صلاة جلسه شصت و پنج
بسمه تعالی صحبت در این بود که اگر سجده ای فراموش شد در رکعت یک سجده آمد و یک سجده فراموش شد اینجا آیا سجده سهو دارد یا نه، روایاتی که استدلال شده بود که سجده سهو دارد اشکال شد که توضیح دادیم از بعضی روایات به خوبی استفاده می شود که سجده سهو ندارد، و این روایات هم بعضی هایش صحیحه است روایت صحیحه اش این رواست است سئلته ام من نسی ام یسجد سجدة واحدة می گوید از امام پرسیدم درباره کسی که یادش رفت یک سجده کند فذکرها و هو قائم ایستاده بود یادش افتاد، قال یسجدها اذا ذکرها ما لم یرکع هرکجا که یادش افتاد مادامی که به رکوع نرفته برگردد سجده را انجام دهد در نتیجه اینجا یک قیام بی جا شده است که بعدا می بینیم قیام بی جا حکمش چیست، فان کان قد رکع اگر به رکوع رفت فلیمض علی صلاة ادامه دهد فاذالنصرف وقتی نماز تمام شد قضاها یعنی سجده را قضا می کند و لیس علیه سهوٌ این لیس علیه سهوٌ به خوبی نشان می دهد که حکم ندارد حالا این نفی موضوع است که یعنی اصلا سهوی انجام نشده است یا بگوییم نفی حکم است که در نتیجه سجده سهو ندارد. گفتیم روایت صحیحه است، حسین بن سعید اهوازی عن محمد بن سنان یک طریقش است عن عبدالله بن سنان و او هم از امام است اینجا بعضی ها به خاطر محمدبن سنان اشکال در سند این روایت دارند از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) نظرشان براین است برای اینکه محمد بن سنان .... به غلو است و خیلی ها به خاطر این روایات ایشان را رد می کنند با اینکه کثیرالروایة است و متین الروایة است بارها عرض کردیم غلوی که ممنوع است آن است که رسما بگوید امام خداست معتقد به حلول باشد یا معتقد به اینکه الله هو این است که اشکال دارد، محمد بن سنان داریم احکام می پرسد از امام پس معتقد به احکام و نماز است این نمی خورد به اینکه اینها را خدا بدانند و مانند این، بنابراین ما روایت را قبول داریم و از نظر محمد بن سنان مشکلی ندارد، غیر از این یک سند دیگری دارد که در آن سند محمد بن سنان هم نیست آن سند صدوق است، مرحوم صدوق مستقیما یک سندی دارد به عبدالله بن مسکان نه فقط در این روایت در روایات متعدد در من لایحضر دارد که کل ما رویته عن عبدالله بن مسکان فهو کذا و کذا سندش این است و سندش هم معتبر است، پس روایت روایت معتبری است. صحیحه هم می گوید وقتی نمازش تمام شد قضاء یعنی سجده را انجام می دهد و لیس علیه سهو معنایش این است یا نفی موضوع است یا نفی حکم یا می گوید اصلا سهو نکردی یا می گوید حکمی ندارد بنابراین سجده سهو لزومی ندارد. مرحوم شیخ طوسی یک بیانی در باره این روایت دارند می گویند اینکه فرموده لیس علیه سهو یعنی از حد سهو خارج است یعنی در حقیقت این یک سجده انجام نداده سجده را هم که قضا کرده است دیگر چیزی نداریم که، لیس علیه سهو یعنی موضوع سهو نیست از حد سهو بیرون است بنابراین این را می خواهد بگوید انجام ندادی و حالا قضاء کردی و ربطی به مسئله سهو ندارد این روایت این راجع به قضا است، آن وقت در نتیجه وقتی می گوید ربطی به مسئله سهو ندارد اگر روایتی داشتیم که سجده سهو دارد ما به آن عمل می کنیم این معارضش نیست. لیس علیه سهو یعنی این روایت درباره سهو صحبت ندارد این نمی گوید این فقط متعرض قضا است که آن هم یک سجده است که قضا کردی بنابراین مسئله ای ندارد اگر روایتی داشتیم که سجده سهو دارد این با آن معارض نیست و لذا خودش هم حکم کرده به این که سجده سهو دارد و ما گفتیم که آن ادله ای که می گوید سجده سهو دارد هیچ کدام دلالتش تام نبود که می گفت سجده سهو دارد، این روایت هم تصریح می کند که سجده سهو ندارد. یک روایت دیگری هم است که آن هم می گوید سجده سهو ندارد، روایت محمدبن منصور باب چهاردهم ابواب سجود روایت ششم تعبیرش این است سئلته عن الذی ینس السجدة الثانیة من الرکعة الثانیة او شکّ فیها یک کسی فراموش دوم رکعت دوم را انجام بدهد این تعبیر هم تعبیر زیبایی نیست یادش رفت سجده دوم را انجام دهد دوتا سجده ای که آدم انجام می دهد مگر معین می کند که اولی کدام است و دومی کدام است، دو سجده باید انجام بدهد اگر انجام داد خود به خود دومی می شود دومی، مثل اینکه ما بگوییم رکعت اول را خواندیم و رکعت دوم را نخواندیم وقتی یک رکعت را خواند و یک رکعت را نخواند عملا آن دومی می شود اولی نه اینکه نیت اولی کند یا نیت دومی کند یک کسی سجده دوم رکعت دوم را یادش رفته شک کرد که این را انجام داده یا نه قال اذا خفت ان لاتکون وضعت وجهک الّا مرّةً واحدة اگر شما خوف داری که وضع جبهه نکردی این را قبلا عرض کردیم که مقوم سجده همان وضع جبهه است، اگر فکر می کنی که وضع جبهه فقط یکبار انجام دادی نه دوبار فاذا سلّمت وقتی سلام نماز را دادی سجدت سجدةً واحدة و تضع وجهة مرّة واحدة صورت می زنی به مهر باز می گوید و لیس علیک سهوٌ یا نفی موضوع است یا سهو نکردی یا نفی حکم است و حکم هم نکردی، اینکه بگوییم این روایت اشکال سندی دارد بنابراین همان روایت ابو بصیر کافی است ضمن اینکه آن روایاتی که می گفت سجده سهو دارد اشکالاتی در آنها داشتیم که جلسه قبل صحبت شدیم، علی ای حال ماورای همه اینها برائت، نمی دانیم که سجده سهو دارد یا ندارد برائت پس سجده منسیه حکم سجده سهو ندارد فقط قضا دارد برخلاف مطلب چهارمی که سید اینجا عنوان کرده است و آن نسیان تشهد در تشهد قضا ندارد دلیلش را قبلا خواندیم اما سجده سهو دارد. نظر مرحوم سید این بود که تشهد هم قضا دارد و هم سجده سهو دارد، سجده سهو دارد و نظر ما هم همین است اما در قضاء اجزاء منسیه مفصل خواندیم که قضاء ندارد برخلاف سجده فراموش شده که قضا دارد و سجده سهو ندارد یعنی دلیل اینطور اقتضا می کند اینجا برعکس آن است قضاء ندارد ولی سجده سهو دارد به مقتضای ادله حالا عرض می کنیم، عرض می کنم که روایت سوم از باب هفتم ابواب تشهد روایت سلمیان بن خالد است هم خودش موثق است و هم راویان از این ثقه هستند ان رجل نسی ان یجلس فی الرکعتین الاولتین یک کسی یادش رفت در دو رکعت اول جلوس کند یعنی جلوس تشهد، تشهد در رکعت دوم که هست باید بنشیند این اصلا ننشست بعد از سجده بلند شد رفت رکعت سوم یعنی پس تشهد را انجام نداد، قال ان ذکر قبل ان یرکع فلیجلس اگر پیش از اینکه به رکوع برود یادش افتاد که جلوس نکرده و تشهد را انجام نداده است می شیند یعنی قیامش قیام زائد بوده و ان لم یذکر حتی یرکع اگر یادش نیامد و رفت به رکوع فالیتمّ الصلاة نمازش را ادامه دهد حتی اذا فرغ وقتی نماز تمام شد فالیسلّم و یسجد سجدتی السهو اینجا قضا ندارد وقتی نماز تمام شد نمی گوید قضا کند فقط سجده سهو را می گوید. روایت دیگری هم در این باب داریم، جلوس اینجا جلوس تشهد است بدون اشکال بنابراین اگر فراموش کرد تشهد را و محل گذشت و قابل تدارک نبود یعنی به رکوع رکعت بعد رفته بود اینجا عرض کنم که بعد از اینکه نمازش انجام شد سلام بدهد سجده سهو بدهد و قضا نکند. اما بعض ابعاز تشهد هم حکم کل تشهد را دارد برای اینکه در روایت ندارد همه تشهد این روایت که الان خواندیم نسی ان یجلس این کل تشهد را دارد اما در بعضی روایات اینطور نیست، مثلا در روایت ششم از باب هفتم تشهد موثقه ابوبصیر اینطور دارد سئلته عن الرجل ینسی ان یتشهد کسی یادش رفت که تشهد را انجام دهد، یک معنای تشهد در معنای عرفی یعنی کل تشهد از اول تا آخر صلوات هم جزئش است یک معنای تشهد هم معنای لغوی است، آن معنای اصطلاحی فقهی بود که تشهد یعنی از اول تا آخر ولی اصطلاح لغوی تشهد یعنی شهادت اگر کسی گفت ان اشهد می شود تشهد بنابراین وقتی این روایت دارد که ان رجل ینسی ان یتشهد می گوید تشهد را هم می گیرد از نظر لغوی تشهد شهادت را هم می گیرد، حضرت هم دنبالش فرمود یسجد سجدتین یتشهد فیهما بعد از نماز دو سجده انجام می دهد و در آن دو سجده تشهد را انجام می دهد، اینجا صحبت در این است که ینسی یتشهد به معنای لغوی شامل یک شهادت هم می شود و لازم نیست همه شهادت فراموش شود ولی اینکه بعدا قضا دارد یا سجده سهو هم دارد آن جداست، قبلا گفتیم که قضاء ندارد سجده سهو می خواهیم بگوییم دارد، سجده سهو دارد صریح این روایت است یسجد سجدتین اما یتشهد فیهما در این دو سجده سهو تشهد می خواند این بعضی گفتند این تشهد تشهد قضائی است بعضی گفتند که این تشهد تشهد دو سجده سهو است که جای آن تشهد فراموش شده را می گیرد پس هم قضای تشهد شده و هم سجده سهو دستور دادند ولی این ثابت نیست، اما احیانا سجده سهوش را این دارد. پنجم از مواردی که سجده سهو دارد، در محل خودش هم ذکر شده است، اگر شک کرد بین چهار و پنج بعد اکمال سجدتین اینجا سجده سهو دارد روایت هم دارد و فتوا متفقند که سجده سهو دارد و قبلا هم خواندیم در حقیقت این سجده سهو صرف مجازات یا کفاره ای است بر آن اشتباهی که شده است نه اینکه می خواهد کاری انجام دهد به صرف همین که حواسش نبوده که این رکعت چهارم بوده یا پنجم باید سجده سهو انجام دهد. مسئله بعدی قیام در موضع قعود و یا قعود در موضع قیام سجده سهو دارد. یک قیام و قعود واجب داریم و یک قیام و قعود مستحب داریم، قعود واجب برای تشهد است، قعود مستحب قعود در مستحبات تشهد است واجبش را انجام داده است در مستحب که لازم نیست بنشیند حالا قعود کرد در مستحب این می شود قعود مستحب در زمان عمل مستحب، قیام مستحب قیام برای حمد و سوره واجب است اما بعد از حمد و سوره می خواهد یک دعاهایی هم بخواند، ادعیه که خوانده می شود قنوتی که خوانده می شود، قنوت خودش مستحب است بنابراین قیامش هم مستحب است اگر کسی بنشیند بعد بلند شود قنوت بخواند نمازش اشکال ندارد، پس یک قیام و قعود واجب داریم و یک قیام و قعود مستحب داریم مرحوم سید به طور کلی فرموده قیام در موضع قعود و قعود در موضع قیام سجده سهو دارد، آیا مستحب را هم می گوید؟ این را توضیح نداده است. اصل مسئله که قیام در موضع قعود و بالعکس سجده سهو دارد تقریبا متفق العلیه است و ادعای اجماع هم شده است، روایات از جمله این روایت باب 32 از ابواب خلل روایت اول صحیحه معاویة بن عمار ان الرجل یسهو یک کسی سهو می کند فیقوم فی حال قعود او یقعد فی حال قیام قعود به جای قیام و قیام به جای قعود قال یسجد سجدتین بعدالتسلیم بعد از اینکه سلام نماز را گفت دو سجده انجام می دهد و هم المرضمتان این دو سجده ای است که عنف شیطان را به خاک می مالد ترقمان عنف الشیطان اینکه این را می گویند به خاطر این است که شیطلان چون با سجده مخالف بود واقع نشد در برابر آدم به عنوان اینکه آدم قبله است البته نه مسجود است حاضر نشد در برابر آدم سجده کند عرض کنم حالا این علی رغم و تمام فرزندان آدم دربرابر خدا در مواقع صبر باید سجده کنند چون این حاضر به سجده نشد این را گفتند. حالا پس بالاخره نشان می دهد که قیام در موضع قعود و قعود در موضع قیام سجده دارد و سجده سهو، یسجدان سجدتین بعدالتسلیم این روایت صحیحه است و سندا اشکالی ندارد و دلالتا هم اشکالی ندارد بنابراین خود این کافی است. یک روایت دیگری در همان باب است مرحوم شیخ....(27:08) دنبال همان روایت آورده است موثقه عمار آن معاویة بن عمار ربطی به این عمار ندارد این عمار همان عمار ثاباتی معروف است موثقه عمار این است ان السهو ما تجب فیه سجدتا السهو می گوید از امام پرسیدم درباره سهو آنجایی که سجده سهو دارد قال اذا عرضت ان تقعد فقمت آن جایی که می خواستی قعود کنی قیام کردی او اقدت ان تقوم می خواستی بایستی و قعدت قعود کردی او اردت ان تقرء فسبّحت می خواستی قرائت بخوانی تسبیحات خواندی این جداست و ربطی به قیام و قعود ندارد او اردت ان تسبّح می خواستی تسبیحات بخوانی فقرئت قرائت خواندی فعلیک سجدتا السهو، دو مسئله است اینجا یک مسئله قیام و قعود است که ما به این کار داریم صریحا می گوید سجده سهو دارد، یک مسئله این است که در قرائت اشتباهی کسی تسبیحات گفت یا در تسبیحات اشتباها قرائت گفت قاعدتا رکعت سوم و چهارم را می گوید شخص در رکعت سوم و چهارم مخیر است به قرائت و تسبیح در آنجا خیلی ها فتوا می دهند که مخیّر هستید شما ولی این تخیر ارادی است اگر تصمیم گرفته بودید تسبیحات بخوانید اشتباهی قرائت خواندید اینجا به وظیفه عمل نشده است اگر قبل از رکوع متوجه شدید باید همان که اراده کردید بخوانید اگر متوجه نشدید سجده سهو دارد. راجع به مسئله ما این صحیح است که سجده سهو دارد. مهم قضیه این است که عمار وقتی این روایت را نقل می کند دنبالش خلافش را هم نقل می کند، عبارت این است عبارت عمار است: و ان الرجل اذا اراد ان یقعد فقام ثمّ ذکر من قبل ان یقدم شیء او یحدث شیء فقال پس اینجا قیام در محل قعود بوده قال لیس علیه سجدتا السهو اینجا سجده سهو ندارد حتی یتکلم به شیءٍ تا حرف بزند یعنی پس خود قیام و قعود سجده سهو ندارد حالا این یتکلم را هرطور که معنا کنید، مثلا تکلم بگوییم اذکار نماز یا بگوییم یعنی کلام آدمی، علی ای حال می گوید اگر کلام بود سجده سهو دارد و الا خود قیام و قعود سجده سهو ندارد، البته فقد یکی را دارد ولی فرقی در این جهت ندارند بنابراین این را چکار می کنیم؟ بارها عرض کردیم عمار ثقه است ولی کم حافظه است، خیلی از اوقات روایاتش مشوّش است مثل همین، لذا این روایت را کنار می گذاریم، همان روایت صحیحه معاویة بن عمار روایت خوبی بود، بنابراین صریح بود که سجده سهو دارد.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|