صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه پنجاه و نه






بسمه تعالی
آخرین مسئله ای که مرحوم سید در این فصل ذکر کردند این است که اگر تزاحم در وقت شد بین نماز اصلی با قضاء سجده و یا تشهد فراموش شده کدام اینها مقدم است؟ یعنی در نماز ظهر تشهد فراموش شده یا یک سجده فراموش شده بعد از نماز می بیند اگر بخواهد این را انجام دهد به وقت نماز عصر لطمه می خورد حالا کدام را مقدم بدارد؟
اگر نماز عصر یک رکعت را درک می کند اول تشهد و سجده فراموش شده را انجام دهد بعد نماز عصر را نظر مرحوم سید هم به این بوده که من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت اینجا دلیل بر اینکه تشهد و سجده فراموش شده را اول انجام دهد برای اینکه نماز عصر را درک می کند. فوقش می گوید من ادرک رکعة من الوقت مربوط به حال اضطرار است، این هم اضطرار است، چه اضطراری از اضطرار شرعی مهم تر، پس از اول تشهد و سجده فراموش شده را انجام می دهد و بعد نماز عصر را انجام می دهد این نظر مرحوم سید. اگر به یک رکعت هم نمی رسد اگر بخواهد تشهد یا سجده فراموش را انجام دهد اینجا حتما اول نماز عصر را انجام دهد بعد تشهد و سجده فراموش شده را انجام دهد البته بعد می گویند احتیاط این است که اعاده هم شود نماز.
شک نیست که وقت اضطراری مصلحت وقت اختیاری را ندارد، بالاخره وقت اختیاری که همه نماز در وقت واقع شود یک مصلحتی دارد مصلحت ملزمه هم هست و الّا دستور که نمی دادند و بنابراین طبق ادله وقت باید نماز را همه را در وقت انجام دهد اگر بخواهد وقت اختیاری را کنار بگذارد و به وقت اضطراری قناعت کند این خودش تفیط مصلحت است، آیا تفیط مصلحت جایز است به خاطر سجده و تشهد فراموش شده؟ تشهد و سجده طبق روایات بالاخره قضاء است قبول هم داریم که باید مبادرت و فوریت باشد اما آیا فوریتش به این اندازه هست که جلوی مصلحت وقت را بگیرد؟ بالاخره این جزء فراموش شده، این بعید است که بتواند مقاومت نشان دهد در برابر اصل نماز، فوقش بگوییم این باب تزاحم است بین درک مصلحت اختیاری وقت نماز عصر با وجوب مبادرت به تشهد و سجده فراموش شده، اگر تزاحم شد بگوییم اختیار و تخییر، می تواند اول تشهد و سجده فراموش شده را انجام دهد و می تواند اول نماز عصرش را انجام دهد، خلاصه درست است که قاعده من ادرک می گوید که ادراک یک رکعت به منزله ادراک تمام وقت است از این نظر که مجزی است ولی بالاخره تفطیت به مصلحت است سه رکعت در وقت واقع نشد، اصلا آیا به این اضطرار می گویند که ما بگوییم قاعده من ادرک اینجا جریان دارد؟ یک تشهد و یا یک سجده فراموش شده این اگر بخواهد اینها را قضاء کند وقت اختیاری عصر از بین می رود به وقت اضطراری قناعت کنیم و بگوییم این ضرورت است چون من ادرک که اختیارا جایز نیست، بگوییم این ضرورت است، آیا یک فراموشی با اینکه وجوب قضاء است در اصل نماز ما فوریت قائل نیستیم کسی که نماز قضاء به عهده اش است که یک چنین فوریتی ندارد، بنابراین به نظر می رسد که فرمایش مرحوم سید اینجا تمام نیست، قاعده من ادرک قبول داریم که وقت اضطراری مجزی است مثل وقت اختیاری اما با اختیار که حق نداریم تفویت مصلحت کنیم باید با اضطرار باشد آیا این اضطرا است؟ این ها جزئی هستند که به عنوان قضا نامبرده شده اند. علی ای حال اگر ما بگوییم تزاحم بین دو مصلحت است فوقش تخییر می شود اینکه حتما بگوییم اول اینها را انجام دهد بعد یک رکعت را درک کند به نظر بعید می آید.
اگر از نماز قبلی نماز احتیاط فراموش شد، شک دو و سه داشت بنا را بر سه گذاشت و بنا بود یک رکعت نماز احتیاط بخواند یادش رفت و نماز عصر را شروع کرد در وسط نماز عصر یادش آمد که نماز احتیاط ظهر را نخوانده است، مرحوم سید می گوید و کذالحال لو کان علیه صلاة الاحتیاط لظهر و زاق وقت العصر اگر چنانچه یک رکعت برا نماز عصر می ماند اینجا باید احتیاط را بخواند اگر یک رکعت هم نمی ماند نماز احتیاط را بخواند. آیا این هم مثل همان تشهد و سجده فراموش شده است یا فرق دارد؟
در تشهد و سجده فراموش شده نداریم که جزء، تمامیت، تتمیم و مانند اینها نداریم قضاء است و در روایت هم داریم فانّها قضاء اما در نماز احتیاط داریم که این تتمیم است بنابراین به نظر می رسد اینجا با تشهد و سجده فرق می کند بگوییم که اینجا نماز احتیاط مقدم است و نماز احتیاط را انجام دهد مگر اینکه کسی ادعا کند اهمیت عصر بیشتر است بگوییم نماز ظهر نماز احتیاطش احتمالی است ولی در یک رکعت قطعی باید باشد از این نظر بگوییم که یک رکعت نماز عصر بگوییم مقدم است.
این فصل با متفرعات زیادی که داشت تمام شد. حدودا بیست مسئله در این فصل بود. فصل بعدی به تناسب خلل در نماز بحث سجود سهو است موجبات سجده سهو است.
اولین باعث سجده سهو کلام است در رساله ها نوشته شده است کلام بی جا، یعنی غیر ذکر و دعا و قرآن باشد. در روایت دارد اگر کسی تکلم به کلامی کرد آنجا سجده سهو دارد. روایات در این مسئله متعدد است چنانچه شهرت هم بر این است بلکه بعضی ها ادعای اجماع هم کردند فقط از مرحوم صدوق نقل شده ایشان قائل به استحباب است و مرحوم سبزواری قائل به استحباب است. روایاتی که آمده از جمله باب چهارم، باب یازدهم، باب بیست دوم و چندین باب دیگر هست که استفاده می شود که تکلم سهوی موجب سجده سهو است، یکی صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است سئلت اباعبدالله(ع) ان الرجل یتکلم ناسیا فی الصلاة  کسی در نماز از روی فراموشی سخن می گوید، یتکلم ناسیا یعنی یادش نیست در نماز است یا یادش نیست که حرف زدن در نماز جایز نیست یا یادش نیست که این کلام است یا دعا است؟ ناسیا یعنی چه؟ در نماز گفته اقیموا صفوفکم، امام بعد از اقامه می تواند این را بگوید و مستحب هم است و جایز است، قال یتمّ الصلاة نمازش باطل نمی شود و ادامه دهد ثمّ یسجد سجدتین شکی نیست که این اقیم صفوفکم خصوصیت ندارد به عنوانی که مصداق کلام است بنابراین از این روایت به خوبی استفاده می شود از این تعبیر امام ثمّ یسجد سجدتین دو سجده سهو واجب می شود.
روایت دیگر در باب یازدهم خلل روایت دوم صحیحه عبدالله بن ابی یعقوب است ان الرجل لایدری رکعتین صلّی ام اربعا نمی داند دو رکعت خوانده یا چهار رکعت حضرت حکم این را می گوید که شک دو و چهار است و باید چکار کند بعد می فرماید که و ان تکلم اگر حرف بزند فلیسجد سجدتی السهو دو سجده سهو باید انجام دهد، این تکلم یعنی چه؟ آیا تکلم در اصل نماز یا تکلم در نماز احتیاط یا تکلم بین اصل نماز و نماز احتیاط؟ اگر در بین باشد حتما می توانیم بگوییم مثل اصل نماز است؟ چون نماز احتیاط معلوم نیست حتما جزء باشد، به هرحال این روایت را چطور معنا کنیم؟ بعید نیست که اطلاق بگیریم، در نماز اصلی تکلم کند سجده دارد در نماز احتیاط باشد هم سجده کند اگر بینهما بود به اعتبار اینکه این متمم اصل نماز است و جزء نماز حساب می شود این هم باید سجده کند بنابراین به اطلاق، بعضی ها اشکال کردند که این روایت دلیل نیست ما می خواهیم تکلم در نماز را بگوییم این تکلم خارج نماز است ممکن است بین اصل نماز و نماز احتیاط را می گوید، آن هم اشکال دارد چون نماز احتیاط یحتمل که جزء اصل نماز است. بنابراین به اطلاقش تمسک می شود سجده سهو واجب است در تمام صور ثلاثه.
روایت دیگر در باب 22 از ابواب خلل روایت دوم، موثقه عمار ان الرجل اذا اراد ان یقعد فقام کسی می خواست بنشیند اشتباها بلند شد، مثلا رکعت دوم بود فکر کرد که باید بلند شود درحالی که باید بشیند و تشهد بخواند ثمّ ذکر من قبل ان یقدم شیءً او یحدث شیئا بعد یادش افتاد که باید بشیند و تشهد بخواند ولی قبل از اینکه کاری انجام دهد یا چیزی احداث کند متوجه شد حضرت فرمود لیس علیه سجدتها السهو حتی یتکلم بشیءٍ سجده سهو بر او واجب نیست تا حرف بزند اگر تکلم کرد سجده سهو دارد، پس از این هم استفاده می شود که تکلم سهوی سجده سهو دارد، منتهی یک شبهه ای است در این روایت که منظور از تکلم چیست؟ آن موردی که بحث ما هست کلام کلام آدمی است نه ذکر و مانند اینها اما آیا این یتکلم بشیء که در این روایت است این هم منظور همان کلام آدمی است؟ چون صدر روایت اینگونه بود ذکر من قبل ان یقدم شیءً او یحدث شیئا باید می نشست بلند شد ولی پیش از اینکه کاری کند یادش افتاد، این کاری یعنی چه؟ این همان کار مشروع را می گوید کار متعارف کاری که داخل نماز است، آن وقت می شود ذکر و دعا و اینها و یقینا سجده سهو ندارد، بنابراین این از بحث تکلم بیرون می رود ولو یتکلم دارد، یتکلم یعنی همان یحدث شیءً او یقدم شیئا، یعنی همان کار شرعی و همان کار نمازی و از بحث ما بیرون می رود این احتمال هست ولی چیزی که هست این است که در روایات ما در مورد اذکار هیچ کجا کلمه کلام ذکر نشده است که بگوییم تسبیحات اربعه کلام است البته از نظر لغوی کلام است ولی اطلاق کلام معمولا به آن نشده است بنابراین روایت خارج از این معنا می شود که کسی بخواهد این اشکال را بکند و تکلم همان تکلم عادی است ذکر و این موارد را کلام نمی گویند، به آنها ذکرالله می گویند نه کلام، بنابراین بعید نیست که روایت دلیل باشد و مثل دو صورت قبلی سجده سهو در کلام ادامه دارد.




   چهار‌شنبه 8 اردیبهشت 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما