صلاة جلسه هفتاد
بسمه تعالی در سجده سهو یک صحبت این بود که آیا ذکری هم لازم است یا نه، آن موثقه عمار می گفت فقط سجده البته یک احتمال داده شد که سوال این بوده که آیا در سجدتان سهو تکبیر و تسبیح هست یا نه، حضرت شاید تکبیر و تسبیح را نفی کرده است فرموده است لا، ولی با کلمه انما هما سجدتان فقط معلوم می شود که فقط تکبیر و تسبیح را نفی نمی کند کل ذکر را نفی می کند فقط سجده است، عرض شد که از نظر عقلائی هم وقتی در برابر شخص والایی کسی به سجده می افتد حتما این نیست که ذکری بگوید پس اصل ذکر لازم غیر از اینکه موثقه رد شده است، ظاهر روایت این است که ذکر لازم است حالا روایت را می بینیم برای چند مطلب، یک اینکه بفهمیم ذکر لازم است یا خیر، دو اینکه چه ذکری سه اینکه بین روایات در ذکر یک قدری تهافت است که کدام را مقدم بداریم، اصل مسئله هم ممکن است در ذهن بیاید که حالا یک کلمه اضافه و کم که مهم نیست هردو را می خوانیم ولی هدف بحث اجتهادی است که در اینگونه مسائل وارد شویم برای حل مسائل مهمتری که پیش می آید. حالا اصل روایت که روایت صحیحه معتبری هم هست روایتی است که مرحوم شیخ کلینی و نیز مرحوم صدوق در من لایحضر و شیخ طوسی در تهذیب ذکر کردند روایت صحیح و معتبر حلبی عن ابی عبدالله(ع) حضرت فرمود تقول فی سجدتی السهو بسم الله و بالله اللهم صلّی علی محمد و آل محمد این یک مطلب بعد می گوید و سمعته مرّةً اخری یک دفعه دیگر حضرت فرمود بسم الله و بالله السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاة این روایت معتبر است و دو گونه ذکر هم ذکر شده است، در این روایت شبهاتی مطرح است که باید حل شود یک اینکه مگر امام سهو می کند، جوابش این است که ندارد که امام خودش سهو کرده است یعنی در مقام فتوا فرموده است که اینطور بگویید. دوم اینکه تعارض با روایت عمار داشت عمار گفت هیچ ذکری ندارد، جوابش این است که روایت عمار را یا حمل بر تقیه باید کرد یا به هرحال مخالف شهرت قدمایی است در شهرت قدمایی که هوالعمده در اعراض از روایات آن روایت مورد اعتنا واقع نشده است غیر از اینکه عمار در سرتاسر فقه این اشتباه ها را دارد. سوم اینکه خود متن این روایات مختلف است در صحیحه حلبی همین بود که خواندیم ولی تعبیرات دیگر همه اش این نیست، در تهذیب شیخ طوسی والسلام علیک ایهاالنبی دارد باز در نسخه ای به جای اللهم صلّ علی محمد و آل محمد می گوید و صلّ الله علی محمد و آل محمد در فقه الرضا دارد صل الله علی محمد و علی آل محمد حالا فقه الرضا مدرک سندی اش ضعیف است ولی منظور اینکه اختلاف نظر است، یک روایتی سابقا دیدم که نباید بین پیامبر و آل پیامبر کلمه علی فاصله شود، شهید ثانی در بعضی نسخ نقل می کند از بعضی نسخ که و علی آل یعنی علی دارد، شیخ هم که دیدیم والسلام آورده بود، مرحوم صاحب وسائل یک جا دارد که والکلّ مرّیٌ مجزء همه اینها روایت شده و مجزی هم هست، در اغلب نسخ فقیه صلّ الله دارد ولی در این نقلی که در دسترس هست نوعا اللهم صلّ علی محمد و آل محمد دارد، در کافی و من لایحضر اللهم صل علی محمد و آل محمد دارد و در سلامش هم بدون واو است و السلام علیک دارد، ببینیم چکار کنیم. اولا که علی آل را باید حذف کنیم دلیل معتبری ندارد که علی را فاصله کردند، عامه فاصله کردند برای اینکه اهل بیت را از پیامبر جدا کنند اقلا در عبارت علی را فاصله کردند، پس کلمه علی آل کنار می رود. والسلام علیک که در نسخه تهذیب بود در خیلی از نسخ نیامده اگر از باب اقل و اکثر هم حساب کنیم باید بگوییم واو ساقط است برای اینکه نمی دانیم در این ذکر واو هم گفته شود یا گفته نشود از نظر وجوب ساقط تکلیف مثل بقیه مسائل اقل و اکثر حالا اگر در واقع نباشد ما بگوییم مضر است؟ خیر، برای اینکه یک حرفی اضافه شده است و در نماز هم نیست و یک تکلیف مستقل است مضر نیست ولی بحث وجوبش از باب اقل و اکثر نیست، از مرحوم وحید بهبهانی نقل است که ایشان می گویند قطعا این ذکر واو ندارد بنابراین علی ساقط است، واو ساقط است در السلام علیک بنابراین می ماند آن دو صیغه که آیا اللهم صلّ بخوانیم یا صلّ الله بخوانیم، در آن روایت حلبی که خواندیم اللهم صلّ داشت ولی در خیلی از نسخ من لایحضر صلّ الله دارد هردو هم نقل شده است، اینجا قاعدتا می شود تعارض و هردو حجّت هستند تعارض حجتین است نه اینکه یکی حجت باشد و دیگری لاحجت قاعدتا باید هردو را بخوانیم و دلیلی نداریم که یکی را ترک کنیم. بین روایت حلبی و عمار بر حسب ذکر می توانیم حمل بر استحباب کنیم؟ بعضی ها اینطور گفتند که عمار می گوید ذکر ندارد روایت حلبی می گوید ذکر دارد بگوییم حمل بر استحباب یعنی دارد علی الاستحباب این را گرچه بعضی ها گفتند ولی با ظاهر روایت موثقه عمار سازگاری ندارد، ظاهرش این است که می خواهد بگوید این اصلا در اسلام نیست ولی اینکه سوال کرد هل فی سجدتی السهو تکبیر هو تسبیح قال لا انمّا هما سجدتان فقط، اینجا فقط دو سجده است این با حمل با استحباب نمی سازد بنابراین حمل بر استحباب هم اینجا مناسبت ندارد. پس اصل ذکر را از باب صحیحه حلبی قبول کردیم، ذکر را صحیحه حلبی بر دیگران مقدم است و علی را قبول نکردیم، روایت والسلام هم همینطور و خود آن دو صیغه صلّ الله را گفتیم هردو را بگوید از باب علم اجمالی. می توانیم بگوییم که این اذکار به عنوان حتمیت خودش نیامده است به عنوان احد مصادیق نظیر آنچه که در سجده در صور ازائن گفته شده یا در سوره برائت که بسم الله حذف شده است به جای او ذکری گفته شده است بگوییم اینها نه موضوعیت دارد خودش به عنوان احد مصادیق است، اعوذ بالله من غضب الجبار و مانند اینها حالا اگر چیز دیگری گفت به همین مضمون یا به مضمون های دیگر، بگوییم روایاتی هم که مربوط به سجده سهو است این است یعنی اینها در حقیقت به عنوان احد مصادیق است هر ذکری که مناسب باشد مناسب با یک نام خدا دو نام پیامبر، یا نه اصلا نام خدا و پیامبر هم به این عنوان که بسم الله و اینها موضوعیت ندارد مثلا الله ربّی و محمدٌ نبی که اسم هردو هم برده شده است، احتمالش هست که بگوییم این اذکار موضوعیت شخصیه ندارد این تعبیر هم صحیحه حلبی تقول فی سجدتی السهو بسم الله و بالله تا آخر این بگوییم که می خواهد در حقیقت بگوید که ساکت نباشد در سجده سهو و یک چیزی بگو و این به عنوان مثال است بله احتمالش هست ولی با احتمال نمی توانیم دست از ظاهر برداریم، تقول گفتیم مضارع آکد از امر است به جهتی که توضیح داده شد بنابراین ظاهر روایت این است که الزامی است همین ذکر به همین صورت پس دلیلی بر اینکه بگوییم این به عنوان احد مصادیق است و مثال است و اینها پیدا نکردیم بنابراین این دو صیغه مجزی است، بسم الله و بالله اللهم صل علی محمد و آل محمد و یکی هم بسم الله و بالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته فقط صیغه اول گفتیم از باب علم اجمالی هردو موردش گفته شود. مسئله بعد این است که در سجده سهو بعدا تشهد و سلام داریم عده ای گفتند که این مستحب است و عده هم تشهد را مستحب گفتند و سلامش را بگویید مشهور هم تشهد را لازم می داند و هم سلام را در صحیحه حلبی در روایت اول و چهارم در باب چهاردهم تشهد هم در آن روایت آمده که تشهد را می خواند و بعد از تشهد سلام هم گفته می شود، اذا لم تدر اربعا صلّیت ام خمسا ام نقصت ام زدت فتشهد و سلّم این تشهد و سلام اصل نماز والسجد سجدتین به غیر از رکوع دو سجده انجام دهد نه رکوع دارد و نه قرائت و لا قرائت فتشهد فیهما تشهدا خفیفا یک تشهد خفیفی هم بعد از این سجدتین انجام می دهدی اینجا تشهد را دارد در یکی از این دو روایت که در همانجا عرض کردم تشهد را ندارد سلام را دارد فالسجد سجدتی السهو بعد تسلیمک بعد از اینکه سلام نماز را دادی دو سجده سهو انجام بده ثمّ سلّم بعدهما بعد دو سجده هم سلام کن، اولا این صحبت می شود که تشهد و سلام لازم است یا نه با توجه به روایت عمار که خواندیم بگوییم که جمع کنیم، این می گوید فقط سجدتان است و هیچ چیز ندارد این می گوید سلام دارد و دیگری می گوید تشهد دارد پس اینجا سه تا مسئله کانّه داریم، تشهد است یا سلام یا هردو، سجدتان فقط است یا اینها هم باید باشد آن وقت در آن ها هم باید انتخاب کنیم که چکار کنیم، باز تعارض حجتین است که می گوید تشهد در یک روایت سلام هم در یک روایت. روایت موثقه عمار را که مفصل عرض کردیم روایات عمار در کل فقه این اشکالات را دارد و مورد اعراض است، پس عمار برود کنار، می ماند این دو روایت که یکی تشهد را می گوید و دیگری سلام را می گوید. قاعدتا اینجا هم همان تعارض حجتین است بنابراین همانطور که مشهور هم گفتند هردو را باید انجام دهیم. آن روایت می گوید تشهد بخوان این روایت هم می گوید سلام بده تهافت به این معنا نیست اگر ظهور حصر را قبول کنیم تعارض حجتین است که آن می گوید فقط تشهد و آن یکی می گوید فقط سلام اما اولا ظهور در حصر ندارد و ثانیا تعارض به حجتین است هردو را باید انجام دهیم از باب علم اجمالی هم تشهد و هم سلام این راجع به این مورد، مشهور هم همین را گفتند. این تشهد خفیفی که در روایت دارد یعنی چه فتشهد فیهما تشهد خفیفا این تشهد خفیف را چگونه معنا کنیم، در نماز تشهدمان تشهد متعارف است اینجا دارد تشهد خفیف، مرحوم سید تشهد خفیف را اینطور معنا کرده است اشهد ان لا اله الله اشهد ان محمد رسول الله (ص) و بعد هم صلوات این را از کجا ایشان پیدا کرده در کدام روایت ما داریم که تشهد خفیف یعنی این، وقتی می گویند تشهد در ذهن متشرعه و ارتکاز متشرعه همان تشهد متعارف می آید، اینکه می گویند خفیف شاید در مقایسه با اذکار طویله تشهد است، در ابواب تشهد در مستدرک دارد اذکار مفصلی دارد در باب تشهد بعضی هایش اسم تمام ائمه را دارد، در چندتا اسم فقط حضرت امیر را دارد، بنابراین شاید این خفیف در مقایسه با آن طویل که خیلی چیزهای دیگر را هم دارد، بنابراین وجهی با این فرمایش مرحوم سید پیدا نکردیم، اگر خفیف را به لغتش معنا کنیم این گفته تشهد فیهما تشهدا خفیفا، تشهد خفیف، تشهد خفیف کلمه تشهد که نباید حتما باشد، تشهد یعنی شهادت بده لازم نیست بگویم اشهد ان لا اله الی الله اگر لغت را بخواهید معنا کنید یعنی شهادت بده، پس بنابراین اگر تشهد خفیف را مرحوم سید می خواهد به لغتش معنا کند کلمه تشهد را هم نمی خواهد کلمه اشهد نمی خواهد، اگر کلمه اشهد نخواست پس لااله الله محمد رسول الله بعد صلوات هم نمی خواهد برای اینکه صلوات جزء تشهد نیست پی نمی توانیم ما طبق لغت و همان ریزکاری لغت معنا کنیم، این اشاره اش به همان تشهد متعارف است خفیف بودنش در مقایسه با چیزهای مفصل است. مرحوم سید هم آخرش احتیاط مستحبی کرده که شهادت متعارف. در بعضی روایات دارد در باب 26 از ابواب خلل روایت دوم می گوید التّشهد الذی فاتک اگر کسی تشهد را در نماز یادش رفت انجام بدهد بعد تشهد فراموش شده سجده سهو دارد قبلا هم خواندیم آنجا دارد که تشهد را بخوان آن تشهدی که از دستت رفت عبارت هم طوری است که می خورد به تشهد سجده سهو که این به جای آن تشهدی که در نماز فراموش کردی حساب می شود، فاتک یعنی همان تشهد متعارف است. بنابراین باید بگوییم تشهد متعارف را بگوید. منتهی این روایت اشکال علی بن ابی حمزه بطائنی دارد بعضی آقایان از جمله مرحوم آقای خوئی در همه جای فقه این را رد می کند، بارها عرض کردیم که روایاتی که از بطائنی نقل می کنند مربوط به دوره سلامتش است و قبل از وقفش است و الا با توجه به اینکه روایات دارد واقفه کلام منتوره هستند، سگ خودش پرهیز دارد سگ خیس بیشتر پرهیز دارد، این برای دوره سلامتیش است که متهم به دروغ نبودند بعدا هم متهم به دروغ در مسئله ولایت فقط شدند نه اینکه در مسائل فقهی دیگر هم دروغگو باشد، علی ای حال از این روایت هم استفاده می شود که یعنی همان تشهد متعارف.
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
|