یا نه گاهی بعداز وقت است و گاهی در وقت و وقت گاهی وقت بالذات است گاهی وقتی است یعنی گاهی زمان و گاهی زمانی است، یک وقتی دو ساعت به غروب است شک می کند نماز خوانده یا نه، این شک در وقت است و وقت هم به معنای زمان یعنی هنوز غروب نشده است در مقابل اینکه غروب شده و شک می کند که نماز ظهر و عصر را خوانده یا نه شک بعد از وقت است وقت به معنای زمان ولی گاهی شک در وقتی است، زمانی است نه زمان و نه وقت. یعنی غروب نشده ولی نماز عصر را خوانده و شک می کند که نماز ظهر را خوانده است یا نه، اینجا شک در خواندن نماز ظهر است قبل از وقت به معنای زمانی یا بعداز وقت به معنای زمانی، زمانی چیست؟ نماز عصر، نماز عصر زمان نیست زمانی است در زمان واقع می شود. نماز ظهر را نمی داند خوانده یا نه؟ یک وقت بعداز نماز عصر شک می کند یک موقع هم ممکن است قبل نماز عصر شک کند، پس شک در خواندن یا نخواندن نماز گاهی بعداز وقت است به معنای زمان است گاهی بعداز وقت به معنای زمانی است گاهی بعد از غروب شک می کند که نماز ظهر و عصر را خوانده یا نه، گاهی غروب نشده بعد از زمانی است یعنی نماز عصر را خوانده و شک دارد که ظهر را خوانده یا نه، زمان باقی است ولی بعداز زمانی است یا قبل از زمانی است در مقابل آن. قبل از زمان است یا بعداز زمان.

اگر نماز عصر را نخوانده و شک می کند که ظهر را خوانده یا نه اینجا در وقتش باید بخواند، آن هم وقت مشترک را عرض می کنیم یعنی مثلا دو ساعت به غروب مانده باید بخواند. نماز عصر را نخوانده دو ساعت به غروب مانده و شک می کند ظهر را خوانده یا نه، این در وقت است هم به معنای زمان و هم به معنای زمانی یعنی هم غروب نشده و هم نماز عصر را نخوانده. اما یک وقت ممکن است نماز عصر را خوانده و دوساعت مانده تا غروب و نمی داند ظهر را خوانده یا نه، این همان بحث است که شک در خواندن نماز قبل از وقت به معنای زمانی است نه قبل از وقت به معنای زمان هنوز دو ساعت تا غروب مانده و وقت باقی است ولی عصر که یک امر زمانی است و وقتش بعداز نماز ظهر است حالا این نماز ظهر قبل از عصر باید خوانده شود شک دارد که خوانده است یا نه، حالا این یک وقت در وقت مشترک است مثل همان مثالی که عرض کردم دو ساعت به غروب است نماز عصر را خوانده یا نخوانده شک می کند که ظهر را خوانده یا نه، اگر عصر را نخوانده که پیداست باید ظهر را بخواند اگر عصر را خوانده همان بحث پیش می آید که بعداز محل است و قاعده تجاوز هست یا نیست، دیروز خواندیم این را که اگر چنانچه نماز عصر را خوانده گفته بودیم که از محلش گذشته چون محل ظهر قبل از عصر است.

مرحوم سید و خیلی ها در این شبهه دارند، خیلی ها شبهه دارند، و می گویند که این زمان چون باقی است صرف از اینکه نماز عصر را خوانده تجاوز در محل صادق نیست. خواندیم که بعضی ها می گویند نماز ظهر اصلا محل ندارد، عصر باید بعداز ظهر باشد نه اینکه ظهر قبل العصر باشد یکی هست که اصلا نماز عصر را نمی خواهد بخواند ولی نماز ظهرش که باطل نیست. اگر چنانچه بعد از نماز عصر شک می کند که ظهر را خوانده یا نه اینجا محلش می گویند نگذشته برای اینکه ظهر محل ندارد عصر محل دارد، این تجاوز از محل نشده است. عصر باید بعداز ظهر باشد نه اینکه ظهر قبل از عصر باشد این یک عقیده بود که ما جواب دادیم. گفتیم عرفا به این تجاوز از محل گفته می شود، برای اینکه شرط تقدم دارد ذکریا و لا واقعیا . حالا اگر در وقت مختص است یعنی چهار رکعت مانده به غروب شک می کند که نماز ظهر را خواندم یا نه، این حکمش چیست؟ آیا قاعده تجاوز اینجا را شامل می شود؟ این قبلا نماز عصر را خوانده و چهار رکعت مانده تا غروب شک می کند که ظهر را خوانده یا نه، یک وقت دیگر ممکن است که نماز عصر را نخوانده یا شک می کند که خوانده یا نه اگر نماز عصر را خوانده و حالا شک می کند که ظهر را خواندم یا نه این تابع این است که وقت مختص را شما چظور معنا کنید، در فقه محل بحث است. چهار رکعت مانده به مغرب وقت مختص نماز عصر است این وقت مختص به چه معناست؟ بعضی ها هم می گویند منظور از وقت مختص یعنی غیر این نماز نماز دیگری نمی توان خواند، ذاتا باطل است چهار رکعت به غروب مال عصر است، چه عصر را خوانده باشی چه نخوانده باشی این چهار رکعت برای عصر است برای ظهر نیست. اگر این طور معنا کردیم این شک بعدالوقت است یعنی می گوید چهار رکعت مانده به مغرب برای نماز عصر است و برای ظهر وقتی نمانده، پس اگر شک کرد که ظهر را خوانده یا نه وقت ظهر گذشته است، معلوم می کند که وقت مختص یعنی بالذات اصلا جایی برای ظهر نیست این وقت برای عصر است چه عصر را خوانده باشد چه نخوانده باشد. چنانچه چهار رکعت اول وقت هم به ظهر است می گویند وقت مختص به ظهر است یعنی ظهر را آن موقع بخواند یا نخواند برای عصر نیست اگر این طور معنا کردیم چهار رکعت مانده به غروب شک می کند ظهر را خوانده یا نخوانده وقت ظهر گذشته است.

اگر گفتیم وقت مختص یعنی بالذات نمی شود خواند بالعوارض می شود خواند یعنی وقت برای نماز عصر است اگر چنانچه نماز عصر را خوانده ظهر مزاحمش نیست این که می گویند وقت برای عصر است یعنی ظهر نباید مزاحم عصر باشد ولی اینجا وقتی عصر را خوانده باشد دیگر مزاحمتی نیست. بنابراین اینجا وقت مختص نه به معنای اینکه به هیچ وجه نمی شود ظهر را خواند فقط برای عصر است به معنای اینکه ظهر نباید مزاحم عصر باشد، وقتی عصر را خوانده مزاحمتی درکار نیست وقت ظهر باقی است.

وقت مختص را دو جور معنا می کنند: یک معنی مختص یعنی وقت برای نماز عصر است چهار رکعت مانده به غروب و به هیچ وجه نماز ظهر را نمی شود خواند چه نماز عصر را قبلا خوانده باشد چه نخوانده باشد، این جایگاه برای نماز عصر است و نمی شود ظهر را خواند. اگر وقت مختص را اینگونه معنا کنیم وقت برای عصر است برای ظهر نیست اگرچه نماز عصر را هم خوانده باشد پس اینجا قاعده تجاوز جاری است، شک می کند که ظهر را خوانده یا نه تجاوز از محل است.

اگر وقت مختص را جور دیگری معنا کردیم و گفتیم نباید مزاحمتی برایش داشته باشد چهار رکعت مانده به غروب برای عصر است یعنی چیزی مثلا نماز ظهر و لو نخوانده باشیم نباید مزاحم عصر باشد، وقتی نماز عصر را خوانده باشد دیگر مزاحمتی نیست و وقت ظهر باقی است.

ولی اگر در همین وقت مختص نماز عصر را نخوانده است یا شک دارد که خوانده است یا نه، شک کرد که نماز ظهر را هم خوانده یا نه، اگر وقت مختص یعنی برای عصر است به هرحال نماز عصر را نخوانده است یا شک دارد که خوانده یا نه، برای عصر است، برای ظهر نیست پس وقت ظهر گذشت و تجاوز در ظهر جاری است، عصر را می خواند و ظهر هم مشمول قاعده تجاوز است. ولی اگر اختصاص به معنای این باشد که چیزی مزاحمش نباشد اینجا مزاحمت هم هست چون نماز عصر را هم نخوانده است و ظهر را نمی شود خواند پس باز هم وقت ظهر گذشته است. بنابراین می توانیم در اینجا که نماز عصر را نخوانده یا شک دارد که عصر را خوانده یا نه و شک می کند که ظهر را خوانده یا نه، ظهر مشمول قاعده تجاوز می شود. پس چه به معنای اینکه چیزی نباید مزاحم عصر باشد اینجا عصر را نخوانده پس ظهر مزاحم است و وقت ظهر گذشته است و چه به معنای اینکه به هیچ وجه نمی تواند نماز ظهر در وقت عصر خوانده شود و این چهار رکعت مخصوص عصر است در این مورد هم نماز ظهر وقتش گذشته است.

سوال: اگر بحث باترتیب را ذکری بدانیم و واقعی ندانیم چه؟

جواب: بالاخره صحبت در این است که نماز عصر را خوانده یا نخوانده است، اگر نماز عصر را نخوانده بین ظهر و عصر هم که ترتیب است چه ذکری و چه واقعی دلیلش اینجا فرق نمی کند، نماز عصر را نخوانده است و این چهار رکعت آخر وقت هم برای عصر است مختص به عصر است حالا اختصاص به هرکدام از معناها که باشد چون عصر را نخوانده است چیزی دیگری نمی تواند جای عصر را بگیرد و این وقت مخصوص عصر است و از وقت ظهر گذشته است.

اساسا وقت دو معنا دارد: یک وقت به حسب جعل اولی شرع وقت نماز ظهر و عصر از ظهر تا غروب است، به حسب وقت اولیه جعل شرع، اذا زالت الشمس دخل الوقتان این به حسب جعل اولی شرع است از ظهر تا غروب. یک جعل هم داریم جعل ثانوی شرعی، یعنی درست است که نماز ظهر چهار رکعت است و نماز عصر چهار رکعت است اگر یک رکعتش در وقت واقع شود مانند این است که همه آن در وقت است.

حالا اگر چهار رکعت نمانده به غروب و یک رکعت مانده به غروب، اینجا جای نماز عصر است یا ظهر؟ اگر شک بکنیم در نماز ظهر وقتش گذشته است یا باقی است. خلاصه منظور از وقت و زمان نمازهایی که وقت دارد به حسب جعل اولی است یا به حسب جعل ثانوی؟ روایات داریم، من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، معنی این چیست؟ آیا اگر یک رکعت به وقت مانده وقت نماز باقی است؟ پس مثلا یک رکعت مانده به غروب برای عصر است نمی توانیم بگوییم وقت گذشت، یک رکعت را که درک می کنیم مانند این است که همه ی رکعات را درک می کنیم پس این شک نسبت به عصر در وقت است نه بعدالوقت. پس اگر یک رکعت یا دو رکعت مانده به آخر وقت شک می کند نماز عصر را خوانده یا نخوانده است این شک در وقت است. من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، این تابع این است که چطور معنایش کنیم به حسب جعل اولی معنایش کنیم یا به حسب جعل ثانوی، من خود روایات را عرض بکنم: در باب 30 از ابواب مواقیت به حسب ما جلد چهارم. روایات درباره ی موارد خاصه است نماز صبح، نمازظهر، عصر و اینها، نه به طور کلی من ادرک رکعة من الوقت فقها کلی معنایش کردند من ادرک رکعة من الوقت حالا هر وقتی، ولی روایات راجع به خصوص بعضی نمازها است، روایت اول: شیخ طوسی باسناد عن سعدبن عبدالله یعنی اشعری قمی عن احمدبن حسن بن علی بن فضاله فطحی عن عمروبن سعید آن هم همینطور عن مسعدة بن الصدقه عن عمّاربن موسی همه ی این ها فطحی هستند از بعد سعدبن عبدالله عن ابی عبدالله( علیه السلام) فی حدیث قال: فان صلی رکعة من الغدات ثم طلعت الشمس فلیتمّ اگر نماز خواند یک رکعت از نماز صبح و خورشید طلوع کرد نمازش را تمام کند فقد جازت صلاة نمازش تمام است که معنایش این است که یک رکعت که درک کردی انگار که همه ی رکعات را درک کردی پس اگر یک رکعت مانده و شک کردی که نماز را خواندی یا نه معنایش این است که در وقت است.

بحث این بود که آیا وقت به حسب جعل اولی یا وقت به حسب جعل چه اولی و چه دومی، از اینجا معلوم می شود که به حسب جعل دومی هم در وقت است، پس اگر شک کرد که نماز ظهر را خوانده یا نخوانده یک رکعت باقی است این شک در وقت است و باید بخواند. این در نماز صبح است، می توانیم بگوییم که صبح فرق می کند به خاطر اینکه در.... نماز حساسیتش بیشتر است، یکی نماز صبح و یکی نماز مغرب چطور حساسیتش بیشتر است، برای اینکه در روایات دارد که هدف است که مردم قبل از کار اول سراغ خدا بروند و بعد از اینکه نمازشان تمام شد و خواستند بیایند منزل و استراحت کنند اول باید سراغ خدا بروند، شروع زندگی با یاد خدا یعنی نماز صبح با نماز صبح و ختم زندگی با یاد خدا با نماز مغرب و عشاء می گوییم اهمیت برای نماز صبح است. نماز ظهر و عصر هم مهم است اما بیشتر به نظر می رسد اهمیتش به این خاطر است که چه بسا مردم کوتاهی می کردند قرآن دارد حافظوا علی الصلوات و علی الصلاة الوسطی، صلاة الوسطی می شود نماز عصر یا نماز ظهر و عصر، نماز ظهر و عصر وسط روز است می شود نماز وسطی، این که گفته حافظوا علی الصلوات و علی الصلاة الوسطی به اعتبار اینکه مردم سر کارند غفلت می کنند از این نماز وسط وگرنه اهمیت برای آن دوتا نماز است صبح و مغرب، ممکن است بگوییم این توسعه برای نماز صبح است مثلا.

روایت بعدی هم باز همینطور برای نماز صبح است، قال امیرالمومنین(ع): من ادرک من الغدات رکعة قبل الطلوع الشمس فقد ادرک الغدات تامه، اگر یک رکعت نماز صبح را درک کرده یعنی همه ی نماز صبح را درک کرده، در حدیث سوم باز این هم مربوط به نماز صبح است، ان صلی رکعة من القدا ثم طلعت الشمس فلیتمّ الصلاة فقد جازت صلاة و ان طلعت الشمس قبل ان یصلیه رکعة فالیقطع الصلاة و لا یصلی حتی تطلع الشمس و یذهب شعاعها این یک چیز اضافه ای دارد می گوید اگر قبل از اینکه یک رکعت بخواند خورشید طلوع کند نمازش باطل است باید نماز را قطع کند و قدری صبر کند تا نور خورشید یک قدری فضا را بگیرد، این مربوط به مسئله ی دیگری است که اول آفتاب نمازخواندن مکروه است. نکته ای دیگر که در این روایت است که می گوید وقتی خورشید طلوع کرد نمازت را قطع کن، می گوییم که اگرچه یک رکعت خواندم و یک رکعت نخوانده خورشید طلوع کرد حالا چرا نماز را قطع کنم خوب نماز نصفش اداء بوده و نصفش قضاء این مربوط به این است که ادا و قضا را دو ماهیت می گیریم یا یک ماهیت. اگر دو ماهیت گرفتیم آن وقت اینها دو ذات است و دو ماهیت است و نمی شود که دو نیت شود هم نیت ادا و قضا و حتی نمی شود که هیچ کدام را نیت کرد باید یکی را نیت کرد. بارها عرض کردیم که ادا و قضا فرق می کند با نماز مسافر و حاضر در نماز مسافر و حاضر یک حقیقت اند اما نماز ظهر است ممکن است یکی دو رکعتی بخواند یکی چهار رکعتی، لذا اگر کسی نیت نکرد که نمازم مسافر باشد یا حاضر این اشکال ندارد نیت نمی خواد جزو ماهیت نیست، اول حتی نیت کرد نماز مسافر بعد سر دو رکعت خواست سلام بدهد گفت دو رکعت دیگر هم بخوانم اشکال ندارد نماز مسافر و حاضر دو ماهیت نیستند اما ادا و قضا دو ماهیت هستند چون روایت می گوید از دست رفت نماز فوت شد، به هرحال از اینجا معلوم می شود که یک رکعت نخوانده طلوع کرده است تا حالا فکر ادا می کرده و نیت اداء بود اما قضا شد. اینها دو ماهیت هستند نمی شود که اول نیت ادا کرد بعد نیت قضاء کرد. هرسه این روایات راجب نماز صبح است. دو روایت داریم مرسل است راجب نماز عصر یکی هم مطلق نماز موردی که نماز عصر است روایت پنجم این باب مرحوم شهید در ذکری از پیغمبر نقل کرده است، ذکری روایات مرسله خیلی دارد، آن روایت معروف هم که اگر تعداد مأمومین از ده نفر گذشت جن و انس هم نمی تواند ثوابش را بنویسد این مرسل است برای ذکری، از پیامبر نقل می کند به طور مرسل، من ادرک رکعة من العصر قبل ان یغرب الشمس فقد ادرک العصر اگر کسی یک رکعت نماز عصر را قبل از غروب درک کند نماز عصر را درک کرده است. یک روایت هم است راجب مطلق نماز روایت مرسله است بازهم شهید در ذکری روایت چهارم این باب است، روی عن النبی انّه قال من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة هرکسی یک رکعت را درک کرد کل نماز را درک کرده است، ما می خواهیم روایت مسند را بگیریم فقد نماز صبح است این دو روایت هردو مرسل هستند فقط این که آیا می توانیم الغاء خصوصیت کنیم از نماز صبح که در آن روایات معتبر داشت از نماز صبح الغاء خصوصیت کنیم بر همه ی نمازها این تابع این است که تا چه اندازه انسان جرئت کنند در این القای خصوصیت ممکن است کسی بگوید صبح خصوصیت دارد مردم طبیعتا خوابشان می برد، لذا خواستند توسعه بدهند که حدالمقدور نماز مردم خراب نشود ولی بیشتر فقها الغاء خصوصیت کردند و فرمودند صبح و ظهر و مغرب و اینها هیچ فرقی نمی کند من ادرک رکعة من الوقت که در روایت وقت نداشت صلاة داشت ولی در کتب فقهی وقت آمده، من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة بنابراین اگر این گونه معنا کردیم و این روایات تنزیل وقت را به منزله ی وقت جعل اولی گرفتیم، پس کار کنیم یکی اینکه توسعه بدهیم که اختصاص به نماز صبح ندار دوم اینکه این جعل تنزیلی توسعه ی در جعل اولی است یعنی اگر گفتیم وقت نماز عصر از ظهر تا غروب است حالا می گوییم تا یک رکعت مانده به غروب است، یعنی اینکه وقتی یک رکعت باقی است هنوز در وقت است و باید نماز را بخوانیم. مرحوم سید در مسئله دوم بیان کرده اذا شک فی فعل الصلاة و قد بقیه من الوقت مقدار رکعة فهل ینزل منزلة تمام الوقت می توانیم این یک رکعت را به منزله ی تمام وقت بگیریم؟ وجهان اقواهم الاول که بله ینزل منزلة تمام الوقت یک رکعت که مانده هنوز در وقت هستی و باید بخوانی، اما لو بقیه اقلّ من ذلک اما اگر یک رکعت هم وقت نیست فا لاقوا کانه به منزلة الخروج از وقت بیرون رفته حالا اگر چنانچه نصف رکعت را می خواند خورشید طلوع می کند یا غروب می شود باید اینجا بگوییم که وقت گذشت.

 

 

   شنبه 28 آذر 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما