صلاة جلسه هشتادوشش
بسمه تعالی
در نماز فریضه اگر تشهد فراموش شد گفتیم قضاء ندارد ولی سجده سهو دارد و اگر سجده فراموش شد قضاء دارد سجده سهو ندارد این بحث قبلا گذشت. حالا در نافله چطور است، بگوییم در نافله مثل فریضه است یا مطلقا قضا دارد و یا مطلقا چه تشهد و چه سجده سهو قضا ندارد. به مقتضای لاسهو فی نافله که در بعضی روایات داشتیم بعید نیست از آن اطلاق گرفته می شود که چه سجده و چه تشهد هیچ کدام از اینها نه قضا دارد و نه سجده سهو دارد. مرحوم صاحب جواهر ادعای قطع می کند، عبارت صاحب جواهر این است: ینبغ الجزم بنفی سجود السهو فی النافله شایسته است قطع پیدا کنیم قطع داریم جازم هستیم که سجده سهو در نافله نیست بعد می گوید کما فی المنتهی والمسالک بعضی کتاب های دیگر را هم نام می برد بعد می گوید بل مقاعدالاجماعات که پیداست نقل اجماع متعددی شده است بعد می گوید بل فی الریّاض و ظاهرالمنتهی و صریح المسالک نفی الخلاف می گوید که در ریاض این عبارت هست که ظاهر منتهی و صریح مسالک این است که بلا خلاف که سجده سهو ندارد بعد باز صاحب جواهر می گوید و ینبغ الجزم بنفی مشروعیت قضاء منسی المنسی التشهد واسجدة شایسته است قطع داشته باشیم که قضا تشهد منسی و سجده منسی اصلا مشروع نیست در نماز نافله پس وظیفه چیست اگر کسی فراموش کرد سجده یا تشهد را، صاحب جواهر می فرماید بل یتدارک مع الامکان ولا یلتفت مع عدم الامکان اگر امکان دارد، محل باقی است تدارک می کند تشهد را و سجده را، اگر دیگر گذشته و نمی شود دیگر اعتنا نکند. حالا اگر امکان ندارد یعنی کجا؟ می فرماید کفوت الموالات لطول الزمان، زمان طول کشیده و موالات بهم خورده است. از بعضی عبارات استفاده می شود این مطلب که ظاهر این هست از ادله که در نافله بنابر تسهیل امور است می خواهم خیلی آسان بگیرم، نافله را می شود در راه خواند، می شود نشسته درحال اختیار روی صندلی خواند، طبیعتا اگر روی صندلی بود اگر میزی جلویش باشد دستهایش را می گذارد، اگر میزی نباشد مهر با یک دست برمی دارد و بر پیشانی می گذارد پس هردو دست روی زمین نیست و پیشانی هم روی زمین قرار نگرفته است به هرحال تسهیل امر در نافله است بلکه شاید بتوانیم بگوییم که ما یصح سجود علیه هم نمی خواهد با سر اشاره کند کافی است از اطلاق ایما که در بعضی روایات آمده است این معنا استفاده می شود پس بنا در نافله تسهیل امر است بنابراین به خلاف فریضه که بعضی جاها قضا دارد این قضا ندارد. از آن دو روایتی هم که خواندیم در روایت حلبی و سیقل که فرق بین نافله و فریضه صحبت شد با اینکه سوال می خواهد مطلب را بداند و وظیفه را بداند اما حضرت متعرض قضا نشده است، از این هم استفاده می کنیم که در نافله نیست و صاحب جواهر را هم دیدیم که ادعای قطع در این زمینه می کند. یک مطلبی در ذهن می آید و آن این است که قاعدتا نافله ملحق به فریضه شود هر حکمی که در فریضه هست بگوییم در نافله هم جاری است طبق قاعده ولی صحبت این است که این قاعده از کجا آمده است و دلیلش چیست، چه دلیلی داریم که قاعده الحاق نافله به فریضه هست، دلیلی که می شود بر این آورد دو سه جهت فهرست وار عرض می کنم: 1- بگوییم اجماع بر الحاق احکام نافله به احکام فریضه اما انصافا محل شبهه هست چنین اجماعی نمی شود ثابت کرد با آن اجماعاتی که دیدیم در نفی قضاء تشهد نفی قضاء سجده سهو آن وقت چطور می توانیم چنین اجماعی را ادعا کنیم. 2- یک روایتی نقل شده است کل سنّت انّما یأت بها علی جهت الفرض هر امر مستحبی او را می آورند مثل فریضه یعنی به نحوه انجام واجب، در واجب هرطور که انجام می دهند مستحب هم همینطور، در واجب هر رکعتی یک حمد دارد یک سوره و در نافله هم همینطور، پس نافله طبق فریضه برنامه ریزی شده است، درست است که سوره واجب نیست ولی اصل طرح اولیه نافله مثل نافله است، اما این را من هرچقدر جستجو کردم پیدا نکردم بعضی کتابها آدرس دادند در باب هفتم از ابواب تشهد روایت اول، دیدیم نه خود وسائل چنین مطلبی را دارد و نه مصدرش یعنی من لایحضر و تهذیب چون از هردو نقل کرده است چون هردو را دیدم و چنین چیزی پیدا نکردم روایت اول از باب هفتم تشهد این است که التشهد سنّه القرائة سنّه والسّجدة فریضه یک چنین تعبیری ولاینقض السنّه الفریضه همین، سنت فریضه را از بین نمی برد. قرائت سنت است سجود و رکوع فریضه هستند، قرائت و تشهد که سنت است فرض را از بین نمی برد، اما اینکه کل سنّة انّما یأت بها علی جهت الفرض که بگوییم بنابراین احکامی که در فرض است مثل نافله هست پیدا نکردم. به هرحال اگر هم چنین عبارتی باشد این نمی گوید همه احکام فریضه در نافله جاری است پس بنابراین اگر در فریضه تشهد قضا دارد سجده قضا دارد اگر فراموش شد، بگوییم در نافله هم قضا دارد. اینطور است که نافله را اگر می خواهید انجام دهید و نمی دانید چطور می خواهید انجام دهید مثل فریضه انجام دهید. نحوه انجامش این است علی ای حال روایت را هم پیدا نکردیم. 3- وجه سومی گفته شده است ظاهر عمومات، عموماتی که راجع به تشهد هست، راجع به سجده هست و راجع به اجزاء دیگر نماز هست این فرق نمی گذارد بین واجب فریضه و مستحب در همه اجزاء نماز ابواب تشهد، ابواب سجده، ابواب قرائت اینها در کتب حدیثی ما پر است، هیچ نمی گوید در فریضه قرائت است یا در فریضه سجده هست، در فریضه تشهد هست، اینطور نیست. کل صلاةٌ تشهد دارد، قرائت دارد، سجده دارد و مانند اینها پس بین این عمومات اقتضا می کند که در نافله هم باید تشهد باشد، سجده باشد و چیزهای دیگر هم باشد یعنی اگر انجام ندادی پس قضا کن اما با وجود اجماعی که صاحب جواهر نقل کرد نمی شود به این عمومات هم توجهی شود به این جهت، این عمومات هم قدر متیقن دارد و قدر متیقنش هم فریضه است، به خاطر اهمیت فرائض نوافل با توجه به اینکه می خواهد تسهیل بگیرد تا هرکسی انجام دهد بودن کسانی که در عمرشان شاید در تمام تکلیف نماز شبشان ترک نشده است اما نه به این معنا که حتما یک جای کامل باشند و نماز شب را کامل انجام دهند ولو شده که اول شب در راه انجام دهند یا صبح در راه که می روند انجام دهند. علی ای حال بناست که در نافله تسهیل امور شود بنابراین اگر چنین به عمومات و اجماعات و آن روایاتی که اصلا پیدا نکردیم نمی توانیم اثبات کنیم حق با صاحب جواهر است بنابر تسهیل است حتی سجده هم لازم نیست که پیشانی اش را بر مهر بگذارد وقتی حرکت می کند و راه می رود همین ایما هم کافی است. اگر یک رکعت نافله را انجام داد بعد غفلت کرد که تکمیل کند و رفت یک نافله دیگری را شروع کرد بعد در اثنی این نافله دوم یادش آمد که در یک نافله دیگری بود و بی جهت شروع کرده به نافله دوم قاعده اش این است که نافله دوم را تمام کند این نماز کامل است بعد ادامه دهد نافله اول برای اینکه در وسط نماز یک نماز دیگری اولا ما در فرائض هم مشابهش را داریم منتهی کم است، قدر متیقن در نماز آیات و یومیه هست که درحال خواندن نماز آیات است و یادش افتاد که نماز یومیه درحال قضاء می شود اینجا نماز آیات را رها می کند یومیه را می خواند بعد ادامه نماز آیات را می خواند، پس اولا در فرائض مشابه دارد به علاوه نافله بنائش در تسهیل است از مجموع ادله ای که استفاده می شود خیلی هم بر این موضوع فتوا دادند، مگر اینکه فوت موالات شود یعنی نافله دومی که می خواند باز دوباره بعدش معطل کند که قطع شود با نافله اولی، زمان بگذرد، آنجا اشکال دارد ولی اگر موالات بهم نخورده اشکال ندارد نافله دومی که تمام شد ادامه نافله اول را انجام دهد، وسط نماز نافله اگر رکنی اضافه شود اشکال ندارد منتهی رکن برای خود آن نماز این برای نماز دیگر است و کارش آسان تر است و در خود نماز اضافه نکرده است و نماز دیگری را دارد می خواند. اصلا یک نکته دیگری و آن اینکه زیادی رکن که در فریضه مبطل است چطور است در فریضه قصد فریضه نمی خواهد شما می گویید سوره عزیمه در نماز انجام نشود برای اینکه موجب سجده است، کلا در نافله چه به قصد زیاده و چه به غیر قصد زیاده اگر رکنی اضافه شود قبلا خواندیم اشکال ندارد اینجا اصلا در نماز اضافه نشده است و یک نماز مستقل می خواند بنابراین یک نماز دیگری که می خواند وقتی متوجه شد آن را تکمیل کند بعد برگردد و نماز اصلی را که شروع کرده بود و یادش رفته بود او را تکمیل می کند. عرض کردم در واجبات نمونه داریم یک جا نمونه داریم در نماز نافله هم طبق این نظریه اینطور بگوییم اینجا نافله دوم را تکمیل کند و برگردد نافله اول را تکمیل کند. اینجا در حقیقت زیادی این مضر نیست منتهی آیا می توانیم بپذیریم؟ این تابع یک مسئله ای است و آن این است که گفتیم زیادی رکن در نافله اشکال ندارد آیا زیادی رکعت هم اشکال ندارد حالا فرض کنیم که این را حل کردیم که زیادی رکعت مضر است ولو در نماز فریضه ولو بدون قصد زیاد، قصد زیاده را که ندارد یک نماز مستقلی است در فریضه می گوییم مضر است، در نافله هم زیادی رکن مضر نیست اما زیادی رکعت دلیل نداریم بنابراین این دو نظریه است. یک نظریه این می شود که در وسط نافله یک نافله دیگری خوانده است یادش افتاد همین نافله دوم را تکمیل کند و برگردد به نافله اول و او را هم تکمیل کند و هردو هم درست است چرا؟ برای اینکه زیادی ارکان در بگوییم در وسط نافله اشکال ندارد این به جای یک رکن چند رکن شده است و بگوییم زیادی رکعت هم اشکال ندارد. یک نظریه دیگر هم هست که دلیل نداریم، زیادی رکن داریم اشکال ندارد نه رکعت، ولو بگوییم رکعت چندتا رکن است ولی به هرحال یک رکن را گفته اند نه چندین رکن، یک روایت داشتیم قبلا خواندیم که دارد لاتعادالصلاة من سجدة و تعاد من رکعة نماز از یک سجده اعاده نمی شود از یک رکعت اعاده می شود. آن رکعت را دو معنا شده است یک معنا این است که رکعت همان رکوع و یک معنا هم یعنی رکعت همان رکعت است و هردو معنا هم در روایات ما آمده است. دلیل روشنی نداریم که بگوییم در نافله رکعت هم اضافه شد اشکال ندارد، رکوع یعنی یک رکن که قبلا خواندیم اشکال ندارد اما چندین رکن در یک رکعت بخواهیم اضافه بکنیم این مشکل است و بنابراین لااقلش این است که از باب احتیاط واجب، نماز اعاده شود. یک مطلب دیگری هم فرع همین است، مرحوم سید در مسئله یازدهم از باب خلل یک مسئله راعنوان کردند، اگر شک کرد در نافله بین دو و سه که آیا رکعت دوم است یا رکعت سوم گفتیم مخیّر است بین اینکه بنابر اقل بگذارد یعنی دو رکعت یا بنابر اکثر بگذارد الا من یکون اکثروا مفسدا قبلا خواندیم، حالا بنارا بر اقل گذاشت و بعد معلوم شد که سه رکعت بوده اینجا ما نافله سه رکعتی که نداریم بنابراین می گوید باطل است سید هم می گوید بطل باطل است، بعد می گوید واستجب الاعاده مستحب است اعاده کند، اینکه مستحب است اعاده کند برای اینکه اصل نمازش هم مستحب بوده به این معنا بعد می گوید بل تجب باید اعاده کند اگر واجب بالعرض شده است مثلا نذر کرده بوده عهد و قسم بوده، این بالعرض می شود واجب که باید اعاده کند چون امر اول باقی است این هم واجب بالعرض شده بالاخره، واجب بالعرض را قبلا عرض کردیم دو نظر برایتان توضیح دادیم یک نظر مرحوم امام(ره)، یک نظر مرحوم خوئی(ره)، مرحوم آقای خوئی معتقد بود که این واجب می شود بالعرض مرحوم امام معتقد بود که نه این واجب بالعرض نمی شود آن چیزی که واجب است الوفاء بالنذر است نه این مورد. ما هم عرض کردیم تابع اینکه دلیل را این را حیثیت تقییدی بگیرید یا حیثیت تعلیلی این معنا را توضیح دادیم. علی ای حال اگر گفتیم که نافله با عهد و نذر و قسم واجب می شود اینجا وجوب اعاده پیدا می کند در این جهت حالا ما اگر اینجا شک کردیم بین دو و سه بنابر دو گذاشتیم بعد معلوم شد سه هست اینجا نماز باطل می شود یا بگوییم یک رکعت اضافه شده است و چرا باید باطل شود، این همان مسئله است، همان مسئله هست که گفتیم اصل مسئله بین تناسب این همان مسئله است اگر بنا را بر دو گذاشت بعد فهمید سه رکعت خوانده است بگوییم باطل نباشد نافله زیاده رکعت است مثل زیادی رکن در نافله اشکال ندارد این هم اشکال ندارد. این تابع همین است که زیادی رکعت را مضر بدانیم یا مضر ندانیم . در بعضی روایات قبلا خواندیم روایت اول از باب 19 خلل، اذا استیقن انّه زاد فی صلاته المکتوبه رکعة اگر یقین کرد که در نماز واجبش یک رکعت اضافه کرده است لم یعتد بها اعتنا نمی کند. بنابراین بگوییم در نماز مکتوبه یعنی پس در نماز نافله یک رکعت اضافه کند اشکال ندارد، در این روایت قید زده فی صلاة المکتوبه و گفته است باید نماز را از اول اعاده کند و یک رکعت مضر است یعنی پس در نافله یک رکعت مضر نیست. اما این اشکالش این است که همان بحثی که عرض کردم که معلوم نیست رکعت یعنی چه، رکعت یعنی یک رکعت به اصطلاح ما یا رکوع؟ رکعت مرّه رکوع نه به معنای اصطلاحی رکوع و سجود و تشهد و اینها از این نظر برای ما روشن نیست، در بعضی نسخ هم اصلا کلمه رکعت را ندارد، اذاستیقن انّه زاد فی صلاة المکتوبه لم یعتدّ بها علی ای حال اگر هم رکعت باشد در بعضی نسخ این معلوم نیست رکعت است یا رکوع، بنابراین خلاصه ثابت نیست که زیادی رکعت مضر نباشد. بنابراین باید اینطور شود اگر بنا را بر دو گذاشت بعد فهمید سه رکعت خوانده بوده نمی توانیم بگوییم این نافله درست است. بعد مسئله قبلی اش که اینها به هم مربوط است و آن اینکه وسط نافله یک نافله دیگری را شروع کرد بعد یادش افتاد که نافله اولی تکمیل نشده است، یک عقیده این بود که این نافله را تکمیل کند بعد برود نافله اولی را هم تکمیل کند ولی اگر گفتیم زیادی اشکال دارد زیادی رکن اشکال ندارد نه زیادی رکعت بنابراین این دو سه مسئله ای که عرض کردیم حکمش این می شود حداقل احتیاط این است که نماز اعاده شود. یک مطلب می شود آورد و آن اینکه بگوییم در نماز نافله بگوییم دلیلش اطلاق دارد، نماز نافله دو رکعت دو رکعتی است نوعا بعد یک رکعت اینجا اضافه شده است آیا دلیل نماز مقید شده به عدم زیادی رکعت یا خیر، اطلاق دلیل نافله بگوییم مقید نشده به عدم زیادی رکعت اگر مقید نشده است اطلاق دارد، نافله دو رکعت است اعم از اینکه زیاده کرده باشی یا زیاده نشده باشد پس اگر اینطور شد بگوییم الاصل عدم قدح زیاده ولو رکعة اینطور بگوییم هست اما این هم یک اشکالی پیدا می کند می شود به این اصل تمسک کرد، اما روایاتی که می گوید نماز کلا دو رکعت دو رکعتی است چه فریضه و چه غیر فریضه، در سفر معراج پیامبر بیان شده که نماز کلا رکعتان رکعتان است الا فی مستُثی مثل صلاة اعرابی مثل صلاة غدیر یا مثل صلاة پانزده رجب دارد که بعداز ظهر که چهار رکعت نماز بخواند چهار رکعت را هم خیلی ها معنا می کنند دو رکعت دو رکعت ولی آنجا احتمال دارد که چهار رکعت باشد، حالا حکمش چطور است تسبیحات اربعه بخواند رکعت سه و چهار یا حمد بخواند قاعدتا اینجا هم باید تخییر بگوییم. حالا علی ای حال ظاهر آن روایات معراج این است که نماز کلا دو رکعت دو رکعتی است پس نمی توانیم به این اصل تمسک کنیم اصل عدم تقیید به علاوه عدم قادحیات و این موارد. اما چیزی که هست روایات سفر معراج نوعا ضعف سند دارد در وسائل هم آمده در ابواب اعدادالفرائض همان اول بحث صلاة روایات متعددی داریم قبلا هم خواندیم، نوعا ضعف سند دارد من از باب احتیاط می گویم نوعا، خلاصه اینجا هم همان احتیاط این است نماز بر دو رکعت چیزی اضافه نشود اگر اشتباه هم کرد نماز اشکال دارد بنابراین مجموعه این مسائل تقریبا به هم مربوط بود، مسئله یازدهم قبلا آن متفرعات مسئله دهم که قضاء سجده و تشهد بود و زیادی رکعت با رکن فرق دارد در نتیجه یک مسئله هم روشن شد یک رکن زیاده شود اشکال ندارد نه دوتا رکن، دلیل هم آمد. مسئله دوازدهم اگر شک کرد که اصلا نافله ای را آورده یا نیاورده واجب که نیست که دوباره بیاور اما وجوب شرطی که یک اعمالی را دارد که می خواهد ببیند آن اعمال درست می شود یا نه حاجتی دارد که دو رکعت نماز باید قبلش خوانده شود که نمی داند آورده یا نیاورده است.
یکشنبه 20 تیر 1395
|