صلاة جلسه هشتاد و نه
بسمه تعالی
صحبت این بود که از قرائن به عنوان مؤیّدات بفهمیم که آن دو روایات نبوی که عمل به ظن را می گوید هم جبر می کند آنها را و هم منهای آن دو روایت از قرائن متعددی بفهمیم که ظن معتبر است در افعال هم علاوه بر رکعات، یکی از این قرائن شاید این باشد که شک در افعال نماز جزء چیزهای خیلی رائج است، کثیرالابتلاء است مردم به این ابتلاء هستند و معمولا در این گونه امور بنای شارع در تسهیل است، بنابر تسهیل است در چنین مواردی، سخت نمی گیرد، این اختصاص به بعضی مسائل هم ندارد در همه مسائل فرض کنید در حدود وقتی یک جنایتی ثابت شود جزائش سخت است ولی شارع یک کاری می کند که ثابت نشود این همان تسهیل است. خود شخص وقتی می خواهد اقرار کند به جنایت خودش پیامبر به او می فرماید که برو فکر کن شاید الان فکرت به جا نیست مثلا یا شاید الان مخمور هستی خلاصه طرف را بر می گرداند که اقرار نکند، پس همه جا هست. بالاترین مسئله ای که عمود دین هست نماز است همین نماز را بنابر تسهیل است. یقین نداریم که انجام وظیفه کردی یا نه به قاعده تجاوز عمل کن، یکی هم همین به ظن عمل کن، آن طور که راحت هستی نماز بخوان، در تمام احکام وقتی بنا شد که کل شریعت سمهمه سهله باشد خوب یکی از آن همین مسئله ظن در افعال نماز است، کثیرالابتلاء است، مردم مبتلاء هستند، سخت بگیرند این مشکل پیش می آید در مسائلی که مردم نوعا مبتلا هستند نه گروه خاصی عموم مردم وقتی یک مصیبت دارند باید آسان گرفت وگرنه اینها از زیر بار دین در می روند عامه مردم این تحمل را ندارند در اصل این هم یکی از مؤیدات است. دیگر از مؤیدات آن روایتی است که قبلا خواندیم در باب هفتم از ابواب خلل روایت دوم اینطور دارد اسحاق بن عمار قال اباعبدالله(ع) اذا ذهب فهمک الی التمام ابدا فی کلّ صلاة فاسجد سجدتین بغیر رکوع افهمت به اسحاق بن عمار می گوید قلت نعم، این تمام یعنی چه یعنی حتما رکعت یا تمام مقابل نقص است؟ ظاهر تمام مقابل نقص است چه اشکالی دارد از خود این اطلاق بگیریم اگر ظنی پیدا کردی به تمامیت یعنی به اینکه چیزی کم نکردی پس ظن معتبر است، تمامیت ندارد در رکعات و لو در افعال در همه چیز، اذا ذهب وهمک به تمامیت یا نقصان این در هر نمازی باشد فرقی نمی کند فقط دو سجده سهو، حالا اشکال سندی در تیالسی در سند ویکی هم اینکه آیا در آنجایی که ظن معتبر است و می گوید این فعل را ناقص نکردی و انجام دادی الی التمام که روایت گفته است آنجا واقعا سجده سهو دارد که این روایت می گوید سجده سهو؟ حالا این بنابر اینکه فی کل تمام و نقصان سجده سهو باشد که بعضی گفته اند و مرحوم سید هم نظرش براین بود اینجا هم چون احتمال نقصان است ظنش به تمامیت است یقین که تمامیت نیست لذا گفتند سجده سهو، علی ای حال کلمه تمام ندارد در روایت یعنی رکعت بنابراین لااقل می شود به عنوان تایید این روایت را هم استفاده کرد. در نماز در قبله مسلما ظن معتبر است، در آنجایی که یقین نداریم قبله کدام طرف است همه فتوا می دهند تحری کنید به آن طرفی که ظن شما اقواست که این قبله است به همین طرف نماز بخوانید و کافی است. در وقت اینها مؤیدات مسئله هست بر سر هم، در وقت که آیا وقت نماز شده یا نشده روایات هم داریم اینجا به ظنون خاص یا مطلق الظن عمل می شود، به قول مؤذن همین که مؤذن شروع کرد به اذان لازم هم نیست که صبر کنیم اذانش تمام شود الله اکبر اذان را شروع کرد یعنی وقت شده است و قول مؤذن هم معتبر است. اگر چند نفر هم درحال اذان گفتن هستند و دیر و زود می گویند اما اولی اثبات می شود بعدی خوب تأخیر انداخته است، اینها همه جزء ظنون است، به آواز خروس که در اوقات صلوات می خواند، در روایات دارد به اینها اعتنا کنید. اینها مؤیدات این قضیه هستند. در ابواب 14 و 59 از ابواب مواقیت روایتی که ظن به وقت را اعتبار داده بنابراین می شود از مجموع اینها استفاده کرد که در افعال هم مثل رکعات بگوییم ظن معتبر است. بعضی ها تصورشان این است که دو سه دلیل بیشتر درباره اعتبار ظن در افعال نداریم که همه اش هم اشکال دارد از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) تقریرات نویسی درس آقای خوئی از راحت ترین درس هاست برای اینکه ایشان بسیار منظم و در عین حال مسلسل وار و با تأنی که بنویسند نوار ایشان را کسی گوش می کند مثل اینکه در خود درس بوده و کتابها هم عین نوار نوشته شده است به خلاف مرحوم آقای شاهرودی ایشان به حدی به هم ریخته بود درسش که اگر کسی می خواست بنویسد مصیبتی بود و نمی توانست جمع و جور کند. نظر مرحوم آقای خوئی همین است ایشان می گویند سه دلیل می شود آورد و گفته اند برای اعتبار ظن در افعال یک شهرت ، ایشان جواب می دهد که قبول نداریم در بین قدما، متأخرین که خیلی ها گفته اند معتبر نیست چون محشین عروه هم می گویند معتبر نیست، می گوید بنابراین شهرت ثابت نیست، به تعبیر ایشان در طبقه وسطی شهرت هست نه قدما و نه متأخرین، اینها اینطور گفته اند، به علاوه که اصحاب فرض کنیم که نظر مشهور اصحاب هم براین باشد که معتبر است خود شهرت به ما هو که دلیل نیست لابد می خواهید بگویید که این جبر سندی و دلالی آن نبویین را کند، و معلوم نیست که اصحاب به این دو روایت استناد کرده باشند ممکن است یک چیز دیگری استناد کرده اند که ما هم آن را قبول نداریم پس این شهرت اولا ثابت نیست ثانیا دلیل نیست. ما شهرت را به ما هو هو دلیل نمی دانیم ولی مؤید مسئله هست در هر مکتبی اگر چنانچه شاگردهای یک استادی همه آمدند گفتند یا بیشترشان گفتند که ما بودیم که فلانی درس که می گفت این را می گفت عقلائی است که انسان می پذیرد نظر استاد این بوده است، حالا شهرت اصحاب اگرچنانچه بر این بود که ظن در افعال هم معتبر است این گواه بر این است که نظر اساتید اینها، اساتید اساتید و هکذا تا اصحاب ائمه بر این بوده قبلنا یک باری صحبت کردیم به نظر ما شهرت متأخرین هم تأیید است یا دلیل است بر اینکه یک وقت است قبلی ها رد کردند این شهرت اعتبار ندارد ولی اگر طبقه اخیره مشهور همه گفته اند فلان مسئله اینطور هست از قبلی های اینها ما چیز مخالفی جایی ندیدیم سکوت است پس معنایش این است که اینها نظرشان طبق نظر قبلی ها است و قبلی ها هم با قبلی و هکذا تا برسد، بعید نیست حتی شهرت بین متأخرین هم می تواند شاهد بر مسئله باشد به نظر من اگر قبلی ها ساکت باشند نه آنجا که قدما رد کرده باشند، خلاصه این شهرت را نمی شود رد کرد فرض کنید که خودش دلیل نباشد ولی اگر هیچ چیز دیگری نباشد نمی گوییم این دلیل مسئله است ولی بالاخره مؤید این مسئله هست، می گویند که اگر بگویید که محقق حلی گفته است لاخلاف ایشان می گویند اگر به اجماع برگردد اجماع تعبدی فهو و الا به صرف اینکه ایشان گفته است لاخلاف این ثابت نیست. عرض کردیم که شهرت اولا عقلائی است که معتبر است فرض کنید که در نظریه نسبیت انیشتین اختلاف نظر هست که چه می خواهد بگوید اگر شاگردهایش بگوید که ما بودیم و منظورش این بود حالا بنده یک برداشتی از یک عبارت آن کتابچه سی صفحه ای ایشان کرده باشم این که رد نمی کند نظر شاگردهایی که بودند و نقد کردند، شهرت اینگونه است، شهرت بین اصحاب حالا به هرحال ایشان می گوید دلیل اول هیچ. دلیل دوم ایشان می گوید دلیل دوم آقایان نبویّین است آن هم ضعف سند دارد اصحاب هم معلوم نیست به او تمسک کرده باشند، نبویّین بله چون استناد اصحاب به این معلوم نیست ولی اگر چیز دیگری نداشتیم جز نبویین عقلائیت چیست، شما می گویید ثابت نیست که اصحاب به نبویین تمسک کرده باشند ولی اگر غیر نبویین هیچ چیز دیگری نباشد اصحاب هم فتوا طبق این دادند آیا عقلائیت قضیه این نیست که پس دلیل اصحاب همین ها بوده؟ چیز دیگری پیدا نمی کنیم روی فرض، فرض می کنیم که چیز دیگری نداریم جز نبویین اصحاب هم فتوا دادند اینکه بگوییم شاید دلیلشان غیر نبویین بوده و هیچ چیز دیگر هم پیدا نمی کنیم، این فقط وسوسه است هرکسی نگاه کند می گوید دلیل همین بوده. بعد می فرمایند که دلیل سوم مهم است، دلیل سوم دلیل فحوی و اولویت، اولویت از رکعت که اگر ظن در رکعات معتبر است ظن در افعال باید به طریق اولی معتبر باشد چرا؟ برای اینکه اصحاب گفتند نقل اقوالی که کردیم جلسه قبل که رکن، فعل یک عمل است ولی رکعت مجموعه چندین عمل است در مجموعه چندین عمل می گوید ظن معتبر است آن وقت در یک عمل بگوییم که معتبر نباشد، این را نمی شود قبول کرد. ایشان می گوید این هم اشکال دارد، ایشان می گویند برای اینکه شارع در رکعت اجازه مضی و عبور نمی دهد باید یک طوری حل کند، مردم گیر می کند رکعت دوم است یا سوم، اول است یا دوم همین طور نمی شود رد شد باید حلش کند وقتی دلیلی نداریم اگر در شک ماند طبق قانون شک که بتواند عبور کند اگر رجحانی پیدا کرد ظن است و طبق ظنت عمل کن، برای اینکه شارع می بیند مردم در رکعات زیاد شک می کنند و شک در رکعات هم شارع اجازه عبور نمی دهد که برو جلو باید حلش کنید و جلو بروید. اما می گوید که در افعال اینطور نیست که اجازه عبور ندهند در افعال می تواند به همان حالت شک هم ادامه دهد بالاخره معلوم می شود و چه اینطرف باشد و چه آنطرف باید انجام دهد در افعال مثلا نمی داند که سجده انجام داده یا انجام نداده حالا شارع اینجا اجازه عبور می دهد ایشان می گویند در افعال اجازه عبور می دهد یعنی بنابراین سجده بکن یا نکن؟ اگر شک داری قاعده تجاوز اگر ظن داری شارع گفته به ظنت عمل کن در رکعات برای اینکه رد شوی و عبور کنی، در افعال مضی جایز است مثلا شک دارد در تشهد، تشهد می خواند و می رود جلو تا حل شود و رکعت را نمی توان گفت برو جلو این نظر ایشان است. اولا مرحوم آقای خوئی می فرمایند که یک استحسان است اگر هم رکعت به اولویت بگوییم فعل مثل رکعت است می گویند این استحسان و تازه فرق هم دارد به خاطر همین فرقی که عرض کردم در شک در رکعات مضی ممنوع است الا به قانون شک یا عمل به رجحان تعبیر ایشان همین است. می گویند به خلاف الافعال لجوازالمضی فیها علی الشک در افعال می شود به همین شک عبور کنیم، لوجود احتمال زیادة والنقص فیهما برای اینکه در افعال احتمال زیاده و نقص دارد چه تدارک بکنید چه نکنید، اگر تدارک بکنید احتمال زیاده است اگر تدارک نکنید احتمال نقص است در عین حال شارع ملزم نکرده مردم را که تحصیل مؤمن بکنند بدون مؤمن می تواند جلو برود به این جهت شارع لازم کرده اعتبار ظن را برای اینکه یک چیز دستشان باشد که عبور کنند این کل عبارت ایشان است. اولا به چه دلیل می گویید در رکعت جواز عبور ندادند در افعال جواز عبور دادند، در رکعت اگر چنانچه کسی الان شک دارد ولی یک قدری جلو برود احتمال می دهد که حقیقت را یادش بیاید قبول نداریم که جایز نباشد. خود مرحوم آقای خوئی فتوایش این است که در شکوک باطله نباید مضی کند در جاهای دیگر ایشان دارد در شکوک باطله مضی جایز نیست مثلا شک بین یک و دو دارد بگوید می خوانیم می رویم جلو بلکه یادمان بیاید می گوید آن جا جایز نیست اما در شکوک صحیحه مثلا شک دارد بین دو و سه یا سه و چهار اینجا می گوید مضی جایز است می رود جلو بلکه جلوتر یادش بیاید. ما در شکوک باطله هم قبول نداریم و آنجا هم مضی جایز است الان شک یک و دو دارد ولی احتمال می دهد که یک سجده را که انجام داد یادش بیاید الان بین سجدتین است یا قبل از سجدتین است نمی داند رکعت اول است یا دوم می گوید این سجده ها را انجام دهم احتمالا یادم بیاید اشکال ندارد حالا تصادفا یادش آمد قصد قربت می دهد نمازش هم یک نماز است و به نظر من اشکال ندارد بعضی آقایان دیگر هم هستند نظرشان همین است یعنی مضی در آنجا ها هم اشکال ندارد. حالا خود ایشان در شکوک صحیحه قبول دارند پس اینکه می گویید در رکعت یک و دو مضی جایز نیست الا مؤمّن باشد این اشکال دارد. در افعال می گویید شارع اجازه عبور داده و مضی را جایز دانسته دلیلتان چیست؟ ایشان می گوید چون جواز عبور داده است و مؤمّن داده برای مؤمّن ظن را معتبر کرده است، اگر داده قبلا یعنی بدون اعتبار ظن پس ظن معتبر نیست جواز عبور از یک راه دیگر داده است اگر نداده است می گویید باید بدهد پس ظن باید معتبر باشد این دور نیست، ما می خواهیم ظن را از همین دلیل دربیاوریم که هست یا نیست، من نفهمیدم فرمایش ایشان مرحوم سید می گوید ما نفهمیدیم ظن در افعال معتبر هست یا نه تا آخر می گوید احتیاط ولی ایشان می گویند معتبر نیست. در فقه میزان وثوق است نه یقین، یقین بر هیچ کسی پیدا نمی شود، این همه مؤیداتی که گفتیم برای هر عاقلی وثوق می آورد. مرحوم آقای بروجردی(ره) یک بیان دیگری داشتند، در کتاب ها ندیدم ولی در درس نظرشان بر این بود و آن اینکه رکعت که اجازه عمل به ظن در رکعت را شارع داده است خود رکعت یعنی چه؟ یعنی مجموعه افعال بنابراین اگر اجازه داده که به ظن در رکعت عمل کنیم یعنی اجازه داده که ظن در افعال عمل کنیم ایشان می گویند که اصلا ظن در رکعات که معتبر است یعنی ظن در افعال معتبر است، فرمایش ایشان هم به نظر یک قدر مشکل دارد، کل غیر جزء است ولو کل مجموعه اجزاء است ولی عنوان کل غیر عنوان اجزاء است، یک وقتی اجزاء ردیف شده و منظم را درنظر می گیریم کل است یک وقتی کل جزء را در نظر می گیرید اجزاء بما هو اجزاء محصل کل هستند نه عین کل، به هرحال از نظر عرفی هم اعتبار مجموعه غیر از اعتبار اجزاء است اگر در رکعت به ما هو هو الرکعة ما ظن را معتبر کردیم دلیل نیست در افعال هم معتبر بدانیم پس آن دلیل هیچ ولی آن همه مؤیدات که بنده عرض کردم به نظر می آید که قاعدتا باید قبول کنیم و عمل به ظن در افعال هم مثل رکعات است و جایز است. یک نکته را عرض کنم که در مؤیدات قبلی شاید نگفتیم و آن اینکه زیاد پیش می آید و شارع اگر معتبر نمی دانست باید می گفت چون مردم در اعمالشان به ظنون عمل می کنند. در کارهای دیگرشان چه دینی و چه غیر دینی می گوید به نظر اینگونه است عمل می کند و جلو می رود، در همه کارهایشان همین گونه است اگر شارع در این خصوص می گوید به ظن عمل نکنید باید این را بگوید، در جاهایی که روش عقلائی بر عمل بر یک چیزی است شارع اگر نظرش این نباشد حتما باید هم تصریح کند و هم مکرر کند تا جلو آن گرفته شود و الا با سکوت که جلو کار خلاف گرفته نمی شود و یک روایت هم نداریم یک دلیل نداریم که ظن در افعال معتبر نیست دلیل براینکه شارع این را معتبر می داند و جلو روش عقلائی را نمی گیرد. این خلاصه بحث که بحث مشکلی هست که عقاید عقلاء هم مختلف است. یک مطلبی عرض کنم که ما گفتیم بین ظن و قاعده تجاوز یک قدری تحافت است، بعضی آقایان گفتند که قاعده تجاوز برای شک است و این ربطی به آن ندارد، منظور این بود در قاعده تجاوز بعضی روایات هست که می گوید باید شخص یقین پیدا کند، در ابواب مختلف این روایات، در باب دوم از ابواب تکبیرة الاحرام روایت دوم فی الذی یذکر انّه لم یکبّر فی اول صلاة یک کسی یادش می آیا که در اول نماز تکبیرة الاحرام نگفته است قال اذ استیقن انّه لم یکبر فلیعد اگر یقین کند که تکبیرة الاحرام نگفته است اعاده کند ولکن کیف یستیقن این روایت به خوبی نشان می دهد که وقتی یقین هم نداری باید تحصیل یقین کنی از این قبیل روایات آقایان می خواهند استفاده کنند که در قاعده تجاوز صرف شک میزان نیست که ظن را مورد کلام قرار نداده باشد باید به یک طرف یقین کنید و الا نمی شود به صرف شک عمل کرد. در باب 10 از ابواب رکوع روایت سوم اذا ایقین الرجل انّه ترک رکعة من الصلاة و سجد سجدتین و ترک الرکوع استأنف الصلاة اگر یقین کرد رکوع نیاورده است سجده کرده ولی رکوع را نیاورده است باید برگردد، میزان را یقین گرفته است قاعده تجاوز فقط طبق این قبیل روایات موضوعش شک تساوی طرفین نیست بنابراین طبق این ها میزان بگوید یقین است مگر ظن را معتبر کنیم، اگر ظن را معتبر نکنیم طبق اینها می خواهد بگوید ظن معتبر نیست. روایت سوم از ابواب سجود روایت 3/15 ان رجل شک فلم یدر سجدة سجداً سجدتین نمی داند یک سجده کرده است یا دو سجده قال یسجد یک سجده دیگر انجام دهد لیستیقن انّهما سجدتان تا یقین کند دو سجده انجام داده است، ظاهر این روایات که معتبر هست بعضی هایش این است که ظن به خودی خود معتبر نیست بنابراین این است که گفتیم با قاعده تجاوز تهافتی پیدا می کند. علی ای حال ما مؤیدات زیادی که ذکر کردیم بر سرهم وثوق داریم که شارع ظن در افعال را مثل ظن در رکعات معتبر می داند خلافا مرحوم آقای خوئی خلافا مرحوم سید امام و خلافا خیلی های دیگر و وفاقا صاحب جواهر، مرحوم آقای بروجردی در درس و بعضی از فقهای متأخرین حواشی عروه و همین طور بزرگان قبل، عرض کردم صاحب جواهر حدود بیست کتاب را نام می برد اینها که عقیده خودشان این بوده عقیده اساتیدشان هم این بوده که رد نکردند، بنابراین مؤیدات زیادی که ما آوردیم به نظر می آید که ظن در مثل ظن در رکعات معتبر باشد. مسئله 17: اگر شک کرد بین سه و چهار قبل از سجدتین یا بین السجدتین یا در سجده دوم سید دارد یجوز له تأخیرالتروّی الا وقت العمل بالشک می تواند حالا فکر نکند ادامه دهد بعد از رفع رأس از سجده دوم آنجا تصمیم بگیرد. سید دارد پس مضی جایز است.
یکشنبه 20 تیر 1395
|