صلاة جلسه هجدهم
بسمه تعالی
صحبت در ابواب خلل در شک رکعات بود تعدادی از شکوک را گفتند شک باطل اولین آنها شک در رکعات نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی بود، صحبت در دلیل مسئله بود. دلیل مسئله روایاتی بود که خواندیم و آنها در صلاة فجر بود نه کل نمازهای دو رکعتی، نماز مغرب بود و صلاة فجر ما بحثمان در کل نمازهای دو رکعتی است، نماز طواف عیدین آیات، دلیلی بر این عموم نیافتیم الّا همان روایت هشتم از باب دوم که نگاه اجمالی مختصری دوباره بیندازیم. باب 2 روایت هشتم، روایت این است: عن سماعه قال سئلته ان السهو فی صلات الغداة با سوال از نماز صبح قال اذا لم تدرج واحدة صلّیت ام ثنتین فاعد الصلاة من اوّلها اگر ندانستی که یک رکعت خواندی یا دو رکعت نماز را اعاده کن یعنی باطل است، این برای فجر است بعد می فرماید والجمعة ایضا اذا سها فیه الامام فعلیه ان یعیدالصلاة، نماز جمعه هم اگر امام سهو کرد باید نماز را اعاده کند، چرا؟ لانها رکعتان، از این لانها رکعتان خواستیم استفاده کنم تحلیل این مسئله را منتهی صدر این روایت فقط خصوص شک بین یک و دو بود حالا از این لانها رکعتانش فهمیدیم که در نمازهای دو رکعتی باطل است شک، اما نمی گوید چه شکی، شکی که در صدر روایت گفته شک بین یک و دو است حالا اگر شک کرد بین دو و سه این را روایت ندارد و ما نمی خواهیم بگوییم که فقط شک بین یک و دو باطل است در نمازهای دو رکعتی کل شکوک در نمازهای دو رکعتی باطل است، این روایت فقط می گوید اگر در نمازهای دو رکعتی شک کردید بین یک و دو نماز باطل است و فقط شک بین یک و دو را می گوید. حالا جمله ای که والجمعة ایضا اذا سهی فیه الامام فعلیه ان یعیدالصلاة بگوییم که نماز جمعه هر سهوی و لو سوال اول راجع به یک رکعت و دو رکعت است ولی در نماز جمعه می گوید اگر امام سهو کرد نمی گوید خصوص یک و دو، بنابراین اگر دو و سه هم شک کرد باطل است. پس جمع لانها رکعتان و عبارت اذا سهی الامام فعلیه ان یعید این طور است که اولا در هر نماز دو رکعتی و ثانیا مطلق سهو در رکعات نه فقط خصوص رکعت اول و دوم مجموع این دوتا این را می توانیم استفاده کنیم. پس این گونه شد این روایت را دلیل بگیریم گرچه موثقه است برای اینکه سوال گرچه در نماز صبح است ولی ذیلش که راجع به نماز جمعه هست که می گوید لانها رکعتان هر دو رکعتی را می گوید و ثانیا و لو سوال راجع به شک بین یک و دو است ولی زیدش می گوید میزان سهو است سهو اگر شد نماز باطل است، شامل هر شکی می شود دو سه مثلا. علاوه بر این از یک روایت دیگر می شود به عنوان یک سند کلی یک اصل زیر بنایی می شود استفاده کرد، روایت اول از باب 15 خلل: عن ابی الحسن(ع) قال: ان کنت لاتدری کم صلیت لم تدر وهمک و علی شیءٍ فاعدالصلاة اگر نفهمیدی که چند رکعت خواندی یعنی شک در رکعات و لم یدر وهمک علی شیء یعنی ظن به یک طرف پیدا نکردی فاعدالصلاة نماز باطل است. پس باید بگوییم هر شک در نماز باطل است الا مس تسنی حالا شکوک صحیحه ای که بعد می خوانیم می گوید صحیح بقییه اش هرچی هست باطل است که شامل اینجا هم می شود شک در رکعات نماز دو رکعتی مصداق این است بنابراین از این هم به عنوان اصل زیر بنایی در کل شکوک دوباره دقت کنیم اذا کنت لاصدری کم سلّیت عبارت اول از باب 15 خلل اگر نفهمیدی که چند رکعت خواندی و ظن به یک طرف پیدا نکردی فاعد پس مطلقا شک در رکعات باطل است الا استثنی که پیش می آید نمی توانید بگویید که استثنی اکثر هم می شود برای اینکه شکوک صحیحه زیاد نیست. هشت مورد را گفتند صحیح است. حالا بعضی روایات هست که مخالف این فتوای مشهور و هم این دو دلیلی که برای نمازهای دو رکعتی آوردیم بعضی روایات هست که مخالف است. این روایات در باب اول از ابواب خلل روایت 20-22-23 ظاهرش این است که این روایات می گوید که بنا را بر اقل بگذارید. روایت 20 باسناد شیخ عن احمد بن محمد بن عیسی عن علی بن حکم عن الحسین بن ابی العلاء ظاهرا سند سند خیلی خوبی است، اگر کسی بخواهد این روایت را تضعیف کند در علی بن حکم حرف است چون آن های دیگر مورد اطمینان اند، من نفهمیدم چرا می گویند این روایت ضعف سند دارد این روایت اولش که سندش خوب است نفهمیدم به کجای این اشکال دارند اسناد شیخ به احمد بن محمد هم خوب است علی بن حکم هم که جامع الرواة هست از قول کشی نقل می کند که ثقة من اصحابنا خلاصه علامه هم همین را از کشی نقل می کند و ایشان هم عقیده اش همین است، حسین بن ..... هم که بسیار کثیرالروایت و معتمد و مورد وثوق علی بن حکم هم کثیر الروایت و معمول الروایة هم هست، حالا به هرحال سند خوب، و تعجب من هم بیشتر از اینکه مرحوم آقای خوئی(ره) وقتی این دو سه روایت را نقل می کند می فرماید به فرض اینکه صحیح السند باشد و لیس، به نظر ما این روایت هیچ شبه ای ندارد، سئلت اباعبدالله (ع) عن الرجل لایدری ارکعة صلی ام قافده، کسی نمی داند دو رکعت خوانده یا یک رکعت قال یُتمّ باید تمام کند یعنی بنا بر اکثر بگذارد یا اینکه اشاره به این که تمام کن یعنی یک رکعت دیگر هم بخواند، نگفته در نماز دو رکعتی ولی آن را هم می گیرد خیلی ها گفته اند راجع به نماز دو رکعتی است این می گوید بنابر اقل بگذار یتمّ یعنی نماز درست است و بنا را هم بر اقل بگذار و یتمّ یعنی تمامش کن یعنی یک رکعت دیگر هم بخوان. روایت 22 شیخ باسناد عن سعد بن عبدالله عن محمد بن حسین ابن ابی الخطاب ثقه هست عن احمد بن محمد بن ابی نصر این هم ثقه هست عن عبدالکریم بن عمر این هم نجاشی دارد ثقة ثقة من اصحابنا شاید کلمه عین هم دارد ثقة ثقة این روایت هم خوب است و هیچ ضعفی در آن نیست عن عبدالله بن ابی یعفور که می دانید از اصحاب و از بزرگان است سئلته اباعبدالله(ع) عن الرجل لایدری ارکعة صلی ام واحدة می گوید از امام پرسیدم کسی نمی داند دو رکعت خوانده یا یک رکعت، ولی این ندارد نماز دو رکعتی کلا می گوید هرکجا شک کردی دو رکعت خواندی یا یک رکعت قال یتمّ برکعة این دیگر ظهورش خیلی روشن است،صریحا می گوید بنا بر اقل بگذار و یک رکعت بخوان. در روایت 23 این طور داریم باسناد شیخ عن محمد بن احمد بن یحیی عن سندی بن ربیع عن حسن بن محبوب عن عبدالرحمن بن حجّاج لا کلام در سند الا سندی بن ربیع این توثیق ندارد ضمنا خیلی هم کثیرالروایة نیست لذا این یک قدری می توانیم بگوییم اشکال سندی دارد ولی آن دو روایت سند معتبر داشت ولی عباراتش مثل هم است، فی الرجل لایدری ارکعة صلی ام اسنتین یک کسی شک می کند نمی داند یک رکعت خوانده یا دو رکعت قال یبنی علی الرکعة بنابر یک رکعت می گذارد بنابر اقل، اگر این نمازهای دو رکعتی را بگوید که خلاف ادله قبل است و خلاف فتوای مشهور اگر کل را بگوید که تمام نمازها از جمله نماز دو رکعتی است بازهم این جهتش اشکال دارد. علی ای حال بنا بر اقل فقه شیعه نیست، در فقه شیعه در آن شکوک صحیحه هم نوعا بر شکوک اکثر است که بعد باید در محل خودش توضیح بدهیم. بعضی ها از جمله مرحوم صاحب مدارک می فرمایند که قبول کنید این روایات را اگر سندش اشکال نداشته باشد ولی نگفته است که اشکال دارد، می گوید اگر سندش اشکال ندارد این روایات را قبول کنید و تخییر قائل شوید بین اینکه می گوید اقل است و روایاتی که می گفت نماز دو رکعتی که شک کردی نماز باطل است، یعنی به اختیار خودت اگر شک کردی می توانی نماز را باطل کنی و از اول بخوانی و می توانی بنارا بر اقل بگذارید. قبلا خواندیم که از شیخ صدوق نقل شده است که گفته تخییر بین اینکه بنا بر بطلان بگذاریم یا اینکه بنا بر اقل بگذاریم، صاحب مدارک می گوید اگر سندش اشکال نداشته باشد چه اشکالی دارد قائل شویم به تخییر بین این روایات و آن روایاتی که می گوید نماز دو رکعتی هرگونه شک در آن باطل است. این دو اشکال دارد اولا تخییر بین صحت و بطلان یک چیز غیرعقلائی است مثلا کسی بپرسد که نمازم درست است یا باطل بگوید مخیّری می خواهی صحیح باش می خواهی باطل، معنی ندارد اگر اشکال دارد که صحت معنی ندارد اگر صحیح است که بطلان معنی ندارد لذا این فرمایش صاحب مدارک را به هیچ وجه نمی شود پذیرفت، اما اینکه گفته باید سند صحیح باشد چون صاحب مدارک در سند خیلی مشکل دارد ایشان می گوید باید تمام روات وسائل صحیح اعلائی همه باید امام باشند ثقه باشند و مشکلی نداشته باشند که ما در روایت اول چنین شبه ای نداریم بله در روایت دوم که عبدالکریم بن عمرو این واقفیه است منتهی ثقة ثقة، صاحب مدارک ممکن است روایت دوم و سوم را قبول نکند ولی روایت اول مشکلی نداشت. مرحوم آقای همدانی حاج آقا رضا در صلاتشان همین روایات را نقل می کنند بعد می فرمایند که این روایات با آن قبلی ها تعارض می کند، روایات قبلی می گفت هرگونه شک در نمازهای دو رکعتی مبطل است این دو سه روایت می گوید که صحیح است بنا بر اقل بگذار می گوید تعارض است، حالا که تعارض است ایشان می گوید ترجیح با آن هاست برای اینکه که اصحّ و اشهر و اکثر هستند آن ها مقدم اند و اینها نمی توانند با اینها بجنگند. این هم نظر مرحوم آقای همدانی ولی به نظر می رسد نظری که بعضی آیان دیگر دارند از جمله مرحوم آقای خوئی درست تر است و این است که این روایات کلی بود ندارد نماز دو رکعتی، با آن روایاتی که می گفت شک در نماز دو رکعتی مبطل است قید می خورد، این می گوید مطلقا شک بین یک و دو بنا را بر اقل بگذار و یک رکعت بخوان اما نمی گوید نماز چند رکعتی اما آن یکی می گوید هرگونه شک در نماز دو رکعتی مبطل است آن ها خاص است خاص دو رکعتی اند، آن می شود مقیّد اینها این مشکل راجع به نماز دو رکعتی حل است، یعنی به اینها اعتنا نمی کنیم این عام است آن خاص است اما یک مطلبی که آقای خوئی و آقایان دیگر حل نکردند این است که در نمازهای چهار رکعتی و سه رکعتی چه؟ در سه رکعتی آنها مقدم است این کلی است آن گفته که نماز مغرب شکش مبطل است که خواندیم قبلا اما در نمازهای چهار رکعتی چه؟ در نمازهای چهار رکعتی ما می گوییم بنا بر اکثر این روایات می گوید بنا بر اقل، جمع بین این روایات و آن روایات را بیان کردیم که آنها اخص اند و مقدم اند و بنابراین شک در نماز دو رکعتی مبطل است بنا بر اقل نگذار، یعنی پس اینها می شود غیر دو رکعتی می شود نمازهای چهار رکعتی، پس نمازهای دو رکعتی مشکل حل شد، اما در نماز چهار رکعتی ما هیچ وقت نمی گوییم بنابر اقل می گوییم بنا بر اکثر پس با این روایات به هیچ وجه نمی توانیم عمل کنیم، یرّد علمه الی اهله. دو تا روایت هست قدری مشکل تر هست. آن روایات می گوید که بنا بر اکثر بگذار و یک رکعت مفصول جدا بخوان عین موردی که ما در نماز چهار رکعتی قائلیم، در نماز چهار رکعتی بعدا می آید که می گوییم بنا بر اکثر بگذار بعد یک رکعت اگر بین سه و چهار شک کردیم یا دو رکعت اگر بین دو و چهار شک کردیم جدا بخوان نماز احتیاط. حالا دوتا روایت داریم که می گوید در نماز دو رکعتی و سه رکعتی بنا را بر اکثر بگذار و یک رکعت جدا بخوان ببینیم این روایت را: باب دوم روایت یازدهم و دوازدهم: یازدهم این است: شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید اهوازی عن ابن ابی عمیر عن حماد و الحکم ابن مسکین عن عمّار الساباطی قال قلت لابی عبدالله(ع) رجل شکّ فی المغرب فلم یدر رکعتین صلی ام ثلاثه یک کسی در نماز مغرب شک می کند که دو رکعت خوانده است یا سه رکعت قال یسلّم یعنی بنا بر سه رکعتی و اکثر بگذارد ثم یقوم فیضیفه الیها رکعة بعد بلند می شود یک رکعت دیگر اضافه می کند بعد از سلام می شود بنا بر اکثر بگذارد در نماز مغرب است و گفتیم که نماز مغرب هم مثل نماز دو رکعتی است. این روایت کاملا خلاف آن چیزی است که ما در مورد نماز صبح و مغرب خواندیم روایات متعدد داشتیم که مغرب و صبح مثل هم هستند و شک در رکعات باطل است، این می گوید بنا بر اکثر بگذار و بعد یک رکعت جدا بخوان به عنوان نماز احتیاط، اینجا گفتند که باید حمل بر تقیه کنیم برای اینکه ما که عقیده بر این نداریم پس حمل بر تقیه است. از جمله مرحوم صاحب حدائق حمل بر تقیه کرده مرحوم صاحب وسائل در پایان همین ها می گوید تقیه. روایت دوازدهم: این هم از عمار است، باسناده شیخ عن احمد بن محمد بن عیسی عن معاویة بن حکیم عن ابن ابی عمیر عن حمّاد عن عمّار الساباطی سئلت اباعبدالله(ع) عن رجل لم یدر صلّی الفجر رکعتین او رکعة آن مغرب بود و این فجر از نظر ما هردو مثل هم اند و شک هم مبطل است ولی ایشان گفتند بنا بر اکثر بگذار و یک رکعت احتیاط بخوان، می گوید کسی ندانست که نماز صبح را دو رکعت خواند یا یک رکعت قال قال یتشهد و یکثر یعنی بنا بر اکثر بگذارد و تشهد بخواند و سلام بدهد ثمّ یقوم و یصلّ رکعة بعد بلند می شود یک رکعت می خواند بعد می گوید فان کان قد صلی رکعتین اگر قبلا دو رکعت خوانده کانت هذه تطوعاً این نماز زیادی می شود و نماز مستحبی می شود و ان کان قد صلی رکعة اگر قبلا یک رکعت خوانده کان هذه تمام الصلاة این تمام نمازش می شود. قلت فصلّی المغرب حالا اگر در مغرب شک کرد فلم یدر اثنتین صلّی ام ثلاثة این چطور؟ قال یتشهد و ینفرق این هم می گوید بنا را اکثر بگذار وسلام بده ثم یکون فیصلّی رکعة فان صلّی ثلاثة اگر قبلا سه رکعت خوانده بوده کان کانت هذه تطوعا این می شود زیادی و ان کان صلّی ثنتین اگر دو رکعت قبلا خوانده کانت هذه تمام الصلاة این می شود تمام نمازش، آن روایات بنا بر اقل را می توانیم بگوییم موافق با عامه است چون عقایدی که از بدایه ابن رشد خواندیم و از مغنی ابن قدامه اینها بنا بر اقل نوعا گفتند، سه روایت بود که خواندیم. اینجا می گوید بنا بر اکثر بگذار عامه که بنا بر اکثر ندارند، چطور مرحوم صاحب حدائق و همچنین صاحب وسائل می گویند که بگوییم تقیه، عبارتی که مرحوم صاحب وسائل ذیل این دو تا احادیث نقل می کند می گوید الاقرب حمل الحدیثین الی التقیه لموافقتهما لجمیع العامه برای اینکه این دو روایت می گوید که موافق همه عامه هست یعنی همه عامه گفتند که بنا بر اکثر و یک رکعت احتیاط، خیلی عجیب است حتی یک نفر از فقهای عامه هم چنین حرفی را نزده، خواندیم عبارت را که حمل بر اکثر حتی از یک فقیهشان هم نقل نشده است، چطور صاحب وسائل چنین فرموده و می گوید با جمیع عامه موافق است این روایت. شیخ طوسی توجیه دیگری کرده است، فرموده شاید منظور نافله نماز صبح و نافله نماز مغرب است و در نافله می توانید بنا بر اکثر بگذارید البته در نافله هم بهتر بنا بر اقل است در بعضی روایات اما در نافله می شود بنا بر اکثر گذاشت خیلی ها هم گفتند تخییر، پس می شود در نافله بنا بر اکثر گذاشت. اما هیچ قرینه ای در روایت ندارد که بگوید منظور از فجر یعنی نافله منظور از مغرب یعنی نافله مغرب خیلی بعید است البته در فجرش قبلا خواندیم که کلمه صلاة فجر در روایات مکرّر به معنای نافله فجر آمده است اما در مغرب نداریم لذا توجیح مرحوم شیخ هم پذیرفتنی نیست. مرحوم صاحب وسائل می گوید یک احتمال دیگر هم هست ممکن است بگوییم که شک کرده ولی بعدا ذهب وهمه الی الاکثر یعنی ظن به اکثر پیدا کرده، هیچ قرینه ای در روایت ندارد، اگر ظن به اکثر پیدا شد برای چه یک رکعت را بخواند ظن در رکعات که حجت است و قبول است، می گوید از باب استصحاب این را هم مرحوم صاحب وسائل می گوید. ما بارها در جلسه راجع به روایات عمار عرض کردیم که عمار خیلی روایاتش قابل اعتماد نیست آدم ثقه ای است البته فطحی است ولی آدم ثقه ای است اما کثیرالاشتباه است روایاتش در سرتاسر طهارت تا حدود دیات الی ماشاءالله اصحاب روایاتش را رد کردند به تعارض یا به جهات دیگری رد کردند. از مرحوم مجلسی و مرحوم فیض کاشانی اینها گفتند که ما به روایات عمّار عمل نمی کنیم مگر آنچه که مشهور عمل کرده باشند، مرحوم آقای خوئی(ره) می فرماید که ما قبول داریم که ایشان کثیرالاشتباه است اما معلوم نیست که به حدی باشد که نباید به روایاتش اعتماد کرد، ما عرض می کنیم که میزان در عمل به روایات مگر وثوق نیست اگر یک کسی دید نقل بسیار اشتباه است چه وثوقی؟ یک نفری می آید که فلان جا آش پخش می کنند رفتیم دیدیم دروغ است دفعه دوم آمد گفت نان پخش می کند بازهم دیدیم دروغ است دفعه سوم گفت شهریه جدید می دهند بازهم دیدیم دروغ است، آدم دیگر به این شخص وثوق ندارد و میزان عمل به خبر واحد هم وثوق است بنابراین روایات عمار به نظر می رسد قابل اعتنا در این جهت نباشد. حالا صرف نظر از قضیه عمار اصلا این دو روایت نه در خاصّه عامل دارد و در عامه، نه خاصّه این را قبول می کند که در نماز دو رکعتی و سه رکعتی بنا بر اکثر و نه عامه این را می گوید، پس احدی از از فقهای مسلمین این دو روایت را قبول نمی کنند این خودش کافی است که وثوق به عدم پیدا بکنیم حالا فرض کنیم که عمار هم آدم درست، به علاوه ذیل این دو روایت یک جمله ای داشت هردوش، داشت که هذا والله مما یقضی مما لایقضی ابدا این به خدا قسم نمی توان حکم کرد هرگز این نشان می دهد که تقیه باشد. ممکن است این تقیه ای باشد که صاحب حدائق می گوید یعنی از باب ایجاد اختلاف بین شیعه که همه به صورت یک گروه منظم تجلی نکنند که آنها هم حساس شوند، اختلافی هم داشت حضرت خودش فرمود ان البیت الصلاة بینهم بین شیعه بنابراین بگوییم که از این باب است. غیر از همه اینها آن روایاتی که می گفت نماز باطل است در دو رکعتی و سه رکعتی اشهر اکثر اصح السندند بنابراین لاریب ولا اشکال در اینکه شک در رکعات نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی باطلٌ و مبطل.
دوشنبه 28 دی 1394
|