صلاة جلسه چهل و هفت
بسمه تعالی
مسئله ای را مرحوم سید عنوان کردند در مورد شک در انجام نماز احتیاط، شک می کند که نماز احتیاطی که واجب بوده را خوانده یا نخوانده در اصل انجامش، عبارت ایشان تفصیل به موارد متعددی است اول عبارت ایشان معلوم شود. لو شکّ فی اتیان الاحتیاط بعد العلم بالوجوب می داند نماز احتیاط واجب بوده و باید بخواند نمی داند خواند یا نخواند، صوری که می فرمایند، می فرمایند که یا در وقت است یا خارج وقت است. در وقتش یا بعد از ورود در فعل دیگری است یا نه، در فعل دیگری وارد نشده یا موالات به هم نخورده یا نه، اگر موالات به هم نخورده یا فعل منافی انجام داده یا نه، در خارج وقت گاهی وظیفه اش همان خارج وقت گاهی وظیفه اش داخل وقت است، کجا می شود وظیفه خارج وقت باشد؟ مثل آن جایی که آخر وقت است یک رکعت بیشتر درک نکرده از نماز وظیفه اش این است که همان یک رکعت را باید بخواند نمازش هم اداست فمن ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، بقیه نماز خارج وقت واقع می شود در همان بقیه نماز اگر شک کرد بین سه و چهار در این صورت باید یک رکعت نماز احتیاط را دنبال اصل نماز بخواند ولی خارج از وقت است. پس خارج وقت یک وقت وظیفه اش همان خارج وقت است مثل این مثال و یک وقت نه وظیفه اش داخل وقت است و خارج وقت شک کرده است که در وقت انجام دادم یا انجام ندادم. مبنای مسئله هم چند قاعده است که بررسی می کنیم: یکی قاعده حیلوله، منظور از قاعده حیلوله این است که اگر بعدالوقت کسی شک بکند در انجام نمازش در وقت که نمی داند که در وقت این کار را انجام داده یا نداده اعتنا نکند شک بعدالوقت می گویند اصطلاحا می گویند قاعده حیلوله وقت حائل است خروج از وقت حائل شده که ما دیگر به شکمان اعتنا نکنیم، اگر در خارج وقت شک می کند که در وقت که نماز می خوانده و نماز احتیاط هم وظیفه اش بوده آیا در همان وقت انجام داده یا نه این خارج وقت است و قاعده حیلوله صریح روایت است که من شکّ بعدالوقت فی اتیان صلاته فی الوقت فلا یعتنی به، شک بعدالوقت اعتبار ندارد. یک قاعده داریم قاعده فراغ که ظاهر ادله فراغ این است که فرغت من العمل، در همین روایات شکوک داشتیم که حضرت به عمّار فرمود که فاذا سلّمت فرغت وقتی فارغ شدی دیگر اعتنا نکن قاعده فراغ برای تمامیت عمل است که عمل را بعد از این که انجام دادم شک می کنم در صحت و فساد یا اتیان بعضی اجزاء. یک قاعده هم داریم که قاعده تجاوز است روایاتش را هم قبلا خواندیم، مکرّر در روایات آمده کلّ شیءٍ ممّا قد مضی فامضه کما هو این هم قاعده تجاوز است که میزان گذشت است مضی است، قاعده تجاوز با فراغ دو قاعده هستند یا یک قاعده؟ اگر دو قاعده هستند نسبتشان چیست؟ عام و خاص است تباین است چیست؟ بعضی ها خواستند بگویند که اینها یک قاعده هستند تجاوز و فراغ، آیا این درست است؟ یعنی می خواهند بگویند کل موردی که تجاوز صادق است فراغ صادق است و کل موردی که فراغ صادق است تجاوز صادق است. بنا براین یک قاعده اند یا دو قاعده که مصادیقشان هردو باهم مطابقت دارند، اینجا یک بحث مفهومی است که مفهوم فراغ را عرفا بعد از تمام شدن اصل عمل می دانند اگر در وسط نماز شک بکند این را مصداق فراغ نمی دانند ولو اینکه با دقت در کلمات و تحلیل لغت می شود در اجزاء هم فراغ گفت، مثلا وارد سوره شدیم نمی دانیم حمد را درست خواندیم یا نه یا اصلا خواندیم یا نه بگوییم فراغ، با تحلیل لغت ممکن است ولی در عرف این را فراغ نمی گویند فراغ از مجموعه کل عمل واحد حساب می کنند و برای اجزاء فراغ را گفته نمی شود، پس از نظر مفهومی تجاوز با فراغ فرق دارد، از نظر مصادیق در باب وضوء فراغ جاری است ولی تجاوز جاری نیست، یعنی اگر کسی درحال مس رأس است نمی داند دستش را شسته یا نشسته است با اینکه مصداق تجاوز محل است ولی در شرع اعتبار دارد باید برگردد و دستش را بشورد، در وضوء قاعده تجاوز به این معنا که بگوییم محلش گذشت در اجزاء جاری نیست ولی در قاعده فراغ جاری است یعنی اگر کسی بعد از اینکه وضو گرفته بعدا رفته دنبال کارهای دیگر و بعدا شک می کند که آیا وضو را درست انجام دادم یا نه؟ این بعدالفراغ است و قاعده فراغ جاری است از باب نمونه یک روایتی بخوانم در باب 42 از ابواب وضوء شیخ طوسی از مفید از احمدبن محمد که ظاهرش ابن عیسی است عن ابیه عن احمد بن عجیز و سعدبن عبدالله عن احمدبن محمد عن حسین بن سعید عن حمّام عن حریز عن زراره عن ابی جعفر(ع)، قال اذا کنت قاعدا علی وضوئک اگر الان مشغول وضو هستی فلم تدر اغسلت زراعیک ام لا نمی دانی دوتا زرا را شستی یا نه اما درحال وضوء هستی هرکجا فرقی ندارد به هرحال درحال وضوئی فاعد علیهما باید برگردی زراعینی که شک داری را بشوری و علی جمیع ما شککت فیه انّک لم تغسله او تمسحه هم زراعین را بشوری و هم هرچه که در آن شک داری اگر قاعدا علی وضوئک هستی در هرچه که شک داری خودش و بعدش را باید انجام بدهی ممّا سلّمنا هرآنچه که خدا نامبرده در قرآن مادمت فی حال الوضوء مادامی که درحال وضوئی با اینکه درحال وضوء تجاوز مسلما صادق است، دارد مسّ پا را می کشد شک می کند که مسّ سر را کشیده یا نه تجاوز صادق است، تجاوز که یقینا صادق است از نظر مفهوم ولی شارع این را اعتبار برایش قائل نیست. اما فاذا قمت عن الوضوء وقتی وضوء تمام شد و فرغت منه قاعده فراغ است، تصریح هم می کند به فراغ ملاحظه می کنید از اینجا از نظر ادبیات عرب ما نگاه کنیم به حدیث صرف نظر از این معلوم می شود که فراغ را در مصادیق تجاوز حضرت نمی گوید، درحالی که اگر دقت کنیم چه اشکالی دارد که وقتی درحال مسح سر هستیم بگوییم از شستن دست فارغ هستیم بگوییم فراغ اینجا هم بیاید ولی اینجا نمی آید روایت را لااقل از نظر ادبیات عرب بخواهیم ببینیم پس مفهوم فراغ با مفهوم تجاوز فرق دارد، در آنجا مفهوم تجاوز نیست درحالی که در وضوء مفهوم تجاوز هست ولی اعتبار ندارد، فراغ نیست اصلا، اصلا صدق فراغ نیست مادامی که درحال وضوء است، صدق فراغ وقتی است که از وضوء گذشته است، پس مفهوما فراغ بعد از عمل مرکب است و تجاوز نه، اعتبارا تجاوز در اعضاء وضوء حجّیت و اعتبار ندارد فراغ اعتبار دارد بنابراین اینها دو قاعده هستند. می توانیم بگوییم عموم به خصوص مطلق است؟ کلّ مورد که فراغ صادق است تجاوز هم صادق است ولی بعضی جاها تجاوز صادق است و فراغ صادق نیست این تا حدودی درست است تمام مواردی که فراغ صادق است تجاوز از محل هم شده و آن هم صادق است ولی بعضی جاها تجاوز صادق است و فراغ صادق نیست مثل مواقعی که درحال انجام مرکب اند در نماز در وضوء فراغ صادق نیست در این موارد ولی تجاوز نبست به اجزء قبلی صادق است. از نظر اعتبار بعضی جاها فراغ اعتبار دارد ولی تجاوز اعتبار ندارد ولو مفهوما تجاوز ممکن است اعم است و همه اینها را بگیرد ولی بعضی جاها تجاوز اعتبار ندارد فراغ اعتبار دارد مثل همین بحث وضوء در وضوء تجاوز اعتبار ندارد ولی فراغ اعتبار دارد. حالا بیاییم در مسئله خودمان، اگر نماز احتیاط بر عهده اش است و در خارج وقت است و شک می کند که در وقت نماز احتیاط را انجام دادم یا ندادم اینجا قاعده حیلوله است شک بعدالوقت است اعتبار هم ندارد مگر آن موردی که عرض کردم آنجایی که وظیفه اش خارج وقت بوده مثل اینکه آخر وقت است و یک رکعت بیشتر درک نکرده است بقیه نماز خارج از وقت است در همین بقیه نماز که خارج از وقت است شک می کند در سه و چهار وظیفه اش این است یک رکعت نماز احتیاط را بخواند خارج از وقت است اما وظیفه اش هم خارج وقت است. اینجا قاعده حیلوله جریان ندارد، قاعده حیلوله برای آنجایی است که وظیفه اش در وقت است این وظیفه اش خارج وقت است قاعده حیلوله اینجا نیست، پس قاعده حیلوله همه جا نیست آنجاهایی که وظیفه اش انجام در وقت است شکش در خارج وقت است. اگر چنانچه در وقت است و وارد هیچ عمل دیگری نشده مثل اینکه الان نشسته سر سجاده و تازه هم نماز تمام شده است اما نمی داند این اصل نماز بود تمام شد یا نماز احتیاط بود تمام شد اینجا سر جایش نشسته و نه وارد عمل دیگری شده نه خارج وقت است نه موالات به هم خورده است اینجا قاعدتا باید اعتنا بکند مگر اینکه بگوییم که در قاعده تجاوز و همینطور فراغ که در باب نماز هردو جاری هستند دخول در غیر لازم نیست همین که احساس تمامیت بکند، این احساس تمامیت را می گویند فراغ بنایی، فراغ اعتقادی، من وارد عمل دیگری نشدم اما به حساب خودم آنجایی که نشستم احساس می کنم کارم تمام شده است اگر این این احساس را نداشتم باید بیاورم موالات به هم نخورده وارد عمل غیر نشدم و خودم هم واقعا در شک هستم اینجا تجاوز صادق نیست ولی اگر احساس می کنم که کارهایم تمام شده وارد عمل غیر نشدم ولی عمارات قلبی نشان می دهد که کارم را تمام کردم این تابع این است که آیا مصداق فراغ مضی و فراغ بنایی را هم می گیرد که بنای من بر این است اما خارجا هیچ کس نمی گوید تجاوز هیچ کسی نمی گوید فراغ برای اینکه تازه گفتی السلام علیکم نه وارد عمل غیری شدی نه موالات به هم خورده نه منافیاتی بوجود آمده اینجا فقط اگر چیزی باشد فراغ بنایی است فراغ اعتقادی که خودمان خودمان را تمام شده می دانیم، در عرف به این معلوم نیست که فراغ بگویند چناکه تجاوز هم نمی گویند، در مورد تجاوز و فراغ باید تجاوز واقعی عرفی و هم چنین فراغ واقعی عرفی صادق باشد نه اینکه من خودم را چنین احساس می کنم. ولی عرفا به آنکه سرسجاده نشسته و وارد کاری هم نشده است، موالات هم به هم نخورده منافیات هم انجام نداده، به این فراغ صادق باشد به مفهوم واقعی و همینطور تجاوز، معلوم نیست ولی اگر وارد عمل دیگری شده این تجاوز صادق است اگر عمل وارد عمل دیگری نشده ولی منافی صادر شده اینجا هم می توانیم بگوییم صادق است هم فراغ و هم مضی، بنابراین موارد فرق می کند. پس اگر خارج وقت است باید نماز احتیاطش را بیاورد به شرط اینکه وظیفه اش خارج وقت نباشد مثل آن مثالی که عرض کردم یک رکعت بیشتر درک نکرده بقیه صور هم همینطور. مسئله 12: مسئله این است که اگر در نماز احتیاط چیزی اضافه کرد، یک رکعت یا یک رکن اگر در نماز احتیاط اضافه کرد اینجا مثل اصل نماز است چون احتیاط را می خواند تا متمم اصل نماز باشد و جزء آن باشد بنابراین نماز باطل است، تعبیر مرحوم سید هم این است: ثمّ زاد فی الاحتیاط رکعة او رکنا و لو سهواً بطل این نماز احتیاط باطل است. بعد مرحوم سید این تعبیر را دارد، و وجب علیه اعادتها ثمّ اعادة الصلاة می گویند هم نماز احتیاط را اعاده کند و بعد اصل نمازش را هم اعاده کند، این درست است؟ اگر نظر مرحوم سید این بوده که نماز احتیاط مستقل باشد نماز احتیاط باطل است، پس چرا اصل نماز باطل باشد چون نماز احتیاط مستقل است و دوباره می خواند. اگر نظر ایشان همانطور که از عبارت های قبلی اش در بعضی جاها استفاده می شد اگر چنانچه احتیاط را جزء متمم می داند این فاصله شده است و به هم خورده است و نمازش باطل است اما اصل نماز را اعاده کند نماز احتیاط را برای چه اعاده کند؟ یک حرفی می شود زد و آن اینکه مرحوم سید مسئله برایش روشن نیست و نمی داند که نماز احتیاط نماز مستقل است یا جزء متمم است یا به منزله جزء متمم است قبلا این بحث را خواندیم، خود مرحوم سید هم اینگونه گفت که لاجل اینکه این نماز مردّد است بین استقلال و جزء متمم و یا به منزله جزء متمم لذا هم باید جهت استقلالش رعایت شود و هم جنبه جزء متممش رعایت شود. از جهت استقلال باید نیت جدا، تکبیر و فاتحه را انجام دهد و از جهت جزء متمم هم تمام صفات اصل نماز است در این هم باید رعایت شود. مرحوم سید ترجیح نداد این سه احتمالی را قبلا عرض کردیم، بگوییم مرحوم سید مردد است بین الاستقلال و جزء متتم است چون مردد است گیر کرده است می شود اشتغال نمی داند اصل نماز باطل بوده یا نماز احتیاط باطل بوده علم اجمالی، در علم اجمالی لازم نیست که طرفین از یک جنس باشند از دو جنس بلکه اصلا دو حکم بلکه دو حکم مباین نمی دانم خوردن این واجب است یا حرام است، نمی دانم سلام کردن به این واجب است یا نماز خواندن آنجا حرام است مثلا و مانند اینها، همه اینها در علم اجمالی منجّز است و باید انجام دهد، روی این جهت می شود بگوییم هردو واجب است هم نماز احتیاط را باید بخواند و هم اصل نماز را بخواند. مسئله 13: اگر در نماز احتیاط در بعضی افعالش شک کرد که انجام داده یا نه یا درست انجام داده یا نه، این مثل اصل نماز است اگر در محل است باید انجام دهد اگر از محل گذشته دیگر لازم نیست انجام دهد مصداق قاعده تجاوز است. البته در محل خودش دو بحث هست یک بحث اینکه در افعال آیا ظن معتبر است یا نه؟ به نظر ما می شود که مثل رکعات معتبر است. یکی هم اینکه در نماز فریضه اضافه رکن مبطل است زیادة فی المکتوبه در روایات دارد، آیا در نماز نافله هم اینطور است که دو رکوع انجام دهیم و مانند این؟ نماز احتیاط یک احتمالش نماز نافله است اگر کشف شود که اصل نماز است این زیادی رکن مبطل است اگر کشف شود که اصل نماز درست بوده آن وقت می شود نافله آن وقت زیادی رکن آن مسئله است ظاهرا آن اشکال ندارد در مکتوبه این طور است البته در سهو صحبت می کنیم.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|