صلاة جلسه نوزدهم
بسمه تعالی
صحبت این بود که شک در رکعات در نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی مبطل است گفتیم که البته شک مستقر وگرنه اگر مختصری شک کرد و بعد فهمید مسئله ای نیست. البته یک بحثی است که بعدا باید صحبت شود و آن اینکه می شود در حالت شک برویم جلو و ضمنا فکر هم می کنیم کم کم ممکن است برایمان حل شود که چندمین رکعت بوده این محل حرف است بعضی ها جایز نمی دانند به نظر می رسد که اشکال نداشته باشد بعضی ها معتقدند که تا شک کردی باید همانجا بایستی دقت کنید حل کنید و بعد حرکت کنید نمی شود بگوییم ادامه بده کم کم ممکن است یادت بیاید این بعدا بحث می شود. دوتا روایت داشتیم که می گفت در نماز دو رکعتی هم اگر شک کردی بنا را بر اکثر بگذارید و یک رکعت که احتمال می دهید کم است بعدا جدا بخوانید این دو روایت هردو برای عمار بود، بارها عرض کردیم عمار گرچه ثقه هست ولی پراشتباه در تمام فقه است. در اینجا مطلب عمار را نه شیعه قبول دارد و نه عامه پس به هیچ وجه این قابل قبول نیست. روایت 1/15 صحیحه صفوان ان کنت لاتدری کم صلّیت و لم یقع وهمک علی شیءٍ فاعدالصلاة اگر نفهمیدی که چند رکعت خواندی و ظنی پیدا نکردی نماز باطل است پس به فرض اگر این دو دسته روایت تعارض کنند و تساقط رجوع می کنیم به این روایت که منزله اصل و بناء در این مسئله است. این راجع به آن که شک در نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی موجب بطلان است که توضیح داده شد. مسئله بعد: شک بین یک رکعت و زیادتر، معمولا در کتب فقهی همین معنا آمده الشکّ بین الواحده والازید شک بین اینکه این رکعت رکعت اول است یا بیشتر این هم گفتند که از مبطلات است، قبل از اینکه ادله مسئله را ببینیم یک مطلبی را باید عرض کنیم و آن اینکه عبارت فقها همین است، الشک بین الواحدة والازید ولی وقتی در روایت مسئله خورد می شویم دو جور روایات داریم یک جور روایات شک بین یک و دو و یک جور روایات شک بین یک و بیشتر حالا دو سه یا دو و سه ببینیم آیا اینها فرق می کند یا فرقی ندارند، عبارات فقها فقط همان الشک بین الواحدة والازید است همین یک تعبیر است اما روایات که می بینیم دو جور روایات داریم یک جور روایات شک بین یک و دو و لو در نمازهای چهار رکعتی نماز دو رکعتی و سه رکعتی را که قبلا گفتیم باطل است، یکی هم شک بین یک و زیاده از یک، مثلا یک و سه یا یک و دو و سه، یک طرفش یک است. ببینیم آیا اثری دارد یا فقط تصادق موضوعی بوده و سائلین چنین سوال کردند یا امام این تعبیر را فرموده وگرنه فرقی نمی کند میزان بین شک یک و زیاده است. روایاتی که در مسئله هست ابتدا آن هایی که مربوط بین یک و دو هست این روایات هست، بطلانش اجماعی است تقریبا جز آنچه که به مرحوم صدوق نسبت داده شده که قبلا هم گفته شد در راجع به نمازهای دو رکعتی ایشان می گوید اگر شک کردی بین یک و دو مخیّری از اول نماز را اعاده کنی یا بنا را بر اقل بگذاری که مرحوم صدوق یعنی پسر که در تهران مدفون است به ایشان نسبت داده شده مخیّری بین بنا بر اقل یا بگویید باطل است و نماز را از اول اعاده کنید، حرف عجیبی است اگر باطل است که معنا ندارد بنا را بر اقل بگذاریم، تخییر بین صحیح و بطلان اصلا معنا ندارد مخیّرید بین اینکه باطل باشد یا صحیح این هیچ مفهومی ندارد علی ایّ حال این معنا به ایشان نسبت داده شد و لو قطعی نیست. روایات متعدد است که شک بین یک و دو باطل است، در باب 15 از ابواب خلل روایت اول همان صحیحه صفوان که الان خواندیم می گوید 1/15 خلل ان کنت لاتدری کم صلّیت اگر ندانستی چند رکعت خواندی ولم یقع وهمک علی شیء ظن به یک طرف هم نداری فاعدالصلاة نماز باطل است یک مصداقش همین است شک می کند بین یک و دو لاتدری کم صلّیت و لم یقع وهمک علی شیء ظن به یک طرف هم ندارد فاعدالصلاة پس این دلیل خوبی است. در باب اول از ابواب خلل چندین روایت در این زمینه هست، روایت ششم این باب صحیحه فضلا، زراره عن احمد هما قلت له رجل لایدری واحدة صلّی او ثنتین یک کسی نمی داند یک رکعت خوانده یا دو رکعت قال یعید، باید نمازش را اعاده کند، این لایدری یعنی شک مستقر اساسا در همه عناوین که در فقه صحبت می شود عناوین مستقره هست و الّا اگر یک لحظه آدم شک می کند بعد حل می شود آن جزء اینها نیست لایدری واحدة صلّی ان سنتین قال یعید نمازش باطل است، در روایت هفتم همین باب صحیحه محمد بن مسلم ان الرجل یصلی ولایدری واحدة صلّی ام ثنتین قال یستقور استقوار نماز یعنی از اول حتی یتیقن انّه قد اتمّ از اول نماز را شروع کند بخواند تا با یقین انجام داده باشد. روایت دوازدهم از همین باب ان الرجل لایدری ارکعة صلّی ام ثنتین قال یعید، روایت 17 این باب اذا سهی الرجل فی الرکعتین الاولتین من الظهر والعصر در نماز چهار رکعتی شک می کند که در دو رکعت اول یک رکعت خوانده یا دو رکعت فلم یدر واحدة صلّی ام ثنتین فعلیه ان یعید الصلاة، در روایت 19 سئله فضیل عن السهل می گوید فضیل از امام پرسید درباره سهل در نماز قال اذا شککت فالاولتین فاعدالصلاة، از این قبیل روایات زیاد است. در مقابل روایاتی هم داریم که می گوید بنا را به اقل بگذارید طبق نظر صدوق در یک مصراعش گفت مخیّرید بین اقل و بطلان حالا اقل را ایشان گفته روایاتی هم دال بر اقل داریم، موافق با عامه، تقریبا اکثریت قاطع عامه می گویند بنا بر اقل طبق استصحاب. استصحابش را ندیدم که کسی شبهه کند ولی یک شبهه ای دارد که شاید استصحاب عدم ازلی باشد، برای اینکه قبل از اینکه وارد نماز شود اصلا نمازی مطرح نبوده رکعت اول را هم که خوانده هنوز در رکعت دوم وارد نشده پس موضوع محقق نشده است اگر یک بسم الله گفته از رکعت دوم می گوییم وارد این شده ولی به هرحال می شود استصحاب جاری کرد که بلاخره قبلا وارد رکعت دوم نشده بود حالا هم وارد نشده، حالا مهم این است که عامه معتقدند بنا بر اقل حالا طبق استصحاب هم هست، روایات زیادی هم هست. بعضی روایات را هم خواندیم. روایت 20 در همان باب اول صحیحه حسین بن ابی العلاء قبلا هم عرض کردیم بعضی آقایان می خواهند بگویند این روایت اشکال سندی دارد ولی هرچه فکر می کنیم کسی که مورد اشکال باشد جز علی بن حکم نیست و آن هم توثیق شده است، سئلت اباعبدالله ان الرجل لایدری ارکعتین صلّی ام واحدة قال یتمّ یعنی اتمامش کند یعنی یک رکعت بخواند و بنا بر اقل بگذارد. روایت 21 که روایت بعد از این هست این هم عین همین است ان الرجل لایدری ارکعتین صلّی ام واحدة قال یتمّ علی صلاة، اینجا کلمه علی صلاة را اضافه دارد تتمیم کند یعنی یک رکعت بخواند، پس بنا بر اقل بگذارد. در روایت 22 که در آن عبدالکریم بن عمرو است که این را هم بحث دارند که ثقة ثقة نجاشی دارد که ثقة ثقة نفهیمدم که چرا بعضی از جمله آقای خوئی احتمال ضعف سند می دهند، عن ابی عبدالله بن ابی یعفور که کاملا ثقه است، نمی داند یک رکعت خوانده یا دو رکعت قال یتمّ یک رکعت دیگر بخواند یعنی بنا بر اقل. روایت 23 که در آن سندی بن ربیع است که این توثیق ندارد باسناد شیخ از محمد بن احمدبن یحیی عن سندی بن ربیع چندان کثیرالروایة هم نیست عن حسن بن محبوب عن عبدالرحمان بن حجاج از موسی بن جعفر(سلام الله علیه) فی الرجل لایدری ارکعة صلّی ام اثنتین قال یبنی علی الرکعة بنا را بر این می گذارد که یک رکعت خوانده و امثال اینها بعضی روایات دیگر هم است. حالا چه بگوییم در مقابل این روایات که می گوید بنا را بر اقل بگذارید کاملا معارض اند با آن روایاتی که می گفتند باطل است. یک راه این است که بگوییم اینها ولو ضعف سند ندارد ولی در مقایسه با آنها ضعاف اند آن ها اصح السند اند اکثرالعدد و اشهر از انظر فتوا لذا می گوییم آن ها مقدم اند. مرحوم شیخ در تهذیب می گویند روایات ضعیف اند، عرض کردم این روایات قوی اند شاید منظور ایشان همین است که در برابر با آن روایات ضعیف اند و قدرت مقابله با آن روایات ندارند، وجه دوم بگوییم که این روایات برای نافله است، اگر کسی در نافله مستحبی شک بکند که چند رکعت خوانده است مخیّر است که هرکاری بکند ولی افضل این است که بنا را بر اقل بگذارد. اما هیچ قرینه ای ندارد، ان الرجل یصلی و لایدری کم صلی واحدة او ثنتین بگوییم منظور نافله است، قرینه ای ندارد. قرائن نشان می دهد که اینها تقیه هستند، اصلا روایات اولی به توجه اینکه هیچ مخالفی در شیعه ندارد جز اینکه به صدوق نسبت داده اند آن ها قطعی الصدور است، هرچه روایت باشد بازهم احتمال مقابل قطع که اعتنایی نمی شود بنابر این مشکلی نداریم، این آن دسته از روایاتی که می گفت شک بین یک و دو، حالا این قسمت اول بود یعنی شک بین یک و دو. حالا شک بین یک و زیادتر یعنی شک یک و سه مثلا و یک و دو و سه این چطور است؟ از مرحوم صدوق همان عقیده هست ایشان تخیّر بین استیناف و بنا بر اقل، گفتیم که این اصلا معنا ندارد، مشهور ولو به حد اجماع نباشد ولی مشهور بر این است که این تعبیر بین یک و سه یک و دو و سه اینها باطل است مشهور عقیده اش این است. مرحوم ابن بابوی پدر مرحوم صدوق یک مطلبی دارد که این مطلب فقط در فقه الرضاست و آن این که ایشان تفصیل می دهد بین این که دفعه اول شک است یا دفعات بعد است اگر دفعه اول است که شک می کند، حالا دفعه اول در این نماز یا کلا، آدم شکاکی نیست حالا شک کرده نه فقط خصوص این نماز اگر دفعه اول است نمازش باطل است و باید اعاده کند، اما اگر چنانچه تکرار شده شکش اینجا سعی کند به ظنش عمل کند اگر ظنی پیدا شد و در هر رکعتی هم گفته بود یتشهد فی کل رکعتین به احتمال اینکه شاید این رکعت دوم باشد مثلا، چیزی مستند درباره فتوای ایشان نداریم بعضی از عامه هم اینگونه گفتند و آن را هم خواندیم که می گفت دفعه اول است یا دفعه چندم است. این فقط در فقه الرضاست و قبلا هم عرض کردیم که فقه الرضا معلوم نیست برای کیست، پر اشتباه است و به فقه صدوق و ابن بابوی نمی خورد، بعضی گفتند برای او باشد، یک رساله ای پدر صدوق داشته که به طور کامل به دست ما نرسیده می گویند شاید آن رساله همین باشد، علی ای حال با سایر فتواها و سایر روایات هیچ سازگاری ای ندارد، احتمالا یکی از علما اسمش علی بن موسی بوده بعد که نوشته تألیف علی بن موسی به نظرش رسیده که علی بن موسی الرضا و دنبالش هم علیه السلام کم کم شد فقه الرضا، به هرحال دلیلی براین نیست. اصل مسئله که تردید بین یک و زیادی هست روایاتش روشن است. از جمله باب 15 روایت دوم: صحیحه عبدالله بن ابی یعفور کلینی عن علی ابن ابراهیم و ابیه، این یک سند کلینی عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان قبلا مکرر گاهی صحبت کردیم این محمد بن اسماعیل که مشکوک است کیست؟ این محمد بن اسماعیل بن مرّار است که اهل نیشابور است و می خورد به اینکه شاگر فضل بن شاذان است، هردوی اینها یعنی ابراهیم بن هاشم و فضل بن شاذان نقل عن حمّاد عن عبدالله بن ابی یعفور عن الصادق(ع) اذا شککت فلم تدر افی ثلاثٍ انت ام اثنتین ام واحدة ام اربعة، فرق دارد با آن دسته از روایاتی که قبلا خواندیم آن ها همه شک بین یک و دو بود و این شک بین یک و رکعات بیشتر است فاعدالصلاة نمازت باطل است دنباله این یک کلمه ای دارد ولاتمض علی الشّک لاتمض علی الشّک با شک گذر نکن این یعنی چه؟ یعنی وقتی شک می کنی در نماز همانجا بایستی و حل کنی یا اینکه لاتمض علی الشک یعنی نمازت باطل است ونماز شک دار نخوانی، اگر بگوییم معنی اول است یعنی حق نداری در نمازی که شک در رکعات داری ادامه بدی که بگویی مثلا من بعدا ممکن است یادم بیاید خیلی وقت ها می شود آدم که ادامه می دهد بعدا متوجه می شود که این حمد را مثلا قبلا یک بار خوانده، گاهی مضی علی الشک حل می کند برایمان این می خواهد جلوی آن را بگیرد عقیده بعضی ها ازجمله به نظرم مرحوم آقای خوئی در حاشیه عروه نظرش همین است و شبهه می کند در این ولی معلوم نیست معنای حدیث همین باشد لاتمض علی الشک یعنی نماز شک دار نخوان، حالا به هر حال می گوید نماز باطل است، شک کردی بین یک و زیاده بین یک و دو و سه و چهار نماز باطل است، این یک روایت. در باب اول از همین ابواب خلل روایت اول روایتی است که می گوید اصلا در دو رکعت اول نباید شک باشد، قال ابوجعفر باقر(ع) کان الذی فرض الله تعالی علی العباد عشر رکعات آنچه را که خداوند بر بندگان واجب کرده ده رکعت است یعنی پنج تا دو رکعتی، صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا، پنج تا دو رکعتی، و فیهنّ القرائة قرائت حمد در این پنج تا دو رکعتی است و لیس فیهنّ وهمٌ در اینها وهم و شک نباید باشد، وهم در اینجا یعنی شک، فزاد رسول الله(ص) سبع پیامبر هفت رکعت اضافه کرد به این، به آن می گویند فرض النبی گاهی در بعضی جاها دارد سنت، سنت در همه جا به معنی استحباب نیست سنت گاهی به معنی فرزالنبی است پیغمبر واجب کرده است، حالا پیغمبر واجب کرده است از روی لطف به انسان هاست، آن ده رکعت را با دل و قلب و با خضوع شخص بخواند اصل نماز دل است، دید کسی موفق نمی شود لذا کان پیغمبر با درخواست از خدا این هفت رکعت اضافه کرد برای اینکه بتوانند آن ده رکعتی ها را تحویل دارند به خاطر این است و بعضی روایات هم دارد، به همین خاطر پیغمبر اضافه کرد وگرنه رفاه مسلمین را می خواهد، خودش فرمود که لولا ان اشقّ علی امتی لامدتهم بالسواک، اگر نبود که اینها به مشکل می خورند مسواک زدن را واجب می کردند یا از این قبیل، علی ای حال می خواهد رفاه باشد و در اینجا رفاه این است. چون خدا ده رکعت به معنای ده رکعت دل می خواهد و کسی نمی تواند تحویل دهد، اینکه در روایات دارد که لاصلاة الّا به فاتحة الکتاب، فاتحة الکتاب همان رکعات اول است، فاتحة الکتاب نه به این معنا که فقط همان خواندن، صلاة واقعی آن هست که فاتحة الکتاب را در دلش مرور کند در قلبش مرور کند، برای اینکه جبران شود و این ده رکعت را بتواند تحویل دهد هفت رکعت اضافه کرده است. حالا بعضی روایات دارند بازهم نشد سفارش کردند که تسبیحات اربعه را بخوانند که اینها روی هم رفته جبران کنند، بعد دارد و فیهن الوهم در این هفت رکعت جای شک هست نماز باطل نمی شود و لیس فیهن القرائة در این هفت رکعت قرائت نیست فمن شکّ فی الاولیین اگر کسی در آن دو رکعت اول شک کند اعاده باید نمازش را اعاده کند حتی یحفض یکون علی یقین تا نمازش را درست بخواند اما و من شکّ فی الاخیرتین عمل بالوهم اگر در رکعت سوم و چهارم شک بکند این به ظنش می تواند عمل کند. روایت 10 همین باب قال لی ابوالحسن الرضا(ع) الاعاده فی الرکعتین الاولتین نمی گوید بین یک و دو، یک و دو باشد یک و چهار یا یک و دو و سه و چهار باشد فرقی نمی کند، این را هم حضرت فرمود نماز باطل است و اعاده می شود. روایت 11: سئلت اباجعفر(ع) ان رجل شک فی الرکعة الاولی در رکعت اول شک کرد، در رکعت اول است شک کرد نمی گوید شک در چه، این پیداست یک طرف شک رکعت اول است یک طرف شک را دیگر معین نکرده است می شود جزو دسته دوم روایت که شکّ اواحده او ازید، دو رکعت، سه رکعت، یا چهار رکعت، یا هرچه، حضرت فرمود یستن... روایت 13 از همین باب اول تعبیرش این است، اذا لم تحفظ الرکعتین الاولتین فاعد، در دو رکعت اول اگر حفظ نشد و شک کردی نمازت باطل است. روایت 14: اذا شککت فی الرکعتین الاولتین فاعد، بازهم روایت متعددی هست. این روایات که معتبر هست و می گوید نماز باطل است و دو رکعت اول شک پذیرنیستند گفتم که منتهی منظور شک مستقر است، بعضی آقایان می گویند که وقتی شک کردی همینجا باید بایستی نمی توانی ادامه بدهی وسط حمد شک کردی که رکعت اول است یا دوم یا سوم نمی شود ادامه دهی و بگویی به رکوع که رسیدم می فهمم، می گویند همینجا باید صبر کنی و اگر از موالات خارج شدی نماز باطل است اگر یادت آمد همینجا مسئله حل است وگرنه نماز باطل است. در مقابل این روایات بعضی روایاتی هست که آنها را هم اینجا مشکل داریم. عرض کردم در فقه، کتاب الطهارة و کتاب الصلاة و بعد از این دو هم زکات و حج از معضل ترین مباحث فقهی است از نظر کثرت روایات متعارضه در معاملات این طور نیست و غیر معاملات هم کتب فقهی دیگر اینطور نیست.
دوشنبه 28 دی 1394
|