صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه بیست وهفت





بسمه تعالی
مورد دیگری از شکوک صحیحه را مرحوم سید اینجا ذکر کردند و شک بین دو و سه و چهار است، نمی داند در رکعتی که هست دوم است یا سوم است یا چهارم، در حقیقت نمی داند دو رکعت کم دارد یا یک رکعت، حالا این تابع تعبد است و این تابع دستور شرع است وگرنه شاید کسی این طور بگوید یک دو رکعتی بخواند کافی است برای اینکه اگر دو رکعت نماز خوانده که یک دو رکعتی می خواند و تکمیل می شود و اگر سه رکعت خوانده یک رکعت اینجا اضافه به سه رکعت می شود و چهار رکعت می شود و یک رکعت دیگر مثل موارد دیگری که مورد احتیاج نیست. لولا جنبه تعبد و توقیفی بودن این عبادات و اینها بعید نیست گفتیم که به روش عقلائی جاهای دیگر اگر کسی گفتند دارویی بساز که معین کنند این ده جزء را داشته باشد، حالا نمی داند که هشت جزء را ریخته یا نه جزء یا ده جزء، اینجا عقلاییش این است که دو جزء دیگر می ریزد اگر هشت جزء ریخته بوده می شود ده جزء اگر نه جزء بوده یکی اضافه می شود و یکی زائده.
اگر احتمال بدهیم که جزء اضافه مضر است این نمی شود، مثلا در طواف و در سعی جزء اضافی مضر است ولو سهوا اما در نماز می گویید مشکلی ندارد، علی ای حال لولا جنبه تعبد و اینکه عبادات توقیفی است من فکر می کنم دو رکعت نماز بخواند کافی باشد ولی به حسب روایات یک دو رکعتی باید بخواند ایستاده، برای اینکه اگر نماز دو رکعت بوده با این دو رکعت چهار رکعت شود بعد یک دو رکعتی هم نشسته بخواند که اگر سه رکعت خوانده این دو رکعت نشسته به جای یک رکعت بشود چهار رکعت، بیشتر روایات و عقائد فقها همین است.
بعضی گفته اند که یک دو رکعتی ایستاده و یک یک رکعتی ایستاده بخواند، بعضی هم گفتند که مخیّر بین اینکه دو رکعت نشسته یا یک رکعت ایستاده غیر از آن دو رکعتی که ایستاده می خواند.
از مرحوم صدوق و والد ایشان نقل شده است یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته کلا، یعنی آن دو رکعت ایستاده نمی خواهد اصلا، مرحوم شهید اول در ذکری همین عقیده را قبول کرده که در شک بین دو و سه و چهار یک یک رکعتی ایستاده و یک دو رکعتی نشسته قاعدتا منظورش این بوده که اینها ملزم به هم می شوند و کمبود آن دو رکعت را جبران می کند.
بعضی گفتند که مخیّر است بین این دو کیفیت، یعنی یک کیفیت اینکه یک دو رکعتی ایستاده بخواند و یک دو رکعتی نشسته و یکی اینکه یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخواند برای اینکه اگر دو رکعت خوانده این روی هم می شود دو رکعت و اگر سه رکعت خوانده این یک رکعت ایستاده به آن ملزم می شود و چهار رکعت می شود. می گوید مخّیر است بین اینکه روش اول را بپذیرد یا این روش را.
ببینیم که از نظر ادله چطور است، اما قول اول که در شک دو و سه و چهار یک دو رکعت ایستاده و یک دو رکعت نشسته است البته بعد از بنای بر چهار که طبق قاعده کلی است که مکرر خواندیم بنابر اکثر، در باب 13 روایت 4 مرسله ابن ابی عمیر کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن بعض اصحابه، بعضی ها مثل مرحوم آقای خوئی(ره) قبول ندارند چون مرسل است ایشان مرسل ابن ابی عمیر را با دیگران فرقی نمی گذارد می گویند که اشکال دارد ولی این طور که مرحوم شیخ و بعضی رجالین دیگر گفتند مراسل ابن ابی عمیر را از قدیم عمل می کردند به منزله مسانید و جهت آن هم این بوده و همه می دانید و در کتب رجال هم ذکر شده که ایشان وقتی که در زمان هارون گرفتار شد و بارها هم شلاغ خورد و بیهوش شد که از او اسامی مرتبتین با موسی بن جعفر را می خواستند چند مرتبه زیر شکنجه بیهوش شد و یک مرتبه هم نزدیک بود اسامی را بگوید ناگاه قیافه ی ابن بزیع در نظرش مجسم شد که به او می گفت یبن ابی عمیر اتّق الله و این دوباره مقاومت کرد و بازهم بیهوش شد و آن ها رهایش کردند. وقتی از زندان آزاد شد بسیاری از کتابهایی که نوشته بود زیر باران و آفتاب از بین رفته بود حافظه بسیار قوی داشت که اصل مطالب یادش بود و جالب اینکه عین عبارت ها هم یادش است برخلاف عمّار که عبارت ها را خیلی کم و زیاد کرده و بعضی های دیگر کلیه عبارت ها هم یادش است فقط گاهی از اوقات فرد واسطه یادش می رود که چه کسی به او گفته است منتهی می داند که مورد اعتماد بوده و می گوید عن بعض اصحابنا اینجا هم این گونه است عن ابن ابی عمیر عن اصحابه اگر ما عن الرجل را قبول نکنیم عن اصحابنا را باید به طریق اولی قبول کنیم حتما، مرسلی است که آن شخص واسطه هم جزو نزدیکان خود ایشان است.
اما ادامه روایت، عن ابی عبدالله (ع): فی رجل صلّی یک چیزی هم عرض بکنم که چون رجال باید تدریجا در ذهنتان باشد حداقل این تمبیهات آخر جلد دوم جامع الروات این را حتما ملاحظه کنید خیلی مفید است یک سلسه فوائدی دارد و خیلی چیزهای مفید و منظمی هست، کتب رجال دیگر هم گاهی مقدمات گاهی موخرات امثال این فواید را دارد مختصرتر بعد از جامع الروات رجال بوعلی حائری طبرسی بسیار رجال خوبی است ایشان هم به طور مختصر اما نه به مختصری جامع الروات این فواید را دارد و خیلی هم مفید است.
عرض کردم حدیث چهارم از باب سیزدهم خلل، عن الصادق(ع): فی رجل صلّی فلم یدر اثنتین صلّی ام ثلاثا ام اربعا قال یقوم فیصلّی رکعتین من قیام بلند می شود دو رکعت ایستاده می خواند برای اینکه اگر دو رکعت بوده با این دو رکعت ایستاده می شود چهار رکعت و یسلّم سلام می دهد ثمّ یصلّ رکعتین من جلوس بعد دو رکعت هم نشسته می خواند و یسلّم و سلام می دهد حضرت آخرش فرمود فان کانت اربع رکعات اگر واقعا چهار رکعت خوانده است کانت الرکعتان نافلة این دو رکعتی که خوانده است می شود نافله، اینجا سه رکعت خوانده نه دو رکعت یک دو رکعتی خوانده ایستاده و یک دو رکعتی نشسته خوانده که به حکم رکعت است حالا اینجا آن دو رکعت را حضرت فرموده می گوید که اگر درست بوده این دو رکعت نافله است و الّا اگر کم بوده حالا می شود چهار رکعت با این دو رکعت اصلی و آن دو رکعت جلوس را در اینجا صحبت نکرده است.
اینجا اگر بخواهیم دقیق حساب کنیم اگر دو رکعت خوانده است این دو رکعت احتیاط ایستاده خیلی به جا است با آن ملزم می شود می شود چهار رکعت ولی اگر سه رکعت خوانده بود اینجا چطور می شود؟ اگر می خواهید بگویید آن دو رکعت جلوس به جای یک رکعت این در آن صورت فاصله شده است بین اصل نماز و دو رکعت جلوس به دو رکعت ایستاده، نمی شود که یک نمازی را در داخل نماز دیگر وارد کرد اگر می خواهید در این دو رکعت ایستاده یک رکعت را به حساب آن بزنید خب این یک رکعت دیگر که به آن وصل است و سلام و بقیه چیزهایش بعد از آن است چکار می کنید؟ اگر اینها مغتفر است پس حرف ما مغتفر باشد که بگوییم اصلا در اینجا یک دو رکعتی کافی است که اگر دو رکعت خوانده که این دو رکعت ملزم می شود و چهار رکعت می شود و اگر سه رکعت خوانده است یک رکعت از این دو رکعت پای آن سه رکعت و یک رکعت دیگر هم اضافی می شود. اشکال این بیشتر از آن نیست اینجا اشکالش این است که رکوع و چیزهای اضافه است و آن جا اشکالش این است که یک رکعت اضافه است.
یک روایت هم است روایت اول از باب سیزدهم، شیخ صدوق باسناده عن عبدالرحمان بن حجّاج این ثقه است و مشکلی ندارد عن ابی ابراهیم قال قلت لابی عبدالله موسی بن جعفر می گوید من به ابی عبدالله یعنی پدرم گفتم اصلا در هیچ روایتی ما نداریم چنین تعبیری که عن ابی ابراهیم عن الصادق(ع) عن ابی عبدالله(ع) قلت می گوید به ابی عبدالله گفتم رجلٌ لایدری اثنتین صلّی ام ثلاثا ام اربعا کسی نمی داند دو رکعت خوانده است یا سه رکعت یا چهار رکعت فقال یصلّی رکعة یک رکعت بخواند یک نسخه ای هم دارد رکعتین اگر رکعتین است طبق همان روایت ابن ابی عمیر است اگر رکعت است حرف شهید در ذکری است، یصلّی رکعة من قیام ثمّ یسلم ثمّ یصلّی رکعتین و هو جالس بنابراین اگر چنانچه رکعت باشد معارض می شود با مرسله ابن ابی عمیر.
مسئله ای که هست این است که در پاورقی وسائل توضیح نداده ولی من مراجعه کردم به من لایحضرالفقیه همان چاپی که پیش ما است که چاپ مصحّحش هم است آن جا رکعتین دارد طبق روایت ابن ابی عمیر اصلا به عنوان نسخه بدل هم رکعة ندارد خیلی ها می گویند که دو نسخه است بعضی نسخ رکعت دارد بعضی نسخ رکعتین دارد، این که ما مشاهده کردیم من لایحضر فقط رکعتین بود بدون نسخه بدل رکعت فقط رکعتین است که طبق روایت ابن ابی عمیر می شود.
مشهور هم همان روایت رکعتین را پذیرفته اند این روایت هم از جهت سند مشکل دارد ابوابراهیم غیر از موسی بن جعفر کس دیگری را نمی شناسیم قلت لابی عبدالله معنا ندارد امام کاظم بگوید به ابی عبدالله گفتم این مسئله جوابش این است خودش امام هست خیلی به نظر بعید می آید، یکی این و یکی بعضی نسخ رکعة دارد یک قدری کار مشکل می شود و مشهور به همان مرسله ابن ابی عمیر تمسک کرده اند و رکعتین قیاما و رکعتین هم جلوسا.
در باب هشتم از همین ابواب روایت سوم شیخ طوسی باسناده عن سعد عن محمدبن الحسین ابن ابی الخطّاب عن موسی بن عمر عن موسی بن عیسی عن مروان بن مسلم عن حمّاد روایت موثّق است، سئلته اباعبدالله(ع) عن الشیءٍ من السهو از سهو پرسیدم قال علی اعلّمک شیءً اذا فعلت ثمّ ذکرت انّک اتممت او نقصت لم یکون علیک شیء می خواهی یک چیزی یادت بدهم که اگر انجام بدهی بعد کم کرده باشی یا کامل مشکلی نداری قلت بلی بفرمایید قال اذا سهوت فابنی علی الاکثر وقتی سهو می کنی بنا را بر اکثر بگذار فاذا فرغت و سلّمت فقم فصلّ ما ظننت انّک نقصت وقتی فارغ شدی و سلام دادی بلند شو بخوان آنچه را که فکر می کنی کم کرده باشی اینجا کم کردن این است که احتمال دادم دو رکعت کم کردم احتمال دادم یک رکعت کم کردم نتیجه این که اینجا پس یک دو رکعتی ایستاده و یک یک رکعتی ایستاده چون می گوید قم بایستد و آن کمبود احتمالی را به جا بیار بنابراین آن روایات ابن ابی عمیر می گفت یک دو رکعتی ایستاده و یک دو رکعتی نشسته این روایت می گوید که همه اش ایستاده یک دو رکعتی و یک یک رکعتی برای اینکه می گوید فقم و بخوان آنچه را که کم کردی خب اینجا احتمال دارد که دو رکعت کم کرده است یک احتمال هم است که یک رکعت کم کرده است هردو را هم گفته فقم این هم یک عقیده است ولی آن روایت خیلی صریح است و این کلی است. به عبارت دیگر می توانید بگویید این مطلق است و آن روایت دیگر تغیید داده این کلی شکوک است آن به خصوص در شک دو و سه و چهار وارد شده است.
البته یک چیز اعتباری هم گفته شده است که اصل نماز قیام است بنابراین دو رکعت جلوس بخوانیم به جای یک رکعت قیام قدری خلاف اعتبار است بعضی احکام با اعتبارات قدری ملزم به آن می شود. اینجا هم به چنین اعتباری گرفته اند که اصل نماز قیام است اگر اصل نماز قیام است بنابراین معنا ندارد که دو رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته، یک دو رکعت ایستاده می خوانم برای کمبود احتمالی دو رکعتی و یک یک رکعت هم ایستاده می خوانم برای کمبود احتمال یک رکعتی برای اینکه نمی داند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت یا چهار رکعت. این هم یک عقیده است اما به نظر این عقیده درست نمی آید عرض کردم برای اینکه این روایت عمّار مطلق است اما روایاتی که از ابن ابی عمیر خواندیم خاصّ شک دو و سه و چهار است بنابراین مقدم است و این مقید آن روایت است.
بعضی تخییر قائل شدند بین جلوس و قیام، یعنی یک دو رکعتی می خوانی که اگر دو رکعت خواندی با این چهار رکعت شود بعد یا یک یک رکعتی یا یک دو رکعتی جلوس برای جبران این که شاید یک رکعت کم باشد، جواب این اینگونه است که تخییر فرع این است که ترجیع نباشد دو روایت باهم معارض باشند بعد تصرّف در هیئت بکنیم بگوییم هردو درست است، تعیین نیست تخییر است. دو روایت وقتی مقابل هم اند و یک روایت می گوید دو رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته، یک روایت می گوید دو رکعت ایستاده و یک رکعت ایستاده اینجا در صورتی قائل به تخییر می شویم که بین این دوتا هیچ ترجیحی نباشد آن وقت تصرف در هیئت می کنیم تعیّین این ها را می گیریم اصل جوازش را می گذاریم می شود تخییر اما اینجا ترجیح است آن روایت ابن ابی عمیر اولا مقید است ثانیا مشهور به آن عمل کردند بنابراین همان است که اول دو رکعت ایستاده و بعد هم دو رکعت نشسته.
ترجیحی که اینها داده بودند یکی همان روایت 1/13 بود که عرض کردیم فی نسخ ما هم بود یصلّی رکعتین من قیام ثمّ رکعتین فی الجلوس ولی بعضی نسخه این است ثم یصلی رکعتة من قیام که خواندیم در روایت  1/13، این را هم گفتیم نسخه صحیح رکعتین است.
مطلب دیگر مطلب مرحوم صدوق که یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته که روی هم می شود دو رکعت اگر این دو رکعت خوانده است این دو رکعت به جای بقیه اگر سه رکعت خوانده است همان یک رکعت ایستاده جای آن این نظر مرحوم شهید در ذکری هم همین است از باب انضمام با هم منضم می شوند یک رکعت ایستاده دو رکعت نشسته روی هم می شوند دو رکعت منضم می شوند به همدیگر از باب انضمام پیداست این اعتبار روایت پیدا نکردیم بر این، این از همان باب اعتبارات و بررسی ملاک ها این هم راجع به فرمایش مرحوم صدوق و شهید در ذکری و چیزی پیدا نکردیم بر این معنا، اگر دو رکعت کم کرده باشد اینجا وسط نماز یک سلام گفته و یک تکبیر غیر از تکبیر اولیه نماز احتیاط، یک یک رکعتی خواند و یک دو رکعتی نشسته اگر سه رکعت خوانده بود مشکلی نیست یک رکعت ایستاده نماز احتیاط ولی اگر دو رکعت خوانده باشد برای کمبودش یک یک رکعت ایستاده و یک دو رکعت نشسته اینجا غیر تکبیرة الاحرام اول نماز احتیاط یک رکعت ایستاده یک سلام می دهد آخر این نماز دوباره تکبیرة الاحرام دوباره شروع نماز دو رکعت نشسته و وسط نماز غیر تکبیر نماز احتیاط یک تکبیر دیگر اضافه شده است با یک سلام دیگر اضافه شده است، پس حرف من بهتر است دیگر که یک دو رکعتی بخواند اگر دو رکعت کم کرده است این به جای آن دو رکعت و اگر یک رکعت کم کرده است یک رکعت به جای آن و یک رکعت دیگر هم اضافه است منتهی من قولی ندیدم اگر بناست این اعتبارات مشکل نباشد حرف ما که راحت تر است ولی در اقوال نیامده است.
اگر چنانچه بنا شد یک دو رکعتی ایستاده و یک دو رکعتی نشسته بخوانیم کدام را اول بخوانیم؟ روایتی که خواندیم از ابن ابی عمیر می گوید اول دو رکعتی ایستاده بعد دو رکعتی نشسته و همین طور روایت ابوابراهیم عن ابی عبدالله(ع) بنابر مصرح رکعتین، مشهور هم همین را گفتند.
مرحوم سید در متن عروه همینجا این تعبیر را ندارد که اول یک دو رکعتی ایستاده بعد دو رکعت نشسته تعبیر مرحوم سید این است که می گوید بنا را بر چهار می گذارد بلند می شود یک دو رکعت ایستاده و یک دو رکعت نشسته نه ثمّ یک دو رکعت نشسته این معنایش این است که ایشان قبول ندارد که دو رکعت ایستاده باید اول باشد و دو رکعت نشسته بعدا، می گوید یصلّی رکعتین من قیام و رکعتین من جلوس حالا چرا این طور گفته است؟ بعضی کتب فقهی مثل ایشان است (و) دارد ما نمی توانیم در مقابل صریح روایت این را قبول کنیم صریح روایت ثم است پس اول دو رکعت ایستاده و بعد دو رکعت نشسته، یک چیزی هم که می توانیم بگوییم که شک می کنم معیّن است که حتما اول دو رکعت ایستاده و بعد دو رکعت نشسته، شک در تعیین بگوییم برائت جاری کنیم، اما روایت دارد ثمّ و جایی برای این حرف ها نمی ماند. یک احتمال دیگر هم این است که بگوییم این ثمّ که در روایت دارد ترتیب فضلی و فضیلت است نه ترتیب ایجابی این هم خلاف ظاهر است، حضرت می گوید اول او بعد این بعد بگوییم منظورش افضلیت است به چه دلیل، بنابراین بنا بر چهار گذاشته می شود ما تابع روایت هستیم، اعتبار آن است که من گفتم به نظر من آن قولی که من گفتم از همه اقوال جورتر است یک دو رکعتی کافی است ولی ما هستیم و روایت، حضرت گفت یک دو رکعتی ایستاده و یک دو رکعتی نشسته اول هم باید ایستاده خوانده شود.
یکی از شکوک صحیحه شک بین چهار و پنج است یا بعد اکمال یا درحال قیام است، اگر بعدالاکمال است هم روایت داریم هم فتوای فقها است که یبنی علی الاربع شک دارد بین چهار و پنج ولی بعد از اکمال سجدتین بنا را بر چهار می گذارد یعنی اصل عدم زیاده است، وقتی بنابر چهار گذاشته شد پس تشهد و سلام و از نماز خارج می شود. روایت در باب 14 روایت 4 از همین ابواب خلل: اذا لم تدر اربعا صلّیت ام خمسه ام نقصت ام زدتّ اگر چنانچه نمی دانی چهار رکعت خواندی یا پنج رکعت یا کم کردی یا زیاد کردی این را این طور معنا کردند که که در رکعت شک کردی که چهار رکعت خواندی یا پنج رکعت یا کم تر از چهار رکعت خواندی یا بیشتر از پنج رکعت یا اینکه نه، ام نقصت ام زدت برای اجزاء است می گوید اگر شک داری که چهار رکعت خواندی یا پنج رکعت یا نه دیگر که شک داری یا اگر در نمازت چیزی را از اجزا کم کردی یا زیاد کردی از اجزاء دو سجده سهو انجام بده قبل از دو سجده سهو می گوید فتشهد تشهد را بخوان، تشهد را بخوان یعنی نماز درست است و چهار رکعت درست است. این دو سجده سهو هم مستقل است نه با قرائت نه رکوع دارد و نه قرائت یتشهد فیهما تشهدا خفیفا در این دو سجده سهو یک تشهد مختصری هم داری، بنا براین اصل عدم زیاده داریم این روایت را هم داریم یک روایت دیگر هم است که روایت اول همین باب چهارده:
اذا کنت لاتدری اربعا ام صلّیت ام خمسا می گوید فسجد سجدتی السهو بعد تسلیمه وظیفه که داری همین است البته این نگفته که تشهد بخوان و بنا بر چهار بگذار ولی معلوم می شود که می گوید وقتی نمی دانی چهار رکعت خواندی یا پنج رکعت وظیفه ات همین است که بعد از نماز سجده سهو انجام دهی از این روایت هم به خوبی استفاده می شود.
علاوه بر اینها بعضی روایاتی که می گوید فقیه باید سعی کند نمازش را اعاده نکند یک طوری درست کند، اصل عدم زیاده در اینجا، کجا دارد در باب 29 چون این موضوع را چندبار گفتیم روایتش را هم بدانید بد نیست در باب 29 از ابواب خلل روایت اول این طور دارد ما اعاد الصلاة فقیه قط هیچ فقیهی نمازش را هرگز اعاده نمی کند یحتال لها و یدبّرها نقشه می کشد و تدبیر می کند حتّی لا اعادها که اعاده نکند، بنابراین اینجا دستور این است که اعاده نکنیم نماز درست است. اصل عدم زیاده که داریم و ظاهر این روایات هم این طور است که بیان کردیم.




   دوشنبه 28 دی 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما