صلاة جلسه شصت و دو
بسمه تعالی یک فرع کوچک از آخر بحث کلام یکی از موجبات سجده سهو تکلم بود فرع آخری که مرحوم سید در این زمینه عنوان کرده اند این بود که اگر در اثر ناله کردن و سرفه کردن و مانند اینها حرفی متولد شود این حتی عمدش هم مشکلی ندارد و سهوش هم موجب سجده سهو نیست، اولا اینکه حرف تولید می شود از اینها؟ ممکن است گاهی یک حرف تولید شود، اما اینکه این سجده سهو ندارد چرا؟ باید لابد بگوییم ادله ما منزّل بر متعارف است این حرف که از سرفه متولد شده است این را تکلم نمی گویند ولو واقعا حرفی متولد شده ولی به آن کلام گفته نمی شود و لو حرف هم تولید شده یا بگوییم چون قصد نداشته بنابراین از محور بحث خارج است، قصد تولید حرف نداشته، آن موجب سجده سهو دارد که قصد حرف دارد منتهی سهو است فکر می کند در نماز نیست. آیا این دخالت دارد که اگر قصد حرف نداشت بگوییم این تکلم سهوی حساب نمی شود؟ از باب شک در اطلاق که آیا این را می گیرد یا نه بله و الا بعید نیست این هم کلام گفته شود. یک مطلبی مرحوم سید ذیل این می فرمایند، می فرمایند ما کان عمده لایوجب البطلان فسهوه لا یوجب سجودالسهو هرچیزی که عمدش موجب بطلان نیست سهوش هم سجده سهو ندارد این یک قاعده کانّ می خواهند بگویند. این قاعده دلیلش چیست؟ هم مرحوم سید این را دارند و هم بعضی های دیگر این را دارند، بعضی ها گفتند اجماع، اجماع یعنی بگوییم متعرض شدند و این را گفتند در کتب قدما چنین چیزی به آن مقداری که نقل شده و دیده ایم نیست که بگوییم اجماع است. بعضی گفته اند ظهور ادله آنچه که از ادله به دست می آید این است، ادله یعنی کدام روایت کدام ادله، بعید نیست بگوییم که یقین به تساوی به این حکم، اگر عمدش مضر نیست سجده سهو هم که عمد ندارد برای اینکه سهو است پس عمدش سجده سهو ندارد باطل هم نیست آن وقت اگر بگوییم که سهوش سجده سهو دارد یعنی سهو اصبح حالا از عمد شود این را هیچ ارتکاز متشرعه ای زیر بارش نمی رود که عمدش بطلان که ندارد سجده سهو ندارد برای اینکه عمدش سهو نیست بعد آن وقت سهوش سجده سهو دارد این خلاف ارتکاز متشرعه است و هیچ ذهن فقیه و عامی هم این را قبول نمی کند. بنابراین این قاعده درست است که کلّ ما کان عمده لایضر فسهوه لایوجب سجودالسهو حالا اجماع نگوییم، منساق از ادله نگوییم ولی همین ارتکاز متشرعه و قطع به این معنا، حالا ببینیم از روایت 9باب سه داشتیم که ضربانی پیدا کرده است. ببینیم چیزی می فهمیم. روایت این بود قلت لابی جعفر(ع) اکون فی الصلاة فاجد قمضا فی بطنی او اذن او ضربانا یعنی خلاصه در فشار هستم اجازه می خواهد که بشکند برود، قال انصرف از نماز بیا بیرون ثمّ توزّع والبنی علی ما مضی ما صلاة ادامه نماز را بخوان ما لم تنقض الصلاة به کلام متعمدا مادامی که عمدا حرف نزنی، اینجا می گوید اگر عمدا حرف زدی نقض صلاة است عمد به کلام، ظاهر این عبارت این است که عمد کلام حکم دارد و عمدهای دیگر حکم دارد و عمدهای دیگر حکم ندارد بعید نیست اینطور بگوییم، پس نقض صلاة دو قید دارد یکی کلام و یکی عمد، پس عمد غیرکلام حکم ندارد حالا پس سلام بی جا چه می شود الّا ماخرج فی الدلیل و الا اگر از این چیزی پیدا کنید فبها و الا ما چیز دیگری پیدا نکردیم اما همان ارتکاز و تناسب حکم موضوع ذوق فقاحتی اینها زیر بار نمی رود که بگوییم اگر عمدا کاری کردی بطلان ندارد سجده سهو هم که معلوم است ندارد ولی اگر سهوا کردی اینجا وظیفه داری. اما استحباب که بگوییم سجده سهو مستحب است سرفه کرده و یک حرفی از او سر زد بگوییم استحباب سجده سهو، استحباب اگر کسی بخواهد قائل شود فقط به خاطر مرسله سفیان بن سمت است که قبلا مکرر خواندیم که لکل زیادة او نقصان سجده سهو دارد، آن در زیاده و نقصان است و زیاده و نقصان باید از جنس نماز باشد سرفه کردن که از جنس نماز نیست ولو حرف هم تولید کند، زیاده شیء از جنس خود شیء است. مورد دوم که سجده سهو دارد تعبیر متعارف است که می گویند سلام بی جا و سلام سهوی، سلام سهوی یعنی در آنجایی که جای سلام هست، معلوم نیست مثلا کسی وسط حمد و سوره سلام بدهد این معلوم نیست، بعضی ادعای اطلاق می کنند که هرکجا سلام بی جا داد وسط قرائت سلام گفت این هم سجده سهو دارد، این بستگی به این دارد که اطلاق از ادله می فهمیم حالا ادله را ببینیم که آیا اطلاق دارد سلام در غیر محل متبقّع ولو اشتباهی است ولی محل توقع است در قرائت توقع نیست اما سر دو رکعتی به خیال اینکه چهار رکعتی است در تشهد آنجا توقعش هست، ببنیم می شود اطلاق از ادله استفاده کرد. علی ای حال مشهور که سجده سهو دارد گفته شده که اجماع نمی شود اثبات کرد چون بین قدما اختلافی است ولی شهرت را چرا، شهرت مسلم هست، کیف کان ببینیم چه ادله ای می شود اثبات کرد یکی اینکه بگوییم سلام مصداق کلام است، قبلا خواندیم که کلام بی جا سجده سهو دارد بنابراین سلام هم همینطور است و سجده سهو دارد، وقتی می گویند کلام سجده سهو دارد یعنی یک حرف زدن خارج از نماز، چیزی که از اجزاء خود نماز هست این را کلمه کلام نمی گیرد، روایاتی که قبلا خواندیم ما لم تنقض الصلاة بالکلام متعمدا کلام عمدا نگویی اشکال ندارد، یعنی یک چیزی خارج از نماز و الا سلام که خودش جزئی از نماز است ولی بی جا گفته است این را کلام نمی گویند بنابراین این دلیل مشکل است. دلیل دوم بگوییم که همان مرسله سفیان السمت که بارها خواندیم زیاده و نقصان سجده سهو دارد، بنابراین این هم زیاده هست از جنس خود نماز هم هست بگوییم به این جهت سجده سهو دارد، اما اولا روایت سفیان مرسله است، ثانیا بعضی ادعا دارند که سلام به خصوص مصداق کلام بی جا نیست، این را باید ببینیم اما مهم این است که اصلا چنین کبرای کلی نداریم که هر زیاده و نقصانی سجده سهو دارد، همان روایت مرسله ای هست که بارها عرض شده ارسال سفیان سمت است سفیان را هم که می دانید از اصحاب اجماع نیست کسی این را نمی تواند حجت بگیرد. سوم بعضی روایات ببینیم از این روایات استفاده می کنیم که بگوییم سلام در غیر محل سجده سهو دارد، اصلش را ببینیم و بعد ببینیم آیا می توانیم اطلاق بدهیم که مثلا سلام بین حمد و سوره هم آیا سجده سهو دارد؟ اولین روایت روایتی است در باب سوم از ابواب خلل روایت چهاردهم موثقه عمار ساباتی کسی سه رکعت نماز خواند به خیالش که چهار رکعت خوانده و سلام داد و بعد از سلام متوجه شد، سلام بی جا هست، حضرت فرمود که یک رکعت دیگر می خواند سلام و تشهد می دهد و دو سجده سهو انجام دهد، عبارت روایت این است ان رجل صلّی ثلاث رکعات و هو یضنّ انّها اربع سه رکعت خواند خیال می کرد چهار رکعت خوانده فلمّا سلّم سلام نماز را که گفت ذکر انّها ثلاث یادش افتاد که سه رکعت خوانده قال حضرت فرمود یابنی علی صلاة متی ما ذکر هر وقت یادش افتاد بنا می گذارد بر متی ما ذکر، اگر خانه اش رفت و یک نهار هم خورد آن وقت نمی شود ادامه نماز را قبول کرد بعید نیست منظور از متی ما ذکر یعنی قبل از سلام و بعد از سلام یا قبل التشهد و بعدالتشهد این هم از فرض خارج می شود فرض این است که سلام بی جا گفته، پس منظور از متی ما ذکر یعنی لحظه اول یا دوم نه به طور کلی مبالات از بین رفته است، پس متی ما ذکر یعنی یک لحظه دو لحظه به حدی که از موالات بیرون نرفته است و الا نمی شود روایت را قبول کرد. ممکن است اشکال برای عمار است که قبلا گفتیم عمار بدحافظه بوده. بعد فرمود یصلّ رکعةً یک رکعت دیگر می خواند که چهار رکعت شود بعد یتشهد، تشهد را می خواند و یسلّم سلام می دهد و یسجد سجدتی السهو دو سجده سهو انجام می دهد و قد جازت صلاة از این جازت صلاة معلوم می شود که ذهن طرف پذیرش نداشته حضرت تاکید می کند نمازت درست است، پس بعید نیست در ذهن آن هم بوده که متی ما ذکر یعنی هر وقت لذا قبول نمی کرده حضرت گفته درست است ناچاریم این قسمت را نپذیریم ولی حضرت فرمود باید سجده سهو انجام دهد و گفته اند این مربوط به سلام بی موقع است، از کجا اثبات کنیم که برای سلام است؟ تشهد بی جا داشته و سلام بی جا هم داشته و مجموع این دوتا بوده، به هرحال روشن نیست که حتما برای سلام بی جا باشد الا اینکه بگوییم بعدا اثبات می کنیم که تشهد اشتباهی سجده سهو ندارد، اگر گفتیم تشهد سجده سهو ندارد بنابراین این می شود برای سلام مگر با این اثبات کنیم. بعضی گفتند قعود و جلوس بی جا داشته، و این هم سجده سهو دارد، این درست است؟ بعد از سجده دوم که باید بنشیند حالا نشستنش طول کشیده این را می شود مصداق قعود بی جا؟ قیام و قعود بی جا یعنی حدوثش بی جا باشد نه ادامه اش، قام فی محل قدوم یعنی حدوث، این قعودش خلاف نبوده ولی بعضی ها این را گفته اند شاید این سجده سهو برای قعود بی جا است که برای تشهد و سلام نشسته است. این سجده سهو ندارد، ممکن است برای تشهد باشد یا برای سلام باشد ممکن است برای اصل شک باشد الا اینکه بگوییم این اولا سهو بوده ثانیا تشهد قبول نکنیم که سجده سهو دارد پس فقط برای سلام است پس بگوییم این دلیل هست منتهی اشکالاتی که در روایات بود از نظر کارهای عمار که توضیح دادیم. یک روایت دیگر هم است صحیحه عیسی بن قاسم است جلد ششم وسائل چاپ ما روایت این است ان رجل نسی رکعة من صلاة یک کسی یک رکعت یادش رفت حتی فرغ منها نماز تمام کرد ثمّ ذکر انّه لم یرکع بعد یادش افتاد که رکوع نکرده است اول می گوید رکعة بعد می گوید ذکر انّه لم یرکع، ظهور لم یرکع رکوع است و ظهور رکعت هم رکعت است حالا به هرحال ممکن است بگوییم این ضرری به بحث ما ندارد برای اینکه قسمت اول رکعت که رکن هم است رکوع است و آنجا میزان است که برود یا نرود، حضرت فرمود یقوم فیرکع بلند شود رکوعش را انجام دهد و یسجد سجدتین حالا بنابر این باشد که منظور رکعت باشد، یک رکعت یادش رفته است حتی فرغ یعنی پس سلام داده است سلامش هم سلام بی جا بوده بعد یادش افتاد که یک رکعت کم کرده است حضرت فرمود بلند می شود و رکعت را انجام می دهد و دو سجده انجام می دهد این دو سجده برای سهو سلام است. اولا دو جور نقل شده است یک جور نقل همین یسجد سجدتین است آن وقت بگوییم که ممکن است منظور دو سجده نماز باشد نه سجده سهو حالا ببینیم، اما نقل دیگری دارد که تصریح دارد یسجد سجدتی السهو دو سجده سهو انجام می دهد در همین صحیحه ایثار در وسائل در باب 11 رکوع همین روایت را آورده است آنجا تصریح دارد که یسجد سجدتی السهو یا یسجد سجدتین لسّهو تصریح روایت است بنابراین این جواب اول، ثانیا یک نکته دیگری فرض کنیم که هردو نسخه یسجد سجدتین است و سهو هم ندارد اما اینکه یسجد سجدتین اگر منظور دو سجده نماز باشد آن دو سجده نماز را که همه عالم می دانند که دو سجده است هیچ کس احتمال نمی دهد که سجده نماز یک سجده باشد در رکعت، از هرعوامی هم بپرسیم همه می دانند رکوع یکی است و سجده دوتا و این گفتن ندارد حضرت می گوید یسجد سجدتین، این یک جایی است که خیلی روشن نیست می خورد به سجده سهو. به علاوه اینکه حضرت فرمود یقوم و یرکع یعنی گفتیم رکعت یک رکعت می خواند پیداست که یک رکعت هم رکوع است و هم دو سجده پس به جهاتی می شود گفت که این منظور سجدتین سجده سهو است، یک در نسخه معتبر وسائل در ابواب رکوع می گوید سجدتی سهو، دو اینکه سجده نماز اگر منظور باشد همه می دانند سجده نماز دوتا است و این گفتن ندارد، ثالثا حضرت فرمود یرکع بعد از رکعت آن وقت سجدتین را انجام می دهد یرکع یعنی رکعت و رکعت رکوع دارد و سجدتین هم دارد و مربوط به سجده سهو است این دو روایت بعید نیست که به درد بخورد الّا اینکه بعضی روایات معارضه ممکن است باشد.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|