صلاة جلسه صد و سه
بسمه تعالی
مرحوم شیخ طوسی فرموده بودند که اگر قنوتات یا تکبیرات نماز عید فراموش شد بعدا قضاء کنید توضیح هم داده نشده است که قضاء یعنی در فرصت بعدی در داخل نماز یا بعد از نماز، دلیلی که می شود بر ایشان اقامه کرد آدرش این است باب سوم از ابواب خلل روایت ششم، سئلت اباعبدالله(ع) عن رجل ینسی من صلاته رکعة او سجدةً اوالشیء منها یعنی هرچه از نماز، ندارد کدام نماز چه یومیه چه آیات و چه همین نماز عیدین، اوالشیء منها یک چیزی از نماز فقال یقضی ذلک بعینه همان که فراموش کرده است همان را قضاء کند قلت أیعیدالصلاة نمازش را هم اعاده کند قال لا، اوالشیء منها با توجه به اینکه هم شیء اطلاق دارد و هم نماز اطلاق دارد که هرنمازی می تواند دلیل باشد بر مرحوم شیخ اما چیزی که هست کسی فتوا نمی دهد به این مثلا فراموش کرد قرائت در رکوع یادش افتاد بگوییم قضاء واجب است؟ هیچ کس نگفته است و از این قبیل، بنابراین این نمی تواند دلیل باشد. مطلب دیگر اینکه در نماز عیدین اذان و اقامه ندارد بلکه سه مرتبه گفته می شود الصلاة این در روایات متعدد هست از جمله باب هفتم از ابواب عیدین روایت اول صحیحه اسماعیل بن جابر أرأیت صلاة العیدین هل فیهما اذان و اقامة قال لیس فیهما اذان و اقامه ولکن ینادا الصلاة ثلاث مرّات، همین فقط، این هم از این مسئله. مطلب دیگر اینکه اگر عید به روز جمعه افتاد قاعده اولی این است که هم نماز عید را بخوانند و هم نماز جمعه را بخوانند اما در باب پانزدهم از ابواب عیدین یک مطلبی را دارد که اختیار را به شخص داده است که هردو را بخواند یا نه؟ باب 15 از ابواب صلاة عید روایت اول صدوق باسناده عن حلبی سندش درست است سئل اباعبدالله(ع) عن الفطر والاضحی اجتمعا فی الیوم الجمعة اگر عید در روز جمعه واقع شد قال اجتماعا فی زمان علیّ(ع) در زمان حضرت امیر چنین قضیه ای پیش آمد و عید فطر جمعه افتاد فقال من شاء ان یأتی الی الجمعة فلیات حضرت فرمود هرکسی دوست دارد به نماز جمعه حاضر شود حاضر شود و من قعد فلایضرّه ولی اگر درخانه نشست و نیامد ولیصلّ الظهر نماز عید را که خوانده حالا نماز ظهر را بخواند و نماز جمعه نیاید، آن وقت خود حضرت چکار کرد، خطبه خطبتین جمع فیهما خطبة العید و خطبة الجمعه حضرت دو خطبه انجام داد طبق دوتا خطبه ای که درجاهای دیگر هم هست در جمعه هست، عیدین هست. دوتا خطبه انجام داد ولی در این دوتا خطبه جمع کرد بین خطبه عید و خطبه جمعه یعنی مطالبی که متناسب عید فطر هست گفت و مطالبی هم که متناسب با روز جمعه هست آن ها را هم گفت. پس صریحا می گوید که اختیار با خود شخص مکلف است، این به طور مطلق است و هیچ قیدی ندارد هرکس می خواهد حاضر شود و می خواهد حاضر نشود. اما یک روایت داریم که قید زده است، قیدش این است که فرق است بین کسی که راهش دور است یا راهش نزدیک است، روایت دوم از همین باب اجتمع عیدان علی اهل امیرالمومنین(ع) فخطب الناس یعنی حضرت خطبه خواند برای مردم فقال هذا یومٌ اجتمع فیه عیدان در خطبه حضرت فرمود که این روزی است که دوتا عید باهم جمع شد پیداست که دوتا عید یعنی جمعه و فطر یا اضحی فمن احبّ ان یجمع معنا فلیفعل هرکسی دوست دارد با ما جمعه بیاید این کار را انجام دهد پس یعنی نماز عید را انجام داده است حالا اگر جمعه هم می خواهد بیاید انجام دهد و من لم یفعل ولی اگر جمعه را نیاید و با ما حاضر نشود فانّ له رخصة مرخص است اشکال ندارد بعد فرمود یعنی من کان متخیّاً آن کسی که دور است. شبیه این روایت در روایت سوم این باب است، انّ علی بن ابی طالب(ع) کان یقول اذا اجتمع عیدان للناس فی یوم الواحد اگر دوتا عید در یک روز باهم جمع شد، دوتا عید عید فطر و قربان که نمی شود باهم جمع شوند پس منظور یکی جمعه هست و یکی هم یکی از این دو عید فانّه ینبغی للامام ان یقول للناس فی خطبته الاولی شایسته است که امام به مردم در خطبه اولی یعنی خطبه نماز اولی بگوید که انّه قد اجمتع لکم عیدان فانّی فان تصلّیهما جمیعا من هردو را می خوانم فمن کان مکانه قاسیا آن کسی که راهش دور است فاحبّ ان ینصرف عن الآخر و دوست دارد منصرف شود از نماز بعدی فقد اذنت له اجازه دارد. روایت دومی که خواندیم معلوم نیست کلام حضرت هست یا نه که گفت دور باشد یعنی ظهور کلمه یعنی هم یعنی غائب است، پس این حرف راوی است. روای می گوید امام قصد کرده است کسی را که متنهی باشد، پس این به در ما نمی خورد، این کلام راوی است. گاهی اوقات این کلمه یعنی در کل روایات نه فقط روایات اینجا درجاهایی که یعنی داریم در فقه خیلی زیاد است که راوی می گوید یعنی گاهی می توانیم بگوییم که یعنی یک اصطلاح جدیدی است نه حتما فعل مضارع مغایب یعنی می گوید امام منظورش این است، یعنی یعنی ائنی، در عرب ها وقتی باهم مکالمه می کنند مطلب که می گوید بعد خود طرف می گوید یعنی منظورش این است که من منظورم این است یعنی ائنی نه یعنی، الان هم عرب ها همینطور هستند. ولی اگر کسی مطمئن باشد به این معنا این روایت هم خودش دلیل است که برای شخص متنهی است ولی اگر چنانچه واقعا مشکوک باشد آن روایت دلیل نیست. اما این روایت سوم که خواندم این جزء روایت است و خود حضرت می فرماید، فمن کان مکانه قاصیا هرکس که راهش دور است فاحّب ان ینصرف عن الآخر فقد اذنت له اگر می خواهد نماز بعدی را نباشد اشکال ندارد من اجازه دادم، این پیداست کلام امام است حضرت فرمود اجتمع لکم عیدان دوتا عید باهم جمع شده است و من چون امام هستم و باید زمنیه باشد تا هرکس می خواند شرکت کند من هردو نماز را خودم می خوانم اگر کسی راهش دور است و می خواهد نیاید می تواند نیاید ما به او اجازه دادیم. اگر این روایت اشکالی نداشته باشد قید می زنیم آن روایت اول را که به طور مطلق می گفت هرکس می خواهد جمعه بیاید یا نیاید مشکلی ندارد اما اینجا قید می زند کسانی که راهشان دور است. ولی چیزی که هست یک اشکال کوچکی در سند روایت سوم هست و آن اشکال غیاث بن کلّوب باسناد شیخ طوسی عن محمد بن احمدبن یحیی عن حسن موسی الخشّال تا اینجا سند مشکلی ندارد عن غیاث بن کلّوب ایشان هم قلیل الروایة است و ضمنا هیچ گونه توثیقی هم ندارد فقط یک حرف درباره ایشان هست و آن اینکه شیخ طوسی(ره) در عُدّه عِده ای از جمله غیاث را نام برده است گفته اینها از مخالفین هستند و فرقه حقی نیستند اما اصحاب به روایات اینها عمل می کنند، همین یک کلمه از شیخ طوسی را داریم، آیا این نقل شیخ طوسی به تنهایی حجت است با آن همه اشتباهاتی که دیدیم هم در فقه و هم درجاهای دیگر بنابراین یک قدری مشکل می آید که به این عمل کنیم. یک نکته ای هست و آن اینکه کسی که نماز اولی را خواند بعد نماز جمعه حاضر شود یا نشود مشکلش چیست؟ مشکل فقط برای آنهایی است که راهش دور است یا نه اصلا حوصله اینکه دوتا خطبه گوش داده است و یک نماز خوانده است بعد دوباره دو خطبه و یک نماز این مشکل است و الا راه هرچقدر هم دورباشد به مقدار اینکه امام می خواهد دوتا خطبه دیگر بخواند خود این چقدر معطلی دارد الان که راه را آمده است و حالا هم باید برگردد به محل خودش حالا یک قدری زودتر یا یک قدری دیرتر مشکل اصل طول دادن دوتا نماز است، بنابراین این دور بودن خیلی دخالت ندارد ضمن اینکه روایت معتبر نیست. مرحوم قاضی ابن برّاد و حلبیین، حلبیین چهارتا هستند دوتا خیلی معروف هستند. اینها معتقد هستند دلیل وجوب آنجایی که قائل به وجوب شویم، دلیل وجوب نماز جمعه مطلق است می خواهد قبلا نماز عید را خوانده باشد می خواهد نخوانده باشد بنابراین به اطلاقش باید عمل کند و نماز جمعه را حاضر شود. روایت اول که مشکلی نداشت، روایت پانزده نماز عید صدوق باسناده عن حلبی سند صدوق به حلبی معتبر است سئل اباعبدالله(ع) عن الفطر والاضحی اذا اجتمعا فی یوم الجمعه حضرت فرمود که اشکال ندارد می خواهد جمعه را صبر کند و اگر دوست دارد برود، قیدی به دور بودن و این موارد ندارد. علی ای حال این حرفی که قاضی بن برّاد و حلبی می گویند که واجب است نماز جمعه آنجایی که قائل به وجوب شویم باید جمعه را صبر کند و لو قبلا نماز عید را هم خوانده باشد خلاف این روایت است. مرحوم آقای کاظم یزدی صاحب عروه دنبال این چند مسئله یک اشاره ای دارد به بعضی از آداب، بعضی از آداب نماز عید را بیان کرده است ولی آداب خیلی زیادی ما داریم که نه ایشان در عروه آورده است و نه فقهای دیگر متعرض شده اند. در باب 31 از همین ابواب صلاة عید مستحب است که در ایام عید می شود به یاد اهل بیت باشیم و غصه و حزن اهل بیت، حزن به اینکه حقشان پایمال شده است. کارهای روز عید باید مربوط باشد به اهل بیت ولی جامعه دنبال این است که حکومت چه می گوید یعنی بنی عباس آن موقع چه می گوید آنها باید بگویند امروز عید است، درحالی که اهل بیت باید بگویند امروز عید است ولی اهل بیت ناچار بودند طبق حکم بنی العباس عمل کنند، آن روایت دارد که حضرت صادق رفت پیش منصور ظاهرا اگر اشتباه نکنیم و او افطار کرده بود و به نظرش عید فطر بود و افطار کرد تعارف کرد به حضرت که بخور، حضرت هم خورد و افطار کرد درحالی که ثابت نبود بعد وقتی بیرون آمد اصحاب گفتند که برای شما که روشن نبود که امروز عید است چطور خوردید، فرمودند که افطار کنم و خودم را حفظ کنم بهتر از این است که ان یضرب عنقی گردنم را بزنند یعنی از باب تقیه کلا استشعار به حزن اهل بیت در این ایام جزء مستحبات است. روایاتی که معتبر است 1/31 ابواب صلاة عید صحیحه حنّان بن سدیر و عبدالله بن ذبیان عن الباقر(ع) قال یا عبدالله ما من یوم عید للمسلمین اضحی ولافطر هیچ عیدی اضحی و فطری نیست جز اینکه یجددالله لآل محمد(سلام الله علیه و آله و سلّم) حزنا چه حزنی؟ قال انّهم یرون احفهم فی ایدی غیرهم می بینند که حقشان در دست دیگران است، اهل بیت یکی از غصه هاست دائما مردم باید بیایند اینجا هم مسئله یاد بگیرند به بی راهه نرودند و هم ولایت اهل بیت حفظ شود. ما در رساله توضیح نوشتیم و اشاره کردیم از روایات استفاده می شود دنبال هر نمازی یکی از مستحبات ذکر فضائل و مصائب اهل بیت است و لو کوتاه باشد. مطلب دوم از آداب، باب 34 از همین باب روایت اول راجع به تعارفات هست که چه بگویید، عن الرضاء(ع) قال لبعض موالیه یوم الفطر و هو یدعوا له حضرت امام رضا به بعضی نزدیکانش در روز عید فطر می خواست دعا کن اینطور گفت یا فلان تقبل الله منک و منّا، خدا از تو و از ما قبول کند، اول گفت منک و منّا ثمّ اقام حتی اذا کان یوم الاضحی روز عید قربان شد بعدا قال له به همان شخص گفت یا فلان تقبل الله منّا و منک، اول خودش را گفت این جهتش چه بود؟ فقلت یا رسول الله قلت فی الفطر شیئا و تقول فی اضحی غیره در فطر یک طور گفتید و در اضحی یک طور دیگر قال نعم انّی قلت له فی الفطر تقبل الله منک و منّا چرا؟ لانّه فعل مثل فعلی برای اینکه او عین من کار کرده است و تأسّیتُ ان و هو فی الفعل این ظاهر تأسّی هست ظاهرش این است که من و او هردو در فعل بودیم وقلت له فی الاضحی اما در عید قربان گفتم تقبل الله منّا و منک، در عید قربان امام رضا قربانی کرده است قربانی اختصاص ندارد به کسی که در ایام حج است، در ایام حج که واجب است کاری نداریم، درجاهای دیگر هم مستحب هست که قربانی کنند روز عید اضحی، حضرت قربانی کرده است اما آن شخص دیگر قدرت قربانی کردن نداشته است، آن جایی که گفته تقبل الله منک و منّا آن مثل کار حضرت انجام داده است اما این بعدی تقبل الله منّا و منک اول خوش راگفته است برای اینکه حضرت قربانی کرده و او قربانی نکرده است و او شد مرحله دوم. لانّا یمکننا ان یضحّی ولایمکنه ان یضحّی من می توانم قربانی کنم او نمی تواند قربانی کند فقد فعلنا نحن غیر فعله ما این کار را کردیم برخلاف فعل او در اولی تعصیت یعنی من و او هردو شریک بودیم یعنی هردو نماز عید فطر خواندیم اما در عید قربان من اینکار را کردم و او نمی تواند. به نظر یکی از راوی اسحاق بن عمار است، اسحاق بن عمار آمد خدمت صادق(ع) تا آمد خدمت حضرت، حضرت فرمود اسحاق خجالت نمی کشی، اسحاق گفت یابن رسول الله چه کردم؟ فرمود با رفیق هایت رفتی بیرون و یک گوسفند کشتی و از آنها پذیرایی کردی، گفت مهمانی کردم، فرمود همه آنهایی که با تو آمده بودند قدرت دارند که آنها هم یک گوسفند بکشند و شما را مهمانی کنند گفت نه یارسول الله، فرمود تو یک کاری کردی که آنها را به خجالت واداشتی، این دستورالعمل برای پذیرایی در مهمانی ها و مراودات و مانند اینها. اباذر آمد مهمان سلمان شد سلمان برای او مقداری نان گذاشت اباذر گفت یا لیت که خورشتی کنارش بود نمکی چیزی، سلمان رفت بیرون یک چیزی گرو گذاشت و مقداری نمک گرفت و آورد، اباذر شروع کرد این نان را به نمک زدن و خوردن وقتی می خورد گفت که خداوند الحمدالله قناعت به ما تعلیم فرموده سلمان هم گفت اگر تو اهل قناعت بودی آن جنس ما به گرو نمی رفت، معلوم می شود که سلمان زاهد تر از ابوذر است برخلاف مشتهر. در باب 35 یک بحث دیگری دارد راجع به احیای شب عید و شب قدر و شب نیمه ماه شعبان، امسال رسم شد که در شب نیمه هم مراسم احیا برگذار می شود، قال رسول الله(ص) من احیی لیلة العید ولیلة النصف من شعبان لم یمت قلبه یوم تموت القلوب در آن روز قیامتی که همه دلها می میرد دل این نمی میرد، دل نمردن یعنی ارتباط با خدا داشتن.
دوشنبه 28 تیر 1395
|