صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه سی وهشت






بسمه تعالی
همانطور که عرض شد مرحوم سید 26 مسئله ذکر کردند مربوط به خلل شکی که در خیلی هایش مسائل علمی اجمالی مطرح است. این مسائلی که عرض می شود تصورش قدری دشوار است ولی گاهی ممکن است پیش بیاید.
مسئله 13: اگر کسی شک کرد بین دو و سه و حرکت کرد یک رکعت دیگر هم انجام داد حالا می شود شک بین سه و چهار بعد یک شکی اینجا پیدا کرد به اینکه وقتی شک دو و سه بود آیا ظنی پیدا کرد به دو و بنابر دو گذاشت از باب ظن یا اینکه ظنی نداشت و از باب ابنی علی الاکثر بنا را بر سه گذاشت؟ فرقش چیست؟ این است که اگر ظن به دو بود پس آن جا شک نبوده و ظن بوده و شکی که پیدا می شود تازه است و آن هم شک بین سه و چهار، دیگر شک نیست چون ابتدا شک بوده و بعد ظنی پیدا کرد که رکعت دوم است و بنابر دو گذاشت و بعد یک رکعت دگیر می خواند و شکش الان است بین سه و چهار و شک می کند که در شک قبلی ظن شد یا همان شک بود، فرقش این است که اگرهمان  شک بود پس اولین شک ایشان دو و سه بوده و باید به همان عمل کند شک بعدی فرع شرع قبلی است باید به دو و سه عمل کند و در دو و سه وظیفه این است که یک رکعت ایستاده بخواند ولی اگر بگوید آن قبلا ظن بوده و نه شک و به همان وضع ادامه داده و یک رکعت خوانده حالا شک سه و چهار، آن وقت شک سه و چهار جدید است و چون قبلی ظن بود، شک سه و چهار حکمش چیست؟ اگر بگوییما ین هم مثل دو و سه است فرقی نمی کند ولی اگر گفتیم سه و چهار باید دو رکعت نشسته بخواند که صحبت شده بنابراین نمی داند که وظیفه این آدم یک رکعت ایستاده است یا دو رکعت نشسته، اگر ندانست وظیفه اش چیست می شود علم اجمالی و باید هردو را بخواند یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته، اینجا مشکل این است که اگر وظیفه  آن است که اول خواندی مثلا اگر یک رکعت ایستاده مشکلی نیست ولی اگر وظیفه دو رکعت نشسته بوده یک رکعت ایستاده فاصله انداخته بین اصل نماز و نماز احتیاط و اگر گفتیم نماز احتیاط متتم اصل نماز است آن وقت فصل به اجنبی می شود و مبطل است.
منتهی اینجا یک راه حلی دارد و آن اینکه بگوید شک دارم که ظنی شد یا نه اصل عدم ظن است، به عبارت دیگر اصل عدم حجت است ظن حجت است و شک حجتی نیست. قبلا گفتیم که در تردد اینکه ظن است یا شک از این نظر شبیه آن می شود قبلا صحبت شد، نمی داند ظنی پیدا کرده بود و بنابر دو گذاشته بود یا نه اصل عدم ظن است وقتی ظن نبود حکمش چیست؟ شک بین دو و سه پس یک نماز احتیاط بیشتر ندارد علم اجمالی دیگر منحل می شود.
عبارت مرحوم سید را ببینید، اذا علم فی الاثنی انّه تقع قالت تردّد بین الاثنین والثلاث مثلا، اگر کسی در اثنی نماز یقین کرد که قبلا یک حالتی داشته مردد بین دو و سه و شک کرد فی انّه حصل الظّن و اثنین و بنا علیه او لم یحصل و بنا علی الثلاث شک کرد که در آن موقعی که شک کرده بین دو و سه ظن به دو پیدا کرد و بنابر دو گذاشت یا اینکه ظنی پیدا نکرد و همان شک دو و سه بود و از باب ابنی علی الاکثر بنابر سه گذاشت. اولا باید بگوییم حالت الانش چیست ولی اگر همین طور رفت رکعت بعدی فان دخل فی رکعت الاخری به رکعت بعدی رفت و وقتی به رکعت بعدی رفت شک دو و سه می شود سه و چهار می شود می شود شاک بین سه و چهار، حالا که بین سه و چهار است اگر حالا شک می کند که آیا وقتی شک دو و سه داشت در رکعت قبلی ظنی پیدا کرد به دو یا ظنی پیدا نکرد اگر ظنی پیدا کرده باشد پس الان اولین شکی که دارد شک سه و چهار است برای اینکه شک دو و سه از بین رفت و ظن شد، و باید برمبنای شک سه و چهار عمل کنید دو رکعت نشسته، ولی اگر ظنی پیدا نکرده باشد همان شک دو و سه مانده و اصل هم او بوده پس باید به شک دو و سه عمل کند یعنی یک رکعت ایستاده بخواند. آن وقت شک می کند که وظیفه اش یک رکعت ایستاده است یا دو رکعت نشسته علم اجمالی می گوید هردو را بیاور اگر هردو را بیاورد آن وقت از یک نظر دیگر نماز اشکال پیدا می کند و آن اینکه ممکن است نماز احتیاط دومی که می خوانی وظیفه باشد و این اولی که می خوانی فاصله شده بین اصل نماز و احتیاط دومی فصل به اجنبی است و سید هم همین را می گوید. منتهی عرض کردم آخرش می شود چنین حرفی زد و آن اینکه اصل عدم ظن جاری می کنیم و می گوییم ظنی پیدا نکرد به دو پس همان شک بود پس شک اولیه ای که داشته شک دو و سه است، سه و چهار فرع بعدی است و اصل دو و سه است و علم اجمالی هم نیست و مشکلی ندارد.
مسئله 14: اذا عرض احدالشکوک اگر یک شکی پیدا کرد و حکم این شک را نمی داند، اگر با تروی حکم را می فهمد که تروی می کند اگر ندانست باید به یک طرفی عمل کند و در درجه اول به آن طرفی که مضنون است بعد از نماز بپرسد اگر درست عمل کرده بود که فبها و اگر اشتباه عمل کرده بود که اعاده کند و راه دیگری نداریم، از این قبیل مسئله در فقه خیلی داریم در باب نماز. عبارت ایشان این است اذا عرض احدالشکوک و لم یعلم حکمه یک شکی پیدا کرد حکمش را نمی داند چرا نمی داند جهلا مسئله بلد نیست او نسیانا می دانسته یادش رفته فان تردده احد احتمالا اگر یکی از این دو احتمالی که نمی داند تردید دارد طبق آن عمل می کند و الا اگر تردید ندارد همین طور به یکی از دو احتمال عمل می کند علی ای حال چه ترویح باشد چه نباشد بعد از نماز می پرسد اگر درست عمل کرده بود که فبها والّا نماز اعاده می شود.
البته یک مسئله ای اینجا هست که سید تعرض نکرده و دیگران هم ندیدم تعرض کنند و آن این است که آیا قاعده لاتعاد اینجاها جاری نیست، این در شک در رکعات است و شک در رکعات مشمول لاتعاد نیست اگر شک در اجزاء باشد اجزاء غیر رکنی مشمول لاتعاد است.
مسئله 15: اگر یک شکی در نماز داشت بعد از اینکه نمازش را تمام کرد فارغ شد این شک منقلب شد به یک شک دیگر، یک وقت است که انقلاب پیدا می کند به یک شکی که یقین پیدا می کند به نقص نماز یک وقت هم احتمال نقص هست و یقین نیست. لان قلب شکه بعدالفراغ اگر بعد از این که فارغ از نماز شد شکش منقلب شد، به چی؟ به یک شک بعدی بعد از نماز، حالا این فرض فرضی است که علم به نقص ندارد، با این شک احتمال نقص نماز است نه یقین نقص، ایشان می گویند اینجا شکش حکمی ندارد وظیفه ای هم ندارد، برای اینکه شکی که در نماز بوده قد زائل حکم برای شک زائل نیست برای شک مستقر است قبلا مکرر عرض کردیم، اگر کسی شک کرد بعد از تأمل و تروی شکش برطرف شد این حکمی ندارد. حکم برای شک مستقر است نه برای شک زائل، پس شکی که در نماز باشد زائل شد و شک بعد از نماز هم که بعد از صلاة است و شک بعد از سلام اصلا اعتباری ندارد پس هیچ کدام از این دو شک اعتباری ندارد، یقین به نقص هم نیست گفتیم احتمال نقص است پس این مسئله ای ندارد. سید می فرماید اگر بعد از فراغ شکش منقلب شد به شک دیگری هیچ چیز بر او واجب نیست نه حکم شک اول نه حکم شک دوم. مگر اینکه شک بعد از نمازش که شک قبلی منقلب به این شده منقلب شود به چیزی که یقین می کند به نقص نماز مثل شک بین دو و چهار ثم النقلب الی دو و سه مثل اینکه در نماز شک بین دو و چهار داشت بعد از نماز شک کرد بین دو و سه، اینجا یقین می کند که نمازش حداقل یک رکعت کم است، اینجا حکم دارد که باید بلند شود یک رکعت را بخواند گاهی یک رکعت ایستاده یا اگر گفتیم دو رکعت نشسته کافی است دو رکعت نشسته را می خواند. بعد مرحوم سید می گوید والاحوط الاعاده احتیاط مستحبی این است که نمازش را اعاده کند، شکی در نماز داشته است بعد منقلب شده به یک شکی بعد از نماز و شک بعد از نمازش هم شکی است که یقین دارد به اینکه یک چیزی کم است و عمل می کند به وظیفه شک سه و چهار که ایجاد شده و بعد نماز را اعاده می کند، برای چه اعاده می کند؟ باید بدانیم مسئله اش چیست.
وقتی می گوییم بلند شود و یک رکعت بخواند پس چرا باید اعاده کند، آیا به خاطر شک قبلی است آن شک که از بین رفت، اگر کسی بگوید که این شک جدید نیست همان شک قبلی است به این صورت درآمده ولی آن شک قبلی از بین روفت زال حکمی ندارد پس شک جدیدی است بعد از نماز دو و سه منتهی چون که زیربنای این داخل نماز بوده کاملا شک حادث بعد از نماز نیست که بگوییم اعتبار ندارد و به علاوه یقین کرده که چهار رکعت نخوانده شک بین دو و سه است یا دو رکعت است یا سه رکعت بنابراین یک رکعت کم است، بنابراین اینجا نباید جای احتیاط باشد برای اینکه اینجا مطمئن است که یک رکعت کم دارد و یک رکعت هم باید بخواند. اما اگر چنانچه منقلب شد به چیزی که یقین نقص ندارد مرحوم سید گفت اینجا حکم ندارد، شکی در نماز پیدا کرد بعد از نماز منقلب به شک دیگری شد یقین به نقص هم ندارد سید گفت که اینجا حکم ندارد آن شک اولی که در نماز بوده زائل شد و حکم بعد از نماز هم که بعد از سلام است اعتبار ندارد منتهی اگر الاحوط الاعاده را به کل مسئله بزنیم اینجا هم می گوید اعاده ببینیم که آیا فرمایش ایشان درست است یا درست نیست.
صوری اینجا دارد، صور را دقت کنید، یک وقت است که این دوتا شک مغایر اند و ربطی به هم ندارند، مثل اینکه یکی احتمال نقص است و یکی احتمال زیاده می شوند مغایر، مثلا در نماز شک داشت بین سه و چهار بعد از نماز منقلب شد به چهار و پنج، چهار و پنج احتمال زیاده است، چهارش یقینی است پنجش مشکوک پس منقلب شد از احتمال نقص به احتمال زیاده می شود کاملا مغایر. اینجا می شود گفت نماز درست است و چیزی هم واجب نیست، برای اینکه سه و چهار که از بین رفت و چهار و پنج هم که چیزی ندارد فوقش دو سجده سهو و تازه شک بعد از نماز هم است.
اما یک وقت است که مغایر نیست، شک بعد از نماز منقلب شد به شک دیگری بعد از نماز مغایر هم نیست، اگر مغایز نیست چطور است؟ مشترک اند، هردوش احتمال نقص است آن وقت این چندجور می شود که شک در نماز منقلب شده به شک بعد از نماز هردو شک هم مشترک اند در این که احتمال نقص اند نه احتمال زیاده، خود این چند مورد می شود.
گاهی شک مرکب است منقلب می شود به شک بسیط، مرکب یعنی سه طرف دارد یا بیشتر مثلا نمی داند رکعت دوم بوده، سوم بوده یا چهارم این شک مرکب است. برای اینکه احتمال هم شک بین دو و سه است هم سه و چهار این شک مرک است، منقلب شده این شک مرکب به شک بسیط مثلا به سه و چهار یا دو و سه یا مانند اینها، اینجا باید به شک بسیط عمل کند برای اینکه بسیط شک بسیط با شک مرکب یک حد مشترکی دارند هردو راجع به یک چیزی شک دارند، مثلا مرکب دو و سه و چهار و بسیط هم سه و چهار این به سه و چهار عمل کند برای اینکه سه و چهار هم خودش شک سه و چهار است و هم در آن شک مرکب قبلی بود پس سه و چهار مسلم است پس این باید به همین شک بسیط عمل کند، اضافه اش ملغاء برای اینکه چیزی ثابت نیست.
یک وقتی برعکس است شک بسیط منغلب می شود به شک مرکب یعنی اول شک داشت بین دو و سه و بعد از نماز می شود شک بین دو و سه و چهار بسیط به مرکب اینجا باید به بسیط عمل کند برای اینکه در شک بسیط شک مرکب هم بود پس در این جهت هردو مساوی اند که چنین شکی هست و زیربنایش هم در خود نماز بوده است.
شکی در نماز بوده است منقلب شده است به یک شک دیگری بعدالفراغ یک وقت است که شک بعد الفراغی طوری است که یقین به نقص داریم یک وقت هم است که فقط احتمال نقص است اگر یقین نقص است عرض کردم سه و چهار منغلب شده به دو و سه، و دو و سه یقین دارد که یک رکعت کم است این فرض اول بود که عرض کردیم. یک وقتی منغلب می شود به شکی بعد از نماز که یقین به نقص نیست و احتمال نقص است هردو شک ها شریک اند در یک جهتی و آن هم احتمال نقص است یک وقتی است که شریک نیستند مباینند مثل اینکه احتمال نقص تغییر پیدا کرد به احتمال زیاده در نماز شک بین سه و چهار بود بعداز نماز شد شک بین چهار و پنج یعنی احتمال نقص مبدل شد به احتمال زیاده این را گفتیم هیچ حکمی ندارد شک در نمازش که زائل شد شک بعد از نمازش هم که بعد از نماز است و حکمی ندارد.
اما اگر شک در نماز و بعد از نماز مباین نیست یکی سه و چهار که نقص است و یکی چهار و پنج که زیاده است نبود هردو احتمال نقص است شریک اند در اینکه هردو احتمال نقص است این چند صورت دارد، یک وقت است شک اولی در نماز مرکب است بعدالفراغ بسیط، یک وقت شک در نماز بسیط است بعدالفراغ مرکب در این دو صورت باید به شک بسیطش عمل کند یعنی اگر شک اولی بود دو و سه و چهار شک مرکب بعد از نماز شد سه و چهار بسیط است این به سه و چهار عمل می کند برای اینکه این سه و چهار هم در قبلی بود که در نماز بود و هم بعد از نماز پس این ثابت است. اگر اول بسیط بوده بعد مرکب به بسیط در نماز عمل می کند.
اما یک وقتی شک منغلب می شود از بسیط به بسیط ، در نماز شکش بسیط بود و بعد از نماز هم شکش بسیط است مثل شک دو چهار منغلب می شود به سه و چهار، نمی توانیم بگوییم هیچ وظیفه ندارد چون ریشه در خود نماز دارد و احتمال نقص در خود نماز بود بعد از نماز هم سه و چهار است یعنی نقص، پس اصل نقصش در نماز هم بود و نمی توانیم بگوییم وظیفه ندارد. بعضی ها احتیاط کردند و بعضی ها گفتند این نماز باطل است برای اینکه شک سه و چهار که الان شک دارد این بعد از نماز ایجاد نشده است ریشه در خود شک در نماز دارد، پس یک رکعت یقینا کم دارد، ابنی علی الاکثر هم نمی توانیم بگوییم که بنا را بر اکثر بگذارد برای اینکه شک در داخل نماز که دو و چهار بود از بین رفت حکم برای شک مستقر است سه و چهاری ریشه داشت که در داخل نماز هم بود در عین حال حکم سه و چهار را هم نمی توانیم کاری کنیم برای اینکه بعد از نماز درست شد، فراغ هم که بعد از نماز جاری نیست. نه قاعده فراغ است نه ابنی علی الاکثر است نه استصحاب است که شیعه استصحاب را نمی گوید می گوییم اصلش هست که نیاورده است استصحاب شیعه قائل نیست عامه قائل است بنا بر اقل، بنابر اقل نمی شود گذاشت بنابر اکثر که چهار رکعت است نمی شود گذاشت، قاعده فراغ هم جاری نمی شود بنابراین می گویند باطل است.




   شنبه 15 اسفند 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما