صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه هفتادوهشت



بسمه تعالی
ششمین موردی که مرحوم سید ذکر کرده بودند از شکوک غیرمعتبره، شک امام و مأموم بود. اصل مطلب را همه قبول دارند و روایت هم در آن روشن است، انّما الکلام در بعضی از خصوصیات، اولین خصوصیت این است که آیا در رکعات است این معنا یا در افعال هم جاری است، یعنی اگر مأموم شک کند رکعت چندم است اینجا به روش امام عمل می کنیم ولی اگر شک در رکوع و سجود و مانند اینها کرد بعضی خواستند اشکال کردند اینجا شک امام و مأموم و قاعده آن جریان ندارد. برای این مسئله و همین طور اصل مسئله که رجوع امام و مأموم به هم است روایات را باید ببنیم از جمله روایاتی که در باب بیست و چهارم و بیست پنجم از ابواب خلل، روایت اول باب 24 صحیحه محمدبن علی بن محبوب عن علی بن جعفر عن اخیه قال سئلته ان الرجل یصلی خلف الامام لایدری کم صلی می گوید از امام پرسیدم درباره کسی که دنبال امام جماعتی نماز می خواند، نمی داند چند رکعت خوانده است، کم صلی به افعال نمی خورد مثلا اگر رکوع باشد نمی گوید چقدر نماز خوانده است می گویند نمی داند چندتا رکوع کرده است نماز مجموعه رکعت را می گویند نه اجزاء که رکوع و سجود باشد پس این راجع به رکعات است، هل علیه سهوٌ؟ آیا حکمی دارد این عدم درایت قال لا، یعنی طبق عمل امام عمل کنید، ملاحظه می کنید این افعال ندارد فقط اصل رکعات است.
در همین باب 24 روایت هشتم این باب این هم معتبر است، صدوق باسناده عن ابراهیم بن هاشم تا اینجا خوب است اما ابراهیم بن هاشم در کتاب نوادرش این را آورده است و سندش را هم نقل نکرده است، سئل اباعبدالله(ع) عن امام یصلی باربعة نفراو بخمس می گوید از امام پرسیده شد درباره کسی که امام جماعت چهار نفر یا پنج نفر است فیسبح اثنان علی انّه صلّو ثلاثا و یسبّح ثلاث علی انّه صلّو اربعا دو نفرشان با ذکر به امام فهماندند که سه رکعت خواندیم سه نفرشان هم با همان ذکر گفتند که چهار رکعت خواندیم، یقول هوالا قوم و یقول هوالا اقعدُ آن گروه می گویند بلند شوید و رکعت چهارم را بخوانید این گروه می گوید بنشینید باید تشهد و سلام بگویید والامام مائلٌ مأحدهما او معتدل الوهم امام تمایلی با یکی دارد یا نه اینکه معتدل الوهم است که حرف کدام را قبول کند، فما یجب علیهم حالا چکار کنند اینها قال لیس علیه سهو اذا حفظ علیه من خلفه سهو باتفاق منهم امام حکمی ندارد اگر مأمومین حافظ هستند و می دانند چند رکعت خواندند اما حافظین باتفاق همه متفق باشند، اگر اختلاف باشد نمی شود، بعد دارد ولیس علی من خلف الامام سهو الی من یسئل هما اگر امام حافظ است مأمومین سهوشان اعتباری ندارد، ولا سهو فی سهو، سهو هم دیگر سهوی ندارد ولیس فی المغرب سهوٌ در مغرب هم سهو جریان ندارد ولا فی الفجر سهوٌ در فجر هم سهو جریان ندارد ولا فی الرکعتین الاولتین من کل صلاة سهوٌ در رکعت اول و دوم هم سهو جراین ندارد و لا سهو فی نافلتین در نافله هم سهو نیست، تا اینجا ملاحظه می کنید که اینکه می گوید لاسهو به دو معناست یک معنا اینکه یعنی اعتنا نکن نمازت درست است یک معنا این است که این نماز اشکال دارد، این سهو ندارد نباید سهو در آن واقع شود مثلا وقتی می گوید لیس فی الاولیین سهوٌ یعنی در این نباید سهو وارد شود، لیس فی المغرب سهوٌ، لیس فی الفجر سهوٌ یعنی نباید سهو در فجر و در مغرب جاری باشد و جریان داشته باشد اما یک جایی می گوید که امام اگر چنانچه حافظ است لیس علی المأمومین سهوٌ و یا اگر مأمومین حافظ هستند لیس علی الامام سهو آنجا یعنی سهو اعتبار ندارد عبور کن نمازت درست است، جامعش این است که سهو نیست. لاسهو به دو معنا است سهو نیست یعنی باطل است، سهو نیست یعنی اعتنا نکن و به هردو معنا آمده.
اما سوال کرده بود که اختلاف دارند مأمومین، یک گروه می گویند بلند شوید و یک گروه می گوید بنشینید حضرت فرمود احتیاط کنید فاذا اختلف علی الامام من خلف وقتی مأمومین اختلاف می کنند فعلیه و علیهم فی الاحتیاط العاده والاخذ بالجزم امام و مأموم هردو باید احتیاط کنند و اعاده کنند تا به یقین برسند و بفهمند که نمازشان یقینا درست باشد. اینجا شک این است که رکعات است، عده ای می گویند بلند شوید رکعت چهارم را بخوانید عده ای می گویند همین رکعت چهارم است و باید تشهد را بخوانید.
علی ای حال این دو روایتی که خواندیم البته صرف نظر از سند روایت هشت ولی هردو روایت مربوط بود به رکعات، در همین باب 24 روایتی هم داریم، روایت نهم: باسناده شیخ طوسی عن ابن مسکان عن ابی العضیل عن ابی عبدالله(ع)، فی الرجل یتّکل علی عدد صاحبته فی الطّواف یک کسی درحال طواف است نمی تواند چند تا شد، همسرش همراهش هست و به دوش همسرش می گذارد می گوید حواس تو جمع باشد طواف چندم هستیم، ایجزبه عنها آیا این کافی می شود؟ آیا این مطلب مرد را کفایت می کند از ناحیه زن یعنی از شماره زن بعد دارد که و ان الصبی یعنی اگر به جای اینکه همسرش اشواط را بشمرد طفل بشمرد این چطور است؟ به قرینه عنها که یعنی زن بشمارد پس ان السبی یعنی بچه بشمارد، معنایش این می شود آیا مرد را کفایت می کند این شماره که از طرف بچه هست؟ پس می شود اعتنا کرد که شماره همسر یا شماره طفل؟ قال نعم یعنی کافی است، تا اینجا برای طواف بود. بعد می فرماید که علی تری انّک تأتمّ بالامام اذا صلّیت خلف نمی بینی وقتی اقتدا می کنی به امام و پشت سر او ایستادی عمل می کنی به روش امام، یعنی شک در امام و مأموم چطور معتبر است در طواف هم معتبر است. این روایت هم منظور عدد در طواف است و مشابه آن عدد در رکعات اما در افعال را نمی گوید.
تا اینجا روایتی پیدا نکردیم که اختصاص به رکعات نداشته باشد و افعال را هم بگیرد و شک امام و مأموم بگوییم در افعال هم جاری است. یک روایت هست که دو جا مرحوم صاحب وسائل نقل کرده است، یکی در باب 24 روایت سوم، عبارت این است و صحیحه هم هست، باسناده شیخ طوسی عن  علی بن ابراهیم عن ابی عن ابن ابی عمیر عن حفس بن بختری روایت معتبر است عن ابی عبدالله(ع) لیس علی الامام سهوٌ و لا علی من خلف الامام سهوٌ بر امام حکم سهو جاری نیست، هیچ ندارد رکعات اطلاق، ولا علی من خلف الامام سهوٌ بر مأموم هم حکم سهو جاری نیست یعنی عبور کن، اینجا هم ندارد فقط رکعات پس افعال را هم می گیرد.
همین روایت در باب 25 روایت ذکر شده است به همین سند و یک سند دیگری، کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه، یکی هم کلینی عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان عن ابن ابی عمیر عن حفس بن بختری و این هم یک سند. ظاهرا ابراهیم بن هاشم نقل می کند از فضل بن شاذان ظاهرا اینطور است. به هرحال روایت صحیحه و معتبر است.
بعضی اشکال کردند و گفتند که ما نمی توانیم اطلاق از این روایت بگیریم، این تنها روایت هم هست که اختصاص ندارد به عدد رکعات، بعضی گفتند نمی شود. برای اینکه اطلاق نمی توانیم از این روایت بگیریم، اطلاق احوالی و اطلاق افرادی، چرا نمی توانیم اطلاق بگیریم؟ برای اینکه مثلا هیچ این ندارد که یکی حافظ باشد، می گوید امام سهو ندارد اما ندارد در صورتی که مأموم حفظ کرده باشد. دارد ولا علی من خلف الامام سهوٌ مأموم هم سهو ندارد یعنی عبور کند، اما ندارد در چه صورت در صورتی که امام حافظ است، پس بنابراین اگر امام سهو کرد مأموم چه بداند و چه نداند امام وقتی امام جماعت است کارش درست است ولو نه امام می فهمد و نه مأموم بنابراین این را اطلاق نمی شود گرفت، یا مثلا فرض کنید که ندارد که نمازشان با یک کیفیت واحد باشد مثلا هردو از اول با هم نماز خواندند، پس روایت اطلاق ندارد.
جوابش این است که این را از خارج می دانیم، از خارج می دانیم که این برای آنجایی است که یکی از آنها حافظ باشد و الا هیچ کدام نمی فهمند که معنا ندارد. می گوید مأموم اگر سهو کند یا امام اگر سهو کند نمی گوید امام و مأموم هردو سهو کنند، پس منظور این است که یکی دارد سهو می کند، منظور از روایت یعنی رجوع به دیگری یعنی یکی از آنها بلد باشند وقتی هیچ کدام نمی دانند که اصلا رجوع معنا ندارد.
اشکال دیگر گفتند روایت مضطرب است، همین روایت حفس بن بختری، گفتند این روایت اصلا مضطرب المتن است که چه می خواهد بگوید. مرحوم صاحب جواهر در اینکه این روایت صاحب افعال شود می گوید فیه تأمّل، بعد مرحوم حاج آقا رضا همدانی دارد که حق با صاحب جواهر است واقعا فیه تأمّلٌ و روایت یک قدری مشکل دارد. عبارت صاحب جواهر این است: متشابهةٌ و غایة الاستفاده خوف فی الرکعة نهایت استفاده این است که این رکعت را می گوید، اجمال دارد قدر متیقن رکعت نمی شود افعال را استفاده کرد پس اگر در رکعت نفهمیدند می توانند به هم رجوع کنند نه در همه چیز، آیا این حرف درست است؟ اصل مطلب که لیس علی الامام سهوٌ که شبهه ای ندارد منظور این نیست که امام ولو اینکه مأموم هیچ چیز نفهمد، گفتیم که مطلب معلوم است، لیس علی الامام سهوٌ یعنی جایی که مأموم بفهمد یا و لیس علی من خلف الامام سهوٌ یعنی جایی که مأموم نفهمیده و امام فهمیده است، این مطلب معلوم است نمی خواهد بگوید که هیچ کدام نفهمیده است و اشکال ندارد. بنابراین چه تشابهی دارد و چه مشکلی دارد؟ بله ذیل حدیث یک قدری مشکل دارد این ربطی به همه حدیث ندارد، ذیل حدیث این مشکل را دارد. ذیل حدیث چه بود؟ لیس علی السهو سهوٌ و لا علی الاعادة اعادة، اعاده اعاده ندارد این یعنی چه، بله این قدری گیج کننده است. حالا اگر کسی شک کرد بین یک و دو نمازش باطل است و نمازش را تکرار کرد و در نماز دومی هم شک کرد بین یک و دو باید بگوییم همین طور بخواند و ادامه دهد؟ این یک قدری نامفهموم است. لیس علی الاعادة اعادة را نفهمیدیم مگر اینکه همان حرف شهید در ذکری را قبول کنیم که علی الاعادة اعاده مرتبه کثرت شک را می گویم مثلا مرتبه سوم و چهارم را می گوید نه یک دفعه و دو دفعه. حالا ذیل حدیث را نفهمیدیم چکار دارد به صدر حدیث. بنابراین هم در رکعات و هم در افعال بعید نیست که قبول کنیم، محشین عروه هم بعضی ها می گویند در افعال هست از جمله مرحوم امام(ره) در حاشیه عروه شان احتمال قوی می دهد که در افعال جاری است، پس این اشکال هم وارد نیست.
یک اشکال دیگری به این روایت شده است که گفته اند که اصلا منظور از سهو شک در رکعت است ولو این ندارد در رکعت ولی روایات دیگر که خواندیم رکعت، روایت دیگر باب 24 را خواندیم همه رکعت بود، اینجا هم که ندارد رکعت و سهو را دارد سهو یعنی سهو در رکعت، اصلا روایات اصطلاحشان این است، جوابش این است که از کجا چنین می گویید، خود شک را می گوید نمی گوید مشکوکش چطور باشد رکعت باشد یا افعال باشد، در بعضی عبارات روایت معلوم است که رکعت است اما آن تیکه ها معلوم است نه همه روایت، در روایت هشتم از باب 24 این طور داشت: لیس فی المغرب سهوٌ شک در مغرب مبطل است این پیداست که برای رکعت است، ولا فی الفجر سهو هم همینطور ولا فی الرکعتین الاولتین سهو همین طور، اینجاها اینطور است، نه در آن روایت. بنابراین به اطلاق عمل می کنیم. بیشتر نظرمان بر این است که رجوع امام و مأموم اطلاق دارد اختصاص به رکعت ندارد.




   یک‌شنبه 20 تیر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما