بسمه تعالی
بحث دیروز دقت فوق العاده ای می خواهد، به بیان دیگری این بحث را توضیح دهیم.
صحبت در این بود که قاعده تجاوز همچنان که در صلاة مختار جاری است در صلاة
مضطر هم جاری هست؟ حالا صلاة مضطر فرق می کند، دو قسم عمده دارد یکی اضطرار به
چیزی است که صورتا و از نظر ظاهر با آن جز ظاهری فرق دارد. سجده و رکوع اختیاری یک
طور انجام می شود، سجده و رکوع اضطراری که با ایماء و اشاره انجام می شود طور
دیگری است. سجده و رکوع ایمایی اصلا قیافتا با سجده و رکوع اختیاری فرق می کند،
خیلی روشن است بنابراین اگر کسی ایما می کند بلدا از سجود بعد شک می کند که رکوع
انجام داده یا نه؟ به خوبی روشن است که مشمول قاعده تجاوز است محل رکوع قبل از
سجود است و ایما هست، ایما معنای دیگری ندارد که. قاعده تجاوز می گوید اینجا رکوعت
را انجام دادی.
اما گاهی ابدال و اجزاء اضطراری قیافه اش با اجزاء اختیاری فرق ندارد اینجا
است که مشکل ایجاد می شود. مثالی که دیروز زدیم برای این بود که نمی تواند نماز را
قائما بخواند جالسا می خواند حالا بعد از سجده در رکعت اول یا بعد از تشهد در رکعت
دوم نمی تواند قیام کند نشسته حالا اگر شک کرد که سجده را انجام دادم یا نه، چطور
بگوییم که اینجا تجاوز است و گذشت است؟ اگر جلوس بعداً عن القیام باشد که گذشته
اگر جلوسی است که در تشهد و سجده است نگذشته، حالا کدام است؟ صورت ظاهر جلوس جلوس
است هیچ فرقی نمی کند، آقایان مختلف تعبیرات کردند، در ذهنشان این بوده که نمی
توانیم بگوییم مشمول قاعده تجاوز چون نمی دانیم وارد جزء بعد شده است یا نه، چون
اصل مسئله را از راه اطلاق دلیل بدلیت جلو آمدند لذا هرکسی اینجا حرفی زده، بعضی
از همین محشین عروه را برایتان عرض کنم البته ما در معلقات آوردیم.
مرحوم امام(ره) و همچنین مرحوم آقای خونساری اینها دارند که در همچنین موردی
احتیاط کنید یعنی اینکه هم عمل را بیاورید که بگویید مشمول قاعده تجاوز نشده است و
هم اگر به رکن چیزی اینگونه برخورد می کنید اعاده هم دارد، در مثل تشهد اعاده نماز
ندارد ذکر است دیگر و جزء نماز است لذا احتیاط این است که بگویید ولی بعضی جاها
پیش می آید که اصل نماز را هم باید اعاده کرد.
بعضی ها گفتند که حال خودت را ببین، ببین در چه حالی هستی اگر به نظر می آید
که این جلوس بدل عن القیام است شک می کنی که تشهد انجام دادی یا نه مشمول قاعده
تجاوز است. اگر درحالت احساس می کنی که این جلوس حال تشهدی است پس شک داری در تشهد
مشمول تجاوز نیست.
مگر قاعده تجاوز
میزان حال خود شخص است تجاوز می گوید که اگر گذشته نه اینکه شما گذشته ببینی، یک
وقتی می گوییم اگر گذشته است کل شیء مما قد مضی فامضه هرچه که گذشته است تکرار
ندارد و نمی خواهد انجام دهی، اما شما می گویید که حال خودت نه اینکه واقعا گذشته
است شما گذشته آن را ببینی، قاعده تجاوز که نمی گوید شما ببینید می گوید آنچه که
گذشته است اعتنا نکنید نه آنچه که شما آن را گذشته ببینید بنابراین این نظریه به
نظر من نظریه درستی نیست.
بعضی ها از جمله در
محشین عروه مرحوم آقای گلپایگانی و بعضی های دیگر می گویند که جلوس که بدل از قیام
است همه جا بدل از قیام است ولی در این حکم بدل از قیام نیست، این هم که حرف بی
مبنایی است. اگر بدل است احکام مبدل برایش وارد است و اگر بدل نیست به چه دلیل می
گویید این حکم اینجا نیست، می خواهید بگویید اطلاق دلیل بدلیت اینجا نمی آید حالا
اطلاق بدلیت را ما صحبت می کنیم که منظور چیست.
مرحوم آقای شاهرودی
از محشین عروه ایشان می فرمایند که اساسا جلوس بدل از قیام نیست هیچ کجا، درجاهایی
که فرد مضطر است و نمی تواند قائما نماز بخواند نه اینکه جلوس بدل از قیام است
قیام ساقط است پس بنابراین نمی توانید بگویید که بدل از قیام است احکام مبدل بر
بدل جاری، اگر درحال قیام بودیم و شک می کردیم که تشهد را انجام دادیم یا نه می
گفتیم گذشت قیام بعداز تشهد است اعتنا نمی کردیم، پس بگوییم جلوس هم به جای او،
ایشان می فرمایند اساسا جلوس بدل از قیام نیست در اینگونه موارد که مضطر است فقط
قیام ساقط است نه اینکه بدل از قیام است.
بعضی ها گفتند که حال
خودش را ببیند اگر توجه دارد که این جلوس بدل از قیام است پس همان حکم قیام برایش
وارد است و از تشهد گذشته است پس مشمول قاعده تجاوز است ولی اگر حال خودش توجهی به
اینکه این تنزیل است نیست الان در جلوس است نمی داند که جلوس تنزیلی است یا جلوس
تشهدی و مانند این ها است. می گوییم که مانند حرف اول است اول این طور بود که رویت
حال نفس این تعبیر اینکه توجه به تنزیل دارد یا نه؟ این همه اختلاف نظر در این
مسئله هست برای اینکه یک جلوسی اینجا داریم نمی دانیم چطور جلوسی است حالا بداند
هم که این جلوس بدل از قیام است اما این دخول در غیر نیست، این نمی داند که تشهد
را انجام داده است یا نه، قاعده تجاوز این بود که وقتی از چیزی گذشتی و وارد در
غیر شدی اعتنا نکن این غیریتش محرز نیست.
حالا واقع جریان این
است که اصلا ما به بدلیت چکار داریم یکی بحث این جلوس است یکی بحث چیزهایی که بدل
اضطراری خیلی روشن است چون یک چیزی دیگری است غیر اجزاء معمولی، اصلا بحث بدلیت را
ما کاری نداریم در مثل ایما که رسما یک چیز دیگری است، ایمایی که به جای سجود به
کار می بریم این ایما اصلا صورت ظاهری اش فرق می کند با سجده فرق می کند با رکوع،
حالا درحال ایمای سجده ای است شک می کند که رکوع را انجام دادم یا نه اعتنا نمی
کند نه از باب بدلیت، ایما یک چیز دیگری است ایما به سجده بعد از رکوع است کل شیء
مما قد مضی فامضه برایش صادق است اذا تجاوز شیاءً و دخلت فی غیره اعتنا نکن اینجا
برایش صادق است اصلا ربطی به کلمه بدلیت هم ندارد ایما فرق دارد با قیافه سجده خود
قیافه ظاهری اش، اما در جلوس اصلا این دخلت فی غیره صادق نیست الان درحال جلوس
است، جلوسش هم بگوییم به عنوان بدلیت عن القیام است توجه هم داریم می گوییم این را
به جای قیام می آورم چون از قیام عاجز هستم. توجه هم دارد که این را به جای قیام
انجام می دهد در این حال غیر صادق نیست یراه المصلی غیراً مصلی این را غیر می بیند
نه اینکه واقعا غیر است، خودش در نیت خودش در ذهن خودش این را غیر حساب می کند
قاعده تجاوز که نمی گوید شما او را غیر ببینید، اگر داخل در غیر شدی اعتنا نکن،
بنابراین اینجا از نظر ما نه از باب اشکال بدلیت که از این آقایان خدمت شما عرض
کردیم بلکه از باب اینکه غیریت در آن صادق نیست. در یک صورت غیریت صادق است جلوس
است و درحال حمدو سوره خواندن است مشخص است که این جلوس تشهدی نیست و غیر هم است
برای اینکه به جلوسی که مشترک است به جلوس بدل عن القیام و جلوس تشهدی یک صورت
ممیزه می دهد مثل ایماء می شود، چطور ایماء صورت ممیزه اش با ایماء فرق می کرد
اینجا هم جلوس با قرائت جلوس با ذکر فرق می کند، مثلا در نماز اخفاتی است در جماعت
این نمازش اضطراری است و امام نمازش اختیاری اگر شک کرد که تشهد را خوانده یا نه و
می بیند دارد ذکر می گوید به جای حمدو سوره اینجا مثل ایما می شود بنابراین مشمول
قاعده تجاوز است و اعتنا نمی کند.
مسئله بعد اگر کسی شک
در صحت عمل بکند نه در وجود، یک وقت شک می کند فلان جزء را آورده یا نیاورده یک
وقتی می داند آورده است شک دارد که درست انجام داده است یا نه. در عروه می گوید
اگر وارد در غیر شد که اعتنا نکند مسلّم، بعد می گوید بلکه اگر وارد در جزء بعدی
هم نشده باید اعتنا نکند چرا؟ برای اینکه این صادق است که گذشت، چرا صادق است که
گذشت برای اینکه صحت جایش در آن کلمه است، آن کلمه را ادا کرده وجود محقق شده است
بحث در صحت است مثل اینکه در شهادت به نبوت و رسالت و تشهد شک می کند که شهادت
توحید را درست ادا کردم یا غلط؟ یا در قرائت در ایّاک نعبد شک می کند که در مالک
یوم الدین که مسلما گفتم درست انجام دادم یا غلط انجام دادم این دخول در غیر نمی
خواهد حتی اگر وارد ایاک نعبد هم نشده است اما مالک یوم الدین را تا تمام کرد شک
می کند که اینجا درست گفته یا نه، اینجا گذشتن صادق است برای اینکه صحت در خود
کلمه است حالا کلمه را گفته است پس محلش گذشته است، پس حتی اگر در داخل کلمه بعد
هم نشده باشد مشمول قاعده تجاوز هست. پس اگر شک می کند در صحت ادا جزء چه وارد جزء
بعد شده باشد چه نشده باشد اینجا مشمول قاعده تجاوز است. می گوید که احتیاط خوب
است، چطور احتیاط کنیم؟ اگر در رکن است که حالا انجام می دهد و بعد هم نماز را
اعاده می کند، در رکن است مورد شک رکن است شک می کند که درست انجام داده یا نه،
بعد از رکوع است نمی داند ذکر را درست داد یا نه یا رکوع را درست انجام داد یا نه،
شک دارد که خود اصل رکوع را درست انجام داده است یا نه، اگر داخل سجده شده است که
جای اعتنا نیست، اگر وارد نشده و اگر اصل رکوع به انجام رسیده در صحت شک است مثل
اینکه اصل ما قبل رکوع آمده است اینجا احتیاط بکند رکوع را انجام بدهد و نماز را
اعاده بکند. و اگر رکن نیست مثال همان قرائت یک کلمه ای را گفته است و وارد کلمه
بعد هم نشده است هنوز حالا شک کرد که درست گفتم یا غلط اینجا احتیاط این است که
دوباره انجام دهد و اعاده نماز ندارد چون رکن نیست قران است قران هرجای نماز مبطل
نیست، ذکر هرجای نماز مشکل نیست وسط نماز می خواهد دو سه بار بگوید یاالله اشکال
ندارد، قبلا مفصلا این بحث را خواندیم و گفتیم راجع به اهلبیت هم همینطور است این
گذشت بحثش. بعد می گویند غیراز تکبیرة الاحرام، در بسم الله شک می کند که تکبیرة
الاحرام را درست گفتم یا نه اگر وارد بسم الله شد که اشکال ندارد دخلت فی غیره است
اعتنا نکند ولی اگر وارد بسم الله نشده است دخلت فی غیره نشده شک می کند که تکبیر
را درست گفت یا نه اصل تکبیر را گفته بحث در صحت است نمی داند درست گفت یا نه، می
گویند اعتنا نکند اما احتیاط این است که تکبیر را دوباره بگوید و بعد هم اعاده
کند، اعاده نماز، پس تکبیرة الاحرام با ذکرهای دیگر نماز فرق می کند، برای اینکه
تکبیر شبهه رکنیت دارد قبلا گذشت بحثش که نوعا گفتند تکبیرة الاحرام خودش رکن است.
قبل هم گفتیم در قاعده
لاتعاد ارکان را پنج مورد گفته است، رکوع، سجود، طهور، وقت، قبله اینها ارکان
هستند که لاتعاد الصلاة الّا من خمس اخلال به چیزهای دیگر اعاده ندارد و نماز باطل
نیست اخلال به این پنج تا مبطل است پس ارکان این پنج تا هستند. تکبیر را نگفته است
موالات را هم نگفته است اگر موالات به هم بخورد نماز باطل است ولی نگفته است این
ها قبلا بحثش شد. علی ای حال تکبیر در لاتعاد نیامده که رکن است ولی از نظر فتوایی
گفته می شود که این رکن است و اجماع در مسئله ادعا شده بنابراین اگر تکبیر را
خواست احتیاط بکند زیادی رکن است نمازش را اعاده کند.
سید و خیلی ها می
گویند اگر خواستی احتیاط کنی تکبیر را دوباره بگو نماز را اعاده کن.
بعضی ها هم می گویند
اینجا هم ولو مثل رکن است ولی اعاده نماز نمی خواهد شک کرد در صحت تکبیر قبل از
اینکه وارد بسم الله شود، می گویند اعاده نمی خواهد تکبیر را می گویی به این قصد
اگر تکبیر قبلی که گفتم باطل بوده این شود تکبیر اگر تکبیر قبلی باطل نبوده این
شود ذکر
عرض می کنم که بعید
نیست این حرف درست باشد ولی یک شبهه ای در ذهن می آید که الله اکبر تکبیر با الله
اکبر ذکر ماهیتً یکی هستند یا فقط صورتً یکی هستند؟ صورتاً هر دو الله اکبر هستند
و مثل هم هستند اما ماهیتً الله اکبر ذکر یک ذکر را می گوید اما با این ذکر شرو و
ختم کاری نیست اما الله اکبر تکبیر اعلام شروع است مثل اعلام تحیّتی است که به یک
نفر می رسید، یک وقت به یک نفر می رسید تهیت می کنید این انشاء احترام است اما یک
وقت داری آیه قرآن می خوانی سلام هی حتی مطلع الفجر این سلام با آن سلام فرق می
کند صورتش یکی است اما این سلام قرآن است و آن سلام تهیت است، حتی سلامی که به
معنای دعا و ذکر باشد فرق می کند با سلامی که به معنای تحیت است به عبارت دیگر جمع
انشاء و اخبار شبیه او می شود، می شود یک چیزی بگویم به این نیت که اگر چنین است
انشاء باشد اگر چنین نیست اخبار باشد آیا در معاملات هم این را جایز می دانید،
مثلا می گویید بعتُ اگر واقعا این مال را می خواهی این بعتُ انشائی باشد اگر
چنانچه نمی خواهی بعتُ اخبار از آینده باشد مثل اذا وقعت الواقعه، می شود جمع بین
انشاء و اخبار؟ این قدری شبهه دارد.
من در سال 1406 ه.ق
که این جلد سوم معلقات را آن موقع می نوشتیم نوشتم در این بحث که مدتی پیش عیادت
کردم از آقای حاج آقا مرتضی حائری(ره) ایشان در تهران منزل آقازادشان بستری بودند
ما تهران بودیم و نزدیک بودیم و رفتیم عیادت ایشان، دو نفر بودیم من و ایشان تا
نشستیم ایشان بحثی را بیان کردند ضمنا عرض بکنم چقدر بزرگان قبلی مراقب بودند
وقتشان را تلف نمی کنند ولی الان طلبه ها تا می شینند اول از سیاست وارد هم نیست
اصلا نمی داند که برجام است یا بُرجام اما در این جهات ها وارد می شوند و عمرشان
را تلف می کنند، اونوقت قدیم این گونه نبود اول بحث علمی می کردند. مرحوم مقدس
اردبیلی از نجف آمد کربلا زیارت امام حسین(ع) نمازش را جمع خواند گفت شبهه حرمت
سفر دارم برای اینکه درس را تعطیل کردم آمدم. تا نشستیم ایشان یک بحثی را عنوان
کرد و این بود: در شکک شک در رکعات شما می گوید در شک بین اقل و اکثر بنا به اکثر
بگذارید بعد نماز احتیاط می خوانید اگر نماز کم بوده این جبران آن و اگر نماز کامل
بوده این مستقل از آن است، ضمنا معلوم می شود که نماز یک رکعتی هم داریم چون بین
دو و سه یا سه و چهار شک می کنیم یک رکعت کمبود دارد اگر نمازش در واقع درست باشد
این نماز یک رکعتی است، آن جا هم همه می گویند و روایات هم دارد که بنا را به اکثر
بگذار بعد یک یک رکعتی یا دو رکعتی نشسته در بعضی جاها می خوانیم به عنوان اینکه
اگر نماز ناقص است این تمیم آن باشد حالا ایشان می گفتند که یک کار دیگری بکنیم،
یک سلام می دهیم اما سلام را به این عنوان می دهیم می گوییم اگر نمازم ناقص بوده
این سلام بی جاست دعا باشد اگر نمازم کامل بوده این سلام مُخرج از نماز بعد بلند
که می شوند تکبیر نگویند ادامه نماز را بخوانند، اگر سلام بی جا بوده این ادامه
نماز و دیگر تکبیر هم نمی خواهد اگر سلام به جا بوده که خوب نمازمان کامل بوده و
دیگر احتیاط هم نمی خواهد پس نماز احتیاط می رود کنار. شک می کند بین سه و چهار
تشهدش که ذکر است مشکلی نیست سلام را می گوید به این عنوان که اگر نمازم تمام بوده
و چهار رکعت خواندم که حالا شک می کنم بین سه و چهار در واقع چهار رکعت خواندم به
این نیت که این سلامی که می دهم سلام مُخرج واجب نماز باشد اگر چنانچه نمازم ناقص
بوده این سلام سلام مُخرج نباشد یک دعا باشد بعد بلند می شوم یک رکعت نماز بدون
تکبیر مثل نمازهای دیگری که انجام می دهیم می خوانم. ایشان گفتند پس نماز احتیاط
نخواند رسما نماز قطعی نماز را بخواند.
من به ایشان عرض کردم
که راه خوبی است اما اولا چرا اهلبیت نگفتند، در روایت یک مورد ما نداریم که اشاره
به این را کرده باشد ثانیا شما وقتی سلام می گویید به عنوان مُخرج آیا با سلام
دعایی با سلام قرائت قرآنی اینها یک حقیقت هستند؟ اگر دو حقیقت و دو ماهیت هستند
در یک کلمه نمی شود جمعش کرد مثل جمع بین انشا و اخبار، جمع بین انشا و اخبار نمی
شود این هم همین طور است.
بنابراین اینجا هم
این حرف می آید که اگر شک کرد که تکبیر را درست گفته یا نه می گوید یک تکبیر بگوید
که اگر تکبیر قبلی درست بوده که این ذکر باشد اگر تکبیر قبلی درست نبوده که این
تکبیر افتتاحیه نماز باشد. این یک قدری محل شبهه است که ماهیتً این دو تکبیر دو
جور هستند و صورتً یک جور هستند. چنین شبهه ای وجود دارد
علی ایّ حال قاعده
این است که نیاز به تکرار ندارد اعتنا نکند برای اینکه صحت فرع وجود است این اصل
الله اکبر را گفته جای صحت هم گذشت، بنابراین نیازی به اعاده و احتیاط یقینا
ندارد.