صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه پانزدهم


                                                         بسمه تعالی

بحث مفصلی در اصول هم راجع به اصول هست هم راجع به امارات که اگر خلاف واقع در آمدند آیا طبق امار یا طبق اصل که عمل کردیم و لو خلاف درآمد این عمل درست است و قائل به اجزاء شویم این حرفش در آنجاست ما نظرمان بر این است که اصول و امارات عمل به آنها در هردو جا اجزاء است اگر عمل به خبر کرد و بعد تخلف شد اجزاء است اگر عمل به اصل کرد و بعد تخلف شد اجزاء است، پس چرا می گویید که اگر تخلف رکن است باطل است و اگر غیر رکن است پس اشکال ندارد این به خاطر ادله خاص این جاست قاعده لاتعاد که تصریح می کند اگر تخلف در رکن بود مبطل است.

یک مسئله دیگری مرحوم سید عنوان کردند در فرع 14 مسئله 14 اگر شک در سلام کرد که آیا سلام آخر نماز را انجام داده ام یا نه اینجا مسئله اش چطور است؟ اگر چنانچه در محل است وارد هیچ کاری نشده است و موالات هم به هم نخورده است مسئله معلوم است که باید سلام را انجام دهد، سه مورد را مرحوم سید ذکر کردند: اول اینکه شک در سلام بعد از داخل شدن در نماز بعدی باشد در نماز عصر است شک کرد سلام نماز ظهر را گفته است یا نه، مورد دوم اینکه وارد شده است در تعقیبات همان نماز اولی در همان نماز در تعقیبات حالا اولی یا دومی فرقی نمی کند حالا شک می کند که سلام این نماز را دادم یا نه، سوم اینکه فعل منافی انجام داده منافی عمدی و سهوی منافی ای که مطلقا مبطل است به آن می گویند منافی عمدی و سهوی یعنی چه در عمد و چه در سهو باطل است مثل حدث بعد از اینکه حدث از او صادر شده شک می کند که سلام را گفتم یا نه، اینجا حکمش چطور است.

مورد اول که هیچ شبهه ای ندارد وارد نماز بعدی شده شک می کند که سلام نماز قبل را گفتم یا نه این یقینا مصداق تجاوز است از محل گذشته است، محل عادی محل شرعی، نباید اعتنا بکند و نمازش صحیح است.

مورد دوم که در تعقیب یک نماز وارد شده است و بعد شک می کند که سلام نماز را گفته بودم یا نه، اینجا چطور؟ به نظر ما اینجا مصداق قاعده تجاوز است مثل قبلی برای اینکه میزان صدق مضی است، صدق تجاوز از محل است، مرحوم سید هم نظرشان همین است. عبارت مرحوم سید: ان شکّ فی التسلیم فبعد الدخول فی صلاة اُخری اوالتعقیب اوالمنافی لم یرتفع پس اگر در تعقیب نماز وارد شده و شک می کند که سلام نماز را گفته است یا نه مرحوم سید و خیلی از محشین می گویند این مصداق قاعده تجاوز است و اعتنا نکند و نمازش هم درست است.

بعضی از آقایان از جمله مرحوم آقای خوئی و بعضی تلامیذ ایشان معتقد هستند که اینجا مصداق قاعده تجاوز نیست برای اینکه محل نماز که اینطور نیست که باید قبل از تعقیب باشد تا بگوییم حالا وقتی که وارد تعقیب شده محل تسلیم گذشت محل سلام نماز گذشت ممکن است کسی تعقیب نخواند اگر کسی اصلا تعقیب نخواند که نمازش قبل از تعقیب نیست، قبلیت از عناوین ذات الاضافه هست، پس لازم نیست نماز قبل از تعقیب باشد پس بنابراین نمی توانیم بگوییم محلش گذشت بنابراین اینجا باید اعتنا بکند.

قبلا اگر یادتان باشد یک بحثی داشتیم که عصر باید بعد از ظهر باشد، اما لازم نیست ظهر قبل از عصر باشد ممکن است کسی نماز عصر را اصلا نخواند. پس می فهمیم که ظهر لازم نیست قبل از عصر باشد عصر باید بعداز ظهر باشد. حالا اینجا این را می گویند که نماز حتما لازم نیست که قبل از تعقیب باشد ممکن است اصلا تعقیب نخواند پس نماز قبل از تعقیب نشده است. بنابراین در اینجا محلی نمی شود برای این مقرر کرد تا بگوییم تجاوز از محل. ولی ظاهرا فرمایش ایشان تمام نباشد میزان این است که عرفا مضی صادق باشد اگر کسی وارد تعقیب است برگردد به نماز یک نگاه بکند می داند که نماز برای قبل از این بوده است کسی که وارد تعقیب هست بعد شک می کند در نماز در تسلیم یا هرجزئی از اجزاء حالا سلام که آخرین جزء است اینجا مضی برایش صادق است، در روایات ما لازم نیست که قبلیت و بعدیت در آن لحاظ شود مضی، کلّ شیءٍ من ما قد مضی به این می گویند مضی حتی اگر کلمه قبل و بعد هم باشد این قبل و بعد نه به معنای دقت کلمه عقلانی که اتصاف از باب تضایف باشد به آن مسائل، همین که مضی صادق باشد و قبلیت به این معنا که کسی که می خواهد تعقیبات را بخواند بعد از نماز است این برای نماز قبل است نه اینکه مطلقا نماز قبل از تعقیب است که باید نماز قبل از تعقیب باشد و تعقیب بعداز نماز بخواند حتما این لزوم ندارد ولی کسی که تعقیب می خواند تعقیب برای بعد از نماز است.

به عبارت دیگر قبلیت و بعدیت در این مسئله به صورت مصراعی هم کافی است، مصراعی یعنی به صورت اگری اگر این لنگه را بخواهد انجام دهد آن قبل از این است. اگر بخواهد تعقیب را انجام دهد تعقیب بعد ازنماز است نماز قبل از تعقیب است اینها صدق مضی دارد، صدق قبلیت و بعدیت دارد به نظر من این مشکلی نیست.

حالا از عجایب اینکه در فرع سوم یک مطلب دارد، فرع سوم این است که یک منافی انجام داده است حدث صادر شده بعد شک می کند که سلام نماز را گفته بوده یا نه، اول ببینیم که خود مسئله چطور است. اولا یک مسئله ای در محل خودش هست و آن اینکه اگر چنانچه شخص نسیان کند سلام را و بعد از فعل منافی یادش بیاید که سلام را یقینا نگفته است، بعد از حدث یادش می آید که نگفته است، در آن مسئله بحث است که نمازش درست است یا باطل، بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی و بعضی تلامیذشان در آن مسئله معتقدند که نمازش درست است، برای اینکه سلام که رکن نیست پس مصداق لاتعاد است لاتعاد صلاة الا من خمس زیاده و نقیصه در آن پنج تا موجب بطلان است، سلام که از آن پنج مورد نیست. اینجا مسلما نسیان صادق است یعنی حدث صادر شده یادش می آید که سلام را نگفته است لذا گفتند که نمازش درست است.

اینجا در مسئله ما نحن فیه می گویند اگر در نسیان مسئله این شد که نمازش درست است اینجا که شک است اینجا به طریق اولی باید بگوییم درست است. آنجایی که یقینا سلام را نگفته و نسیان کرده می گویید نماز درست است اینجا که احتمال دارد سلام را گفته باشد و یک احتمال هم هست که نگفته باشد، اگر گفته که نماز درست است اگر نگفته که مثل همان نسیان می شود که مصداق لاتعاد است پس نمازش درست است.

قبلا ما بحث کردیم راجع به این که سلام هم جزء رکن است به حیث که از ادله ای که می گوید تحریمه التکبیر وتحلیله السلام می فهمیم که تحریم ذابتمند و قانونمند همانطور که تکبیر است تحلیل قانونمند هم با سلام است، اگر با غیر سلام از نماز خارج شود تحلیل قانونمند نیست تحلیل بطلانی است البته در نماز نیست حدث صادر شده سلام هم نگفته است در نماز نیست از نماز آمده بیرون اما بیرون آمدن قانونمند نیست ابطالی است. دو جور انسان از نماز بیرون می آید یک طور اینکه نماز باطل شده است از نماز بیرون می آید و طور دیگر اینکه نماز قانونمند تمام شده است، آن جایی که سلام گفته در نمازش تحلیل قانونمند است و آن جایی که با حدث و مانند اینها از نماز بیرون آمده بازهم تحلیل است از نماز بیرون آمد و هرکاری برایش مباح است آن چیزهایی که در نماز ممنوع بوده اما این قانونمند نیست. گفتیم از ادله به خوبی استفاده می شود تحلیل قانونمند محصور شده در روایت که تحلیله التسلیم بنابراین اگر با حدث از نماز آمدی بیرون نماز باطل است نمی توانیم بگوییم که جزء آن ها نیست، این که بگوید در لاتعاد نیامده، در لاتعاد چیزهای دیگر هم نیامده است تکبیر هم نیامده درحالی که تکبیرة الاحرام جزء ارکان است آن هم باید در مستثنی لاتعاد بیاید نه در مستثنی منه اما در لاتعاد گفته نشده است صرف اینکه در لاتعاد نیامد دلیل نیست که پس نماز درست است.

اما راجع به اینکه شک کرده که آیا سلام را گفته یا نگفته است، بعدالحدث شک کرده که سلام را گفته یا نه، آیا اینجا قاعده تجاوز جاری است یا نه؟ درباره منافی و شک می گویند که حالا که شک دارد که سلام را گفته یا نه، جای سلام بعداز حدث که نیست حدث واقع بعد از سلام است بنابراین محل سلام مسلما گذشته است حالا که وارد حدث شده است، شک می کند که سلام را گفته یا نگفته محل سلام گذشت، این حرف درست است؟ محل سلام باید قبل از حدث باشد؟ محل الصلاة قبل الحدث یعنی هرکسی باید بعد از نماز حتما یک حدثی از خودش صادر کند، برای اینکه قبلیت از عوامل ذات الاضافه هست. به ابوحنیفه نسبت داده می شود این معنا که خروج از نماز لازم نیست به سلام باشد با همین حدث هم خروج از نماز می شود این مشابه همین فتوایی است که در نسیان البته دارند.

چطور در تعقیب را ایشان(مرحوم آقای خوئی) اشکال کردند اما اینجا را قبول کردند؟

ایشان می فرمایند اگر در تعقیب است و شک می کند که سلام گفته یا نه گفته اند که خروج از محل نشده است، برای اینکه ممکن است کسی تعقیب نخواند اما اگر منافی و حدث صادر شده شک می کند که سلام را گفته یا نه اینجا مصداق قاعده تجاوز است، برای اینکه محل نماز قبل از منافی است و محل منافی بعد از صلاة است. معنایش این است که حتما باید بعد از نماز حدث صادر شود تا قبلیت صادق شود این فرمایش خیلی ناتمام است.

حرف اصلی همان است که عرض کردیم میزان صدق مضی است می گوییم گذشت محلش، منظور محل خارجی نیست محل قانونمندی است. این در حقیقت سه مطلب شد با مطلبی که گفتیم: 1- عرفا مضی صادق است 2- اگر قبلیت هم باشد قبلیت مصراعی است یعنی اگر بخواهی بخوانی این است 3- این هم حرف اساسی و درستی است که عرض می کنیم اینکه منظور از قبلیت و بعدیت قبلیت و بعدیت قانون است نه عمل خارجی، در متن قانون تعقیب بعدازنماز است، در متن قانون هم اگر حدثی بخواهد باشد بعد از نماز است. به هرحال همه اش صدق مضی می کند حتی صدق قبلیت و بعدیت می کند به معنای متعارف عرفی یکی هم اینکه میزان عمل خارجی نیست متن قانون است.

بنابراین در تمامی این سه مورد حق با مرحوم سید است در عروه. شک می کند درحالی که بعداز منافی است یا در تعقیب است یا در نماز دیگری است شک می کند که سلام نماز قبلی را گفته ام یا نگتم در تمامی موارد مصداق قاعده تجاوز است مضی صادق است قبل و بعد به نوعی صادق است و نمازش درست است.

و اما فرع بعدی مرحوم سید عنوان کردند مسئله 15 مأموم درحال نماز شک می کند که تکبیرة الاحرام گفتم و وارد شدم یا تکبیرة الاحرام را نگفتم، اینجا حکمش چیست؟ شک می کند که الله اکبر افتتاحیه را گفته و اقتدا کرده یا نگفته و حواسش نبوده، مرحوم سید می فرمایند اگر به هیئت مأمومیت و مصلی است اینجا مضی صادق است و اعتنا نکند، تفسیر کردند به هیئت مصلی می گویند درحالت انصات است یعنی درحال گوش دادن است، انصات قرائت در روایت دارد که اذا قرءالقرآن فاستمع له منظور همان درحال جماعت است که مأموم باید انصات کند البته بعضی روایات هم ظاهرش این است که مطلقا، بعضی از علما هم رعایت می کردند مرحوم آقای نائینی(ره) نقل است که ایشان در مجلس فاتحه هم اگر کسی وارد می شد ولو از علما اصلا درحالی قاری درحال قرائت قران است ایشان به چپ و راست نگاه نمی کرد و سبّحکم الله به دیگران نمی گفت چه بسا دیگران بدشان بیاید ولی ایشان آیه را اذا قرءالقرآن فاستمع را به طور مطلق رعایت می کرد ولی بعضی روایات تصریح دارد که برای نماز، حالا به هرحال این شخصی که در مأموم است درحال انصات است یا به آداب دیگر مثلا اگر درحال قیام است دست ها روی ران ها است که مستحب است بر فخزین بگذارند دست را درحال قیام، دست ها به جلو و عقب نباشد روی رانشان بگذارند، اگر به هیئت مصلی است صدق مضی می کند دیگر شک نکند که الله اکبر را گفتم یا نه، گفته است و مصداق قاعده تجاوز است ولی اگر به هیئت مصلی نیست اینجا محکوم به این است که از محل نگذشته و باید الله اکبر را بگوید.

اینجا چند مسئله است: یک اینکه ما در معلقات، مرحوم سید دارد که انصات و وضع الید علی الفخز و نحو ذلک نمی گوید که نحو ذلک یعنی چه، می گوید اگر به هیئت مصلی است انصات و وضع الید علی الفخز و نحو علی ذلک، نحو ذلک یعنی چه؟ ما در معلقات عروه داریم من ما هو مترتبٌ علی تکبیرة الاحرام ولو مستحبا فلا یکفی صرف الهیئه و نحو ذلک یعنی عملی که مترتب بر تکبیر است صرف هیئت مرحوم سید و لو انصات را گفته وضع الیدین را گفته ولی این را به عنوان مصداق هیئت گفت ما داریم هیئت به هو ولی هیئت کافی نیست عملی را انجام بدهد که دال بر مأمومیت و مصلی بودن است عمل البته همان انصات عمل است وضع الید علی فخز عمل است اما مرحوم سید اینها را به عنوان اینکه مصداق هیئت است و هیئت موثر است، عملی باید باشد که مترتب بر تکبیر است که بعد از تکبیر است و تکبیر قبل از آن هست مثل همین انصات مثل وضع الید علی الفخز و مانند اینها.

بنابراین یک نکته یعنی اینکه نحو ذلک یعنی عمل، نکته دوم اینکه بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی فرمودند که وارد یک عمل واجب باید شده باشند اگر انصات در محل واجبش نیست مستحب است آنجا فایده ندارد باید درحالی که در یک عمل واجب بعد از تکبیرة الاحرام است باید در آن باشد مثلا آن جاهایی که انصات واجب است مثل نماز جهریه و صدای همهمه امام را هم می شنود اینجا انصات واجب است و نمی تواند قرائت بخواند، پس می گویند عمل واجب.

پس این شد: به هیئت مصلی فقط کافی نیست باید یک عملی باشد ایشان می گویند عمل هم باید عمل واجب باشد، یک عمل واجب بعداز تکبیرة الاحرام، چرا؟ اگر یادتان باشد در گذشته ها نظر ایشان را در بعضی مسائل خواندیم، بحث این بود که ایشان می گویند ما اصلا اجزاء مستحبه نداریم، جزء مستحب نداریم اگر جزء است معنایش این است که بدون این کل محقق نشده است اگر مستحب است معنایش این است که به غیر این هم کل محقق شده است پس تهافت است بین اعتبار جزئیه با استحباب لذا ایشان اصلا جزء مستحب قبول ندارند، آن وقت صلوات در نماز، دعای در نماز، ذکرالله و ذکرالنبی در نماز و مانند اینها که مستحب اند می گویند که مستحب فی واجبٍ نه جزء مستحبی است، جزء نماز نیست در ظرف بعضی از اجزاء نماز اینها مستحب هستند خود اینها جزء نماز نیستند، بنابراین اینجا محلش هم نگذشته است چون اصلا جزء نماز نیست که محل داشته باشد. این نظر ایشان است. این را قبلا هم گفتیم که این فرمایش تمام نیست، شک نیست که ساختمان وقتی گچ کاری می کنند یا تزیین می کنند این را جزء این ساختمان می دانند، جزئیت در عناوین اعتباری، مرکبات اعتباری مثل نماز و اینها در شرع مثل همین هاست، کلمه جزئیت که در عرف عقلاء با شرع فرقی نمی کند در عرف عقلاء وقتی یک ساختمان می سازند و گچ کاری می کنند روی هم رفته می گویند این ها همه جزء ساختمان است نمی گویند گچش جزء نیست، سنگش جزء است یا اینکه سنگش هم جزء نیست فقط تکه اولی که مثلا میزان پایه هست جزء است، این طور که نمی گویند. در نماز هم همین طور است همه جزء نماز حساب می شوند بنابراین جزء مستحبی با جزء واجب فرقی نمی کند.

یک مطلب دیگر در بحث اینکه مرحوم آقای حکیم در مستمسک و همچنین مرحوم آقای آقا ضیاء در حاشیه عروه عراقی می دانید ایشان خیلی در جزئیات کار دقیق بوده و گاهی هم به شاگردهایش می گفته که شما اشکال کنید شما که اشکال می کنید من ملا می شوم برای اینکه در این اشکال شما یک چیزهایی جواب می دهم و چیزهای تازه می فهمم خیلی حساس بودند ایشان.




   یک‌شنبه 29 آذر 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما