صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاةجلسه بیست وهشت





بسمه تعالی
در شک بین چهار و پنج اصل مسئله گفته شد ولی یکی دو عقیده مخالف هست که این را هم عرض کرده باشیم.
مرحوم شیخ طوسی در خلال فرموده اند که در شک چهار و پنج باطل است که این جای تعجب است، با وجود صحیحه حلبی روایت چهارم از باب 14 که دیروز خواندیم و همینطور حکم سجده سهو که در چند روایت دیگر هم اشاره کردیم وجهی ندارد این فرمایش ها، خیلی زیاد است که مسائلی ایشان می گویند و در خلاف ادعای اجماع هم می کنند، یک وقتی آقای بروجردی فرمود که شیخ آنقدر سرش شلوغ بوده که ممکنه پنج دقیقه هم این مسئله را نگاه کرده باشد. علی ای حال ایشان در خلال اینطور فرمودند، باز فرموده این مطلبی که می خواهیم بگوییم شیخ مفید هم در جای دیگر گفته نگفته باطل است و می گوید سجده سهو ندارد برخلاف روایات که سجده سهو داشت. هیچ دلیلی پیدا نکردیم که چرا باطل باشد و یا چرا سجده سهو نداشته باشد.
از مرحوم صدوق هم در مقنعه نقل است که ایشان گفتند در شک بین چهار و پنج دو رکعت جالسا باید بخواند و ممکن است که از این روایت باشد روایت 5 از باب 14 همان روایت زید شعبان است که راوی از زید شحّام که عرض کردیم در شیعه مثلش مثل ابوهریره در عامه است می گوید سئلته عن رجل صلّ العصر ستّ رکعات او خمس رکعات  قال ان ستیقن انّه صلّی خمسا او ستّا فلیعد حالا این به ما مربوط نیست ما زیدش را کار داریم و ان کان لایدری ازاد ام نقص اگر نمی داند نمازش را زیاد خوانده یا کم کرده که یکی همین شک چهار و پنج است اینجا فلیکبّر و هو جالس تکبیر بگوید درحال نشسته ثمّ لیرکع رکعتین درهمان حالت جلوس دو رکعت بخواند که یقرء فیها به فاتحة الکتاب این عبارتی است که نقل شده است شاید مرحوم مفید نظرش به این روایت بوده است، اما اولا در سند که ابوجمیله است عرض کردیم بسیار کثیرالروایة است عرض کردم مثل ابوهریره در عامه کمتر کسی به پای ابوهریره می رسد از نظر نقل روایت ایشان هم خیلی کثیرالروایة است اما به شدت تضعیف شده است جعّال است وضّاع است، در ثانی ان کان لایدری ازاد ام نقص ندارد که رکعات است یا اجزاء است و ثالثا اگر هم رکعات است لایدری ازاد ام نقص نقص که ندارد اگر باشد هم زیاده است ظاهر لایدری ازاد ام نقص یعنی احتمال هردو را می دهد درحالی که در شک چهار و پنج احتمال نقص که نیست. یک امکان دیگر هم دارد که این لایدری ازاد ام نقصت توضیح همان جمله قبل باشد که می گوید نماز عصر را شش رکعت خوانده یا پنج رکعت که در حقیقت بعد حضرت فرمود ان الستیقن انّه صلّی خمسا او ستّا اگر می داند که حتما پنج رکعت خوانده نماز باطل است و ان کان لایدری اگر نمی داند که پنج رکعت خوانده یا شش رکعت بگوییم که این همان توضیح جمله قبل باشد به هرحال از بحث ما خارج است.
مطلب بعد اینکه مرحوم سید بعد از اینکه صور مختلفه ای که بیان کردیم دو و سه، سه و چهار، دو و سه و چهار این ها را توضیح داده این صوری که خواندیم تمامش روایت هم داشت که توضیح دادیم بعد مرحوم سید وارد شده صوری که در روایات نیامده است و غیر منصوص است اینها را ببینیم در روایات حکمش چطور است. چند مورد را ذکر کرده است صوری که منصوص نیست ولی صحیح است می شود درستش کرد.
بین چهار و پنج درحال قیام، چیزی که قبلا خواندیم چهار و پنج بعد اکمال سجدتین بود حالا این چهار و پنج درحال قیام، صورت دیگر سه و پنج درحال قیام، صورت دیگر سه و چهار و پنج، صورت دیگر پنج و شش درحال قیام این صور مختلفه ایشان فرموده اند که گرچه در روایات نیامده است ولی صحیح است برای اینکه هدم قیام می کنیم یعنی درحال قیام که هست قیام را صرف نظر می کند می نشیند شک بر می گردد مثلا از چهار و پنج بر می گردد به سه و چهار و حکم سه و چهار را عمل می کند یا از سه و چهار و پنج بر می گردد به دو و سه و چهار حکم را عمل می کند، از پنج و شش بر می گردد به چهار و پنج بعد اکمال سجدتین بنابراین به اینها می گویند شکوک هدمیه که هدم می کنند قیام را بر می گردد به صور منصوصه و حکم همان منسوسه که در روایات آماده بر آن جاری می شود. شکوک حدمیه و برگشت به صور منصوصه، اینجا حکمش را با حدم مشکلی نداشتند تقریبا اتفاقی است که با این کار شود، البته همه نمی گویند عقاید دیگری هم است ولی تقریبا اینگونه است و سجده سهو هم دارد در بعضی صور، باید ببینیم چگونه است، هم اینکه سجده سهوش چرا در همه نیست و در بعضی صور است و همینطور اصل مسئله حدمش کنیم نماز درست شود این چطور می شود.
اما اصل اینکه بگویند نماز درست شود بعضی ها گفته اند این نماز باطل است در تمام این صور چون شما می خواهید با حدم درستش کنید، خود این صور در روایات نیست و دلیلی هم بر هدم در روایات نداریم، بالاخره الان از مورد نص خارج است اگر هدمش کنیم بر می گردد به صور منصوصه ولی به چه دلیل هدم را درست کنیم و آن اضافه ای که خواندیم را نادیده بگیریم بلاخره در نماز چیزی اضافه شده است، دلیل چیست بر این حرف این یک نکته است.
نکته دوم اینکه اصلا ادله شکوک آیا شکوک ابتدایی را می گویند یعنی همان اول که شک پیدا شد میزان در حکم شک شک ابتدایی است آیا این است یا شکوک منقلبه که با هدم درست شده آیا اینها ار هم می گیرد شک ابتدایی میزان است یا شک منقلبه آن را هم می گیرد یعنی اگر کسی در ابتدا شک کند بین سه و چهار قانون سه و چهار را دارد  اما اگر شک ابتدایی اش چها و پنج است مثلا می خواهد هدمش کند و برگردد به سه و چهار آیا ادله سه و چهار شک سه و چهار منقلبه را می گیرد که با هدم برگشته به آن یا مثلا شکش پنج و شش است هدمش می کنیم می شود چهار و پنج، بر طبق دستور روایت که در چهار و پنج نص داشتیم که درست است فقط سجده سهو دارد می گوییم اینجا هم فقط سجده سهو کند، این تابع این است که آیا احکام شک ابتدائی بر شکوک منقلبه هم جریان دارد، شک بین چهار و پنج ابتدائی یعنی از اول شکش چهار و پنج بوده این حکمش معلوم است روایت داریم نمازش درست است فقط سجده سهو می خواهد اصل عدم زیاده را هم آنجا پذیرفته اند.
اما اگر شک ابتدائا چهار و پنج نیست الان در پنج و شش است منتهی قبل از رکوع است هدمش کند بر می گردد به چهار و پنج آیا مشمول آن روایتی که می گوید در چهار و پنج بنا را بر چهار بگذار و سجده سهو آیا مشمول آن می شود؟ این شبهه در اینجا هست، آن وقت اگر چنانچه این موضوع حل شود یا نشود آن روایتی که قبلا خواندیم روایت صفوان بن یحیی صحیحه هم بود روایت 1 باب 15 خلل گفتیم که به منزله یک اصل در مسائل خلل در نماز هست گفت در هرموردی که نفهمیدی چه خواندی نماز باطل است، وقتی نتوانستیم ادله شکوک شامل شکوک منقلبه شود پس می مانیم که اینجا چکار کنیم اصل عدم زیاده هم در هرکجا که شارع بگوید قبول است اینجا که نگفته بنابراین مشمول صحیحه صفوان می شود، نمی داند چکار کرده نماز باطل است.
این شبهه ای که هست ولی قابل جواب است اما این روایت صفوان اذا کان لایدری این یک کاری می کند که یدری شود برگردد به شکوک ابتدائی دلیل اینکه می گویید شک شک ابتدائی را می گیرد نه شک منقلب چه دلیلی داریم، روایات می گوید اگر شک داری بین چهار و پنج بنا را بر چهار بگذار اصل عدم زیاده و نمازت هم درست است، حالا الان در پنج و شش هستم می نشینم چون فقط قرائت کرده ام رکوع هم که نرفته ام، می نشینم تا نشستم می شود چهار و پنج و این مشمول روایت چهار و پنج است، اصلا می توانیم بگوییم نیازی به هدم ندارد نه اینکه اول هدم کند بشیند قیام را از بین ببرد بعد می شود چهار و پنج، همین الان که ایستاده در داخل رکعت بعد است ولی نمی داند تا پیش از این قرائت و قیام چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت خوانده است واقعا این معنا برایش صادق است. بنابراین در این شکوک مشکلی از این نظر نیست، بعضی روایات تعبیر ندارد که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت آن روایاتی که دارد نمی داند چهار رکعت خوانده یا پنج بر این منطبق است، اما بعضی روایات دارد که نمی داند داخل چهارم است یا داخل پنجم، این اینجا را نمی گیرد برای اینکه الان یا در داخل رکعت پنجم است یا ششم.
پس روایاتی که می گوید لایدری که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت بدون هدم هم اینجا درست می شود برای اینکه الان که درحال قرائت است نمی داند تا حالا چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت اما بعضی روایات که دارد لایدری هو فی الرابعة اوالخامسه الان نمی داند که در رکعت چهارم است یا پنجم این شامل اینجا نمی شود برای اینکه الان در رکعت بعدی است یا پنجم یا ششم، روایت را ببنیم: روایت 7 از باب 10 روایت را ابوبصیر نقل کرده سند هم سند خوبی است، شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید یعنی اهوازی عن فضّاله عن حسین بن عثمان که از فطحیه است عن ابی بصیر سئلته عن رجل صلّی فلم یدر افی الثالثة هو ام فی الرابعة نمی داند الان در رکعت سوم است یا چهارم، البته این در مورد سه و چهار است ولی چهار و پنجش هم است در روایت زراره، علی ای حال روایتی که می گوید لایدری هو فی الثالثة اوالرابعة یا فی الرابعة اوالخامسة این فرق دارد با تعبیر اینکه نمی داند چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، تعبیر اینکه نمی داند چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت و الان در قرائت رکعت بعد است درست است فقط یک حمد خوانده است و این درست است ولی تعبیر اینکه نمی داند که در چهارم است یا پنجم فرق دارد اینجا در پنجم یا ششم است منتهی ما نیازی به این روایت نداریم، آن روایتی که گفت نمی داند چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت گفتیم اصل عدم زیاده بنا بر چهار بگذارد و سجده سهو انجام دهد صلّی دارد همان روایتی که در شک بین چهار و پنج خواندیم مکررا، اذا کنت لاتدری اربعا صلّیت ام خمسة نمی گوید فی الرابعة اوالخامسه چهارتا خوانده است یا پنج تا و در اینجا صادق است.
بنابر این اولا ادله شکوک منقلبه را می گیرد ثانیا حتی اگر هدم هم نکنیم نیازی به حدم نیست بنابراین مشکلی از این جهت ندارد، البته این در صورتی است که در رکوع نرفته است.
مرحوم سید این صور را که ذکر کرده است در صورت پنج و شش فرموده است سجده سهو هم دارد صور دیگر را نفرموده اند که سجده سهو دارد، صور دیگر چهار و پنج درحال قیام، سه و پنج درحال قیام، سه و چهار و پنج درحال قیام، فقط پنج و شش درحال قیام را فرموده است سجده سهو دارد، جهتش چیست؟ بعضی ها گفته اند جهتش این است که سجده سهو برای کار زیادی است یا هر زیاده یا بعضی زیاده ها در قیام یکی از آنهاست، زیاده یعنی چه؟ چیزی که از اول زاید است؟ خب این مصداق زائد است کسی یک رکعت زیاده کرده است معلوم، یک رکوع زیاد کرده است معلوم، اینها زیاده است و زیاده سجده دارد و آن زیاده هایی که سجده سهو دارد نه مصداق رکوع و سجدتین و یک رکعت تامه و مانند اینها، آن هایی که سجده سهو دارد مثل قیام زائد و مانند اینها که در بحثش در سجده سهو می آید.
قیام زائد اگر از اول زائد است سجده سهو دارد ولی اگر از اول زیاده نیست بعد با یک حرکتی زائد می شود در پنج و شش مسلما این قیام زائد است برای اینکه یا رکعت پنجم است یا رکعت ششم این قیامی که الان دارد، اما در شک بین چهار و پنج که ایستاده و نمی داند رکعت چهارم است یا پنجم اینکه معلوم نیست زائد است یا نه با هدمش می شود زائد و همینطور بقیه صور و آن وقت این صور در این است که آیا ادله زیاده حالا قیام زیاده یا جاهای دیگری که سجده سهو دارد ادله زیاده مواردی را که بعدا با یک عمل ما صفت زیاده پیدا می کند از اول به عنوان زائد نیامده بعدا با عمل ما مصداق زیاده می شود، چهار و پنج خودش که معلوم نیست قیام زائد باشد وقتی نشستیم این قیام محکوم می شود به زیاده پس اصل زیاده را بعدا به آن دادیم نه اینکه از اول زائد بوده چهار و پنجم وقتی نشست برگشت به سه و چهار به حکم شرع هدم شد این می شود زائد. می خواهم بگویم که ادله زیاه در جاهایی که با حیله و با نقشه و برنامه و با حکم شرع و تغییر جهت و هدم عنوان زیاده پیدا می کند اینجا را نمی گیرد سجده سهو برای آنجاهایی است که واقعا زائد باشد نه با حکم و با هدم زائد شود. بعید هم نیست که این طور بگوییم اما بعید می شود که بگوییم این انصراف قطعی است به این شاید این انصراف بدعی حساب می شود بلاخره وقتی نشست و هدم کرد از او بپرسند این قیام چیست می گوید قیام زائد.
پس ادله زائد دو جور داریم یکی آنجایی که هنگام احداث فعل صفت زیاده را دارد و یکی آنجایی که هنگام اعدام یک فعل صفت زیاده را پیدا می کند. بنابراین هردو زائد است چه فرقی می کند، علی ایّ حال مصداق زیاده می شود بعید نیست همه اینها را بگوییم سجده سهو دارد، بلاخره یا قیام از اول زائد است یا با هدم و حکم شرع عنوان زیاده را پیدا می کند. یک حرف دیگری اینکه شما مگر قائل نیستید که در ادله گاهی بعضی نسبت به دیگری حاکم اند حکومت و امثال اینها، می گویید اینجا باب حکومت تحکیم است دیگر، نوه دختری را پسر خود حساب نمی کند ولی الحسن والحسین ابناء تحکیم است در باب تحکیم این امر جاریه، اینجا می گویید باب تحکیم است الان که ایستاه صفت زائده نیست ولی شارع می گوید حکم می کنیم که این قیام قیام زائد است یعنی باید هدم کنی و این هم زائد حساب کنی، بنابراین به نظر من سجده سهو تمامی این موارد را می گیرد.
یک مطلب اینجا روشن شد یکی اینکه گفتیم فقیه حدالمقدور نمازش را باید درست کند گفتیم روایت 1/29، در این روایت ما اعادالصلاة فقیه قط هرگز شخص فقیه نمازش را اعاده نمی کند یحتال لها و یدبرها حتی لایعدها نقشه می کشد و تدبیر می کند بلکه راه صحت پیدا کند، اختصاص به این روایت فقط نیست اجمالا امام پذیرفته است که یحتال الفقیه یدبّرها و لایعیدها نمازش را اعاده نمی کند این یک اصل است پس حدالمقدور باید بکوشیم تا نماز درست شود. اگر اینطور است یک مسئله پیش می آید و آن اینکه اصل عدم زیاده چه دلیلی بر نفی آن داریم اگر دلیل بر نفی آن نداشته باشیم همه جا زیاده را قبول می کنیم، در بعضی جاها نص داریم در طواف زیاده اش باطل است و امکان درست کردنش نیست در سعی هم همینطور اما در نماز تا جایی که می توانم باید درستش کنم آن جایی که یقینی نیست اصل عدم زیاده.





   دوشنبه 28 دی 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما