صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه شانزدهم




بسمه تعالی

در این مسئله بودیم که اگر مأموم شک بکند که تکبیرة الاحرام گفته یا نه، گفتیم که اگر مشغول یک کار مترتب بر تکبیرة الاحرام است انصات نسبت به قرائت امام دارد، هیئت مصلی یا مشغول ذکری است در جایی که صدای امام را نمی شنود، خلاصه جایی که دال بر ترتب بر تکبیر است اگر مشغول این ها است در حقیقت از محل گذشته و اعتنا به این شک نمی کند ولی اگر در این هیئت و اشتغال نیست تکبیر را انجام می دهد، عرض کردیم که بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی فرموده اند که باید اشتغال به یک شئ مترتب بر تکبیر آن هم واجب باشد و الا فرمودند اشتغال به یک مستحب کافی نیست، برای اینکه مستحب اصلا جزء نماز نیست این را توضیح دادیم که نه، هم در مرکبات شرعی و هم در مرکبات غیر شرعی دو جور اجزاء داریم اجزاء واجبه و اجزاء مستحبه.

بعضی ها هم گفتند اگر می خواهید احتیاط کنید یک تکبیر بگویید مردد اگر تکبیرة الاحرام را قبلا نگفتم این تکبیر باشد و اگر گفته ام این ذکر باشد، از جمله کسانی که این مطلب را گفته اند مرحوم آقای آقا ضیاء عراقی و مرحوم آقای حکیم(ره)، این اشکال ندارد ولی یک شبهه ابتدایی که ما قبلا عرض کردیم در بحث سلام در آن نظری که مرحوم آقای حائری داشتند شبیه آن شبهه اینجا می آید و آن اینکه تکبیرة الافتتاح مثل یک انشاء است نه اینکه فقط یک ذکر است می خواهد اعلام شروع بکند، مثلا همیشه می شود گفت بسم الله ولی وقتی یک کسی می خواهد سخنزانی کند و می گوید بسم الله به عنوان اعلام یک شروع است و نه فقط ذکر، حالا تکبیرة الاحرامی که به عنوان شروع نماز گفته می شود مثل یک عمل انشائی اعلام حضور، اعلام شروع و مانند این است فرق دارد با ذکر، گفتم نظیر این است که ما مردد باشیم بین انشاء و اخبار، یک بعت بگوییم بعد بگوییم معلوم نیست جنبه خبری دارد یا جنبه انشائی. انشاء و اخبار مقابل هم هستند تکبیر به عنوان اعلام افتتاح با تکبیر ذکری دو چیز هستند، انشاء ایجاد است و اخبار حکایت است.

انشائیات هم دو جورند، یک انشائی هست که معلق بر مقوّم خود انشاء است این اشکال ندارد که با تردید گفته شود اما یک انشائی است که شرطش مربوط مقوّم خود این انشاء نیست حالا توضیحا نمی داند که این زنش هست یا نه مثلا نمی داند عقدی که خواندند درست بوده یا باطل بوده اینجا اشکال ندارد بگوید ان کنت زوجتی فامت طالق فرض براینکه این زوجه اش باشد، این تقدیر اشکال ندارد و این مقوّم خود این است اگر زوجه اش نباشد که طلاق معنا ندارد یا می گوید بعتک هذا المال ان کان لی این مال را به تو فروختم اگر مال من است چون اگر مال من نباشد که بعت معنا ندارد اینجاها اشکال ندارد.

آن وقت بگوییم که اینجا هم اینطور می شود وقتی می گوید که نمی دانم که تکبیرة الاحرام را گفته ام یا نه کانّ تعویق این گونه است که اگر نگفته ام این تکبیر باشد اعلام افتتاح باشد این مقوّم این است برای اینکه اگر گفته که انشاء تکبیر دیگر معنا ندارد بنابراین مثل ان کنت زوجتی فامت طالق می ماند اینجاها بگوییم اشکال ندارد. حالا خواستم شبهه که در نظر هست را گفته باشم.

مسئله بعد مسئله 16 که مرحوم سید عنوان کرده این است که اگر درحال انجام یک فعل است در نماز شک می کند که قبلا درباره فعل دیگری از افعال شک کرده یا شک نکرده، شک در شک، الان مشمول سجود است مثلا شک می کند قبلا درباره رکوع شک کرده یا نکرده است یا مشغول سوره است شک می کند که قبلا راجع به حمد شک کرده است یا نه، این چطور است؟

مرحوم سید می فرمایند که این محلش گذشته است حالا شک می کند که قبلا شک کرده است یا نه این از محلش گذشته است و شک اعتبار ندارد. عبارت سید این است اذا شکّ و هو فی فعل مشغول یک کاری است چه رکنی و چه غیر رکنی اذا شکّ و هو فی فعل شک در چی فی انّه هل شکّ فی بعض ما تقدم من الافعال شک می کند که در بعضی افعال قبلی شک کرده است یا نه لم یلتفت اعتنا نکند محلش گذشته است و کذا لو شکّ فی انّه هل سها شک می کند قبلا سهو کرده یا نکرده، اعتنا نکند.

و اما اگر درحال تدارک است یعنی هنوز به سجده نرفته است شک می کند که رکوع را انجام داده است یا نداده، اینجا در محل تدارک است و شک می کند قبلا شک در این رکوع کرده است یا نه، اگر الآن درحالی است که به اصطلاح شک می کند در خود رکوع که رکوع را انجام دادم یا ندادم شک در خود فعل، اما یک وقت شک می کند که شک کردم یا نه، این هم فرقی نمی کند اگر الان به سجده نرفته است در محل است باید بیاورد اگر در سجده رفته است از محل گذشته است و لازم نیست اعتنا بکند. پس شک در اینکه قبلا شک کرده یا نه با شک در خود فعل فرقی نمی کند.

مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای آقا ضیاء عراقی می گویند اینجا یک جای شبهه ای دارد مثل آن جایی که از اول شک می کند نیست. اگر شک بکند که رکوع را انجام دادم یا نه و عرض بکنم که الان شک کرده که قبلا شک کرده یا نه و احتمال بدهد که این شک همان شک قبلی باشد و حالا برگشته، دو تا شک نیست همان شک دوباره ایجاد شده است عبارت را دقت کنید، عبارت برای هردوی این بزرگواران هست، فیما کان الشیء مشکوک فعل الان شک کرده که رکوع را انجام داده یا نه یا قرائت را خوانده است یا نه، والیحتمل حدوث الشکّ فی المحل احتمال بدهد که قبلا در خود محل شک کرده بوده و این حالا عود همان شک است الان شک بعد از محل است ولی شک می کند که قبلا شک کرده یا نه اگر احتمال دهد که این همان شک قبلی است و حالا برگشته و آن شک قبلی شک در محل بوده است. پس در حقیقت شک الان شک بعداز محل است و نباید اعتنا کند ولی اگر احتمال داد این شک حدوثش الان نیست همان شک در محل قبلی است و دوباره حالا برگشته است، اینجا گفتند که محل اشکال است بنابراین اگر احتمال داد که همان شک قبلی باشد اینجا تدارک می خواهد برای اینکه آن در محل بوده است، فیما کان الشیء مشکوک فعلً والمحتمل حدوث الشکّ فی المحل و هذا عود بسابق اگر احتمال بدهد و لو این شک بعداز محل است ولی احتمال بدهد قبلا شکی که داشتم در محل بوده و این همان شک است که برگشته و آن وقت آن در محل بوده، پس می شود شک در محل.

به نظر می رسد که فرمایش تمامی نیست برای اینکه قبلا اگر احتمال می دهد خراب کرده باشد که اصل صحت دارد قاعده تجاوز هم دارد و اینکه بگوید این شاید شک قبلی است که برگشته است به هرحال الان می داند رکوع را مثلا انجام داده است یا نه، در محل است یا خارج محل، اینکه احتمال بدهم شاید یک شکی قبلا داشتم الان قاعده تجاوز را درباره همان شک جاری می کند، شک می کند که این شکش شک قبلی است یا نه و آن شک قبلی شاید در محل بوده است پس تمامش می شود شاید پس قاعده تجاوز جاری است الان که می بینید در محل است یا خارج محل اگر خارج محل است تدارک ندارد و در محل است تدارک می کنید. بنابراین فکر نکنم فرمایش آقای گلپایگانی و فرمایش مرحوم آقا ضیاء فرمایش درستی باشد.

یک شبهه ای هست و آن این است که بعضی روایات داریم که لاسهو فی سهو، می توانیم بگوییم شامل اینجا هم می شود؟ لاسهو فی سهو اگر سهو کنید و سهو در سهو، سهو می کنید که سهو کردید یا نه آیا مثل این نیست که شک کردید که شک کردید یا نه، آن جا هم روایت دارد که لاسهو فی سهو یعنی نمی دانیم قبلا سهوی شده یا نه و الان یک سهو در آن سهو است، به هرحال روایاتی داریم لاسهو فی سهو، حالا روایات را ببینیم:

در باب 25 از ابواب خلل در جلد هفتم لیس علی السهو سهو و لا علی الاعادته اعادتٌ متعارف معمولی لیس علی السهو سهو معنا می شود در نماز احتیاط سهو اشکال ندارد، خود نماز احتیاط روی سهو درست شده است و حالا در خود نماز احتیاط یک سهوی شد( سهو و نه شک) این را اعتنا نکند اما اگر احتمال بدهیم که این یک معنای اعم است که شامل همین ما نحن فیه شود یک شک است  و آن وقت بگوییم که لاسهو فی سهو معنایش این است که اشتباه بکنی که قبلا اشتباه کرده ای یا نه آن وقت اشتباه را به معنای اعم بگیری چه به معنای سهو و چه به معنای شک تا حدودی مربوط به ما نحن فیه می شود که بگوییم که اگر شک می کنی که قبلا شک کردی یا نه این به معنای عام لاسهو فی سهو مشمول او شود بنابراین نباید اعتنا کنید، نتیجه برمی گردد به همان قاعده تجاوز که عرض کردیم.

خلاصه این شد مسئله: اگر کسی شک می کند که قبلا شک کرده یا نه الانش را ببیند اگر در محل است تدارک کند اگر در محل نیست تدارک نمی کند، اگر احتمال دهد که قبلا شک کرده بوده و آن در محل بوده است و این همان شک است که برگشته است می گوییم یقین ندارد که قبلا چطور بوده است الانش را ببیند که در محل است یا خیر اگر در محل است تدارک می کند و اگر در محل نیست که تدارک نمی کند.

مسئله بعد در شک در رکعات است. شیئه با عامه خیلی نظرش راجع به این مسئله فرق می کند، برای اینکه روشن بشویم و شاید روایات ما هم عنایتی بر سنّی ها داشته باشد چون در بعضی روایتش می خواهند بگویند بحث تقیه مطرح است بنابراین اول نظر عامه را درباره این مسئله مهم ببینیم.

من در کتاب های عامه به دو کتاب بیشتر محل مراجعه ام هست، یکی که مختصرتر و جامع تر بدایه ابن رشد است بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، در اصل کتاب عقاید شیعه مطرح نیست و در پاورقی ها عقاید شیعه را هم اضافه کردند. در صفحه 191 جلد اول بدایه الفقها اختلفوا فی من شکّ فی صلاته فلم یدر کم صلّی أواحد او سنتین اُو صلاة اُو اربع اختلفوا علی ثلاثة مذاهب اگر کسی شک در رکعات کند که چند رکعت مانده، سه گروه شدند فقهای عامه گروه اول قال قوم یبنی علی الیقین عده ای گفتند بنا می گذارد بر متیقن، متیقن یعنی چه؟ یعنی همان اقل و هوالاقل نقطه مقابلش ما می گوییم یبنی علی الاکثر، و لایجزیه التحرّی بگوید فکر کند و طبق ظن عمل کند خیر، ظنش را هم بی اعتبار کردند این قوم می گویند حمل بر عمل، و یسجد سجدتی السهو دو سجده سهو بعد ازنماز انجام می دهد، بنا را به اقل می گذارد و بعد از نماز هم دو سجده سهو انجام می دهد، این عقیده مالک و شافعی و داوود که رئیس ظاهریون است. پس و لو ظنی هم دارد اعتبار ندارد و بنا را بر حداقل می گذارد و بعد از نماز هم دو سجده سهو انجام دهد. ما سجده سهو را در موارد خاص انجام می دهیم ولی اینها سجده سهو را در رکعات هم می آورند نمی داند یک رکعت خوانده یا دو رکعت دو سجده سهو می آورد.

قال ابو حنیفه ان کان اول امره فبطلت صلاة اگر اول کارش هست نمازش باطل است، اول کارش هست یعنی چه؟ یعنی دفعه اول است که شک کرده است یا در این نماز دفعه اول هست که شک کرده است؟ توضیح داده نشده است در اینجا، یا اول نماز است این نمازش باطل است، و ان تکرّر ذلک منهم ولی اگر چند دفعه است که نمی داند اینجا تحرّی، تحری به معنای تحقیق در ذهن خود که ظنی پیدا کند به ظنش عمل کند، تحرّی و عمل علی غلبة الظن طبق گمان خودش عمل کند ثم یسجد سجدتی السهو بعد الصلاة دو سجده سهو هم انجام دهد، این هم عقیده ابوحنیفه.

قال طائفة لیس علیه اذا شک لا رجوع الی الیقین و لاتحرّی عده ای گفتند یعنی گروه سوم اگر شک کرد که چند رکعت خوانده است هیچ وظیفه ای ندارد نه بنا به اقل بگذارد و نه دنبال تحقیق حصول ظنی برود، چکار کند بالاخره؟ می گویند فقط آخر نماز دو سجده سهو انجام بدهند. یک رکعت دیگر بخواند یا نخواند؟ در علم رشد می گوید و سبب الاختلاف تعارض ظواهر الآثار، ظواهر روایات مختلف است لذا این ها چند گروه شدند.

روایت اول حدیث ابی سعید خدری از پیغمبر فرموده اذا شک احدکم فی صلاته فلم یدر کم صلّی       أثلاثة ام اربعة فلیطرح الشک ولیبنی علی الیقین ثم یسجد سجدتی السهو روایت ابو سعید، ابو سعید از کسانی است که مورد عنایت و مورد توجه شیعه هم است روایت ایشان را قبول دارند، اشکال اگر ما داریم در روایت ایشان در راویانی است که قبل از ایشان است، ابو سعید نقل می کند از پیامبر که اگر یکی از شما شک می کند که نمی داند چند رکعت بوده به شک اعتنا نکند بنا به یقین بنا به اقل بگذارد بعدا دو سجده سهو کند، آن ها دو سجده سهو را ظاهرش این است که بعد از نماز اما این می گوید قبل ان یصلّی قبل از سلام دو سجده سهو انجام دهد فان کان صلّی خمسا اگر واقعا پنج رکعت نماز خوانده است که زیادی نماز خوانده است و باطل کرده است این با دو سجده سهو درست می شود، شفّعن فی صلاته یا شفّعن لصلاته اگر زیادی خوانده و نمازش اشکال دارد این دو سجده سهو شفیع می شوند و نمازش را درست می کنند و ان کان صلّی اتمام لاربعه و اگر درست نماز خوانده بوده که کانت ترحیم لشیطان این فقط به ... شیطان است خودش خوب است کار خوبی است. طبق این روایت اگر شک کردی بنا به اقل بگذار و دو سجده سهو آن هم قبل از سلام انجام بده، این حدیث را مسلم روایت کرده در صحیح مسلم.

حدیث دوم عبدالله مسعود از پیغمبر نقل کرده است که به این تعبیر است: اذا سهی احدکم فی صلاته فلیتحرّ اگر کسی در نمازش سهو کند این سهو به چه معنا است سهو گفته است ولی به معنای شک است پس گاهی سهو به معنای شک می آید اگر سهو کرد در نمازش فالیتحرّ یعنی اینکه تحقیق کند ببیند ظنش به یک طرف برود که سهو اینجا پیداست که شک است بعد والیسجد سجدتین دو سجده به جا آورد، دو سجده سهو، حالا اگر ظنی پیدا نکرد چه؟ این را نگفته است. در روایت دیگری دارد فالانظر احری ذلک الی الثواب دقت کند ببیند کدام به ثواب نزدیک تر است باز می شود عمل به ظن، ثم یسلّم بعد سلام می دهد ثمّ یسجد سجدتی السهو که بعد سجده سهو بگوید که تشهد دارد و سلام، این هم یک حدیث.

حدیث سوم: والثالث حدیث ابو هریره خرجه مالک و بُخاری مالک نقل کرده است و بخاری هم این حدیث را نقل کرده است از پیغمبر: انّ احدکم اذا قام یصلّی جائه الشیطان وقتی یکی از شما می خواهید نماز بخوانید شیطان سراغتان می آید فلیس علیه اشکال ندارد، نمی داند چقدر خوانده است فاذا وجد احدکم ذلک اگر چنین حالتی پیدا کردی فلیسجد سجدتین و کان و هو جالس همان طور نشسته دو سجده انجام بده، یعنی دو سجده سهو نمی گوید چکار کند، می گوید اگر شک کرد بگوید مثلا لعنت بر شیطان.

حدیثی هم عبدالله بن جعفر نقل می کند آن هم از پیامبر(ص) که آن را هم ابو داوود نقل کرده است من شکّ فی صلاته فلیسجد سجدتین بعدهما اگر کسی شک کرد در نماز دو سجده انجام می دهد بعد از نماز و یسلّم و سلام می دهد بنابراین این اصلا نه تحرّی را دارد و بنا بر اقل را دارد، حالا ما در شبهات اعتقادی روایت داریم که اگر شک اعتقادی پیدا کرید لا هو قوة الا بالله بگویید یذهب الشک شک از بین برود آن فقط بحث ذهن است، اما این بحث عمل خارجی است می خواهد بالاخره یک رکعت بخواند یا نخواند می گوید مثلا بگوی لعنت بر شیطان، این خیلی حرف است این معنا عجیب است فذهب الناس فی هذه الاحادیث مذهب الجمع و مذهب الترجیه، می گوید روایت مختلف شد بعضی جمع به این روایات کردند بعضی یکی را قبول کردند به عنوان ارجح، الذین ذهبوا مذهب الترجیه آن هایی که دنبال مرجّه رفتند منهم من لم یلتفت الی معاره بعضی ها یکی را قبول کردند و توجهی به آن دوتای دیگر نکردند که حالا می گوییم آن ها یعنی چه و منهم من لم یلتفت بعضی ها آمدند یک روایت را قبول کردند و دو روایت دیگر را توجیه کردند، و صرفه الی الذی رجّح توجیه کردند برگرداند به حرف خودشان که طبق روایت دیگر بود والذین و منهم من جمع امرین ارجح بعضها و رجح بعضها و اوّل غیر المرجّح و بعضی دیگر هم جمع کردند و هم ترجیح یعنی روایات را جمع کردند بعد یکی را قبول کردند و بعد ترجیح داده و آن های دیگر را توجیه کرده است.




   یک‌شنبه 29 آذر 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما