صلاة جلسه بیستم
بسمه تعالی
صحبت این بود که در شک بین یک و بیشتر، یک عنوان در روایات بود بین یک و دو یک عنوان هم با این فرق می کرد یک و بیشتر مثل آن روایاتی که می گفت لایدری کم صلّی به هرحال اینها را خواندیم. دو سه تا روایت به ظاهر معارض با روایاتی است که خواندیم از جمله در همین باب اول که آن روایت داله بر بطلان بود روایت 24 در همین باب شیخ طوسی عن محمد بن احمد بن یحیی عن ایوب بن نوح عن صفوان عن عنبسه این انوسه کی هست در جامع الرواة که حداقل مراجعه طلبگی به رجال همین جامع الرواة است، هم مورد اعتماد است، مرحوم آقای بروجردی می گویند که دو تا عنبسه داریم یکی عنبسه بن بجّاج که توثیق شده و کثیرالروایة هم هست ولی یک عنبسه بن مصعب داریم که توثیق ندارد و کثیرالروایة هم نیست چون مبهم است که این چه کسی است پس روایت هم از اعتبار لازم برخوردار نیست، مرحوم آقای خوئی(ره) آن مبنایی که دارند که رجال کامل الزیارت ابن قول وی و رجال تفسیر علی بن ابراهیم قمی همه ثقه هستند برای اینکه در ابتدای این دو تا کتاب دارد که من هرچه نقل می کنم از ثقات نقل می کنم لذا حتی اگر عنبسه اینجا ابن مصعب باشد روایت می گویند معتبر است برای اینکه انوسة بن مصعب در رجال کامل الزیارات آمده پس مورد وثوق است. بارها عرض کردیم اینکه از عبارت این دو بزرگوار مخصوصا ابن قول وی استفاده می شود راجع به مشایخ بلاواسطه است یعنی آنچه را که ابن قول وی از این استاد نقل می کند نه همه روات تا امام یعنی ایشان از ثقات بدون واسطه آن ثقه است نه تمام رجال تا امام، شنیدم ایشان این اواخر از این نظریه برگشته و همان مشایخ بی واسطه را قبول کرده، علی ای حال روایت از این نظر قدری بی اعتبار می شود. حالا عبارت روایت: سئلت هو ان الرجل لایدری رکعتین رکعة او واحدة او ثلاثا، یک کسی نمی داند که دو رکعت خوانده یا یک رکعت یا سه رکعت گفتیم دو جور عنوان دارد یک عنوان شک بین یک و دو و یک عنوان شک بین یک و زیادتر یکیش همین است که نمی داند دو رکعت خوانده یا یک رکعت یا سه رکعت بنابراین شک بین واحده و ازیه هست، قال یبنی صلاته علی رکعة واحده می گوید حمل بر اقل کند و بنابر اقل بگذارد بگوید یک رکعت خواندم، این کدام یک رکعت است؟ یک رکعتی که باید بخواند بعدا یا یک رکعتی که خوانده است؟ از عبارت متعارف روایات در اینگونه موارد وقتی می گوید یبنی علی رکعة واحد یعنی تا حالا یک رکعت خواندم ظاهرش این است ولی این دنبالش دارد یقرع فیها بفاتحة الکتاب در این یک رکعت فاتحه بخواند پس می خواهد بگوید که یک رکعت دیگر بخواند پس کانّ عبارت باید اینگونه باشد یبنی صلاته علی رکعة واحدة و یقرع رکعةً اُخری که در این رکعت هم اخری یقرع فیها فاتحة الکتاب اگر منظور این باشد که بنا بذارد که یک رکعت قبلا خوانده آن دیگر یقرع ندارد خوانده است دیگر. پس یبنی صلاته علی رکعة واحدة یعنی یک رکعت بخواند. معلوم است که می گوید بنا بر اقل است یک رکعت خوانده و یک رکعت دیگر هم بخواند، در حالی که روایاتی که ما قبلا خواندیم اینها بر بطلان است در شک مستقر که شک می کند یک رکعت خوانده یا بیشتر گفتیم بطلان، ولی این روایت حالا هرطور که معنا کنیم که یعنی بخواند یا اینکه خوانده است علی ای حال اقل است در حالی که آن روایات می گفت باطل است بعد حضرت می گفت و یسجد سجدة السهو دو سجده سهو هم انجام دهد این درست مثل عامه است که بنا بر اقل می گذارند و دو سجده سهو هم انجام می دهند، چاره ای نیست باید بگوییم که تقیه است راه دیگری در این جهت نداریم. یک روایت دیگر هم هست در باب 15 از همین ابواب، روایت ششم از همین باب 15، باسناد شیخ عن احمد بن محمد یعنی ابن یحیی عن الحسن بن علی یقطین عن اخیه الحسین عن ابیه قال سئله ابالحسن(ع) ان الرجل لایدری کم صلّی از امام پرسیدند که چقد خوانده است واحده او اثنتین او ثلاثه مانند همان مسئله ما که گفتیم باطل است قال یبنی علی الجزم بنا را بر جزم می گذارد یک احتمال این است که یبنی علی الجزم یعنی یک کاری کند که یقینی شود اگر بخواهد یقینی شود باید نماز را اعاده کند، بعضی ها این طور نقل کردند از شیخ هم نقل شده است این معنا، ولی یک احتمال بیشتر بر یبنی علی الجزم یعنی بنا می گذارد بر متیقن یعنی یک رکعت خوانده است، مقدار متیقن یک رکعت است و می شود حرف عامه مثل حدیث قبلی می شود بعد می فرماید و یسجد سجدتی السهو دو سجده سهو هم انجام دهد، ناچاریم بگوییم این هم تقیه است یا فوقش تعارض و تساقط و رجوع به آن روایت 1/15 صفوان که می گفت وقتی نمی دانی چقدر خواندی اعاده کن. یک روایت دیگر هم هست در باب 16 روایت 4: باسناده شیخ عن محمد بن احمدبن یحیی عن معاویة بن حکیم عن عبدالله بن مغیره عن علی بن ابی حمزه یعنی بطائنی شبهه ای در سند نیست الا در بطائنی بارها عرض کردیم روایاتی که اصحاب از ابی حمزه نقل می کنند مربوط به دوره سلامت ایشان است که همه او را قبولش داشتند بعدا خراب شده است. خرابی بعدی حرفای قبلی را خراب نمی کند، اگر هم دروغی دارد حول محور ولایت امام رضا(ع) است نه چیزهای دیگر بنابراین به صرف اینکه از واقفیه هست و از عمر و واقفی هم هست دلیل بر رد حدیث نیست. نقل می کند که عن رجلٌ صالح یعنی امام موسی بن جعفر(ع) قال سئلته ان الرجل یشک فلایدری واحده صلی او اسنتین او ثلاثا او اربعا نمی داند چند رکعت خوانده است تلتبس علیه الصلاة مشکل شده قال کلُّ زاد یعنی اینقدر شک دراز؟ یک، دو ، سه، چهار، این نوع شک خیلی کم یاب است لذا حضرت فرمود کلّ ذا محتمل گفتند بله همه اینها محتمل است قال قلت:نعم، فلیمض فی صلاته حضرت فرمود بگذرد در نمازش یعنی اعتنا نکند و یتعوذ بالله من الشیطان و پناه به خدا ببرد از شیطان یعنی وسوسه هست، فانّه یوشک ان یذهب عنه امید است که این حالت از بین برود، این به هرحال حرف بطلان را ندارد می گوید صحیح است ولی بنا را بر چه بگذارد در روایت ندارد ولی می گوید نماز درست است، حالا بنا بر اقل یا اکثر بر خلاف روایاتی است که ما خواندیم که نماز باطل است می گوید نماز صحیح است. یک احتمال دارد که این برای کثیرالشک است و کثیرالشک هم نباید اعتنا کند به دو دلیل 1- وقتی که حضرت می فرماید کل زاد می خواهد بگوید از شک های استثنائی است کم پیش می آید، این خلاف متعارف است یعنی وسوسه این یک شاهد، شاهد بهتر اینکه می فرماید و یتعوذ بالله من الشیطان پناه به خدا ببرد فانّه یوشک و یذهب عنه امید است که از این حالت نجات پیدا کند پس یک حالتی در این مستقر بوده است حالت وسوسه، یا بگوییم کثرت شک، وسوسه را آقایان حرام می دانند قبلا عرض کردیم ما دلیل بر حرمت پیدا نکردیم، بنابراین می گوییم این روایت از بحث ما خارج است مربوط به کثیرالشک است، کثیرالشک نباید اعتنا کند. مسئله بعد شک بین دو و ازید قبل اکمال السجدتین ، آن قبلی شک بین واحده و ازید بود به دو تعبیر که خواندیم و این شک بین دو و بیش از دو است اما قبل اکمال السجدتین، روایات در این زمینه متعدد هست خیلی روایات ندارد که قبل اکمال سجدتین ولی فقها مقید کردند به این معنا اول خود روایات را ببینیم بعد ببینیم که قبل اکمال و بعد اکمال یعنی چه، اما روایات: در باب اول از ابواب خلل که در جلد ما جلد هفتم، روایت اول: این روایت به طور کلی می گوید در اولیین هر شکی باشد مبطل است یکی هم همین که شک می کند بین دو و بیشتر در اولیین است عبارت این است: صحیحه زراره قال ابو جعفر(ع) کان الذی فرض الله تعالی علی العباد عشر الرکعات آن چه که خدا فرض کرده ده رکعت است که فیه انّ القرائة که باید حمد بخواند قرائت داشته باشد یعنی پنج تا دو رکعتی ولیس فیهنّ وهمٌ و در این دو رکعتی ها نباید اشتباهی صورت بگیرد، وهم و شک یعنی سهوا که منظورش همین شک است فزاد رسول الله(ص) سبعا پیامبر هفت رکعت اضافه کرده است که عرض کردیم که با این اضافه کردن پیامبر لطف کرد. دو باره حدیث این را دارد فمن شک اولیین اگر در دو رکعت اول کسی شک کند اعاده نماز باطل است حتی یحفظ تا حافظ بشود این دو رکعت را حتی یحفظ الاولیین و یکون علی یقین با یقین کار کند راجع به این دو رکعت من شک فی الاخرتین عمل بالوهم اگر در رکعت سوم و چهارم شک کرد به ظن عمل کند طرف اینجا وهم را ظن است ولی من شک که گفته آن شک است، این یک روایت که می گوید در اولیین نباید شک کرد. در روایت 13 در همین باب این طور است: اذا لم تحفظ الرکعتین الاولتین فاعد صلاتک اگر دو رکعت اول را حافظ نبودی نمازت باطل است و یکی همین است که شک می کند بین دو و بیشتر. روایت 14: عن عنبسه بن مصعب این سندش همان است که قبلا راجع عنبسه عرض کردیم اذا شککت فی الرکعتین الاولتین فاعد. روایت 15: اذا سهوت فی الاولتین فاعدهما حتی تثبتهما از این تثبتهما معلوم است که شک هم نباید باشد، بنابراین استفاده می شود اگر در شک در رکعات پای دو در میان باشد باطل است و ندارد که قبل اکمال سجدتین یا بعد اکمال سجدتین اما فقها قید زدند این روایات را که در صورتی باطل است که قبل اکمال سجدتین باشد. اینجا دو مسئله داریم، اول اینکه از کجا این قید را درآوردند و دوم اینکه اکمال سجدتین یعنی چه؟ قبل از اینکه بررسی کنیم یک مطلبی را از صاحب حدائق نقل کنم در همین زمینه. جلد 9 حدائق صفحه 226، ایشان نقل می کند از مدارک، معمولا صاحب مدارک را می گویند سید سند، مدارک این طور می گوید ظاهرالاصحاب انّ کل موضع تعلق الشکّ بالاثنتین یشترک اکمال السجدتین محافظتا علی ما مرّ من اعتبار سلامت قولین ظاهر اصحاب این است که هرکجا شک در دو صورت می گیرد حتما باید بعد اکمال به سجدتین باشد یعنی شک صحیح، هرجایی که شک به دو تعلق می گیرد حتما باید اکمال سجدتین باشد تا حفظ شود سلامت دو رکعت اولی تضمینی باشد. پس بطلان برای قبل اکمال است بعد می گوید و ان بعض الاصحاب الاکتفاء بالرکوع بعضی اصحاب گفتند که رکوع هم انجا داده کافی است و این قول خیلی نادر است، برای اینکه روایات داشت که این دو رکعت باید سالم باشد رکعت به رکوع هم می گویند، رکعت هم به مجموع رکعات نماز گفته می شود و هم به رکوع گفته می شود درنماز آیات، عیدین تعبیر همان تعبیر عشر رکعاتی که هست همان رکوع است نه ده رکعت نماز. ان بعض الاصحاب الاکتفاء بالرکوع چرا؟ لصدق مسمّ الرکعة کلمه رکعت به آن گفته می شود. شهید در ذکری نقل کرده و احتمالا خودش هم قبول کرده است. صاحب مدارک می گوید ما رکوع را قبول نداریم اما سجده سر بلند نکرده باشد هم قبول داریم، سجده دوم را انجام می دهد اما هنوز سر برنداشته از رکعت دوم اینجا شک کند قولین حفظ شده پس کانّ تا اینجا می شود سه عقیده: 1- یک عقیده اینکه شک در دو رکعت اول نباید باشد الا اینکه در رکوع رفته باشد بعد شک کند. 2- شک نباید بکند الا اینکه به سجده دوم رفته باشد. 3- باید شک اگر در دو رکعت اگر می خواهد انجام شود حتما سر از سجده دوم هم برداشته باشد. صاحب حدائق می گوید که ما دو مطلب اینجا داریم، مدارک بیشتر عقیده اش همان است که در سجده رفته باشد ولی هنوز سربرنداشته باشد این اشکال ندارد این اکمال است کانّ، صاحب حدائق می گوید ما دو مطلب داریم یک اینکه مصداق رکعة به رکوع است یا سجود؟ به عقیده خودش می گوید با سجود است و علامه هم تصریح به این معنا دارد و از علامه هم نقل می شود ولو سر برنداشته اما این اکمال حساب می شود. از علامه یک جای دیگر در تذکره نقل می کند که باید سر برداشته باشد، شهید در ذکری می گوید رکوع کافی است خود صاحب حدائق هم اشاره می کند که ذکر تمام شده باشد و لو سر برنداشته باشد. شهید ثانی می گوید اتمام ذکر کافی است، ذکر سجده دوم را گفت کافی است بعد شک کرد اشکال ندارد ولی مشهور این است که اولا رکوع کافی نیست سجده باید رفته باشد ذکر گفته باشد و سر از سجده برداشته باشد، پس در دو مقام بحث داریم: مقام اول اینکه این اکمال سجدتین را از کجا درآوردند در روایت نداریم، در ابواب خلل به بعد هیچ کجا نداریم که شک در صورتی مبطل است که قبل اکمال سجدتین باشد و در صورتی صحیح است که بعد اکمال سجدتین باشد، اما یک تعبیر دیگری است که می فرماید در دو رکعت اول نباید شک و وهم باشد تا حفظ کنیم دو رکعت را، پس رکعتین اولوتین باید محفوظ بماند از شک، پس در خود دو رکعت اول به هیچ وجه نباید شک باشد، حفظ شود دو رکعت اول معنایش این است که تمام دو رکعت اول شک نباید داشته باشد البته شک در رکعات نه شک در اجزاء، دو رکعت اول به این است که قیام دارم رکوع دارم و سجود هم دارم، حالا اگر در سجود همه کار کردم ذکر را گفته ام اما سر برنداشتم، اینجا حفظ دو رکعت شده یا نه؟ مرحوم شیخ انصاری در صلاتشان می فرمایند که همین که سر بر مهر گذاشت در سجده دوم و ذکر را گفت کافی است، چه سر از سجده برداشته باشد چه خیر، برای اینکه رکعت یک معنای کلی است که صادق است الان رکعت یعنی قیام رکوع و سجود، این همه کارها را انجام داد ولو هنوز در رکعت است و سر بلند نکرده است ولی وظیفه رکعت را انجام داده پس حفظ اولیین شده، کانّ یک کسی به ایشان اشکال می کند که شما وقتی می گویید الان در رکعت دوم هست پس چرا می گویید رکعت تمام شده و حفظ کرده و اکمال تمام شده، می گوید دقت کنید یک کلی داریم در هر طبیعتی یک فرد داریم، ممکن است کلی محقق شده است و فرد هنوز تمام نشده است مثل همینجا کلی رکعت محقق شد با ورود در سجده دوم ولو اینکه ما هنوز بیرون نرفتیم شخص با کلی فرق می کند، در شخص باقی است ولی از تحقق کلی درآمده است. لذا مرحوم آقای همدانی می گوید تعجب است از شیخ این حرف یعنی چه؟ مگر کلی جدای از فرد تحقق دارد یا فرد جدای از کلی تحقق دارد مثل اینکه شما بگویید که زید انسان است از انسانیت بیرون آمد اما هنوز زید زید است، این معنا ندارد در مباحث منطق در بحث اینکه کلی طبیعی وجود خارجی دارد مظهر اثر این است که وجود کلی طبیعی به عین وجود افراد است. والحقّ انّ وجودالطبیعی لمعنا وجود اشخاصه، وجود کلی طبیعی یعنی وجود فرد و کلی از فرد جدا نیست.
دوشنبه 28 دی 1394
|