صلاة جلسه چهل و سه
بسمه تعالی
یک نکته کوتاهی راجع به قضاء سجده و تشهد عرض کنم، بعضی ها می گویند که سجده ای که شخص انجام نداده و از دنیا رفته یک سجده در نماز این بعض نماز است و ما دلیلی بر قضاء ابعاض نداریم نماز را اگر کسی انجام نداد ورثه انجام می دهند ولی یک رکعت نماز را اگر نخوانده باشد این قضاء ندارد و قضاء در ابعاض نیست، این معنا ظاهرا درست نیست، بعضی ابعاضی است که قابل تفکیک نیست مثل یک رکعت نماز و رکوع که قابل تفکیک نیست ولی بعضی اعضا و ابعاض یک عمل واحد قابل تفکیک است و می شود جدا کرد از اصل، آن جاهایی که می شود چرا قضاء ندارد سجده ای که در نماز انجام نمی شود خود شخص بعد از نماز باید این سجده را انجام دهد پس قابل تفکیک است و تشهدی که شخصی فراموش کرده بعد از نماز بحث در محلش قبلا خواندیم که سجده قضا دارد یا نه تشهد قضا دارد یا نه؟ بنا به حرف مشهور که می گویند هردو قضا دارد و این به این معنا است که قابل تفکیک است و اگر چیزی قابل تفکیک است چطور بگوییم که ابعاض است و قضا ندارد، صریح روایتی هم که خواندیم در سجده فانها قضاء در روایت این طور داشت، این نکته کوتاهی بود در تتمه آن بحث که گفتیم. اما در باره نماز احتیاط اولین بحثی که هست این است که نماز احتیاط حقیقتش چیست؟ احتیاط معنایش این است که نه کاملا جداست و نه کاملا یکی است، احتیاطا می آوریم یعنی اینکه یک احتمال اینکه نه جزو اصل باشد و یک احتمال اینکه نه یک چیز جدایی باشد، حقیقتش از نظر فقهی چه بگوییم، سه احتمال در نماز احتیاط است. یک احتمال اینکه یک موضوع مستقلی است و حکم مستقل، کسی که شک کرده که نمازش را دو رکعت خوانده یا سه رکعت خوانده بعد از اکمال اینجا می گوید یک رکعت بیاورد این یک رکعت نماز احتیاط یک موضوع مستقلی است و حکم مستقلی است منتهی وسیله تدارک اصل است تدارک آنچه که از دست رفته است ولی مستقل است. نظیر اینکه مثلا کسی که موفق به توبه شود اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات مثلا اینطور می شود، سیئه خودش مستقل است حسنه هم خودش مستقل است ولی این آن را می شورد و از این قبیل. عقیده دوم اینکه متمم اصل نماز است به تمیم واقعی یعنی واقعا اصل نماز تکلیف عوض می شود و روی نماز احتیاط می آید با آن اصلی که انجام داده روی فرض نقض، اصل نماز عشا چهار رکعت بوده که باید انجام می داد حالا شک کرده بین سه و چهار یا دو و سه و یک رکعت مانده اگر در متن واقعی رکعت کم خوانده است حالا این نمازی که خوانده با این نماز احتیاط روی هم رفته می شود تکلیف واقعی او و تتمیم هم می شود تمیم واقعی یعنی واقعا به جای آن چهار رکعتی که در عصر بوده حالا این سه رکعت با این یک رکعت جای آن را می گیرد و متمم واقعی می شود. جهتش هم خیلی روشن است برای اینکه ما حق نداریم نماز را بشکنیم و برویم سراغ چهار رکعت اولی و از اول بخوانیم بحثش را خواندیم که حق ندارد نماز را بشکند بنابراین به همین وضع احتیاط باید عمل کند خب اگر به وضع احتیاط عمل کند یعنی سه رکعت جدا خوانده و یک رکعت هم این روی هم چهار رکعت می شود پس تکلیف واقعی نیست، نه اینکه هم باید چهار رکعتی را دوباره بخواند و هم این سه رکعت و یک رکعت را، اینکه نیست پس تکلیف واقعی کنار می رود و آن دیگر قابل امتثال نیست اگر قابل امتثال نیست قابل جعل هم نیست بنابراین حکم منقلب می شود به یک انقلاب حقیقی به این نماز جدید یعنی یک سه رکعت و یک رکعت انقلابا حقیقا واقعیا لاظاهریا پس می شود متمم اصل نماز یعنی متمم نقص است و تمیم می شود و تمیم واقعی و حکم هم حکم واقعی و موضوع هم یک موضوع جدید واقعی. یک احتمال سوم هم است که بگوییم که متمم واقعی هم نیست یحکم بکونه متمما می گوییم متمم ظاهری یحکم بانه متمم تتمیم ظاهری و نه تتمیم واقعی، اینکه بگوییم تتمیم ظاهری این است که نمازی که با احتیاط انجام شده شما گفتید که نمی تواند این را به هم بزند اگر گفتیم که قطع نماز اشکال ندارد این را به هم بزند، پس اینطور نیست که بگوییم حکم واقعی منقلب شده است به این حکم برای اینکه جایز است به هم بزنیم اگر گفتیم جایز است به هم بزنیم، بنابراین در ظاهر چنین چیزی است و متن حکم عوض نشده است. بین این سه احتمال کدامش را بگوییم که حقیقت نماز احتیاط چیست؟ اما احتمال اول که بگوییم کاملا مستقل است با روایات نمی سازد، روایات بیشتر این است که تتمیم اصل نماز است، بنا به تتمیم یعنی تمامیت او، کمال او، تمام مقابل نقص است، سه مفهوم هستند مقابل هم، زیاده، نقص و تتمیم این زیاده نیست نقص هم نیست تمامیتمان است، تمامیت شی از خود شی است، روایات در همین ابواب خلل در باب هشتم روایت اول: یا عمّار اجمع لکل السهو کله فی کلمتین حضرت به عمار فرمود که می خواهی همه سهو را در دو جمله برایت خلاصه کنم، متی ما شککت فخذ بالاکثر اگر شک کردی یعنی در رکعات بنارا بر اکثر بگذار فاذا سلّمت وقتی نمازت را سلام دادی فاتمّ ما ظنمت انّک نقصت تتمیمش کن تکمیلش کن آنچه را که فکر می کنی کم است، نقص و تمام برای اصل شیء است نه یک چیز مستقل از این قبیل روایات متعدد داریم، در باب یازدهم هم داریم که: حلوی عن الصادق(ع): اذا لم تدر اثنتین صلّیت ام اربعا و لم یذهب وهمک الی شیء اگر شک کردی بین دو و چهار و ظنی پیدا نکردی فتشهد و سلّم سلام بده ثمّ صلّی رکعتین و اربع سجدات دو رکعت نماز احتیاط بخوان که تقرأ فیهما بامّ الکتاب فاتحه می خوانی بعد آن دو رکعت هم آخرش تشهد و سلام دارد بعد اینطور دارد فان کنت انما صلیت رکعتین اگر در واقع در شک دو و چهار واقعا دو رکعت خوانده بودی کانتا هاتانه تمام اربعا حالا این دو رکعتی که می خوانی تمامیت آن چهار رکعت می شود، تمام شیء جزء شی است و از این قبیل روایات متعدد داریم. بنابراین احتمال استقلال که بگوییم نماز احتیاط یک نماز مستقلی است و خدا این را باعث تدارک قرار می دهد شبیه تدارک سیئات بوسیله حسنات این با این روایات نمی سازد این تمامیت آن نماز است. اما تتمیم واقعی بیشتر جور در می آید به خاطر اینکه این اصل نماز را تکلیف ندارد و نمی شود دو تکلیف داشته باشد، یعنی یک چهار رکعت عصر و یک سه رکعت و یک رکعت این که نیست، پس بنابراین انقلاب پیدا کرد تکلیف حقیقی به این تکلیف، ولو اینکه اگر نقص نباشد این دیگر تتمیم نیست ما روی فرض نقص صحبت می کنیم، اگر نقص نباشد که یک عمل مستقل و جدایی است و امر مستحب می شود. بنابراین ظاهرا احتمال دوم مقرب باشد. حالا اینجا یک شبهه ای در ذهن می آید اگر نماز احتیاط را که دارد می خواند وسط نماز یادش آمد که نمازش ناقص بوده مثلا، این از متفرعات است بحثش را بعدا می خوانیم که اگر وسط نماز احتیاط متذکر شد آیا ادله احتیاط می گیرد یا نه. حالا اگر متوجه شد که نمازش تمام است یعنی چهار رکعت را درست خوانده است و نیازی به احتیاط نیست، آن وقت بعد از اینکه انقلاب شده بوده دوباره انقلاب می شود؟ یعنی اول وقتی نماز احتیاط را شروع کرد این نماز احیتاط پایه اش بر حکم انقلاب واقعی بود و موضوع حکم جدید سه رکعت و یک رکعت حالا وقتی فهمید نمازش درست بوده دوباره از این انقلاب بر می گردد به حالت قبلی؟ این را می توانید اینگونه بگویید که دلیل از اول اینجا نبوده خیال می کرده که برای اینجاست، این مشکلی نیست، خیال می کرد اینجا وظیفه اش نماز احتیاط است بعد فهمید نه وظیفه اش نماز احتیاط نیست. پس حقیقت نماز احتیاط همین است که عرض کردیم اگر اینطور است که تتمیم نماز است پس بعضی مسائلی که مرحوم سید در اصل این مسئله اعلام کردند حل می شود می فرمایند یعتبر فیها جمیعا ما یعتبر فی صاحب الصلوات هرچه در همه نمازهای دیگر معتبر است در این هم معتبر است. پس ترتیبش اینگونه می شود بعد احرازها ینوی و یکبّر بعد از اینکه بناشد که حتما این نماز را انجام دهد و این نماز احتیاط است نیت می کند و تکبیر می گوید و این نیت و تکبیر روی فرض نیاز می شود روی فرض نقص این می شود یک چیز اضافه، روی فرض اینکه واقعا سه رکعت خوانده است و این یک رکعت واقعا لازم بوده است اگر لازم بوده است تکبیرة الاحرام اینجا اضافه می شود برای اینکه این نماز جزء نماز اصلی می شود، این هم جوابش این است که قبلا هم بحث کردیم به تناسبی ما آن را روی تکبیرة الافتتاحیه داریم می گیریم اما روی فرض نیاز اگر نماز کامل بود که این یک نماز مستقل است و آن افتتاح یک نماز مستقل می شود اگر نماز ناقص بود این به جای آن می شود معنایش این است که این تکبیری که گفتیم یک ذکر است و اشکالی ندارد قبلا هم عرض کردم که نظر بعضی از آقایان مرحوم آقای حائری(ره) گفتم که در لحاظات آخر حیاتشان که من در تهران خدمتشان رسیدم ایشان در آن حالشان فورا این مسئله را عنوان کرد که چه عیب دارد که در شکوک نماز بلند می شود و تکبیر را به عنوان این می گوید که تکبیر را اگر نماز را نخوانده این نماز شود و اگر خوانده که این ذکری شود و خلاصه قبلا توضیح دادیم که ایشان شکوک نماز را می گفت که یک نماز بخوانیم و ادامه نماز خلاصه. بنا براین این نیت و تکبیر را که می گوییم در حقیقت این گونه است اگر نیاز بود در حقیقت یک ذکر است و اگر نیاز نبود تکبیرة الاحرام است و نماز مستحب جدا است. بعد فرمود بلا اذان و اقامه اذان و قامه هم ندارد برای اینکه یک احتمال اینکه جزء نماز است و یک احتمال هم اینکه ممکن است نافله باشد و نافله اذان و اقامه ندارد، سوره هم ندارد برای اینکه این تتمیم ما نقص است و تکمیل آن است، یعنی اینکه رکعت سوم یا چهارم است و سوم و چهارم هم سوره ندارد پس این هم سوره ندارد، قنوت هم ندارد برای اینکه این جای رکعت سوم و چهارم است در سوم و چهارم قنوت نیست اشکال ندارد به عنوان دعا بخواند، ولی قنوتی که در رکعت دوم نیت می کنیم نیست برای اینکه در سوم و چهارم قنوت نداریم، از طرفی سوره واجب هست حتما چون ممکن است نماز مستقل باشد و نماز مستقل سوره حمد می خواهد اگر نماز اصلی باشد و نماز اصلی هم مخیر است بین تسبیحات و سوره حمد بنابراین باید سوره حمد را بخواند. ضمن اینکه روایت داریم در همین باب نهم از ابواب خلل روایت دوم: قلت لابی عبدالله(ع) رجل صلّی رکعتین و شکّ فی الثالثه دو رکعت نماز خوانده و شک کرد در رکعت سوم که آیا این سوم است یا نه قال یبنی علی الیقین فاذا فرض تشهد و قام قائما وقتی تمام شد تشهد را می گوید و بلند می شود فصلی رکعتا به فاتحة القرآن پس سوره حمد حتما می خواهد. در باب یازدهم روایت دوم: سئلت ابا عبدالله(ع) عن الرجل لایدری رکعتین صلّی ام اربعا قال یتشهد و یسلم ثمّ یقوم و یصلّی رکعتین و اربع سجدات یقرأ فیهما بفاتحة الکتاب این تعیین است نمی گوید مخیّر است بین فاتحه و تسبیحات و لو قاعده اینکه بگوید متمّم است این است که تخییر باشد ولی از باب اینکه احتیاط است احتیاط معنایش این است که دو احتماله است و خود روایات هم تصحیح می کند که فاتحة الکتاب حتما خوانده شود. در روایت سوم هم هست و روایات متعدد داریم. پس سوره حمد لازم است. در باب دهم هم روایت پنجم و نهم است. از طرفی وقتی این حمد را می خواند حتما باید اخواتا بخواند برای اینکه این عِدل تسبیحات اربعه است رکعت سوم و چهارم که در این رکعات چه حمد بخواند و چه تسبیحات اخوات لازم است حالا ملاک اخوات چه بوده، از اینجا معلوم می شود به خوبی که از امام می پرسند که چرا نماز و صبح و مغرب و عشا را بلند می خواند می فرماید برای اینکه هوا تاریک است و می خواهد تنه اش نزنند این به یک شوخی اشبح است خواستند مقابل عامه که استدلال می کنند استدلالی بیاورند تا دهن آنها بسته شوند، وگرنه رکعت اول و دوم در تاریکی است سوم و چهارم چی؟ خلاصه فقط یک اشاره ای است که خواستم بگویم. پس اخوات لازم است چون رکعت سوم و چهارم است و در رکعت سوم و چهارم چه حمد بخواند و چه تسبیحات اخوات لازم است. اینجا تعارضی می شود بین دلیل بدلیت که باید حکم مبدل بر آن جاری باشد اطلاق بدلیت مقتضی است که همه احکام مبدل بر بدل جاری باشد، حکم مبدل چه بوده؟ اخفات. از آن طرف روایاتی است که جهر بسم الله اخفات دارد تعارض این دو جهت است ولی به خاظر اصراری که در روایات است که مقابل عامه جهر به بسم الله شود بعید نیست که این مقدم باشد لذا مرحوم سید هم می گوید علی اقوا جهرش جائز بلکه مستحب است. در تمام این روایات هیچ کجا اسم سوره نیست که حمد که می خواند سوره را هم بخواند هم روایات سوره را ذکر نکرده است و ما از خودمان بگوییم تشریح است و هم از طرفی اطلاق دلیل بدلیت احکام مبدل بر آن جاری است، در مبدل سوره نیست فقط حمد است در رکعت سوم و چهارم مخیّر است بین حمد و تسبیحات و سوره ندارد. اذان و اقامه هم گفتیم که اگر هم متعلق به نماز است یک چیز مستقلی نیست و اینجا ما داریم تتمیم ما نقص می کنیم که اتیان ابعاض است غیر اینکه در روایات هیچ کجا اذان و اقامه را مطرح نکرده است.
شنبه 15 اسفند 1394
|