صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه نهم


بسمه تعالی

اگر کسی یقین کند که یک نماز از او فوت شده ولی نمی داند که کدام نماز است؟ صبح است یا ظهر است یا عصر است یا مغرب فقط علم دارد که یک نمازی از او فوت شده است. قاعده اولیه این است که علم اجمالی دارد باید همه را انجام دهد مثل بقیه علم اجمالی ها، در محرمات یا در واجبات یقین دارد یا نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر نتواند تشخیص دهد که کدام باید هردو را به جا آورد، در منهیات یقین دارد که یا این ظرف نجس است یا آن یکی از هردو باید اجتناب کند. حالا در اینجا هم اگر می داند که یک نماز از او فوت شده و نمی داند کدام نماز است قاعده اش این است که همه را به جا بیاورد در علم اجمالی.

ولی در روایات ما پذیرفته شده که آنجایی که اتحاد عددی است یعنی ظهر و عصر لازم نیست که یک ظهر بخواند و یک عصر یک چهار رکعتی می خواند به نیت مردد بین ظهر وعصر ما فی ذمه خدا که می داند در ذهن این چه هست حواله می دهیم به علم خدا در نیت اینگونه نیت درست است، نمی دانیم روز اول ماه رمضان است یا روز آخر شعبان می شود این طور نیت کرد که خدایا روزه می گیرم اگر آخر شعبان بود مستحب اگر اول رمضان بود واجب، این اهاله دادن به علم الله به طور جزم و یقین نه به طور تردید در واقع، حالا روایات متعدد هم است که در متحدین بالعدد مثل ظهر و عصر یک چهار رکعتی باقی است به نیت مردّد بین ظهر و عصر به معنای نه تردید واقعی به این معنا که می گوییم آنچه که بر منفی علم الله تعالی واجب است این چهار رکعتی برای آن.

روایات در باب 11 از ابواب قضای صلوات جلد هفتم روایت اول شیخ طوسی باسناده عن احمدبن محمد بن عیسی عن حسن بن علیه وشّا عن علی بن اسباط تا اینجا سند خوب است عن غیر واحد من اصحابنا چنین سندی را عمل می کنیم اولا من اصحابنا است آن هم متعدد غیر واحد من اصحابنا عن الصادق علیه السلام: من نسی صلاة من صلاة یومه واحدة اگر کسی یک نماز از نمازهای روزش را فراموش کرد و لم یدر ایّ صلاة هی و نفهمید کدام نماز است که از او فوت شده و نخوانده صلّی رکعتین و ثلاثه و اربعا یک دو رکعتی می خواند پیداست به اعتبار نماز صبح، یک سه رکعتی می خواند به اعتبار نماز مغرب یک چهار رکعتی می خواند به اعتبار ظهر و عصر و عشاء یعنی مسئله ی جهر واخفاتش هم اینجا حل شده است، جهر و اخفات در مورد علم است ادله ای که در مورد جهر و اخفات دادیم تصریح دارد که اگر چنانچه ناسیا بعضی هایش هم تصریح دارد جاهلا، نمی داند و جهل نکرد در آنجا که وظیفه اش جهل است اخفات نکرد در آنجا که وظیفه اش اخفات است اینجا اشکال ندارد، این نمی داند وظیفه اش چیست، بنابراین یک چهار رکعتی به جای ظهر و عصر و عشاء کافی است این یک روایت یک روایت.

یک روایت روایت دوم احمدبن ابی عبدالله عن ابیه عن عباس بن معروف عن علی بن مهزیار عن حسین بن سعید سند تا اینجا خوبه یرفع العزیز حسین بن سعید فاصله دارد با امام صادق سئل ابوعبدالله می گوید از امام صادق پرسیدند، چه کسی پرسیده؟ سند بین حسین بن سعید و آن سائل و کسانی که حاضر در مجلس بودند چیست اینها ذکر نشده است حدیث مرفوعه است، عن رجل نسی الصلاة من الصلوات الخمس کسی یک نماز را فراموش کرد نمی داند کدام است لایدری ایّتهاهی نمی داند کدام است، قال یصلی ثلاثة و اربعة و رکعتین یک سه رکعتی یک چهار رکعتی و یک دو رکعتی می خواند اینجا تصریح هم دارد راجع به عشاء فان کانت الظهر اوالعصر اوالعشاء فقد صلی اربعة اگر آن که به عهده اش بوده ظهر بوده یا عشا بود یا عصر خب چهار رکعت خوانده و کافی است. و ان کانت المغرب اوالقضاء اگر نماز مغرب یا صبح قضا شده که یک سه رکعتی و یک دو رکعتی هم خوانده است.

از نظر قواعد منهای این دو حدیث که یکی از آنها از نظر سند مشکل ندارد قاعده چه چیز را اقتضا می کند صرف نظر از این روایت بعید نیست بگوییم که قاعده هم همین است، یعنی یک نماز اینطور که می خواند کافی است برای اینکه چیزی فوت نشده از تو نیت خاص نکرده که نیت ما فی الذمه ای کافی است یعنی آنچه که در ذمه ام است، جهر و اخفات را عمل نکرده موردش وجوهش در جهل نیست در نسیان هم نیست بنابراین از نظر قاعده ای هم مشکلی نیست اگر روایات هم نبود قاعده همین را اقتضا می کرد. بنابراین از این جهت مشکلی ندارد فقط یک نکته می ماند که آیا اینجا می شود نیت عصر کند در ظهر و عصر نیت عصر کند؟ ما فی ذمه درست است ولی می تواند نیت عصر کند؟ این تابع این است که کسی که ظهر را فراموش می کند و نمازی را به نیت عصر می خواند این عصر حساب می شود و ظهر به عهده اش است یا اینکه این منقلب می شود به ظهر و این باید نیتش را برگرداند از عصر به ظهر و اگر بعد از نماز است ظهر حساب می شود آن وقت باید عصر بخواند، اگر ببینیم که در این مواردی که ظهر را فراموش کرده و عصر می خواند آنجا درواقع ظهر را خوانده یعنی درواقع اگر این نیت عصر را کرده خود به خود منقلب می شود به ظهر اگر منقلب شود به ظهر پس چی به عهده اش می ماند؟ عصر، پس می تواند رسما نیت عصر کند. اگر چنانچه از اول هم نیت ظهر بوده باز هم عصر به عهده اش است. اما در آن مسئله گفتیم که اگر کسی فراموش کرد ظهر را و عصر را خواند این عصرش همان عصر است یک چهار رکعتی بعدالعصر باید به نیت ظهر بخواند، برای اینکه عصرش را خوانده است نیت عصر کرده همان عصر حساب می شود منقلب به ظهر نمی شود. بنابراین اینجا عصرش را خوانده، حالا در اینجا تابع آن مسئله است اگر ترتیب را ما رعایت نکردیم نسیانا و عصر را به نیت عصر جلو خواندیم ظهر را نخوانده عصر خواندیم آیا این عصرش عصر است و ظهر به عهده اش است یا عصرش خود به خود منقلب می شود به ظهر نیتش را هم باید برگرداند از عصر به ظهر آن وقت فقط عصر به عهده اش است. اگر این طور بگوییم در تابع شدت عدله ترتیب است بحثش آنجا هست، خیلی ها هم گفته اند که اگر نیت عصر کرده عصر منقلب می شود به ظهر و آن که به عهده اش است عصر است بنابراین اگر واقعا ظهر را خوانده که باید نیت عصر کند اگر قبلا واقعا عصر خوانده عصر منقلب به ظهر شده پس بازهم باید عصر را بخواند پس می تواند نیت عصر بکند جزما.

مسئله بعد مسئله 7 که مرحوم سید عنوان کرده که مسئله راحتی است: اگر کسی در وقت شک کرد یعنی در وقت بود شک کرد که نمازی که در این وقت هست خوانده یا نخوانده اینجا باید نمازش را بخواند، حالا اگر نخواند و وقت گذشت این شد شک بعدالوقت اینجا هم باید نمازش را بخواند چون اول که شک حادث شده بود در وقت بود یادش رفت انجام وظیفه کند پس وقت گذشت با توجه به این که وظیفه اش انجام این نماز بوده این مثل کسی که است که یقین دارد نماز را نخوانده است حالا بعدالوقت است باید بخواند، اینجا گرچه بعدالوقت است ولی حدوث شکش در وقت بوده و نخوانده حالا بعدالوقت است باید بخواند، اگر چنانچه بعدالوقت شک کرد که آیا نماز قبلی را خواندم یا نخواندم؟ اینجا باید اعتنا نکند دیگر چون بعدالوقت است، بعد فهمید اشتباه کرده شکش در وقت بوده فکر می کرده که وقت گذشته وقت نگذشته، اینجا باید نمازش را بخواند چون شکش در وقت است خیال می کرد که بعدالوقت است.

مسئله ی بعد مسئله 8 طبق شماره گذاری سید در عروة: آیا کثیرالشک در این مسئله ما نحن فیه، مسئله ما نحن فیه اصل اتیان است که اصلا نمی داند نمازش را خوانده یا نه؟ آیا کثیرالشک در اینجا مثل کثیرالشک در اجزاء نماز است؟ کثیرالشک در اجزاء نماز همه گفتند که اعتبار ندارد، کسی که در اجزاء نماز کثیرالشک است اعتنا نمی کند، اعتنا نمی کند یعنی چه؟ یعنی می گوید آوردم اگر باید بیاورد، اگر بخواهد اعتنا بکند و بیاورد مبطل است؟ بنابراین می داند که مبطل نباشد و بنابراین کثیرالشک در اجزاء نماز هیچ اعتباری ندارد.

 آیا در اصل اتیان نماز هم همینطور است؟ دائما شک می کند که نماز را خواندم یا نه، چند دفعه هم که نماز را می خواند بازهم شک می کند که نماز را خواندم یا نه، آیا در اصل اتیان نماز هم کثرت شک اعتباری دارد یا نه؟ اصلا کثرت شک یعنی چه؟ در مباحث آینده، در شک و در رکعات بحث می شود که کثیرالشک یعنی چه؟ بیشتر دو معنا را گفتند یکی اینکه ما نمی دانیم به عرف رجوع می کنیم اگر عرف گفت زیاد است کلمه زیادی که مربوط به کمّه چه معنا می کنیم، به همه جاهای دیگر در روات می گوید یعنی زیاده گرفتن زیادی بر اصل کلا زیادی معنای کمی دارد مقابل کیفیت ارزش معنی کیفیت دارد، پولمان از ارزش افتاد، هزارتومان گرفت و هزارتومان هم پس داد ولی هزارتومان الان به اندازه ی پانصد تومان قبلا هم نمی ارزد، اینجا روا کم و زیاد نشده است ارزشش عوض شده است یعنی کیفتش عوض شده است نه کمیت آن، حالا کثرت شک هم گفتند میزان زیادی است هرچه عرف بگوید زیاد، این تابع مفهوم عرفی است لذا در فقه می گویند ما برایش بیانی یا تعریف خاصی نداریم، به عرف مراجع کنید که زیادی یعنی چه.

بعضی ها گفته اند که می شود از روایات هم استفاده کرد، اگر سه نماز خالی از شک نباشد این کثرت شک است یعنی سه نماز هر سه اش در شک بوده، حالا شک در یک مورد یا شک در موارد مختلف این هم از بحث هایی است که در آنجا باید بیاید، بیشتر گفتند شک در همان مورد شک کرده در سه نماز متوالی می شود کثرت شک، حالا شک کرده که نمازم را خواندم یا نخواندم سه بار هم شک کرده پشت سرهم، اگر نماز هم می خواند بازهم شک می کند که نماز را خواندم یا نخواندم، حالا این که خودش نمی داند خوانده یا نه می گویید که سه نماز خالی از شک نباشد کثیرالشک است، این که خودش نمی داند خواندم یا نخواندم پس نمی داند اتیان کرده است یا نه، بگویید سه نماز بی شک باید باشد این اصلا نماز نخوانده به اعتقاد خودش پس لابد حرف اعتقاد دیگران است کسی مقابلش نشسته یا به هرصورت می داند که این نمازش را خواند بازهم دوباره شک می کند بعدها خودش می فهمد که این گونه بوده که سه مرتبه پشت سرهم این شک را داشته، حالا آیا در اصل اتیان نماز کثرت شک اعتبار و ارزشی دارد یعنی اینجا هم می توانیم مثل شک در رکعات بگوییم اعتنا نکن؟ اولا بدانیم که گاهی کثرت شک آن قدر زیاد می شود که از مرز کثرت شک عبور می کند و می شود وسواسی، وسواسی را متفق اند بالاجماع که می گویند نباید اعتنا کرد. بعضی ها می گویند که وسواسی حرام است. به خاطر اینکه روایاتی داریم که لا تطیع الخبیث فتطمعوه و تطمعوه خبیث یعنی شیطان را عادتش ندهید برخودتان مسلطش نکنید لاتعوّدوهوا معتادش نکنید که بر شما بتواند هجوم بیاورد او را به طمع می اندازی و دائم می آید به ذهن شما خلل ایجاد می کند از امثال این روایت که متعدد هم روایت شده بیشتر در مقدمه عبادات، در ابواب دیگر هم است، 2/16 بحث خلل ببینید باب 16 روایت اول صحیحه محمدبن مسلم اذا کثر علیک السهو فامض علی صلاتک فانه یوشک ان یدعک انمّا هو من الشیطان این را می خواهد بگوید برای وسواسی است. لاتعوّد الخبیث من انفسکم نقض الصلاة شیطان را عادت ندهید که برشما مسلط شود و نماز را بشکنید فتطمعوه او را به طمع می اندازید که بازهم سراغ شما بیاید فانّ الشیطان خبیثٌ معتاد لما عوّد خبیث است به هرچه عادتش می دهید او عادت پذیر است، فلیمز احدکم فی الوقت ولا یکثرالنقدالصلاة پس عبور می کند در این شک که ایجاد می شود و زیاد نمازش را نشکند انّما یرید الخبیث الیطاع شیطان دوست دارد که اطاعتش کنید فاذا قد اوسیه لم یمد الی احدکم وقتی اسیان می شود و گوش به حرفش نمی کنید او هم مأیوس می شود و می رود. در روان شناسی هم این مطلب هست به عنوان شیطان نه ولی به عنوان خصوصیات روحی فرد و آن اینکه وقتی می خواهید بشکنید عادت بد را تلقین و تمرین، تلقین هی به خودتان تکرار کنید که کار من خلاف مسئله است و آن کار خوب است و دائما تلقین شود و همچنین تمرین بشود یک دفعه زیربار شیطان نرفتی دفعه بعد قوی تر می شوی، در همه چیزها، عادت دارد سیگار بکشد و تصمیم دارد انجام ندهد یک دفعه وقتی که هجوم به او می آورد که باید سیگار بکشی و نکشی به همین اندازه روح قوی می شود حالا اگر این بار شکست خورد دفعه دیگر ضعیف تر می شود، حالا علی ایّ حال در وسوسه از این مسئله خواستند بگویند که وسوسه حرام است. ما از اینها نتوانستیم استفاده ی حرمت بکنیم، شیطان دلش می خواهد ما در مکروهات هم بیفتیم کار شیطان فقط در محرمات نیست در مکروهات هم است، اینجا دارد شیطان را معتادش نکنید نمی گوید که این مکروه است یا حرام است، چیز دیگر هم است که اگر وسوسه می کند راجب اجزاء نماز و نماز را می شکند ممکن است بگوییم آن حرام است وسوسه ای که خود وسوسه را حرام نمی دانیم چون منجر می شود به ابطال نماز، بنابراین ابطال نماز را حرام بدانید تمام اینها هرکدام بحث دارد.

 بعضی از آقایان می خواهند بگویند که ابطال نماز حرام نیست دلیل آن اجماع است و قدر متیقن دارد هرجا که شک می کنیم که نمازمان درست انجام شده یا نه به هرصورت که باشد این اشکال ندارد که نقض کنیم به نظر ما هم لاتبطلوا اعمالکم هم می تواند دلیل خوبی باشد عام است اطلاق دارد همه ی انواع ابطال را می گیرد و هم غیر از آن از ادله شکوک می گوید اگر شک کردی بین دو و سه نمی گوید نمازت را بشکن می گوید باید از دستور شکوک عمل کنی، دستور شکوک سخت است مثلا شک کرده بین دو سه چهار، باید یک دورکعتی بخواند و یک یک رکعتی بخواند سجده سهو هم که گاهی هست باتمام این مشکلات گفته طبق ادله شکوک عمل کن بنابراین به نظر ما ادله شکوک دلیل خوبی است بر قوت قطع بنابراین اگر وسوسه منجر به ابطال نماز شود این را حرام می دانیم ولی اگر منجر به ابطال نیست ذات غیر مقضوب را تکرار می کند یک وقت آنقدر تکرار می کند که از صورت نمازگذار خارج می شود در آن صورت ابطال است ولی اگر تکرار کرده یک چند باری هنوز نشده که از صورت نمازگذار خارج شده تکرار شده، خطابه می خواند یک کلمه ای به زبانش نچرخید چندبار تکرار کرد، نمی گویند که خطابه اش باطل شد یا خطابه نخواند نماز هم مانند خطابه است در اینجا، اگر یا طوری باشد که از صورت نمازگذار مثل آنجا از صورت خطابه بیرون بیاید یا بگویند که بازیگری می کند لعل به امر مولاست خدا گفته نماز بخوان این می خواهد مسخره بازی کند اینطور چیزها باشد ابطال است ولی درهرجا که ابطال نیست، در اصل نماز ابطال است در جایی که از صورت نمازگذار خارج می شود ابطال است والّا همه جا که ابطال نیست، بنابراین وسوسه را ذاتا حرام نمی دانیم اگر منجر به ابطال شود حرام است مثل خیلی جاهای دیگر، اگر خیابان برود ممکن است نگاهش به نامحرم بیفتد معرضیت را که ممکن است نگاهش بیفتد حرام نمی دانیم اگر رفت نگاه کرد حرام می دانیم، تصویری حرام است دیدنش از باب اینکه اگر تصویر را ببیند ممکن است به گناه بیفتد اگر به گناه نیفتاد که معرضیت مشکلی ندارد اگر به گناه افتاد آن گناه حرام است نه آن نگاه کردن بنابراین اگر گفتیم که ابطال نماز حرام است آنجایی که وسوسه مبطل به ابطال می شود و الّا نه.

بنابراین کثرت شک دلیل نداریم مثل کثرت شک که در اجزاء نماز است مادامی که به حد وسوسه نرسد، کثرت شک در اجزاء نماز ادله دارد که می خوانیم.

بعضی روایات کثرت شک در اجزاء نماز را ببینید که شامل اصل نماز نمی شود باب 16 از ابواب خلل، چندتا روایت در این زمینه است در همین جلد هفتم روایت پنجم این باب: عن الصادق( علیه السلام) سند خوب است فتحیه هستند باسناد شیخ عن سعد عن احمدبن حسن ابن فضّال عن عمروبن سعید عن مصدق عن عمار اینها فتحی ها هستند راوی فوق هم عمار است. عن الصادق علیه السلام فی الرجل یکثر علیه الوهم فی الصلاة یک کسی زیاد اشتباه می کند در نماز و یشک فالرکوع در رکوع زیاد شک می کند که فلا یدری ارکع املا نمی داند رکوع کرده یا نه، و یشک فی السجود فلایدری اسجد ام لا شک در اتیان نماز نیست شک در اجزاء نماز است فقال لایسجد و لایرکع و یمضی فی الصلاة اعتنا نکند برود و نماز را ادامه بدهد تا یقین پیدا کند اگر یقین کرده که رکوع نکرده رکوع کند ولی وقتی یقین ندارد اعتنا نکند روایت در اجزاء است ما بحثمان اینجا در اتیان نماز است.

 در روایت در همین باب 16دوتا روایت هست که بعضی ها خواستند از آن دو روایت تأمین بفهمند روایت اول صحیحه محمدبن مسلم روایت دوم صحیحه زراره یک و دو همین باب 16 ابواب خلل، روایت اولش این است اذا کثر علیک السهو فمز علی صلاته فانّه یوشک عن یدعک انمّا هم من الشیطان وقتی کثیرالشک شدی اعتنا نکن این دارد فامض علی صلاتک پس این صلات را مفروض می گیرد در نماز است پس می شود راجب اجزاء، ما بحثمان در کثیرالشک در اصل نماز است، نماز می خوانیم و دائما شک می کنیم که خواندیم یا نه اما این کثرت شک در اجزاء نماز است ولو ندارد رکوع و سجود اما دارد فمز علی صلاتک پس مفروض گرفته صلات را می شود راجب اجزاء.

روایت دوم صحیحه زراره الرجل یشک کثیر فی صلاته در نمازت زیاد شک می کنی حتی لایدری کم صلی ولا ما بقی علیه نمی داند چقدر نماز خوانده و چقدر مانده نه اینکه اصل نماز چقدر مانده ، در این نماز که در آن هست چقدر خوانده، قال یعید این باید نمازش را اعاده کند از باب اینکه نمی داند شکی که نمی داند چند رکعت خوانده این در ابواب شکوک می آید. قلنا فانّه یکثر علیه ذلک کلمّا اعاده شکّ، روای می گوید که اعاده هم که می کند در آن اعاده هم شک کرد به این حد رسید قال یمضی فی شک اعتنا نکند عبور کند این راجب اجزاء نماز است، نمی توانیم از آن یک اطلاق بگیریم که راجع به اصل نماز هم است بعضی روایات دیگر هم در این زمینه دارد بنابراین اینجا ما دلیلی نداریم کثرت شک اعتبار داشته باشد کثرت شک در اجزاء نماز معتبر است یعنی می گوید اعتنا نکن یعنی مثل کثرت شک در رکعات است کثیر شک در اجزا هم همینطور است در بعضی شرایط هم همینطور است شرایطی که مربوط به اجزاء است مثلا قیام در قرائت نمی داند قیام داشته یا نه اما کثرت شک دراصل اتیان نماز این مثل جاهای دیگر است اگر به حد وسوسه رسید اعتنا نکند اگر به حد وسوسه نرسیده باید اعتنا کند ونمازش را دوباره بخواند.

 

   شنبه 28 آذر 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما