صلاة جلسه هشتادوپنج
بسمه تعالی
حدیثی در بعضی کتب منابع آمده سنی ها هم نقل کردند حضرت امیر(سلام الله علیه) می خواستند مقدار پولی را از کوفه بفرستند به بصره یک کسی گفت که من بروم پیش حضرت بلکه پول را به من بدهد بعد که راه افتادم راه را کج می کنم و می روم کرخه خوزستان ایران که پول برای خودم شود، آمد پیش حضرت و گفت شنیده ام می خواهید پولی به بصره بفرستید من آماده ام، حضرت فرمود تو به راه کرخه برو، بدون اینکه با کسی حرف زده باشد از نیت او باخبر بود از این قبیل مسائل در روایات خیلی زیاد داریم هم درباره حضرت امیر و هم اولاد طیّبین و طاهرین آن حضرت، اصل ولایت عقلی است و خیلی روشن است عالم برای انسان خلق شده است و انسان برای رسیدن به کمال و رسیدن به کمال برنامه می خواهد برنامه را خود مردم نمی دانند برای زندگی معمولی شان هم نمی دانند و مدام قانون عوض می کنند، خدا می داند برنامه حرکت تکاملی را، این برنامه را باید به وسیله معصومین بفرستد والا نقض غرض می شود خطا می شود، قانون نمی رسد تمام وسائط وحی باید معصوم باشند از ملائکه مقربین تا رسل تا پیغمبر هست خودش حافظ قانون و برنامه تکامل است و او را سالم به مردم می رساند بعد از پیامبر هم باید حتما کسی باشد که حافظ این برنامه تکاملی باشد و اگر او هم معصوم نباشد باز برنامه از بین می رود خلاف حکمت است با همین مختصر صحبت معلوم می شود که بعد از پیامبر هم باید یک معصوم باشد که خطا و لغزش نداشته باشد تا برنامه تکاملی که خدا اراده کرده است به دست مردم برسد. صحبت این بود که زیاده در فریضه مبطل است ولی در نافله مبطل نیست، برای اینکه گرچه روایت ابوبصیر می گفت مطلقا زیاده مبطل است ولی بعضی روایات تقیید زد این را به مکتوبه مثل روایتی که مربوط به منع خواندن سوره عزیمه بود یا روایاتی که مربوط به صلاة مسافر بود که اگر کسی مسافر را به منزله حاضر حساب کند و چهار رکعت بخواند این زیادة فی المکتوبة بنابراین زیاده در فریضه مبطل است در نافله به خاطر این قیودی که در این روایات آمده است مبطل نیست. غیر از این کلی که مسئله روشن است به بعضی روایات هم تمسک شده از جمله روایتی که دیروز خود روایت را خواندیم به بحثش نرسیدیم، روایت برای سیقل که عرض کردم توثیق ندارد و کثیرالروایة هم نیست باب هشتم تشهد روایت اول، الرجل یصل الرکعتین من الوتر کسی دو رکعت نماز وتر را می خواند پیداست یعنی شب، ثمّ یقوم بعد از رکعت دوم بلند می شود و ینسی التشهد یادش می رود تشهد را بخواند، بعد هم به رکوع می رود در رکعت سوم و یذکر و هو راکع در رکوع یادش می آید که باید دو رکعت را تمام می کرده و باید تشهد می خوانده این سوال راوی است، حضرت قال یجلس من رکوعه یتشهد ثم یقوم فیتم حضرت فرمود از این رکوعش می نشیند رکوع را نادیده می گیرد و تشهد می خواند بعد بلند می شود و تتمیم می کند نماز را، این فیتمّ یعنی چه؟ یجلس من رکوعه یعنی چه؟ از رکوعش می نشیند آن وقت رکوع را چکار می کند، ختمش می کند یا فقط ترتیب یک قدری بهم خورده می خواهد اصلاح کند، یجلس من رکوعه از همین رکوع می نشیند اگر رکوعش رکوع صحیحی است باید بعد از رکوع هم بایستد نه یجلس من رکوعه، یجلس من رکوعه ظاهر روایت این است که از همین حالت رکوعی به جلو برود این خلاف قاعده است. می نشیند تشهد می خواند بعد از تشهد یقوم بلند می شود ثم یقوم و یتم تمام می کند آن مختصری که از رکعت سوم خوانده بود، حالا این از رکعت سوم حمدو سوره خوانده شاید بعد رفته به رکوع و یتمّ یعنی همان را ادامه می دهد پس رکوعش برای وتر می شود. یا اینکه یتمّ یعنی اینکه بلند شود از اول آن رکعت را بخواند آن وقت تتمیم تتمیم از سه رکعتی می شود. اگر معنای اول باشد که هیچ چیز اضافه نشده است دو رکعت قبلی تشهد مانده بود تشهد را خواند، نماز وتر هم که رکوعش را خوانده بود حالا هم ادامه می دهد بعد از رکوع سجده و هیچ چیز اضافه نشد. فقط یک ترتیبی به هم خورد و تدارک کرد، فقط این می ماند که این یتمّ اگر معنایش این است که ادامه بده همان نماز را این تکبیرة الائتمام نگفته است لذا اینجا گیر می کنیم که یعنی چه. یک قدری اینجا گیر کردیم که این روایت یعنی چه، شبهه این است که یک یجلس من رکوعه خلاف قاعده است باید از رکوع بلند شود منتصبا بعد به سجده برود نه از حالت رکوعی برود به حالت جلوسی این خلاف قاعده است، دو اینکه ثمّ یقوم فیتم ظاهرش این است که یتم همین رکعت سوم را یعنی رکوعش را خوانده است و تتمیم می دهد ادامه می دهد و سجده می خواند اگر این است که چیزی اضافه نشده است اما یک چیزی کم شده است که تکبیرة الاحرام است. فرض می کنیم که یتمّ یعنی تکمیل می کند این نماز را حالا به هرصورت، راوی ادامه می دهد الیس قلت فی الفریضه اذا ذکره بعد ما رکع مضی فی صلاته مگر شما نفرمودید که در نماز واجب اگر در رکوع یادش افتاد عبور کند مهم نیست ثم یسجد سجدتی سهو بعد ما ینصرف بعد از نماز هم دو سجده سهو انجام دهد و تشهد را هم می خواند و تشهدی هم که آن موقع نخوانده اشکال ندارد رفته به رکوع و تمام شد اما اینجا فرمودید که بنشیند و تشهدش را بخواند چه فرقی می کند در این مورد که نماز نافله بوده فرمودید از حالت رکوع که یادش افتاد در رکوع تشهد را نخوانده است بنشیند تشهد را بخواند بعد بلند شود تکمیل کند ولی در فریضه فرمودید که وقتی به رکوع رفت عبور کند و برنگردد رکوع اینجا هم رکوع است و آنجا هم رکوع است حضرت فرمود لیس النافله مثل الفریضه نافله مثل فریضه نیست یعنی به زیاده ای که در این نماز نافله بوجود می آید مشکل ندارد اینطور که آقایان معنا کردند، خوب زیاده اش کجاست، اگر فیتمّ یعنی نمازش را تکمیل می کند یعنی پس همان رکوع هم قبول ادامه می دهد و سجده را انجام می دهد بعد نماز وتر هم درست است بعد می ماند تکبیرة الاحرام را چکار کنیم، اگر فیتمّ یعنی یک رکعت را از اول می خواند آن وقت بله آن رکوع اضافه است اما به چه دلیل اینگونه معنا کنیم. حالا بالاخره اینطور معنا کردند که کانّ یتمّ یعنی بلند می شود رکعت سوم را تازه شروع می کند یعنی الله اکبر می گوید حمدو سوره می گوید و می رود به رکوع که معنایش این است که آن رکوع زیادی شد. آن وقت می خواهند بگویند در نافله رکوع زیادی اشکال ندارد. بعضی ها اشکال کردند به این استدلال به این روایت، می گویند که این راوی که این سوال را از امام کرد نماز وتر را به نماز شفع وصل کرده بوده یا وصل نکرده و جدا خوانده، اگر وصل کرده بدون تشهد و سلام خوب این مطلب درست است تشهد را انجام نداده است رفته است به رکوع حالا تشهد را انجام می دهد بعد دوباره الله اکبر می گوید نماز وتر را شروع می کند رکوع زیادی است، برای اینکه این وتر را وصل کرده بوده به نماز شب حالا معلوم شد که باید این رکوعش را هدم کند و از اول وتر را بخواند پس این وتر را اضافه کرده بوده به شفع بدون تکبیرة الاحرام موصوله بوده این رکوع که آنجا انجام داده اضافه می شود اما چیزی که هست این خلاف مکتب شیعه است در مکتب شیعه وتر به شفع نباید وصل شود وتر جدا الله اکبر می خواهد، عامه اینطور می گوید البته در عامه هم اختلاف است. و اگر مفصول است یعنی وتر را از اول جدا می کرده با یک الله اکبر جدا، اگر این رکوعی که انجام داده جزء شفع نبوده تا زیادی باشد جزء وتر بوده یک نماز دیگر است زیادی در شفع نبوده، اگر نماز وتر را جدای از شفع خوانده است مفصوله نه موصوله اگر جدای از شفع خوانده است یعنی الله اکبر گفته و حمدو سوره خوانده است و رفته به رکوع وتر و در رکوع وتر یادش افتاد که تشهد نماز شفع را انجام نداده است، خوب تشهد را انجام می دهد و بلند می شود و دوباره ادامه می دهد، این رکوع اگر اضافه شده است برای شفع نبوده و برای وتر است یعنی اضافه هم نیست، این اشکال را کردند. از این اشکالات جواب دادند که اولا اگر موصوله خوانده است می گویید تقیه است، تقیه اصل قضیه را از بین نمی برد که خلاصه زیاده در فریضه اشکال دارد، حضرت این را فرموده که نافله مثل فریضه نیست در نافله زیاد شود اشکال ندارد حالا در خصوص وصل وتر به شفع خلاف مکتب شیعه صحبت شده است در این روایت ولی از اصل مسئله که گفت نافله مانند فریضه نیست و فریضه زیاد شود اشکال دارد اما نافله اشکال ندارد آن به جای خودش باقی است و اگر هم مفصوله هست و وتر را هم جدا خوانده است باز این مطلب را امام تصریح کرده است که لیس النافله مثل الفریضه فریضه زیاد شود اشکال دارد و نافله زیاد شود اشکال ندارد. این حرف هایی است که درباره روایت گفته شده است ولی حرف من همان است. الرجل یصل الرکعتین من الوتر یک کسی دو رکعت وتر را خوانده است یعنی شفع ثمّ یقوم بعد بلند می شود یعنی ادامه همین دو رکعت یعنی بدون تشهد و سلام فیمض التشهد تشهد یادش می رود حتی یرکع و یذکر و هو راکع در رکوع رکعت سوم یادش می افتد که تشهد و سلام انجام نداده است حضرت فرمود یجلس من رکوعه، این یعنی رکوع را هدم کند یا بنشیند ترتیب یک قدری بهم خورده است تشهد قبل را انجام بدهد و دوباره به رکعت بعد بیاید اگر این رکوع بناست هدم شود می شود زیادی اگر این رکوع را نگه می داریم بعدا از آن استفاده می کنیم باید بعد از رکوع منتصل شود بعد برود طرف پایین بعد می شیند تشهد فراموش شده را می خواند بعد بلند می شود فیتم، یتم نماز وتر را یعنی رکوعش را انجام داد حالا به سجده می رود اگر این است که هیچ چیز اضافه نشد اگر یتم یعنی مجموع سه رکعت را تمام می کند به اینکه دوباره رکعت سوم را از اول شروع کند تکبیرة الاحرام بگویید و حمدوسوره و رکوع و این موارد و رکوع قبلی اضافه می شود. لیس النافله مثل الفریضه یک شبهه ای دارد یعنی تدارک کن در نافله و در فریضه تدارک نمی خواهد یعنی در فریضه یادت رفت تشهد را بخوانی تدارک نمی خواهد ولی در نافله تدارک می خواهد، این معنا مورد نظر است؟ یا معنایش این است که در فریضه زیاد شد اشکال دارد و در نافله اشکال ندارد این هم باز دو احتمال می شود. بنابراین سند مشکل دارد و روایت یک قدری کم و زیاد دارد بنابراین رد می شود. حالا ببنیم روایت حلبی چقدر فرق است، در باب 18 ابواب خلل روایت چهارم این را دارد: باسناد شیخ طوسی عن محمدبن احمدبن یحیی عن احمدبن محمد عن ابی عن ابن علیٌ عن حمّاد عن عبیدالله عن حلبی این حلوی ها چهارتا برادرند همه شان فقیه اند، سئلته ان الرجل سهی فی رکعتین من النافله در دو رکعت از نافله سهو کرد نمی گوید کدام نافله فلم یجلس بینهما بین این دو رکعت ننشست بینهما باید باشد بعدهما قاعدتا، حالا بالاخره تشهد را نخوانده است قام فی الرکع ثالثه شبیه حرف صیقل می شود منتهی آن در شفع و وتر بود دو رکعت نافله خوانده است ولی جلوس تشهد و سلام انجام نداد بلند شد رکع رفت به رکوع رکعت سوم قال یدع رکعة آن رکوع را رهایش کند هدم می شود یعنی پس زیاده است و یجلس و یتشهد و یسلّم می نشیند تشهد می خواند سلام می دهد ثمّ یستعنف الصلاة بعدا بعد یک نمازی از اول شروع می کند، رکعت سومی هیچ و از اول نماز شروع می کند دو رکعت بعدی را شروع می کند و دو رکعت قبلی هدم شد و آن رکوع زیادی بود و اشکال هم نداشت. این به خوبی نشان می دهد که زیادی رکوع در نافله اشکال ندارد. روایت اول از باب 18 از همین ابواب خلل، سئلته ان السهو فی النافله از امام پرسیدم از سهو در نافله، سهو در نافله نفرمود زیادی در رکعت زیادی در رکوع و چطور است و سهوش هم آیا شک است یا نسیان است، بحث ما نسیان بود که زیاد کرده است قال لیس علیک شیءٌ هیچ چیز بر شما نیست، قدر متیقنش همین است که فعلی اضافه کرده نمازش درست است و این اضافه ضرر ندارد. خلاصه حرف این شد که زیادی رکن در نماز نافله اشکال ندارد سهوا لا عمدا، گرچه روایت ابی بصیر ظاهرش این بود که مطلق زیاده در هر نمازی مبطل است ولی روایات متعددی داریم که در نماز فریضه نباید زیادی رکن شود، مثل نخواندن سوره عظیمه، در صلاة مسافر در همین روایت حلوی، بنابراین در نماز نافله زیادی رکن سهوی اشکالی ندارد.
یکشنبه 20 تیر 1395
|