صلاة جلسه هفتادو شش
بسمه تعالی
حکم کثیرالشک واضح شد بحث در موضوع و معنای کثیرالشک است نوعا آقایان حواله دادند به عرف که رجوع کنید به عرف، معنای کثرت شک ببینید چی هست، دو مطلب اینجا در ذهن است یکی اینکه کثرت از معانی اضافیه است زیاد مقابل کم، به حسب موارد مختلف فرض می کنند در ساختمان سازی پایه های ساختمان کثرت یک معنا می دهد نقش و نگار یک معنای دیگر، زیادی و کمی به حسب موارد مختلف فرق می کند و معانی اضافیه است آن وقت کثرت در شک در نماز را با چی مقایسه کنیم و بگوییم زیاد یا کم، معمولا گفته می شود با متعارف مردم مقایسه کنیم که معمولا مردم خودشان می فهمند مقایسه می کنند و معنای کثرت را استخراج می کنند، ولی خود مردم می آیند از ما می پرسند که کثرت شک یعنی چه؟ اولا باید مقیاسش را معلوم کنیم، این هم که ارجاع می شویم به عرف عرف هم همین مشکل را دارد. دو تا روایت در همین باب 16 ابواب خلل وارد شده است، ببینیم از این دو روایت چه می فهمیم. یکی روایتی است که ابن ادریس در مستترکات سرائر آورده است نقلا از کتاب محمدبن علی بن محبوب عن العباس عن عبدالله بن مغیره عن سماعه عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(ع)، سند غیر از آن کتاب ابن محبوب سند خوب است اما ایشان از کجا فهمیده است این کتاب کتاب محبوب است، باید سند ارائه می داد که مثلا به این سند این کتاب برای ابن محبوب است بعضی چیزها است که قطعی است که سند نمی خواهد، به هرحال یک قدری این سند روایت مشکل است، به هرحال حضرت فرمود لاسهو علی من اقرّ علی نفسه لسهو، این لاسهو یا نفی موضوع است یا نفی حکم، نفی موضوع هم باشد به هرحال حکم منتفی است، سهو نیست برکسی که اقرار می کند به سهو این یعنی چه؟ اولا این سهو به معنای شک است یا به معنای سهو و نسیان است؟ معلوم نیست، مرحوم شیخ عاملی این روایت را در همین باب ملاک کثرت سهو آورده است، باب شانزدهم این است عدم وجوب الاحتیاط علی من کثر سهو بل یمضی فی صلاته که مشخص است منظور از سهو یعنی شک، یمضی نشان می دهد این را، و یبنی علی وقوع ما شکّ فیه بنا بر وقوع می گذارد حتی یتیقّن تا یقین پیدا کند بعد می گوید و حدّ کثرت السهو، روایات این باب پس دو موضوع را بررسی می کند، یکی حکم کثیرالسهو که اول عبارت شیخ حر عاملی همین است، یکی موضوع کثرت سهو کلمه آخرش و حدّ کثرت السهو، سه چهارتا روایت اول همه راجع به حکم است که خواندیم جلسه قبل، این دوتا روایت آخری می خورد به حد کثرت سهو یکی این روایت است لاسهو علی من اقرّ علی نفسه لسهو، ایشان از کجا می گوید نسیان نیست و شک است قرائنی نیست، سهو به معنای شک زیاد می آید اما به معنای نسیان هم می آید این از کجا ثابت کرده است، این یک مطلب. مطلب دوم فرض کنیم که سهو یعنی شک، شک حکمی ندارد وقتی خود شخص اقرار می کند که شک کردم، حالا اقرار می کند که شک کردم این چه دخالتی دارد به حد کثرت شک، کثرت شک چیزی را روشن نمی کند، یک کسی که خودش اقرار می کند که من شک کردم این شکش حکمی ندارد، این روشن نیست که مربوط به بحث ما باشد. ظاهرا ایشان این جمله را به وجدان معنا کرده است یعنی شبیه همان که فقها دارد به عرف رجوع کنید، عرف را از طریق وجدان خود شخص ثابت می کند، کسی که اقرار دارد که شک کرده یعنی وجدان خودش می فهمد که شکاک است اقرّ علی نفسه سهوه نه یک سهو یعنی سهو دائم، کسی که می داند خودش دائم شک می کند حکمی ندارد شکش کانّه می خواهد بگوید مراجعه کنید به معنای عرفی و عرف را هم با وجدان خودتان تشخیص دهید. اقرّ علی نفسه فی السهو وجدان، اما خیلی زور می برد عبارت را اینگونه معنا کنیم، سهو را اول مفروض بگیریم که شک است بعد اقرّ علی نفسه فی السهو سهو آخری را هم بگوییم یعنی دائم السهو نه یک مورد، اقرّ علی نفسه فی السهو یعنی وجدان، اینطور معنا کردند زور می برد پس این روایت هیچی اشکال سندی هم که دارد. روایت دیگر روایت معتبری است سندا و مربوط به موضوع کثیرالشک هم است، باسناد صدوق عن محمد بن ابی عمیر، سند صدوق و ابن ابی عمیر خوب است مختصرترین جایی که بخواهید ببینید آخر جلد دوم جامع الرواة ، مرحوم اردبیلی همه اینها را بررسی کرده است و اسناد اینها را که در آخر من لایحضر خود فقیه آمده ایشان به طور خلاصه دارد که صحیح است یا صحیح نیست. صدوق باسناده عن ابی عمیر عن محمد بن ابی حمزه منظور پسر ابوحمزه ثمالی است، ابوحمزه ثمالی از اصحاب امام سجاد(ع) پسری به نام محمد بن ابی حمزه دارد بسیار کثیرالروایة و معمول الروایة و خودش هم توثیق دارد پس روایت روایت معتبر است، عن صادق(ع) قال: اذا کان الرجل من من یسهو فی کلّ ثلاثٍ فهو من من کثر علیه سهو اگر شخص از جمله کسانی باشد که در هر سه تا یک سهو می کند که کل ثلاث، اگر شخص از آن جمله کسانی باشد که در هر سه تا یک سهو می کند یعنی در هرسه سهو می کنند یا در هرسه یک سهو می کنند؟ بعد سهو را به معنای شک گرفتند از کجا این را گرفتند، نمی شود به معنای نسیان معنا کرد؟ نه این حتما منظور شک است، برای اینکه کثیرالنسیان در اسلام حکمی ندارد، از این جهت منظور اینجا شک است نه سهو، اصحاب هم همه شک فهمیدند، آن وقت اذا کان الرجل من من یسهو فی کلّ ثلاث یعنی؟ اگر شخص از جمله کسانی باشد که در هر سه تایی سهو می کند این سه تا یعنی چه؟ در هر سه نماز یا در هر سه رکعت؟ توضیح داده نشده است، می توانیم بگوییم منظور سه نماز است برای اینکه سه رکعت با کل جور نیست، در هر سه رکعتی ما بحثمان در نمازهای چهار رکعتی است، البته کثرت شک در همه است و اختصاصی ندارد اما اصل حکمش در آنجاست، و در هرسه تا معنا ندارد اگر شخص در هر سه رکعتی سهو می کند که معنا نمی دهد. این منظور سه نماز است، اگر در هر سه نمازی یک دفعه شک می کند، در هر سه نمازی یک دفعه شک می کند یا در هر سه نمازی در هرکدام شک می کند منظور کدام است؟ بعد می گوید این کثیرالشک است. دو جور معنا شده است، مرحوم محقق در شرایع هردو جور را نقل می کند و ناقلش را هم نشان نمی دهد، عبارت مرحوم محقق این است: در یک نماز سه مرتبه شک بکند یا در هر سه نمازی در هرکدام یک دفعه شک می کند. در هر سه نمازی یک دفعه یعنی سه نماز یک شک در آن باشد یا سه نماز در هرکدامش یک شک باشد؟ اولا مرحوم شهید اول در ذکری میزان را اصلا سه نگرفته است دو گرفته است، مرحوم مجلسی اول و دوم این را پذیرفته اند، دلیل اینها یک روایتی است که حسب بن بختری قبلا خواندیم در ابواب خلل چندتا چیز در آن داشت، لاسهو فی سهو، لاسهو فی نافله، لاسهو فلان تا می رسید و لا علی الاعادة اعاده می گوید اعاده اعاده ندارد، می گوید اعاده را دو دفعه اینجا به کار برده است، اعاده اعاده ندارد معنایش این است که میزان در خلل همین دو دفعه است، اگر شک کردید و احتیاط کردید و دوباره در همین شک کردید این را رها کن، میزان در خلل دو دفعه است و شک هم از موارد خلل است گویا منظورش این است. خیلی از آقایان دارند که این عبارت اصلا ربطی به بحث ما ندارد لاعلی الاعادة اعاده چه کار دارد به کثیرالشک ولی ظاهرا منظور ایشان این بوده که میزان خلل دو دفعه است این روایت هم تحقق خلل است قبلا هم خواندیم مفصل، حالا به هرحال این روایت مقدم است و آن اصلا معلوم نیست چیست، اما این روایتی که خواندیم فاذا کان الرجل من من یسهو فی کل ثلاث فهو من من کثیر علیه السهو هم سند خوب و هم مورد توجه اصحاب منتهی در اینکه معنایش چیست دو جور معنا شده است که گفتیم. حالا مهم این است که می دانیم که تعبد نیست اگر هم شارع هردوجور را گفته یا یک جور این برای توضیح همان معنای عرفی است چون حکم ما روی موضوع کثیرالشک است بنابراین اگر معنی عرفی بر ما واضح باشد نیازی به این روایت نداریم ولی چون همانطور که عرض کردم معنی عرفی اش یک مقداری مشکوک است عرف هم به ما مراجعه می کند که کثیرالشک یعنی چه آن وقت از این روایت به همان مقداری که استفاده کردیم استفاده می کنیم، در هر سه نمازی یک دفعه در هر کدام شک می کند یا اینکه در یک نماز سه دفعه شک می کند هردوی اینها را می گیرد، مهم قضیه این است که یک چنین آدمی جزء کسانی است که کثیرالشک هستند. البته این یکی از مصادیق کثیرالشک است پس معلوم می شود که کثیرالشک مصادیق دیگر هم دارد. پس دوباره برگشت می کند به معنای عرفی. اگر کسی یک روز در میان شک کند، یک روز در نمازهایش شک می کند و فردا شک نمی کند، این چطور است؟ بعضی ها گفتند این هم کثیرالشک است، روز چه دخالتی دارد ولی بالاخره می گویند یک روز در میان کثیرالشک است. بعضی از فقها دارند سه نماز سالم نخواند. پس معنا کردیم در هر سه نمازی یک دفعه شک، سه نماز سالم نخواند یعنی در هرسه نمازی یک دفعه شک کند در هرکدام، در مجموع سه تا که ظاهر عبارت هم همین است. از این من من پیداست که اگر راهی در عرف دارید به عرف مراجعه کنید. پس بعید نیست کسی که یک در میان شک می کند هم کثیرالشک باشد، حالا هر سه نمازی گفتند که سه نماز سالم پشت سر هم نخواند اگر دوتا شد چه؟ دوتا نماز سالم نمی خواند و در هردو شک دارد و آن وقت حرف مجلسیین می شود و شهید در ذکری. حالا اگر کسی شک بکند که کثیرالشک هست یا نیست باید چکار کند؟ شک می کند در شک، شک گاهی موضوعی است گاهی مفهومی، اگر شک در معنا و مفهوم کثیرالشک است این آقایان می گویند که اصل جاری نمی شود، شک در مفهوم اصل ندارد مثلا نمی دانم غروب آفتاب کی هست؟ یا بگویید مغرب کی است؟ این شبهه در مفهوم مغرب است گفتند که اصل در آن جاری نیست، برای بحث در معنای لغوی می شود و لغت هم به ما و به شرع مربوط نیست، شارع گفته در مغرب حکمش این است شما هم می خواهی بدانی مغرب یعنی چه باید به کتاب های لغت مراجعه کنی لذا اصل در آن جاری نیست. ما در محل خودش بحث کردیم که در شبهات مفهومیه هم اصل جاری است. مرحوم شیخ انصاری و من تبع معتقد هستند در شبهات مفهومیه اصل جاری نیست، برای اینکه به لغت مربوط است و به شارع مربوط نیست، خیلی از اساتید ما نظرشان بر این بود که جاری نمی شود، حالا عقاید مختلف است، ما می خواهیم بگوییم به شارع مربوط است، می خواهد بگوید که من لغت را که نفهمیدم الان چون معنای لغت را نمی فهمم بگوید چکار کنم نماز بخوانم یا نخوانم؟ نماز مغرب شده است یا خیر؟ بالاخره به شارع این مربوط است، حالا عقاید مختلف است در این جهت. اشتباهی به معنای دیگری نشود و آن اینکه یک بحث دیگری هم داریم که آیا در شبهات حکمیه اصل جاری است یا جاری نیست، آن جدا از شبهات مفهومیه است، در شبهات حکمیه بعضی اصل جاری می دانند ولی در شبهات مفهومیه جاری نمی دانند مثل شیخ انصاری، مرحوم شیخ در شبهات حکمیه اصل جاری می کند مثلا نماز جمعه تا زمان امام واجب بوده حالا که امام معصوم نیست واجب هست یا خیر ایشان گفت حکمیه، این را اصل جاری می داند و نظایر این، مثلا یک چیزی دو ساعت قبل واجب بوده و حالا نمی دانیم واجب هست یا خیر در حکم کلی شرعی در شبهات حکمیه جاری می دانند ولی همان شیخ شبهات مفهومیه را اصل جاری نمی داند، بعضی ها شبهات حکمیه را هم اصل جاری نمی دانند مثل مرحوم آقای خوئی شاید مرحوم آقای نائینی هم همینطور، در شبهات حکمیه اصل جاری نمی دانند، می گویند اگر شک کردی چیزی که دو ساعت قبل جاری بوده حالا هم جاری هست یا خیر حکما نه موضوعا اگر شک کردید مرحوم آقای خوئی می گوید نمی شود استصحاب وجوب کرد، چرا؟ برای اینکه اصل عدم جعل داریم، اصلا از اول شارع به طور محدود حکم جعل کرده یا به طور باز که دو ساعت بعد را هم بگیرد، اصل عدم جعل داریم که از اولی که جعل می کرده محدود بوده و آن سبب است و این مسبب و سبب مقدم است. بنابراین اصل سببیه که مقدم است بر اصل مسببیه، اصل عدم جعل جاری می کنیم و می گوییم جعل بر این نشده است تا همین اندازه بوده نه بیشتر ما هم در آنجا داریم که این فرمایش آقای خوئی درست نیست، برای اینکه حالت سابقه ندارد عدم جعل قبل از جعل که اصلا جعلی نبوده که ما بگوییم جعل چقدر بوده است، می شود اصل عدم ازلی جاری نیست استصحاب، حین جعل هم نمی دانیم که به چه مقدار جعل شده است پس اصل عدم جعل جاری نیست، جاری که نشد استصحاب خود حکم کافی است، حالا به هرحال خواستیم بگوییم که اصل در شبهه حکمیه فرق می کند با اصل در شبهه مفهومیه، شبهه مفهومیه ولو موضوع خارجی نیست ولی موضوع دلیل شرعی است، یعنی نمی دانیم غروب و مغرب یعنی چه این شبهه مفهومی است، شبهه مفهومی منشأ می شود برای حکم ولی بالاخره این مفهوم برای موضوع حکم است. حالا بالاخره اگر شک کردیم که من کثیرالشک هستم یا خیر اگر شبهه مفهومیه است تابع آن بحث است که آیا استصحاب در شبهات مفهومیه جاری است یا خیر، مثلا بگوید من قبلا کثیرالشک بودم برای اینکه در هر نمازم ده دفعه شک می کردم حالا کم شده است در هر نمازی دو سه دفعه شک می کنم مثلا که باز هم کثیرالشک هستم یا نیستم؟ منظور هم مفهوم کثیرالشک است که آیا به دو سه تا می گویند یا نمی گویند؟ آیا اینجا اصل جاری است یا جاری نیست، همان بحثی که در شبهات مفهومیه اصل جاری است یا نیست ما جاری می دانیم. اما یک وقتی شبهه شبهه موضوعی است، خودم یادم نیست که چطوری هستم الان شک دارم که دو دفعه شک کردم یا سه دفعه، به عبارت دیگر شک در شک است، می شود شبهه موضوعیه، اگر حالت سابقه دارد به حالت سابقه اش رجوع می کند، اگر قبلا کثیرالشک نبوده نیست، اگر بوده ادامه داده بازهم کثیرالشک است ولی اگر اصلا حالت سابقه ندارد چطور؟ مثلا یک بار دو دفعه شک کردم و یک بار هم سه دفعه شک کردم و نمی دانم کدامش جلوتر بوده، اگر آخر دو دفعه بوده و آن سه دفعه زائل شده پس کثیرالشک نیستم، اگر اول دو دفعه بوده و بعد سه بار شده کثیرالشک می شود، در کثیرالشک موضوعی آنجایی که حالت سابقه ندارد چه باید کرد؟
یکشنبه 20 تیر 1395
|