صلاة جلسه نود و یک
بسمه تعالی
صحبت این بود که اگر شک کرد که این نمازی که الان در آن هست نیت ظهر داشته یا نیت عصر دو حالت دارد، اگر قبلا نماز ظهر را خوانده است گفته اند که این نماز باطل است اگر نماز ظهر را قبلا نخوانده است از همین حالا نیت ظهر کند، اگر از اول نیت ظهر داشته که فبها اگر نیت عصر داشته چون فهمید که ظهر را نخوانده است عدول می کند به ظهر. اگر نماز ظهر خوانده است گفته اند که این نماز که دستش هست باطل است، برای اینکه اگر نیت ظهر داشته از اول ظهر را قبلا خوانده است و این بی خود است اگر نیت عصر هم داشته که ثابت نیست و نماز بدون نیت هم قبول نیست. این خلاصه فرمایشی است که هم مرحوم سید دارد و هم خیلی هم نظرشان همین است. حالا استناد شده به دو مطلب و آن اینکه بگوییم از طریق قاعده تجاوز و یا از طریق ظاهر حال بگوییم این که نماز ظهر را خوانده است پس نیت عصر داشته است و نمازش را درست کنیم، یکی تمسک به ظاهر حال و یکی هم تمسک به قاعده تجاوز. قبول داریم موارد متعددی در فقه به ظاهر حال تمسک شده که عرض کردم در اقتدا به امام جماعت که نمی دانیم عادل است یا خیر حالا ظاهر را هرطور معنا کنیم، زکات را باید به فقیر داد تشخیص فقر فقیر به ظاهر است اطلاع از باطن که نداریم. پس مواردی داریم در فقه که به ظواهر حال تمسک شده است. اما مواردی هم داریم که ظاهر حال را معتبر ندانسته اند مثلا فرض بفرمایید اگر کسی عادت دارد همیشه نمازش را اول وقت می خواند حالا امروز نمی داند نماز را خوانده است یا نخوانده است می توانیم بگوییم که تمسک کنیم به ظاهر حال و بگوییم نمازش را خوانده است. استصحاب می گوید نخواندی، ظاهر حال مخصوصا اگر ظاهر را اماره بدانیم می گوید خواندی چون همیشه اول وقت می خوانده است ولی هیچ کس فتوا نمی دهد که بگوید نمازم را خوانده ام. یک کسی عادت داشته همیشه برای تخلیه که می رفته استبراء هم می کرده حالا این دفعه معلوم نیست استبراء کرده است و این رطوبطی که می بیند پاک هست یا خیر؟ آیا می توانیم بگوییم به ظاهر حال تمسک کند؟ بگوید که حتما استبراء شده. یک کسی هر بدهی که دارد آخر هر هفته یا هرماه پرداخت می کند مثلا می ترسد مرگش برسد حالا یک بدهی به کسی داشته طرف آمده مطالبه می کند الان ماه گذشته می تواند بگوید که من همیشه حساب هایم را آخر ماه تسویه می کنم پس ظاهر حال این است که پول شما را داده ام؟ هیچ کس به این معنا فتوا نمی دهد. پس اینکه تمسک کنیم به ظاهر حال و بگوییم بنابراین نماز ظهر را که خوانده است پس این احتمالا از اول نیت عصر داشته است چون آدمی که ظهر را خوانده است که دوباره نیت ظهر نمی کند پس ظاهر حال یعنی عصر اما عرض کردم که درست است ظاهر حال بعضی جاها در فقه معتبر شده و به آن تمسک کردند اما خیلی جاها قبول نکردند. من ندیدم که کسی قانونی بر آن بگذارد که ظاهر حال کجا معتبر هست و کجا نیست؟ همین قدر دارد که همه جا معتبر نیست. ما نظرمان می آید که شاید ملاکش این باشد که جاهایی که حرج نوعی است ظاهر حال معتبر است یعنی اگر بخواهیم ظاهر را معتبر نکنیم و دقت را روی واقع حال بگذاریم افراد در حرج می افتند لمن گوییم هر فردی جامعه در حرج می افتد. اینگونه جاها مثل همان فقیری که عرض کردم اگر بخواهیم بنا را بر این بگذاریم که باید فقر فقیر را صد در صد تشخیص دهیم تا صدقه یا زکات بدهیم جامعه حرج می افتد. حرج نوعی موجب می شود که ما همان حکم عنوان اولی را ما راحت بگذریم، حرج شخصی یعنی عنوان اول حکم همان است این مورد خاص که حرج است حاکم بر آن دلیل اولی است ولی این حرفی که ما میزنیم این است مواردی که حرج نوعی است شارع از اول حکم اولیه را جوری جلب می کند که حرج نوعی نباشد. حالا این مورد ما نحن فیه چطور است از آن مواردی است که یک حرج نوعی پیش می آید؟ نمی توانیم بگوییم. به هرحال این مشکل است که قانون حرج نوعی که ما فکر می کنیم خیلی ها که نمی گویند همینطور می گویند همه جا نیست بعد هم دلیلی نداریم بر ظاهر حال پس ظاهر حال کنار می رود. آیا می توانیم با قاعده تجاوز درست کنیم؟ بگوییم نماز ظهرش را خوانده است، نمازی که الان مشغول است اگر از اول نیت ظهر کرده باشد نماز باطل است چون ظهر را قبلا خوانده است، اگر از اول نیت عصر کرده باشد نماز درست است، پس نمی دانیم که حمدو سوره ای که شروع شد باطلا شروع شد یا صحیحا اینجا تمسک کنیم به قاعده تجاوز اگر نیت عصر داشته اگر نیت ظهر داشته است باطل است پس بنابراین بگوییم اگر نیت عصر نبوده باطل است شک داریم که نیت عصر بوده یا نبوده از محل نیت هم که گذشتیم بنابراین از باب قاعده تجاوز بگوییم این نیتش نیت عصر بوده پس این نماز درست است. خیلی از آقایان می گویند این مصداق قاعده تجاوز نیست پس همانطور که ظاهر حال کارایی ندارد قاعده تجاوز هم کاربردی ندارد اینجا، چرا؟ برای اینکه وقت نیت اول نماز نیست تمام نماز باید همراه نماز باشد مقارن است نه مقدم اگر مقدم باشد بگویید وقتش گذشت، تجاوز عن محله ولی وقت نیت که تقدم بر نماز نیست، وقت نیت همراه نماز است از اول تا آخر، پس از محل نگذشته است، محل نیت کی است؟ همه نماز، جزء آخر نماز هم اگر بدون نیت باشد باطل است. بنابراین تجاوز عن محله اینجا صدق نمی کند و قاعده تجاوز هم گفته اند اینجا به درد نمی خورد. آیا همین طور است؟ یک وقتی تقدم زمانی را می خواهیم معتبر بدانیم، بله در نیت تقدم زمانی به آن معنا نیست مقارن است، حمزه الله اکبر که شروع می شود همراه نیت باشد بعدش هم تا آخر همراه نیت باشد ولی اگر تقدم رتبی بگوییم، خوب نیت علت است و هر علتی مقدم بر معلول است، نیت علت برای نماز است، تا نیت نباشد نه تنها نماز درست نیست، اصلا نماز محقق نمی شود، بنابراین علت هم که بر معلوم مسلما تقدم رتبی دارد و همین تقدم کافی است. تجاوز از محل لازم نیست از زمان او تجاوز کند، از محل او منتهی صحبت شد که محل محل شرعی است یا محل عادی را هم می گیرد بالاخره محل غیر از زمان، رتبه هم همین است تجاوز عن محله معمولا تقدم زمانی هم هست، شخصی که می خواهد نماز را بخواند اول نیت می کند عوام که به زبان هم می آورند، که این تقدم و تاخر زمانی هم هست منتهی ما تقدم و تأخر زمانی را معتبر نمی دانیم الا در باب حج عمره از باب احتیاط قبلا در حج مفصل این بحث را خواندیم، چون آنجا در روایت دارد. در عوام الناس تقدم زمانی هم هست و اگر گفتیم تجاوز از محل عادی هم کافی است، قبلا صحبت شد که تجاوز از محل شرعی نمی خواهد تجاوز از محل عادی هم کافی است، حالا آن بحث در محل خودش، اگر بگوییم تجاوز از محل عادی هم کافی است که عوام عادتا به زبان می آورند ولی اگر این را هم نگوییم تقدم رتبی. به نظر می رسد که قاعده تجاوز اینجا جاری است بنابراین نیت می شود عصر از حالا به بعد هم که نیتش عصر است من فکر می کنم که حق با کسانی است که اینجا نماز را تصریح می کنند عصرا. بعید نیست از قاعده تجاوز بخواهیم درست کنیم. اگر نماز ظهر را نخوانده است، حالا این را هم نمی داند نیت ظهر کرده است یا عصر اینجا نوعا می گوید نماز درست است، برای اینکه اگر نیت ظهر کرده است که درست است نماز ظهر را هم نخوانده است، اگر نیت عصر کرده بوده چون ظهر را نخوانده است عدول کند به نماز ظهر، قاعده عدول در فقه ما ثابت شده است از جمله در باب 63 از ابواب مواقیت روایت اول روایت زراره که روایت مفصلی هست و یک قسمتش همین است که اگر نماز عصر مشغول هستید و یادت آمد که نماز ظهر را نخواند اینها نیتت را برگردان از نماز دوم به نماز اول یعنی نماز ظهر بنابراین از این جهت هیچ مشکلی نیست. مسئله دوم: مسئله دوم مانند همین مسئله درباره مغرب و عشاء هست. در نماز عشاء یادش افتاد که نماز مغرب را خوانده است ولی الان در نماز عشاء است اگر مغرب را خوانده است اینجا نیت عشاء ثابت نیست نیت مقوّم است، اگر مغرب را قبلا خوانده و دوباره نیت مغرب کرده باشد که باطل است اگر نیت عشاء کرده است ثابت نیست و نیت مقوّم است بنابراین این نماز باطل الی با قاعده تجاوزی که گفتیم، نماز الان هست نمی دانیم صحیحا واقع می شود یا باطلا با قاعده تجاوز نه با ظاهر حال اثبات می کنیم که این درست است، به نظر ما هم می شود ولی اگر در نماز عشاء متوجه شد که نماز مغرب را نخوانده است اینجا عدول کند از همین نماز عشاء به نماز مغرب و کذلک اگر شک دارد که نماز مغرب را خوانده است یا خیر محکوم به این است که نخوانده است حالا در نماز عشاء عدول می کند به نماز مغرب. این یک وقت است قبل از رکوع رکعت چهارم است مشکلی نیست که عدول کند به نماز مغرب، اما یک وقت هست که نماز مغرب را نخوانده است و حالا یادش افتاد که نخوانده است به رکوع رکعت چهارم رفت اینجا نمی تواند عدول کند به نماز مغرب در نتیجه قاعدتا این باطل است به خاطر ترتیب. آیا راهی دارد درستش کنیم اینجاها که نماز عشاء که الان خوانده است نمی تواند به مغرب عدول کند چون مغرب را خوانده است می توانیم یک کاری کنیم که این نماز را درست کنیم؟ بگوییم ترتیب را الغاء کنیم اینجا بگوییم نماز عشاء بخواند این هم به عنوان نماز عشاء تکمیلش کند، بگوییم ترتیب اینجا القا، به چه دلیل؟ لاتعاد، لاتعاد الصلاة الّا من خمس طهور و قبله و وقت و رکوع و سجود، ترتیب هیچ کدام از اینها نیست جهلا هم بوده، در لاتعاد یک نظر نظر مرحوم آقای نائینی است که مخصوص نسیان است یک نظر هم هست که اعم از نسیان است، جهل را می گیرد حتی احتمال داده شده که موارد قصور و تقصیر را هم می گیرد حالا جای خودش، علی ای حال اینجا مورد نسیان است که قدر متیقن است لاتعاد بگوییم ترتیب الغاء، مگر اینکه بگوییم اجماع داریم که ترتیب ولو در لاتعاد نیامده ولی این هم مثل آنهاست، همه جا اینطور نیست یقینا، لذا بعد از نماز عشاء اگر یادش افتاد که نماز مغرب را نخوانده است همه قبول دارند که این نماز عشاء درست و مغرب را حالا بخواند اما در وسط نماز عشاء که بگوییم عشاء شود و مغرب را بعدا بخواند این خلاف ترتیب است بعضی ها احتمال دادند ازجمله مرحوم آقای نائینی(ره) احتمال دادند که اینجا ادخال صلاة فی صلاة شود یعنی الان از رکوع رکعت چهار دیگر قبل از رکوع نیست در رکوع یا بعد از رکوع است ترتیب را القا کنیم و بگوییم نماز عشاء شود مغرب را که نخوانده است بعد از این بخواند، یک راه این است که همین وسط نماز مغرب را بخوانیم بعد ادامه عشاء را بخوانیم که ادخال صلاة فی صلاة شود. ما ادخال صلاة فی صلاة این که در فقه داریم و در روایات فقط در نماز آیات است، شخصی در نماز آیات است بعد متذکر شد که وقت نماز یومیه اش درحال قضاء شدن است اینجا گفته اند نماز آیات را رها کند نماز یومیه را شروع کند بعد که نماز یومیه اش تمام شد ادامه نماز آیات را انجام دهد. اما همه جا گفتنش خیلی مشکل است با اطلاق ادله ترتیب، ادله ترتیب ادله قوی ای هست. بخواهیم القا کنیم و چنین کاری کنیم به نظر مشکل می آید. علی ای حال این مسئله با مسئله قبلی که خواندیم فرقی ندارد جز در اینکه چون عشا چهار رکعتی است قبل از رکوع و بعد از رکوع این فرق را دارد که اگر رکوع رفت دیگر نمی تواند نیت مغرب کند، ولی اگر به رکوع نرفته است مثل مسئله قبلی نیت کند که این نماز نماز مغرب بشود، شارع این را قبول کرده است.
دوشنبه 28 تیر 1395
|