صلاة جلسه پنجاه وهشت
بسمه تعالی در این مسئله که دیروز هم صحبت شد که اگر شک اصل نسیان دارد برائت، ولی اگر یقین دارد نسیان شده نمی داند تدارک کرده یا نه، اینجا بعضی فتوا دادند که حتما یجب القضاء از جمله مرحوم آقای آقاضیاء بعضی ها احتیاط واجب دادند که یجب القضاء از جمله مرحوم سید و خیلی از محشین، قاعده چیست؟ در وهله اول در ذهن می آید که اشتغال است، برای اینکه اصل نسیان مسلّم بنابراین حکم قضا می آید تدارک شده یا نه، مشکوک، چون مشکوک است بنابراین قاعده می شود اشتغال ولی اینجا جا دارد بگوییم که حکم قضاء برای نسیان نیست برای نسیان غیر متدارک است، اگر حکم قضا برای نسیان نیست این دو قید باید اثبات شود یکی اصل نسیان یکی عدم تدارک، اصل نسیان مسلّم است، عدم تدارک را چطور می خواهید ثابت کنید؟ لابد می خواهید استصحاب بگویید. این درست است؟ در مرکبات که دو جزء دارند می شود یک جزء را با وجدان و یک جزء را با اصل درست کرد، اینجا وجه زیدٌ و لم یجدک امرٌ فتصدّق، وجه زیدٌ معلوم است لم یجد امرٌ را خبر نداریم استصحاب کنیم. اما اگر چنانچه مرکب نبود مقیّد بود اینجا سه چیز می خواهیم برای حکم، وجود یک جزء، وجود جزء دوم، وجود نسبت بین الجزئین یعنی تقیّد، در مقیّدات با مرکبّات فرق می کند، ان جاء زید و لم یجد امرٌ مرکب است یک جزئش اگر به وجدان ثابت شد و جزء دیگر با اصل حکم جاری است ولی اگر مقید شد یجب قضاء الجزء المنسی الذی لم یتدارک اینجا سه چیز می خواهیم برای وجوب قضاء، یک نسیان، دو عدم تدارک و سه تقید نسیان به عدم تدارک، در فقه خیلی موارد زیادی اینطور داریم که مقید است نه مرکب، آن وقت شما یک جزئش را با وجدان گفتید نسیان مسلّم یک جزئش را هم با استصحاب عدم تدارک، اما قید تقیّد نسیان و عدم تدارک را با چه اثبات می کنیم، این را نمی شود اصل جاری کرد، اگر نشد در این جهت اصل جاری کرد بنابراین چطور حکم کنیم به وجوب قضاء؟ چون قضاء برای نسیان مقید به عدم تدارک بود نمی شود اثبات کرد، بعد یک نکته دیگر هم گفتیم و آن اینکه بعید نیست که از ظواهر ادله این معنا استفاده شود که حکم قضاء برای منسی ای هست که نسیانش تا بعد از نماز ادامه داشته باشد و تدارک نشده باشد، یعنی نسیان مستمر باشد. بنابراین می شود گفت که فتوای مرحوم آقاضیاء که حتما باید قضاء شود یک قدری بی معناست برای اینکه این مرکب نیست و مقید است و نمی شود اثباتش کرد تقید را، از طرفی هم باید نسیان مستمر باشد تا آخر نماز این هم اثبات نشده است استمرارش، بنابراین فوقش مثل فتوای مرحوم سید که احتیاط واجب کرده است. مسئله یازدهم اگر نماز احتیاط به عهده دارد و قضاء سجده و تشهد هم به عهده دارد کدام را اول انجام دهد، شک دارد بین دو و سه بنا را بر سه گذاشته و یک رکعت نماز احتیاط هم باید بخواند از طرفی تشهد یا سجده فراموش شده اول کدام را انجام دهد؟ مرحوم سید می فرماید الاقوا والتخییر ولی احتیاط مستحب این است که اول نماز احتیاط بعد قضاء سجده و تشهد. قاعده اولیه این است که آدم در ذهنش می آید که طبق روایات نماز احتیاط جزء نماز است برای اینکه در روایات گفته شد تمامیت نماز است، اگر این جزء نماز است بنابراین پس باید اول نماز احتیاط را انجام دهیم چون تشهد و سجده فراموش شده ممکن است عنوان قضاء داشته باشد، در بعضی روایات هم داشت اقض یا فانّها قضاء، پس این قضاء است اما نماز احتیاط را کسی قضاء نمی گوید، اگر نماز احتیاط نافله است که هیچ ولی یک احتمال این است که جزء نماز باشد آن وقت بنابراین اگر جزء است مقدم است، اول نماز احتیاط بعد تشهد و سجده فراموش شده. اما ممکن است در ذهن بیاید که اولا نماز احتیاط ممکن است جزء باشد یا امر مستحبی باشد، از طرف دیگر در سجده و تشهد فراموش شده درست است که دارد اقض ولی ما می دانیم این همان جزء نماز بوده که جایش عوض شده است، به جای خود نماز بیرون نماز آمده است، ممکن است کلمه اقض به معنا انجام بده باشد، قضا خیلی جاها به معنای انجام دادن می آید اگر قضا به معنای اصطلاحی فقهی مقابل ادا باشد آن وقت کسی بگوید نماز احتیاط جزء است و این قضاء است و جزء مقدم بر قضاء است ولی اگر نماز احتیاط یحتمل که جزء باشد ممکن است نافله باشد از طرفی قضاء در اینجا در اصطلاح فقه مقابل ادا است ولی در ریشه لغت قضا به معنا اصل امر اصل اتیان است، بنابراین نمی شود اثبات کرد که اول نماز احتیاط را انجام بده اگر چیزی ثابت نشد تزاحم است برای اینکه هم نماز احتیاط وصل به نماز است هم سجده و تشهد فراموش شده برای این نماز است تزاحم می شود که کدام را اول انجام دهیم، متزاحم هم تخییر است. در تشهد قضائی یعنی وقتی تشهد فراموش شده بعدا قضاء می شود آیا سلام دارد یا نه؟ دلیل روشنی پیدا نکردیم که سلام بگوید چو در تمام روایاتی که خواندیم اقض آن تشهد را انجام دهد، در هیچ کدام از اینجا ها ندارد که سلام گفته شود، از طرفی تشهد قضاء تشهد داخل نماز است و تشهد داخل نماز که قضاء ندارد، بنابراین وجهی ندارد که سلام را بگوید. فقط اگر تشهد از رکعت اخیر فراموش شده و حالا می خواهد انجام دهد یک احتمال دارد آن سلامی که قبلا گفته باشد آن بی جا بوده، نماز سلام می خواهد نه از باب اینکه قضاء تشهد سلام دارد، از باب اینکه تشهد را نگفته و سلام داده و بعد یادش افتاد حالا تشهد را می گوید آن وقت احتمالا اینطور باشد سلامی که قبلا گفت سلام بی جا باشد پس یک سلام دیگر باید بگوید نه از باب اینکه قضاء تشهد سلام دارد از باب اینکه سلام نماز را نگفته است. از این نظر در رکعت اخیر سلام گفتن لازم است. در تشهد و سجده فراموش شده فرقی بین دو رکعت اول و دو رکعت آخر نیست، بعضی از بزرگان قبلا هم این را عرض کردیم، از مرحوم کلینی نقل است از مرحوم ابن عقیل عمانی نقل است از مرحوم مفید نقل است و از بعضی های دیگر هم نقل شده است اینها فرموده اند که در دو رکعت اول اگر تشهد یا سجده فراموش شد اصلا نماز باطل است چون روایاتی داشتیم که در رکعتین اولیین هیچ سهوی نباید باشد ولاسهو فی الاولیین صریح روایت بود، آن وقت سهو را این گونه معنا کردند که هیچ اشتباهی نباید باشد اگر سجده یا تشهدی فراموش شد سهو در اولیین است و اشکال دارد، بعضی ها گفتند نه فقط سهو در اولیین هرچیزدیگری از اجزاء دو رکعت اول، در حقیقت حتی قرائت، اینجا گفتند نماز باطل است. اما این مدرک روشنی ندارد، آن سهو در اولیین پیداست که منظور در رکعت است در شمار رکعات، ولی شکوک دیگر این حکم را ندارد. اگر مسلّما تشهد یا یک سجده فراموش شد و شک می کند که بعد از نماز قضاء کرد یا خیر، آیا قضاء واجب است یا واجب نیست؟ گفتند مثل اصل نماز، اگر در وقت است انجام بده اگر خارج وقت است انجام لزومی ندارد، عبارت مرحوم سید این است لو کان علیه قضاء احدهما قضاء تشهد یا سجده بر او واجب است و شک فی اتیانه به عدم شک می کند که قضاء را انجام داده یا نه وجب علیه اتیان مادام فی وقت الصلاة مادامی که در وقت خود نماز است باید انجام دهد بل الاحوط استحباباٌ ذلک بعد خروج الوقت ایضا بلکه احتیاط استحبابی این است که وقت هم که گذشت بازهم قضاء کند، اما در وقت می گوییم قضاء دارد از باب اینکه حکم جزء نماز را دارد یا لااقل احتمال این است، از طرفی استصحاب، و هم اشتغال. اما اگر چنانچه بعدالوقت شک می کنم که انجام دادم یا نه در یک دلیل دارد و آن هم اجراء حکم اصل در فرع یعنی اصل نماز اگر شک داری و وقت گذشته بود شک بعدالوقت اعتبار ندارد این هم جزء همان نماز است،اگر اصلا جزء نیست که هیچی، دلیلی بر اصلش نداریم، اگر جزء هست حکم همان اصل نماز است که حکم قضاء را ندارد. اگر شک می کند یک سجده از او فوت شده است یا بیشتر از یک رکعت نه از بیشتر، یک رکعت که می شود رکن و نماز باطل است، بنا علی الاتحاد که یکی بوده معلوم دیگر برای اینکه شک می کند که دوتا قضاء بر او هست یا یکی اصل عدم تکلیف و برائت جاری است. اگر سجده یا تشهد را فراموش کرد بعد نماز تمام شد شروع کرد در یک نماز نافله، در نماز نافله یادش افتاد که سجده ای از نماز فریضه را یادش رفته بوده یا تشهد را فراموش کرده بوده اینجا حکمش چیست؟ اولا اگر گفته بودیم که در اثنی نماز می شود عمل دیگری را انجام داد مستقل به آن چه که در باب نماز آیات وارد شده است یک وقتی عرض کردیم، درحال خواندن نماز آیات است و غروب آفتاب می شود آنجا گفته اند که وسط نماز آیات نماز ظهر و عصرش را بخواند و بعدا ادامه دهد نماز آیات که صلاة فی صلاة، که در صلاة فی صلاة ما یک دلیل روشن داریم و آن هم همین است آن وقت دیگران خواستند در موارد دیگر القاء خصوصیت کنند و بگویند همان که در نماز آیات حکم جاری است فرقی نمی کند برای اینکه میزان صلاة فی صلاة درست است از نظر عقلائی هم هردو عبادت خداست فرق نمی کند حالا اگر چنانچه دستور داد به عبدش مثلا این دو صفحه را بخوان صفحه اول را داشت می خواند یادش افتاد که مولا گفته بود اول آن را بخوان وسط صفحه اول آن صفحه را می خواند بعد ادامه صفحه را، خلاصه عقلائی است. بنابراین اگر گفتیم اینطور اشکال ندارد و الاّ نافله را قطع می کند و قطع نافله هم که مشکلی ندارد بنابراین تشهد و سجده را انجام می دهد بعد دوباره نافله اش را از اول شروع می کند. این را هم بگویم که نماز نافله جایزالقطع است اما واجب القطع هم است؟ جایز است که نافله را قطع کنیم و تشهد و سجده را انجام دهیم اما اگر گفتیم که تشهد وسجده فوریت دارد آن وقت اینجا قطع نافله می شود واجب، اگر بگوییم صلاة فی صلاة در نماز آیات است و درجاهای دیگر دلیلی نداریم از طرفی سجده و تشهد فراموش شده باید مبادرت شود متصل به نماز انجام شود، در این صورت قطع نماز نافله واجب می شود. اگر در نماز نافله نبود و در فریضه بود یادش افتاد که از نماز قبلی تشهد یا سجده فراموش شده اینجا چی؟ اینجا هم اگر فوریت قائل شدیم می تواند نماز فریضه را قطع کند، تشهد و سجده را بخواند بعد دوباره نماز فریضه را از اول شروع کند برای اینکه در ادله داریم قطع نماز فریضه لحاجة جایز است خب چه حاجتی بالاتر از حاجت شرعی این در صورتی است که تشهد و سجده را قائل به مبادرت بدانیم، وجوب فوری. مرحوم سید می گوید لو نسی قضاء السجده اوالتشهد و تذکر بعد دخول فی نافله جاز له قطعها بعد هو احوط بعد می گوید اگر در نماز واجب بود یادش افتاد که سجده فراموش شده قضائش را انجام نداده می گوید نماز فریضه را قطع کند و تشهد و سجده را انجام دهد برای اینکه این یک حاجت است و قطع نماز فریضه عندالحاجت جایز است اما وجوب را دیگر مطرح نکرده است در نافله می گوییم وجوب بنا بر مبادرت. اگر فریضه بود می شود تزاحم و تخییر.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|