صلاة جلسه هشتادوچهار
بسمه تعالی
صحبت شد که نماز نافله یک خصوصیاتی دارد و از جمله این بحث ما نحن فیه و آن اینکه شکش اعتباری ندارد به این معنا که می شود بنا را بر اقل گذاشت یا اکثر خلاصه مخیّرمان کردند. حالا صحبت این است که منظور از نماز نافله چیست، میزان اصل تکلیف به این نماز است یا مع رعایت العوارض ما نمازهای متعددی را داریم که از نظر ذات واجب اند ولی بالعرض مستحب هستند یا بالذات مستحب اند بالعرض واجب اند این ها را جزو نوافل حساب کنیم یا خیر؟ مثلا صلاة معادل برای امام یا مأموم به حسب روایت امام تا دو محل می تواند یک نماز را به جماعت بخواند و مأموم هم هم فردی و هم یک بار به جماعت می تواند نماز را بخواند و این می شود نماز معاده، نماز معاده طبق روایات مستحب است، حالا این صلاة معاده را جزو نوافل حساب کنیم چون مستحب است یا جزء واجبات حساب کنیم به اعتبار اصلش یا مثلا اعاده نماز از باب احتیاط، یک شکی برایش پیشامد کرده است، شک هم اعتباری ندارد ولی احتیاطا اعاده می کند، اصل نماز واجب است ولی این احتیاط که واجب نیست یا احتیاط از بعد معنوی نماز را خوانده است ولی خضوع و خشوع نداشته حالا نماز را تکرار می کند اعادة الصلاة، اعاده مستحب است، مستحب است یعنی خوب است احتیاط کند از ادلیه کلیه کلا استفاده می شود اخوک دینک فاحتط لدینک احتیاط خوب است. این چطور است؟ در خضوع و خشوع یادم نیست دلیلی داشته باشیم که اعاده اش خوب است ولی کلا اخوک دینوک فاحتط لدینک ما از آن روایاتی که داشت انّ الله یختار احبّهما الیه خدا وقتی دو نماز خواندید آن که بهتر می پسندد را انتخاب می کند. این را نافله حساب کنیم یا خیر یا از این قبیل موارد دیگری که اعاده مستحب است یا صلاة معاده است که در دلیل داریم، عکس این هم می شود آن جایی که بالذات مستحب است بالعرض واجب است، یک نماز مستحبی را نذر کرده است که بخواند. این چطور می شود. قاعدتا باید اصل حساب شود در مسائل معتنابهی در فقه اینطور است اصل حساب شود، صلاة معاده همان نماز اصلی است نماز ظهر را دوبار می خواند، این را نمی گویند نماز مستحبی عمل مستحب است نه نماز نماز مستحبی است به این نمی گویند نماز نافله، نماز واجب را استحبابا تکرار کرد استحباب می خورد به عمل نماز نه خود نماز دلیل ما راجع به خود نماز است که نماز نافله شکش اعتبار ندارد نمازی که ذاتا مستحب است اما اینجا نماز مستحب نیست عمل تکرار مستحب است بنابراین صلاة معاده جزو بحث ما حساب نمی شود که نافله است، اعاده هم همینطور اگر کسی نمازش را خوانده است بعد به خاطر خضوع بیشتر یا احتیاطات فقهی تکرار می کند نماز واجب را تکرار می کند نماز مستحبی نمی شود تکرارش مستحبی می شود به این نماز نافله نمی گویند و از این قبیل و بنابراین معلوم می شود که میزان نفل به حسب ذات است. حالا اگر نذر کرده اند چطور؟ در نذر و عهد و مانند اینها دو عقیده است یک عقیده اینکه این نماز از اصالت استحباب بیرون می رود می شود واجب برای اینکه انعدام موضوع شد بقاءً، در اصل این مستحب بود ولی بقاءً با نذر و عهد و قسم موضوع را عوض کردند موضوع شد واجب، یک نظر این است که شبیه همان صلاة معاده و اینها می شود یعنی عنوان ثانوی واجب است نه اینکه خود نماز واجب باشد. عقیده اول را در علمای تقریبا هم عصر مرحوم آقای خوئی(ره) ایشان معتقد هستند که انعدام موضوع می شود بقاءً بنابراین این نماز واجب است و نماز مستحبی نیست. عقیده دیگر مرحوم سید استاد امام(ره) ایشان عقیده شان این است می گویند نذر که می کنید و عهد و قسم نماز واجب نمی شود عنوان الوفاء بالنذر واجب می شود. مبنای مسئله هم این است که آیا این وفای به عهد که واجب است این حیثت تعلیلی است برای نماز منذوره یا حیثت تقییدی است؟ اگر حیثیت تقییدی است نماز واجب نمی شود عنوان الوفاء بالنذر واجب می شود و اگر حیث تعلیلی است به علت وفای به نذر خود این نماز واجب می شود. ما فکر می کنیم که این یک حیث تعلیلی است به عنوان ثانوی بر عمل وارد می شود، این به علت وفای به نذر می گوید او واجب شد حالا عقاید در این جهت مختلف است. عرض کردیم که در نافله احکامی دارد که با صلاة فریضه تفاوت هایی دارند، نافله را درحال اختیار هم می شود نشسته خواند واجب را که نمی شود، نافله را درحال اختیار هم شاید لازم نیست همه اعضای سبعه به زمین برسد میزان سجده و مقوم سجده فقط پیشانی بر عرض است و لو اینکه مهر بردارد به پیشانی بگذارد یا یک مقداری پیشانی را پایین بیاورد و از این قبیل. یکی از خصوصیاتش هم این بود که شک در نماز نافله اعتبار ندارد که توضیح هم دادیم که یعنی تخییر بین اقل والاکثر الا ان یکون الاکثر مفسدا. اما افعال نافله اگر مورد شک شد چطور است نه اصل رکعات، این که گفتیم راجع به رکعات بود اما فعل که آیا رکوع را انجام دادم یا خیر آیا افعال نافله هم اعتبار ندارد؟ نه، دلیلی نداریم، افعال نماز نافله از نظر شک مثل فریضه است باید دید که در محل است باید به شکش اعتنا کند و بیاورد، از محل خارج شده است شکش اعتبار ندارد و لازم نیست بیاورد. چون دلیلی نداریم، دلیل ما قدر متیقن همین رکعات است موارد فرق می کند در کثیرالشک افعال را هم گفتیم، چه فرقی دارد با اینجا جهتش این است آنجا دلیل بود که اعتنای شک در کثیرالشک اطاعت الشیطان است، اطاعت شیطان فرق نمی کند بین رکعات و افعال پیروی کردن از شیطان مضموم است چه در رکعت و چه در فعل از آن عبارت ذلک اطاعت الشیطان استفاده می شود که این نباید اطاعت شیطان شود دیگر فعل و رکعت فرقی نمی کند. یا در شک امام و مأموم باز فعل و رکعت فرق نمی کرد به همدیگر رجوع می کنند، جهت آنجا هم این است که ولو ندارد اطاعت شیطان و اینها آن بحث کثرت شک است اینجا آن تعبیر را ندارد، ولی نماز امام و مأموم یک نماز است جماعت به منزله صلاة واحده است کانّه یک نماز واحد است و در نماز واحد امام می فهمد که اینطور است من مأموم نباید اعتنا کنم اگر شک دارم شک من مأموم اعتبار ندارد چون صلاة واحد است، صلاة واحد من که شک دارم پس اعتبار ندارد و باید به یقین رجوع شود. در طواف هم طبق آن روایاتی که داشت می گوید که چون شک می کنم کسی را صاحبته به او می گوید شما شماره اشواط طواف را حفظ کن و این به قول او عمل می کند حضرت تایید کرد و گفت اشکال ندارد. از این نظر طواف هم مثل رکعات صلاة است بنابراین در اشواط طواف مثل شک امام و مأموم مثل کثیرالشک اینها همه عمل می شود به این معنا که شکش اعتبار ندارد اما در اینجا نه، اینجا ما داریم که لاسهو فی نافله، اما نمی گوید که منظور رکعت است یا افعال لذا قدر متیقن می گیریم، قدر متیقن همان رکعات است بنابراین این مسئله هم روشن می شود که اینجا فرق دارد با شک امام و مأموم، با شک کثیرالشک و مانند اینها، آنجا ملاکش در روایات آمده کثیرالشک اعتبار ندارد اطاعت شیطان است دیگر فرق نمی کند بین رکعت و افعال، امام و مأموم آمده که هرکدام از اینها در شکشان به یقین رجوع کنند ولو ندارد کانّها صلاةً واحدة ولی این به خوبی استفاده می شود که این یک عمل واحد است، جماعت جمع است همه باهم این کار را انجام می دهند اصلا لغت جماعت هم همین است چنانچه ده نفر یک سنگی را می خواهند بلند کنند حالا هم یک عده ای نمازی را می خواهند به پا دارند که ما احتمال می دهیم اینکه در ادله دارد اقیموا الصلاة اشاره به همین دارد خطاب جمعی اقیموا نه به معنایی که شایع شده که زیاد می گویند در سخنرانی ها که اقامه نماز یعنی در جامعه برپا بدارید یعنی مردم را سفارش به نماز بدارید آن وقت آت الزکات را چه معنا می کند. همانطور که آت الزکاة یعنی خودت زکات بده اقیموا الصلاة هم یعنی خودت نماز بخوانی نه اقیموا یعنی بگو دیگران بخوانند. ولی این احتمال را می دهیم که اقیموا الصلاة در حقیقت اشاره است به اینکه خطاب جمعی است همه باهم نماز را به پا داریم می شود نماز جماعت. حالا علی ای حال در نافله فقط دلیل ما همین است لاسهو فی نافله، لا سهو فی نافله دیگر ندارد رکعت ما به قدر متیقن باید عمل کنیم که همان رکعت می شود. مطلب بعدی اینکه در نافله گاهی نقصان بوجود می آید گاهی زیاده بوجود می آید، این چطور است؟ نقصان رکن و نقصان رکعت یقینا مبطل است و بحثی در آن نیست، برای اینکه آن نماز نشد اینکه روایت خواندیم قبلا مکررا الصلاته ثلثه طهور و ثلثه رکوع و ثلثه سجود اصلا صلاة این است، پس اگر رکوع را نیاورد اصلا نماز نیست، پس نقصان نماز نافله از نظر رکن و رکعت هم که همینطور به اولویت اگر ناقص بیاورد نماز باطل است. اما زیاده چطور؟ یک رکنی را در نماز یاد کند البته سهوا در نافله، بعضی روایات به طور اطلاق دارد که زیاده مبطل است در باب 19 از همین ابواب خلل روایت دوم ابوبصیر صحیحه هم هست باسناده شیخ طوسی عن علی بن مهزیار عن فضارة بن ایّوب عن ابان بن عثمان عن ابی بصیر قال اباعبدالله(ع): من زاد فی صلاته فعلیه اعاده هیچ ندارد صلاة فریضه، زاد هم قدر متیقنش همان فعل است و همان رکن است، اول عبارت اطلاق دارد زاد ازکار را هم می گیرد ولی از خارج می دانیم که مصداق دعا است و عمدش هم حتی اشکال ندارد پس من زاد می شود ارکان یا رکعت، از امثال این روایت به طور اطلاق می فهمیم که زیاده باطل است اما از بعضی روایات استفاده می شود که نافله با فریضه فرق دارد. مثلا روایت معروف که مکررا قبلا خواندیم می گوید در نماز سوره عزیمه نخوان برای اینکه سوره عزیمه که خواندی باید سجده کنی و هو زیادة فالمکتوبه اگر بنا بود نماز نافله هم مثل نماز فریضه زیادی رکن اشکال داشته باشد نباید می فرمود که زیادة فی المکتوبه باید می گفت زیادة فی الصلاة پس معلوم می شود زیاده در نماز فریضه اشکال دارد نه در نماز نافله. یا در نماز مسافر از امام می پرسند که اگر کسی نماز مسافر را مثل حاضر بخواند چهار رکعتی بخواند فرمود اشکال دارد زیادة فی المکتوبه در نماز فریضه این را زیاد کرده است پس معلوم می شود که در نماز فریضه است که زیادی رکن اشکال دارد نه در مطلق نماز حتی نماز نافله، یک روایت هم داریم در همین باب 19 روایت اول صحیحه بکیر، کلینی عن علی بن ابراهیم عن عقیل عن ابی ابن عمیر عن ابن حضینه عن زراره و بکیر یعنی برادر زراره عن ابی جعفر(ع) قال: اذا استیقن انّه زاد فی صلاته المکتوبه رکعتا یا بدون کلمه رکعت دو نسخه دارد لم یعتدّ بها اگر یقین کرد که زیاد کرده است در نماز فریضه نمازش باطل است واستقبل صلاته استقبالا اذا کان قد استیقن یقینا اگر یقین کرد که زیاد کرده است نمازش را از سر بگیرد. به مقتضای این روایت و به مقتضای آن چیزی که در نماز مسافر آمده است و در نهی از قرائت عظیمه آمده است معلوم می شود آن حکمی که در روایت ابوبصیر داشت که من زاد فی صلاته فعلیه اعاده برای نماز واجب است نه برای نماز نافله بنابراین در نماز نافله زیاده اش اشکالی ندارد. یک روایت هست در ابواب تشهد باب هشتم روایت اول روای روایت سیقل، در کتب رجال سیقل اولا هیچ توثیقی ندارد ثانیا بسیار قلیل الروایت است در کل فقه که روایت از نظر سند این مشکل را دارد ولی ببینیم که آیا می شود از این روایت این مسئله را استنباط کرد که این هم مؤیید شود ولو سند مشکل دارد ولی مویید شود که بگوییم زیادی در نافله اشکال ندارد چون در آن روایات قید داشت به مکتوبه. روایت اول از باب هشتم در ابواب تشهد عبارت این است: الرجل یصلی الرکعتین من الوتر یک کسی دو رکعت نماز وتر را انجام می دهد یعنی شب را انجام می دهد ثمّ یقوم بعد از رکعت دوم بلند می شود فینسی التشهد تشهد را یادش می رود بخواند پس سلام هم نمی دهد از سجده رکعت دوم که بلند شد می ایستد و ینسی التشهد حتی یرکع به رکوع می رود و یذکر و هو راکع در رکوع رکعت سوم یادش می افتد که باید تشهد می خواند یا سلام می داد ما که داریم الوتر ثلاثه رکعات نه معنایش این است که سه رکعت موصول یه دو رکعتی با تشهد و سلام و یک یک رکعتی ما روایات متعدد داریم که الوتر ثلاثه رکعات حالا یا تقیه است چون عامه موصول می دانند و یا اینکه اگر تقیه هم نباشد منظور مجموعه شفع و وتر است. یذکر و هو راکع در رکوع یادش می افتد که تشهد و سلام را انجام نداده است قال یجلس من رکوعه حضرت فرمود فورا می نشیند یتشهد تشهد می خواند که تشهد فراموش شده بوده ثم یقوم فیتم بعد بلند می شود و نماز را تکمیل می کند فیتم یعنی پس همان نماز را که در آن به رکوع رفته بوده تتمیم می کند نه اینکه از اول نماز را می خواند. ظاهر یتم همین است، قلت الیس قلت فی الفریضه اذا ذکره بعد ما رکع مضی فی صلاته راوی می گوید به حضرت عرض کردم مگر شما نفرمودید در نماز واجب وقتی به رکوع رفت و یادش افتاد ادامه دهد بعد ما ینصرف، قال لیس نافله مثل الفریضه نافله مثل فریضه نیست. نافله مثل فریضه نیست دو جهت دارد، یک جهت این است که در نماز قبلی در آن دو رکعت یک رکوع اضافه کرد برای اینکه تشهد را یادش رفت بعد از سجده رکعت دوم بلند شد و یک رکعت دیگر خواند رفت به رکوع و در رکوع یادش افتاد حضرت گفت رکوع را رها کن و بنشین تشهد را بخوان این یک معنا که در نماز فریضه یک رکوع اضافه کردن مبطل است اما اینجا نماز نافله بوده می گوید مبطل نیست. یک جهت هم این است که ولو اینکه الان نشستی و نمازت را به هم زدی و تشهد و سلام خواندی بلند شود ادامه بده نمازت را به عنوان نماز وتر بخوان بالاخره رکوع را که اضافه کرده است.
یکشنبه 20 تیر 1395
|