صلاة جلسه هشتادوهفت
بسمه تعالی
قبل از ادامه بحث آدرس دو روایت بود که خواستم عرض کردم یکی آن روایتی که به آن استناد شد کلّ سنّة انّما یأتی بها علی جهت الفرض پیدا کردیم در باب 9 از ابواب تکبیرة الاحرام روایت یازدهم در کتاب ها نوشته بود باب هفتم تشهد که چنین چیزی نبود. مطلب دوم اینکه عرض کردیم که روایات معراج دارد که نماز دو رکعتی بود و پیامبر اضافه کرد گفتم که روایت ضعف سند دارد بعضی از آقایان از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) هم می گویند که ضعف سند دارد ولی بعضی روایات هست که ظاهرا معتبر است یکی در باب 24 از ابواب اعدادالفرائض روایت دهم در چاپ ما جلد چهارم وسائل، روایت بعدی عن ابیه عن علی بن محزیار احتمالا روایت معتبر بود می گوید الصلاة کانت اثنتین اثنتین نماز دو رکعتی بود پیامبر اضافه کرد دو رکعت به این دو رکعت روایت معتبر است. یکی هم در همین باب 24 روایت ششم این را مبنای بعضی مثل آقای خوئی معتبر نیست اما ما قبول کردیم معتبر است روایت جزمی صدوق است، صدوق دارد و سئل صادق(ع) از امام پرسیده شد به طور جزم می گوید حضرت فرمود دو رکعتی بوده بعد در ولادت حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین اضافه شد یک رکعت به نماز مغرب دو رکعت هم به بعضی نمازهای دیگر شد چهار رکعتی این روایت هم به نظر ما معتبر است. مطلب بعدی مسئله دوازدهم سید اگر شک بکند که این نماز نافله را انجام داده یا انجام نداده طبق اصل، اصل عدم و انجام نداده مگر اینکه بعضی موارد که عرض می کنم. بعضی موارد مستحبات است که قضاء ندارد موقت بوده در یک زمان خاص فرض کنید که اگر گفتیم جعفر، جعفربن ابی طالب(ع) در روز جمعه صدر نهار مثلا موقعی که آفتاب بالا می آید همان موقع وقتش هست اگر گفتیم حالا این بعد بحث می شود. آن وقت گفتیم وقتش همان است و غیر از آن وقت ندارد، این موقت بوده و خرج الوقت وقت هم گذشت اینجا دیگر می تواند بگوید که آورده ام، استفاده از روایاتی که در فریضه داریم که اگر بعد از خروج وقت شک کرد که نماز واجب را انجام دادم یا انجام ندادم می گوید آوردم موقتی بوده که خرج وقتش، روایاتی که در این زمینه داریم اصلا بعضی ها ندارد که فرض که بخواهیم القاء خصوصیت کنیم اطلاق است در باب شصد از ابواب مواقیت صلاة آن جا روایاتی داریم که اگر وظیفه ای را انجام نداد و دخل حائلٌ، حائل یعنی چیزی که دیگر وقت این نماز تمام شد ندارد فرض، حائل که همان وقت معنا شده است اگر حائل جلو آمد یعنی وقت آن عمل گذشت حالا ندارد که فرض و واجب بنابراین چه مستحب و چه واجب باید بگوید که آوردم. فقط یک چیزی هست از نظر قاعده و آن اینکه بعضی روایات دارد که وقت هم که گذشت قضاء دارد در نوافل یومیه، مثلا نوافل برای ظهر و عصر است حالا شب یادش افتاد که قضاء نکرده انجام نداده انجام می دهد شک کند که انجام دادم یا انجام ندادم باید اثبات فوت شود. پس اگر انجام نداده ولو وقطش گذشت ولی انجام بدهد در نوافل یومیه اگر شک دارد که انجام دادم یا انجام ندادم باید اثبات فوت شود که اگر فوت شد باید انجام دهد، شک که اثبات فوت نمی کند. اصلا یک آیه کریمه هست در سوره فرقان آیه 62 دارد که و هو الذی جعل الیل والنهار خلفة لمن اراد ان یذّکر او شکورا خداوند روز و شب را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکر شود یا شکرانه کند، خلفة در روایات دارد منظور همین است یعنی در شب نافله را انجام نداده روز قضاء کند، روز نافله داشته انجام نداده شب قضاء کند یعنی ولو اینکه وقت گذشته ولی قضاء دارد. این اصل مسئله است ولی اگر شک کند که انجام دادم یا انجام ندادم باید اثبات فوت شود به صرف شک که اثبات فوت نمی شود. بنابراین نتیجه این شد که اگر شک می کند که انجام داده یا انجام نداده اصل عدم انجام است اما برای اثبات لزوم قضاء یا استحباب قضاء عنوان فوت می خواهد فوت امر ایجابی است اصل عدم امر سلبی است با اصل عدم اثبات فوت نمی شود ولی کلا بگوییم اینکه وقت گذشت قضاء ندارد خیر، دو صورت دارد بعضی نمازها وقت که گذشت دیگر قضا ندارد بعضی نمازها وقت که گذشت قضاء دارد مثل نافله یومیه که نافله شب ولو روز شد قضاء دارد نافله روز شب شد قضاء دارد. به تناسب این مسئله که خواندیم دو فرع بگویم که سید ندارد، یکی اینکه این که گفتیم برای وقت و زمان بود حالا اگر برای زمان نیست و برای مکان است، در سرداب سامرا یک اعمالی دارد رفت در سراب زیارت کرد آمد بیرون، نمی داند که آن اعمال را انجام دادم یا ندادم قاعدتا این هم مثل زمان است و فرقی نمی کند دلیلش چیست؟ یک الغاء خصوصیت منظور محل عمل گاهی زمان است و گاهی مکان، حالا این شک دارد که این عمل را انجام داد یا نداد و آمده بیرون اصل عدم اتیان است اما می تواند بنا را بر این بگذارد که آورده ام از ظاهر حال، چنانچه که آنجا می گفت از ادله ای که بعدالوقت می توانی بیاوری اینجا هم بعد از مکان است بعدالشک است و ظاهر این است که از آنجا که رفته بیرون انجام داده باشد به عبارت دیگر مبنای مسئله این است که قبلا هم عرض کردیم قاعده تجاوز آیا اختصاص دارد به مرتب شرعی یا مرتب عادی می گیرد، کسی که رفته به آن سرداب می خواسته این کار را انجام دهد و برای این کار رفته بوده حالا آمده بیرون و شک می کند که انجام دادم یا خیر البته اصل عدم اتیان است ولی ظاهر حال که مبنایش همان قاعده تجاوز است این است که انجام داده است. اگر نه زمان است و نه مکان ولی محل شرعی است در نافله، یعنی مثلا برای قضاء حوائج یا چیزهای دیگری بنا بوده که چند روز زیارت عاشورا بخواند بعدش هم دعاء علقمه مثلا، حالا درحال خواندن دعای علقمه است و نمی داند زیارت عاشورا را خوانده است یا خیر این ولو ترتب شرعی الزامی ندارد ولی ترتب شرعی استحبابی محل دعای علقمه بعد از زیارت عاشورا است این قاعده اش این است که جائز است ملاک قاعده تجاوز است و ظاهر حال است و باید بگوید خواندم البته قاعده است و می تواند بازهم بخواند اشکال ندارد ولی از نظر قاعده محکوم این است که انجام داده است. مرحوم سید مسئله سیزدهم عنوان کرده است راجع به ظن در رکعات نافله: ایشان عقیده اش این است که ظن در رکعات نافله حجیت ندارد، دلیل ما در اعتبار ظن در فرائض است در نوافل چنین دلیلی نداریم بنابراین وقتی ظنی به اینکه انجام داده است پیدا کرد حجیت ندارد اگر در محل است باید بیاورد و اگر خارج محل است که همان بحث است، نظر مرحوم سید این است. ولی می شود گفت که ظن در نوافل هم مثل فرائض است، ظن به عبارت دیگر در عرف یک اماره است و اختصاص ندارد به فرائض چه در نوافل و چه در فرائض ظن یک اماره است، روایاتی که راجع به شکوک است همه اش تعبیرش این است که اگر شک داری چنین کن یعنی ظن را خارج می گیرد به ظن گفته نمی شود سهو، مثلا یکی از این روایات روایت عمار است باب هشتم از ابواب خلل روایت سوم سئلته اباعبدالله(ع) عن شیءٍ من السهو فی الصلاة مسئله ای راجع به سهو پرسیدند، ظن را نمی گویند سهو، سهو یا نسیان است یا شک، قال علی اعلمک شیءً اذا فعلته ثمّ ذکرت انّک اتممت او نقصت لم یکن علیک شیء می خواهی یک قانونی دستت بدهم که اگر انجام دادی این قانون را بعدا یادت افتاد که تمام بوده یا ناقص بوده اشکالی نباشد، قلت بلی، حضرت فرمود اذا سهوت فابنی علی الاکثر فاذا فرغت و سلّمت فقم فسلّما ظننت انّک نقصت بنابر اکثر بگذار بعد از نماز آن که احتمال می دهی کم باشد آن را بیاور، دیگر بعدا تمام شود یا ناقص شود دیگر مشکلی نداری اینجا سهو است و به ظن اینطور گفته نمی شود. نمی گوییم که ظن ملحق به شک کنند شک یعنی تردد و ظن به این معنا نیست پس ملحق به یقین می کنند. یعنی این هم اماره است، به نظر می رسد بین فرائض و نوافل در این جهت فرقی نیست، ظن در نظر عرف مبنای عمل قرار می گیرد مخصوصا یک مطلبی را عرض کنم و آن اینکه ظن درجاتی دارد یک درجاتش درجات قوی است که نزدیک اطمینان است، اطمینان را در عرف عقلا همان علم عادی می دانند ادله ای که ما داریم درباب علم اطمینان را هم عرف علم حساب می کند حالا چیزی که غریب به اطمینان است، ظن قوی اینجا را مسلما عرف مبنای عمل قرار می دهد آن وقت نمی توانیم بگوییم فرق است بین ظن قوی و ظن ضعیف، ظن ظن است بالاخره اینها قاعدتا معتبر است خلافا به نظر مرحوم سید در محشین هم ظاهرا خیلی ها هم نظرشان همین است که عرض می کنم که ظن اماره است و حکم شک را ندارد. در ادله شکوک عرض کردم بعضی جاها سهو دارد بعضی جاها وهم دارد در آن روایت صفوان که بارها خواندیم باب 15 از ابواب خلل روایت اول تعبیر اینطور دارد ان کنت لاتدری کم صلّیت اگر نمی دانی که چند رکعت خواندی ولم یقع وهمک الاشیء وهم یعنی چه؟ ظن است، وهم و تصور وخیالت یعنی همان ظن است بر یکی از طرف واقع نشد آنجا اعاده است در شکوک باطله ولی میزان لم یقع وهمک است اما اگر ظنی یعنی وهم به یک طرف افتاد طبق آن باید عمل شود. به خوبی از این روایت استفاده می شود که ظن و وهم اماره هستند و از شک و احکام شک خارج است. یک مطلب دیگری مرحوم سید در مسئله 14 عنوان کرده است مربوط به نمازهای نافله ای که کیفیت خاصه دارد مثلا مثل نماز جعفر باید بعد از قرائت در هر رکعتی پانزده تسبیحات، در رکوع و بعد از رکوع و در سجده و بین سجدتین بعد از سجدتین اینها همه هرکدام ده تا، حالا از محلش گذشت نمی داند آن محل قبلی را تسبیحات را فی المثل انجام داده یا انجام نداده است اگر چنانچه قاعده تجاوز را در اینجا ها هم جاری بدانیم وقتی شک دارد باید بگوید انجام دادم از محل گذشت اگر در محل است که می گوید انجام ندادم و دوباره می آورد قاعده کلی اصل عدم اتیان است ولی اگر قاعده تجاوز را در اینجاها جاری بدانیم که ما عرض کردیم جاری است اینجا اگر در محل هست باید انجام دهد وقتی شک دارد اگر از محل گذشت دیگر لازم نیست انجام دهد با اینکه همه جا اصل عدم جاری است ولی قاعده تجاوز این تفسیر را دارد. بنابراین اگر در محل است که تدارک می کند اگر گذشته است که نمی تواند تدارک کند، اینجا گذشته است. حالا آن وقت اگر انجام نداده باشد این نماز باطل است؟ نماز جعفر را نیت کرده است تسبیحات را نمی داند انجام داده یا انجام نداده است، از محل گذشته اعتنا نکرد بعد فهمید که انجام نداده است یا در نماز هم یقین کرد که انجام نداده است منتهی جای تدارک گذشته است، اینجا اصل نماز را که نمی توانیم بگوییم باطل است. اینجا چطور می شود این نیتش نماز جعفر بوده نه مطلق صلاة بگوییم اصل نماز باطل است؟ مرحوم سید دارد که نماز صحیح است و آن نماز با کیفیت خاص نشده است. این تابع این است که بگوییم تعدد مطلوب است یا وحدت مطلوب، اگر تعدد مطلوب است آن کیفیت نشده اما اصل نماز شد اگر وحدت مطلوب است که یک مقیدند وقتی نشد که نماز هم نمی شود، یک مطلبی و آن اینکه و لو وحدت مطلوب هم باشد در نظر این مقید بوده وحدت مطلوب است ولی طبیعیت که در ظمن خاص بالاخره هست، از اولی که نیت کرده نماز جعفر و لو وحدت مطلوب اما اصل صلاة در صلاة جعفر نیست؟ یقینا هست، بله اگر امتثال مقید باشد تقیید امتثال این را بارها عرض کردیم، تقیید یعنی اینکه بگوید من صلاة جعفر را می خواهم والا اصلا صلاة نمی خواهم قاعدتا امتثال حساب نمی شود. حالا به تناسب نماز جعفر این بحث را داشته باشیم که در نماز جعفر اگر محل گذشت و تسبیحات مرحله قبلی را نگفته بود اینجا چطور است؟ بعضی روایات دارد که در مرحله بعدی که می آید آنها را بگوید در همان نماز یعنی بعد از قرائت مثلا پانزده تا تسبیحات بگوید یادش رفت در رکوع یادش افتاد در همان رکوع بگوید. علاوه بر ده تای خود رکوع پانزده تای قرائت را هم بگوید بعضی روایات اینطور دارند. در باب 9 از ابواب صلاة جعفر روایت اول طبرسی در احتجاج به طور مرسل قال ممّا ورد من صاحب الزمان الی محمدبن عبدالله بن جعفر حمیری، این نامه را که امام زمان برای حمیری فرستاده این خودش داده به طبرسی، از کجا به دست طبرسی رسیده، طبرسی از کجا مطمئن شده که این نامه خط امام زمان است، نمی دانیم. در آخر احتجاج توقیحاتی از امام زمان است که همه اش هم مرسل است. طبرسی مورد وثوق علما هست اما از کجا این را پیدا کرده است سندش را بر ما نگفته است. حنگری از امام زمان راجع به نماز جعفر طیّار پرسید، سوالش هم این بود اذا سهی فی التسبیح فی قیام او قعود او رکوع او سجود و ذکره فی حالة اُخری قد سار فیها من هذه الصلاة هل یؤیید ما فاتهم من ذلک التسبیح فی الحالة التی ذکرها ام یتجاوز فی صلاته، در نماز جعفر در تسبیح سهو می کند در قیام رکوع و سجود انجام نمی دهد درحالت بعدی یادش می افتد، حالا آنها را بگوید یا نماز را ادامه دهد، جواب امام این است اذا سهی فی حالة من ذلک ثم ذکر فی حالة اخری قضی ما افاته فی الحالة التی ذکر وقتی در یک حالی از نماز جعفر سهو کرد و بعدی یادش افتاد آن قبلی را اینجا قضاء کند نه بعد از نماز در خود نماز در مرحله بعدی قضاء کند این را طبرسی دارد در احتجاج، شیخ هم دارد هیچ کدام هم سند درستی به ما نشان ندادند. بعد از نماز را در باب هشتم اینطور دارد که اساسا نماز جعفر اگر چنانچه عجله داری لازم نیست تسبیحات را در نماز بخوانی، دو تا دو رکعتی مثل نماز صبح منتهی باز سوره های مخصوص دارد بعد تسبیحات را بعدا مثلا در راه رفتن می خوانید ما هم در توضیح مسائل داریم این مطلب را، این در عجله داشتن است حالا منتهی بگوییم الغاء خصوصیت می شود، عجله داشت یعنی عمد سهو که به طریق اولی پس اگر سهو کرد بعد از نماز است، عبارت روایت این است: 1/8 ابواب صلاة جعفر جلد هفتم کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه تا اینجا مشکلی ندارد عن محسن بن احمد توثیقی ندارد نسبتا هم دیدم کثیرالروایة است ولی هیچ توثیقی درباره ایشان وارد نشده است بنابراین از این نظر اعتباری ندارد، سمعت اباعبدالله(ع) یقول من کان مستعجلاً یصلی صلاة جعفر مجردتا کسی که عجله دارد نماز جعفر را مجرد یعنی بدون تسبیحات بخواند بعدا تسبیحات را قضاء کند و هو ذاهب فی حوائجه دنبال کارش که می رود در همان راه تسبیحات را بخواند. روایت دوم صدوق باسناد عن ابی بصیر به نظر ما سند خوب است و علی در این سند علی بن حمزه بطائنی است بعضی آقایان او را قبول ندارند بارها عرض کردیم روایاتی که از بطائنی نقل می شود درحال استقامتش هست و به نظر ما معتبر است، عن ابی بصیر عن صادق(ع) اذا کنت مستعجلا اگر عجله داری فصلّ صلاة جعفر مجردتا یعنی بدون تسبیح ثمّ المقض التسبیح بعد از نماز تسبیحات را انجام بده بنابراین اگر عجله داری یعنی عمدا بعدا انجام بده در سهوش که به طریق اولی بعدا انجام بده. بنابراین این هم راجع به نماز جعفر بود که گفتیم روشن شود. اگر کسی شبهه کند که این روایت برای عجله است و نسیان را نمی گیرد مسئله دیگری است به رجاع انجام دهد وگرنه به نظر ما روایت الغاء خصوصیت می شود.
یکشنبه 20 تیر 1395
|