صلاة جلسه پنجاه و سه
بسمه تعالی در تشهد فراموش شده جلسه قبل بیشتر نظر بر این شد که دلیلی بر وجوب قضاء نداریم که تشهد را بعد از نماز قضاء کنیم ولی با تأمل ثانوی به نظر من بیشتر آمد که بگوییم قضاء واجب است، تشهد فراموش شده را باید بعد از نماز قضاء کرد، اولا مشهور فتواشان این است پس اگر یک دلیلی پیدا کردیم که ضعف سند بلکه و حتی ضعف دلالت داشت با فتوای مشهور جبران می شود. آن وقت روایات سه روایت بود در خلاف مطالبی که جلسه قبل عرض کردم به نظرم می آید که این سه روایت دلالتش بد نیست می شود از آن اطلاق گرفت، این سه روایت هر سه صحیحه یکی همان روایت دوم از باب هشتم تشهد بود که صحیحه محمدبن مسلم است که خواندیم، کسی یادش رفته تشهد را بخواند تا پایان نماز گفتیم این حتی ینصرف بیشتر می خورد به اینکه تشهد رکعت آخر است برای اینکه تشهد رکعت قبلی پایانش باید باشد حتی یرکع نه حتی ینصرف، حتی ینصرف پایان تشهد آخری است ولی این ظهوری به آن معنی نیست می گوید فلانی یادش رفت تشهدش را بخواند تا آخر نماز هم یادش نیامد و اختصاصی ندارد به تشهد آخری بنابراین این اطلاق دارد و اطلاقش هم بد نیست. منتهی یک چیز مستحبی در آن بود که گفتیم یک قدری قضیه را شل می کند می گوید اگر نزدیک است برود همان جای قبلی و اگر نزدیک نیست برود جایی نزدیکی پیدا کند و تشهد را بخواند این ضرری نمی زند به دلالت این متعارف است مثلا یک نفر در خیابان یادش آمد در خیابان که نمی تواند متعارف است دیگر یک جایی را پیدا می کند که در آن سجده کند اصلا یک بحثی خواندیم که اگر زمین گل است و اگر بخواهد سجده کند لباسهایش گل آلود می شود، سجده نکند جزء جاهایی است که ایما کافی است این نه به معنای این است که ضرر بزند به روایت این متعارف است یک چنین جایی که آلوده است نمی شینند تشهد را بخوانند حالا منظور از نزدیک نه فقط نزدیک شرعی و غیرشرعی که نجس است، کثیف است گل آلود می شود یک جایی برود که تمیز باشد نماز بخواند. اطلاق این روایت بد نیست، اختصاصی هم ندارد به تشهد آخر اگر ما باشیم و همین روایت و فتوای مشهور باید فتوا بدهیم به قضای وجوب تشهد چه تشهد اول چه دوم. آن دو روایت دیگر هم به نظر بد نیست، یکی روایت عبدالله بن سنان بود این دو روایت در باب سوم ابواب خلل روایت ششم، یکی هم 26 خلل حدیث اول یکی عبدالله بن سنان و یکی هم حکم بن حکیم، خواندیم روایت را، روایت عبدالله بن سنان این است اذا نسیت شیءً من الصلاة این خودش اطلاق محکمی است اذا نسیت شیءً یعنی هرچی که می خواهد بگوید چیز جزء یا کل چیز بزرگ یا کوچک، این اطلاق خوبی دارد بعد هم برای اینکه بفهماند فرقی نمی کند توضیح می دهد رکوع، سجود، تکبیر باشد فرقی نمی کند ثمّ ذکرت اگر فراموش کردی بعد یادت افتاد فقض الذی فاتک این که فوت شده است قضاء کن، هم نشان می دهد که هر فوتی مقدمه قضاء است و هم دنبالش می گوید که سواءً یعنی همانطور که فوت شده همانطور قضاء کن. در روایت حکم هم اینطور داریم: سئلت اباعبدالله(ع) ان رجل ینسی من صلاته یک چیزی از نماز یادش رفته است، رکعة یعنی رکوع او سجدةً سجود اوالشیءً منها یا هر چیزی به نظر من اطلاق خوبی دارد، به نظر من این سه روایت هرسه دلالتش خوب است. حضرت فرمود که بعدا که یادش افتاد ترک کرده است عینا همان را قضاء کند. به نظر من تشهد قضاء دارد، محشین عروه بعضی ها منکر شدند بعضی ها فتوا دادند به قضاء بعضی ها مثل امام احتیاط واجب می کنند، بنابراین تشهد اگر چنانچه قضا شد باید انجام دهد. روایاتی داشتیم که آن روایت سجده سهو دارد، باب هفتم تشهد روایت سوم و چهارم و دوم، سئلت اباعبدالله(ع) ان رجل نسی ان یجلس فی الرکعتین الاولتین یک کسی یادش رفت که در دو رکعت اول بنشیند منظور از نشستن اشاره است به تشهد قال ان ذکر قبل ان یرکع اگر پیش از رکوع بعدی یادش افتاد فلیجلس بنشیند و ان لم یذکر حتی یرکع اگر یادش نیامد و به رکوع رفت فلیتمّ الصلاة حتی اذا فرغ نماز را ادامه دهد وقتی خارج شد فلیسلّم سلام بدهد والیسجد سجدتی السهو دو سجده سهو، قضا را دیگر نگفته است، بگوییم چون قضا را نگفته و ذکر هم کرده است سلام و سجده سهو یعنی پیداست که تمام وظیفه را می گوید معنایش این می شود که تشهد قضا ندارد، به نظر من این روایت متعدد هم است، در یک روایت دیگر هم صحیحه عبدالله بن ابی یعقوب است همش در باب هفتم تشهد است و زیاد داریم، دو رکعت نماز واجبی که می خواند تشهد را یادش می رود بخواند فقال(ع) ان کان ذکره و هو قام فی الصلاة اگر در رکعت سوم ایستاده یادش آمد فلیجلس بنشیند و تشهد را بخواند و ان لم یذکر حتی یرکع، اگر رفت به رکوع و یادش افتاد فلیتمّ صلاة نمازش را تمام کند ثمّ یسلّم سلام بدهد و یسجد سجدتی السهو و هو جالس قبل ان یتکلّم پیش از آن که حرف بزند دو سجده سهو بخواند، امثال این روایات زیاد است که چندمورد را عرض کردم که سجده سهو می گوید. این به نظر من نمی تواند ضربه بزند به آن دو سه روایتی که گفتیم اطلاق دارد برای اینکه یک مسئله قضاء شیء فراموش شده است راجع به آن جزء است، یک مسئله کفّاره سهو در نماز است آدمی که در نماز حواس پرتی دارد باید کفاره بدهد اینجا بیشتر این است و کفاره سهو است، یعنی آدمی که سهو می کند باید سجده سهو انجام دهد غیر از این است که آن چیزی که فراموش شده نمی خواهد، بنابراین ادله قضا و تشهد منافاتی با این روایات ندارد این حیث کفاره سهو را می گوید آن دو سه روایات صحیحه قضاء جزء فراموش شده را می گوید، قضاء جزء فراموش شده یک مطلب است و کفاره فراموشی یک مطلب دیگر است، به نظر من هم منافاتی با آنها ندارند من نظرم بیشتر به این شد که تشهد فراموش شده قضاء دارد و سجده سهو هم دارد. اما اینکه تشهد اگر قضاء دارد آیا ابعاد تشهد هم قضا دارد؟ شهادت لااله الاالله یادش رفت بعدی را یادش آمد یا بالعکس یا هردوی اینها را گفت صلوات را یادش رفت اگر آن دو تشهد را یادش رفت که رسما کلمه تشهد برآنها صادق است نسی التشهد شهادت را، اگر صلوات را یادش رفت در اصطلاحات فقهی صلوات را جزء تشهد می دانند وقتی می گویند تشهد نماز یعنی شهادتین و صلوات به نظر من این طور است، مرحوم سید فکذا اذا نسی التشهد او ابعاضه ابعاض یعنی هم دو تشهد هم صلوات، بعضی ها در ابعاض شبهه کردند و از باب احتیاط گفتند به نظر اگر چنانچه دو تشهد را یادش رفت یکی را بگوید مصداق تشهد است اصلا، اگر صلوات هم یادش رفته است در اصطلاح فقهی بلکه عرفی ارتکاز متشرعه صلوات را جزء تشهد حساب می کنند نه اینکه چیز جداست، بنابراین همانطور که سید فرمودند این همان حکم فراموشی کل تشهد را دارد و قضا دارد. از مجموعه روایات آن سه تا روایت صحیحه و اینکه فرقی نیست بین تشهد و ابعاد تشهد یک چیزی بدست می آید و آن این است که فی نسیان کل جزءٍ قاعده اولی قضاء است الّا ما خرج بالدلیل در ذکر رکوع و سجود ما گفتیم که یقینا قضا ندارد آن به خاطر اینکه شرطش محل است ذکر رکوع و سجود نه ذکری است مستقل تشهد یک جزء مستقل است اما ذکر رکوع و سجود ذکری است در محل معین آن محلش رفت نمی شود و اگر بخواهیم ذکر را دوباره اعاده کنیم باید نماز بخوانیم رکوع و سجود انجام دهیم و در رکوع و سجود بگوییم آن فرق دارد والا قاعده کلی فی کلّ جزءً القضاء است جزئی که خودش جزء مستقل است، بنابراین قاعده اولی اینطور است که از این روایت است که می گوید فقض ما فاتک یا ما فاتتک از این علیّت به دست می آید. به نظر من قاعده اولیه از این روایات بدست می آید که کل جزء از اجزاء مستقله نماز قضاء دارد الا ما خرج بالدلیل. در ابعاد تشهد بعضی ها نظر مخالف دارند از باب برائت، نمی دانیم ابعاد تشهد که فراموش شد آیا قضاء دارد یا ندارد می گوییم برائت، برائت مقابل اینکه کلمه تشهد صادق است و نسی التشهد. بعضی ها تمسک کردند به قاعده لاتعاد، لاتعادالصلاة الّا من خمس خب این هم راجع به اصل نماز است این قضاء ابعاد است لاتعاد اینجا تطبیق نمی کند. بعضی گفته اند یک دلیل عامی ما پیدا نکردیم که کلّ ما یقضُ کلُّ یقضی جزءُ اگر یک چنین دلیلی داشتیم می گوییم اگر تشهد قضا دارد ابعاز تشهد هم قضاء دارد می گوید یک چنین دلیلی نداریم. به نظر من مشکلی در این جهت نداریم، قضاء دارد و دنبال قضاء سجده سهو هم دارد. مسئله بعدی راجع به نسیان سجده است، اگر کسی یک سجده از نماز فراموش کرد مرحوم سید به طور قاطع می فرماید که این هم قضا دارد و کذا اذا نسی سجدة الواحدة من الرکعة الاخیرة و قبلش هم فرمود که اگر ترک سجدة واحده و لم یتذکر الاّ بعد وصول.... حتی الرکوع، پس مطلقا چه سجده رکعت اخیره و چه سجده رکعت قبل می فرماید که قضا دارد، البته هم سجده سهو دارد و هم قضا. در باب چهاردم از ابواب سجده روایت اول و چهارم، صحیحه اسماعیل بن جابر روایت اول، رجل نسی ان یسجد سجدة الثانیة سجده دوم را کسی یادش رفت حتی قام ایستاد فذکر فهو قائم انّه لم یسجد همانطور که ایستاده برای رکعت بعدی یادش افتاد که سجده نکرده است قال(ع) فلیسجد ما لم یرکع تا نرفته به رکوع برگردد سجده کند فاذا رکع فذکر بعد رکوعه انّه لم یسجد اگر رفت به رکوع و یادش افتاد که سجده نکرده است فلیمض علی صلاته نماز را ادامه دهد حتی یسلّم تا سلام بدهد سلام که داد ثمّ یسجدها برگردد و آن سجده را انجام دهد فانّه قضاءٌ این قضا است از این هم آن مطلب استفاده می شود که اجزاء قضا دارد یسجدها نه یسجد یک سجده دیگری فانّها قضا یعنی ابعاز قضا دارد چیزی که آدم می فهمد.در روایت چهارم هم مفاد همین است روایت دیگر هم در باب چهاردم عرض کردم روایت در این باب زیاد است.ان الرجل یشکر انّ علیه السجده یرید ان یقضیها حالا می خواهد سجده را قضا کند و هو راکع و حالا رفته به رکوع قال یمض فی صلاته فاذا فرح سجدتها که باز تصریح به قضا است. روایت در این زمینه زیاد است. نقل شده است از مرحوم شیخ طوسی و شیخ مفید که اینها گفتند فرق می کند دو رکعت اول با دو رکعت دوم، دو رکعت اول اگر یک سجده را فراموش کرد و انجام نداد نماز باطل است به خاطر آن روایاتی که داشتیم دو رکعت اول فرض الله است و هیچ سهوی قبول نمی کند، در باب چهاردهم روایت سوم این عبارت این است: سئلت ابالحسن(ع) ان الرجل صحیحه هم است روایت، یصلّ رکعتین ثم ذکر فی الثانیه و هو راکع انّه ترک سجدة فی الاولی، درحال رکوع رکعت دوم یادش افتاد سجده رکعت اول را انجام نداده است قال کان ابوالحسن(ع) یقول این امام رضا است می گوید پدرم امام کاظم چنین می فرموده، اذا ترک السجد فی الرکعة الاولی لم یدر واحدة او ثنتین استقبلت الصلاة اگر سجده را در رکعت اول ترک کرد و نفهمید که یکی خوانده است یا دوتا نماز را باید از سر بگیرد تا دو رکعت کامل بدست بیاید و ان کان ثالثه و رابع اگر رکعت سوم و چهارم است سجده را ترک کردی اعدالسجود سجده را اعاده می کنی و نماز اشکال ندارد پس بین دو رکعت اول و دوم مرحوم مفید و شیخ طوسی فرق گذاشتند. این روایت یک اشکالاتی دارد، یک اشکال اینکه اول روایت نمی گوید که دو سجده ترک کرده یا یک سجده، ظاهر روایت این است که هردو سجده را انجام نداده است وقتی هردو سجده را انجام نداد پس دو رکعت کامل تحویل نداد پس نمی داند که یک رکعت خوانده است یا دو رکعت خوانده است کامل رکعت اول رکوع و سجده ها را انجام داده است رکعت دوم سجده ها را انجام نداده است و دو رکعت کامل نشده است اینجا استقبلت الصلاة اما در رکعت سوم و چهار می گوید فترکت سجدةً آنجا گفت السجده اینجا می گوید سجدةً یک قدری مشکل است آن وقت بعد می گوید که یادت افتاد که در رکعت سوم و چهارم یک سجده ترک کردی اعدت السجود سجده را اعاده کن، اعاده یعنی چه اینجا؟ ندادن که اعاده نیست اسمش آوردن است قضاء لااعادة، یک قدری روایت از این نظر مشکل است به علاوه مشهور هم به این روایت عمل نکرده اند فقط شیخ طوسی و شیخ مفید گفته اند.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|