صلاة جلسه پنجاه و شش
بسمه تعالی مرحوم سید فرموده اند که در قضای سجده یا تشهد قصد بدلیت لازم است نفهمیدم چرا ایشان چنین تعبیری کردند، ظاهرا باید منظورشان همان قضا باشد روایات هم دارد قضا، یقضی، اقض، خواندیم روایات را، اگر قضا است این بحث است در محل خودش که در ادا و قضا نیت اینها لازم است یا نه؟ تشهد فراموش شده بعد از نماز می خواند یا سجده فراموش شده بعد از نماز انجام می دهد در اصل نماز ادا و قضا خیلی ها گفته اند لازم است اما در ابعاد هم همینطور است، یک سجده فراموش شده است باید نیت قضا کند؟ حالا قبول کنیم بگوییم روایات هم دارد قضاء و قضاء با اداء دو حقیقت اند چون در خود همین روایات بحث ما هم دارد که اقض الذی فاتک یعنی پس اصل نماز فوت شده و این یک چیز دیگر است پس با ادا یک حقیقت نیست دو حقیقت اند، اگر دو حقیقت هستند قصد می خواهد برای اینکه ممتاز شود از حقیقت اول اما بدلیت چرا ایشان تعبیر کرده است نفهمیدم می گویند باید نیت کند بدلیت مگر در باب ادا و قضا در اصل نماز ما نیت بدلیت می کنیم؟ یا اصلا نیت قضا و ادا را لازم نمی دانند یا اگر هست نیت قضا اما اینکه ان القضاء بدل ان الادا و هو مبدل انقا چنین چیزی را ما دلیلی پیدا نکردیم. بدلیت یعنی چه؟ این سجده و تشهد بدل است از سجده و تشهد اصلی بدل است از نظر ذاتشان یا بدل است از نظر جا یا مکانشان؟ از نظر جا و مکان این معلوم است و نیت هم نمی خواهد اما از نظر ذات این ذکر است و آن هم ذکر است این سجده است و آن هم سجده است خلاصه ما نفهمیدیم این معنا را. مسئله پنجم می فرمایند که اگر سجده را در نماز انجام داده و ذکرش را نگفته است یا چیزهای دیگری غیر وجه الجبهة علی العرض آنها را انجام نداده، مثلا دست هایش را روی زمین نگذاشته اینجا چطور؟ می فرمایند قضا لزومی ندارد، آن چیزی که ما داریم قضاء سجده اصل سجده متقوّم است به وجه الجبهة علی العرض، چیزهای دیگر واجبات هستند در سجده نه اینکه آنها مقوّم هستند بنابراین دلیلی که می گوید سجده منسیه سجده ماهیتش همان وجه الجبهه است اگر او را انجام ندادی باید قضا کنی وگرنه لزومی ندارد، اولا بعضی ادعای اجماع کردند برای این مسئله ثانیا نمی دانیم چیزهای دیگر واجب هست یا نه اصل عدم وجود برائت ثالثا روایت ششم از باب چهاردهم از ابواب سجود 6/14 روایت این است، اذا خفت الّا تکون وجعت رجحتا الی مرّةً واحدة اگر از این جهت ناراحتی که جبهه ات را فقط یک دفعه زمین گذاشتی پس سجده متقوم است که همین وجه الجبهة علی العرض اگر این است اینجا بعدا قضا کن پس می شود گفت اصل سجده وجه الجبهة علی العرض است قبلا هم در این باره صحبت کردیم. یک مطلبی هم گاهی اوقات در کتابها آورده می شود ما یقضی کلّ یقضی جزءُ هرچیزی که کلش قضا دارد جزئش هم قضا دارد اصل سجده قضا دارد پس ابعازش هم قضاء دارد، اولا به این عبارت مدرکی پیدا نکردیم به علاوه مگر بقیه اجزاء سجده هستند، ممکن است بگوییم واجبات درحال سجده، سجده وجه الجبهة علی العرض است آن های دیگر واجبات در زرّه نه اجزائه که سجده کل باشد و این هم جزئش باشد. یک نکته ای هم عرض کنم اگر کسی نمی تواند سجده مختار انجام دهد، مثلا روی صندلی نماز می خوانند یا مانند اینها، احیانا گفته می شود و بعضی بزرگان هم فتوا دادند که اینجا اصلا لازم نیست سر به مهر بگذارد بلکه همین ایما و اشاره که می کند کافی است. این اشتباه است این عاجز از سجده نیست، می تواند مهر را بالا بیاورد و سرش را بگذارد، پس اصل سجده هم همین است اما اینکه روی زمین باشد به معنی روی فرش و به اصطلاح این جزء واجبات دیگر است این مربوط می شود به تساوی موقفین یعنی محل ایستادن پا با محل سجده باید مساوی باشد الا به مقدار چهار انگشت این یک مسئله دیگر است و مکرر دیده شده و بعضی ها هم صریحا فتوا دادند که وقتی آن طور است بنابراین ایما کنید این درست نیست این سجده را می تواند انجام دهد ولی تساوی موقفین ندارد ولی عاجز از اصل سجده نیست. مسئله ششم اینکه اگر تشهد قضائی را بعضی اجزائش را فراموش کرد، اذا نسی بعض اجزاء تشهد القضائی و امکن تدارکه فعلیه خود تشهد را می خواهد قضا کند شهادتین دارد صلوات دارد حالا همین بعضی اجزائش را انجام نداد سهوا صلوات هم نفرستاد یا یک تشهدش را هم انجام نداد یک شهادت را به اصطلاح، اگر چنانچه ممکن است که الان تدارک کند تدارک کند، هنوز سرجایش نشسته است و فورا دوباره تدارک می کند، اگر امکان تدارک نداشت تخلل منافی شده بود اینجا چه بگوییم؟ مرحوم سید دارد که اقوا این است که همین تشهد را تکرار کنید اصل نماز درست است ولی احتیاط مستحبی دارد به اینکه اصل نماز را هم دوباره تکرار کنیم. ببینیم چرا این طور بگوییم. یک احتمال اینکه بگوییم قبول نداریم که وضع الجبهه فقط مقوّم ما یتوضع باشد همه اینها مقوّمات است این دلیل ندارد گفتیم ماهیت سجده همان وجه الجبهه است. یک احتمال اینکه بخواهیم استصحاب کنیم بگوییم که آن کارای دیگه وجه الجبهه علی العرض در سجده و در تشهد تمام اجزاء اینها واجب بودند حالا یک مقدار را انجام داده و یک مقدار را هم انجام نداده است در نماز هم واجب بوده و ما هم در نماز هم انجام ندادیم پس نه در نماز انجام دادیم و نه قضائش را انجام دادیم استصحاب کنیم. اگر استصحاب وجوب قضاء را بگویید آن در ضمن کل بوده حالا فقط می خواهیم جزء را استصحاب کنیم. آن وجوب ضمنی داشت این دیگر وجوب ضمنی نیست اگر بخواهیم وجوب در اصل نماز را بگوییم آنجا وجوب روی جزء بود و در اثنی حالا می خواهیم وجوب را رو به اثنی نبریم، جزء به ما هو جزء به عبارت دیگر دو عنوان داریم یکی وجوب شیء فی اثنی و یکی وجوب جزء بعد از صلاة ممکن است بگوییم اینها دو عنوان هستند آن وقت اگر دو عنوان هستند کانّه بگوییم که موضوع دوتا شد نمی شود استصحاب کرد. این در مسئله قبلی هم جریان دارد، مسئله قبلی که گفتیم اگر ذکر را در سجده یادش رفت گفتیم از روایات استفاده می شود که مقوّم سجده همان وجه الجبهه است در اینجا هم ممکن است کسی بیاید به استصحاب تمسک کند بگوید که در نماز که واجب بود این وجه الیدین علی العرض و ذکر حالا بعد از نماز هم اینها باید باشد و اگر انجام نشد اشکال دارد و سجده درست نبوده از باب استصحاب در آنجا هم همین حرف است. یک چیزی قبلا بود و یقینا از بین رفت همزمان یک عنوان دیگری بوجود آمد حالا یا مرحله شدت قبلی است یا بالاخره موضوع دیگری است اما همزمان از بین رفتن او وجوب هم است. اینجا ممکن است کسی بگوید وجوبی که قبلا بود بما هو فی اثنی الصلاة عنوان وجوب در اثنی بود وجوبی که بعدا می خواهد اثبات کند وجوب یک جزء ما کان جزءً به عنوان قضاء. حالا علی ایّ حال اگر امکان تدارک دارد که انجام می دهد و گرنه اثبات وجوب اگر گفتیم مستقل است اینها دوباره این را انجام می دهد وجوب استقلالی. در مسئله هفتم مرحوم سید دارد که اگر سجده یا تشهد را که فراموش کنید چند دفعه فراموش کرد تشهد اول را فراموش کرد کرد تشهد دوم را هم فراموش کرد یک سجده رکعت اول را فراموش کرد و یک رکعت سجده دوم را هم فراموش کرد، اینجا همه را باید قضا کند واحدا بعد واحد، دو مطلب ایشان اینجا آورده یکی اینکه تعیین نمی خواهد که بگوییم این برای رکعت اولی و یکی دیگری بیاوریم بگوییم این برای رکعت دومی تعیین لزوم ندارد، یک مطلب دیگر اینکه ترتیم هم نمی خواهد که اگر از رکعت اول یک سجده فراموش شده از رکعت دوم هم یک سجده فراموش شده است اول برای رکعت اول را بیاوریم. این هم لزوم ندارد، هردوی اینها جای بحث دارد. اما اینکه بگوییم تعیین نمی خواهد، تعیین در جاهایی است که اولا دو ماهیت باشد وقتی دو ذات است باید معین کنند، یک پولی شما به زید می دهید ممکن است هدیه باشد ممکن است اداء دین قبلی باشد اگر نگویید این پای دینمان به چه دلیل پای دین حساب شود، اداء دین با هدیه دو حقیقت هستند باید مشخص شوند و نیت می خواهد حالا اعلام هم به طرف شود باز آن جداست. نماز ادائی و قضائی ولو هردو نماز ظهر اند ولی دو ماهیت هستند از کجا می گویید دو ماهیت اند؟ از روایات، می گوید این فوت است فوت یعنی موت آن تمام شد. بنابراین چون دو حقیقت اند باید مشخص شود والاّ معلوم نیست کدامش را انجام دادی، به تعبیر دیگر تعیین فرع تعیّن است یک چیزی واقعا تعیّن به ذات دارد یعنی همان تعبیر ما هوی دو مقوّم ما هوی دارد اینجا ما هم باید تعیین کنیم وگذنه معلوم نیست، روزه می شود قضاء ماه رمضان باشد می شود یک روزه استیجاری باشد، قضاء روزه به عهدمان هست مانع روزه مستحبی است ولی مانع روزه واجبی ولو وجوب بالعرض مثل استیجار ممکن است بگوییم مانع آن نیست، پس هم می شود استیجاری انجام دهد و هم قضائی پس دو حقیقت اند پس باید معین کنید و نماز هم همینطور و مانند اینها. ترتیب هم نمی خواهد مثل بدهی پارسال و بدهی امسال در اداء دین، در قضاء روزه هم همینطور اگر امسالش را قضائش را انجام ندهد کفّاره می آورد والا از سالها دو ماه روزه بر عهدمان است لازم نیست بگوییم آن برای سال قبلی اینها لزومی ندارد ترتیب در اینجاها. هم اطلاق ادله داریم هم برائت داریم در ترتیب هم سبقت در وجوب دلیل نمی شود در سبقت در امتثال، مثل اینکه اول یک بدهی به شما داشتیم بعد دوباره قرض هم از شما گرفتیم شد یک بدهی بعدی، ترتیب در وجوب پیدا کردیم این باعث نمی شود ترتیب در امتثال هم پیدا کنیم بنابراین خلاصه هم این است که نه تعیین می خواهد و نه ترتیب می خواهد.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|