صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صلاة جلسه سوّم




بسمه تعالی

اول اینکه روایات در این صلاة لیلة الدفن داشت فلیصل احدکم دو مطلب در آن بود اول اینکه یک نفر نماز را بخواند و بیشتر نه گفتم احد در اینجا این معنا را نمی فهمد بلکه تأکید بر اتیان است یعنی حتما یک نفر این کار را بکند نه بیشتر نکند، یکی هم اینکه یک نفر که انجام می دهد یک بار انجام می دهد یا بیشتر هم می شود، این را خیلی ها می گویند که این فرق دارد و بیشتر هم مشکل نیست، ممکن است.
درحالی که این دو مسئله ظاهرا فرق باهم ندارند، یک نفر چندتا نماز دفن بخواند می گویند چون این احسان است و صدقه هست در صدقه هرچه بیشتر چه اشکال دارد، احسان هرچه بیشتر چه اشکال دارد، اگر احسان است دو نفر هم بخوانند، ده نفر هم بخوانند همه از باب احسان است و احسان هم که بد نیست.
علی ای حال جنود بر عبارت کنیم خوب یک نفر فلیصل احدکم و ظاهرش هم یک نماز است مثل بقیه جاهایی که امر یکتفی فی بالمرّ خوب این هم با یک دفعه انجام می شود و تمام است کار ولی ملاکش را که در نظر بگیریم از باب احسان هست و صدقه هست و این ها مسلما در ذهن همه عرف متشرعه که خوب است ظاهرا هم تکرارش مشکلی ندارد و هم اینکه چند نفر بخوانند اشکالی ندارد.
مسئله بعد اینکه اگر کسی لیلة الدفن را می خواهد بخواند اشتباها بعضی اجزائش را فراموش کرد، آیة الکرسی را نخواند، سوره قدر را نخواند و مانند این، این چطور است؟ یک بحث این است که نمازش چطور است؟ یک بحث این است که آیا نماز لیلة الدفن واقع می شود یا خیر؟
اما نمازش چطور است؟ قاعدتا نماز صحیح هست مصداق اقم الصلاة است، مصداق الصلاة خیر موضوع و من شاء استقل و من شاء استکثر بنابراین نماز درست است، مشکلی از نظر نماز ندارد مصداق کلی نماز است، اقم الصلاة لذکری پس اینکه مرحوم آقای حکیم در حاشیه دارند که فیه نظر یک قدری به نظر درست نمی آید، از نظر اصل صلاة بودن که مشکلی ندارد مصداق صلاة است، اقم الصلاة لذکری ذکر می خواهید نماز، نماز بهترین ذکر است و دنبال ذکر خاص نگردید.
اما مطلب دیگر اینکه نه از باب نماز به طور عام این نماز خاص خوب البته این نشده است برای اینکه این نماز خاص رکعت اول آیة الکرسی می خواهد با آن بیانی که توضیح دادیم و رکعت دوم ده مرتبه سوره قدر می خواهد، بنابراین این نماز نشد ولی اصل نماز، نماز نماز است بالاخره این هم یک بحث که چیزی مهمی ندارد.
مطلب بعدی اگر چنانچه اصل نماز یادش رفت حالا در اجیر صحبت کنیم، اجیر شده بوده که نماز لیلة الدفن بخواند و یادش رفت بخواند، فردا یادش آمد، اینجا چطور می شود؟ قاعدتا یک بحث در اجاره است یک بحث در اینکه آیا مصداق صلاة لیلة الدفن هست یا نیست، مصداق صلاة لیلة الدفن بودن یا نبودن تابع این است که آیا صلاة حتما باید شب دفن باشد یا بعد از دفن کافی هست هر موقع خواند؟ جواب این هست که حتما شب دفن فرمود اشدٌّ ساعاتی که بر میت می گذرد آن ساعت اول است و حضور در قبر است آن جا داشت که اول لیلة بنابراین بعد دیگر نماز لیلة الدفن نیست، اما از نظر اجاره این تابع رضایت مستأجر است کسی که پول داده است که این دیگری نماز لیلة الدفع بخواند اگر بگوید من راضی هستم و لو شب دفن نخواندی و گذشته است ولی حالا بخوان قبول دارم که از نظر اجاره مشکلی نیست و لو صلاة لیلة الدفن نشد او باید شب بعد از دفن باشد و شب اول باشد ولی بالاخره خود مستأجر راضی شده است.
این را مرحوم سید در عروه اینطور دارد که اگر راضی شد به همین نمازی که دیرتر خوانده است و شب اول یادش رفته است یا راضی شد به عمل دیگری به جای نماز لیلة الدفن مثلا برای او عبادت های دیگری را انجام دهد، همین طور ذکر بگوید راضی شد، می گویند این کافی است، آیا این مطلب درست است؟ پول گرفته است نماز لیلة الدفن بخواند یادش رفت، حالا بعدا او راضی شد فقط رضایت، راضی شد به تسبیحات حضرت زهرا و به اذکار دیگر یا گفت نماز دو شب بعد هم خواندی قبول دارم راضی شد، می گویند این کافی هست.
واقعش این است که اجرتی که این گرفته است یک وقت اجرت عینش باقی است، یک وقت عینش تلف شده است، اگر عینش باقی است و هنوز تصرف نکرده است یا اگر هم داده متلف نبوده عین آن اجرت آن جا باقی است، اجرت هم در باره صلاة لیلة الدفن انجام نداده است ولی یک کاری به جای آن انجام می دهد و او هم راضی است به این، می گوید این دین خارجی اجرت است آن نمازی که بعدا می خوانی، این مشکلی ندارد.
اما اگر تصرف شده است و تلف شده است و اجرت باقی نیست، اینجا اجرت منتقل به ذمّه نمی شود دین خارجی که از بین رفت، منتقل می شود به ذمّه، پس در ذمّه این یک چیزی بدهکار به مستأجر هست که این را اجیر کرده است پس یک چیزی این بدهکار است و در ذمّه این است، اینجا پس احتیاج به یک معاوضه جدید دارد یک طلبی مستأجر از این دارد برای اینکه مقابلش عمل را انجام نداده است این پول منتقل شده است به ذمه این پس یک معاوضه جدیدی می خواهد که بگویند آن پولی که در ذمه تو هست و من از تو طلب دارم آن را معاوضه کردیم مثلا به این نماز بعد از لیلة الدفن به این اذکار و به این عبادات دیگر، یک معاوضه جدید می خواهد، حالا معاوضه اش به صیغه باشد یا به معاطات فرقی نمی کند بالاخره یک معاوضه جدید می خواهد.
بنابراین اگر معاوضه جدید انجام نشود آن فی الذمه باقی می ماند، نظیر این مسئله برایتان عرض کنم کسی بدهی خمس دارد و نپرداخته است، یک وقتی می آید دست گردان می کند پول را می دهد به مجتهد و مجتهد دوباره پول را به او به عنوان قرض می دهد به ذمّه اش می ماند، این مشکلی نیست، گرفته خمس را از طرف خودش به او قرض داده است آن شخص حالا بدهکار به این مجتهد است مشکلی در این جهت نیست ولی همین طوری اگر در ذهنش بیاید ما خمس بدهکاریم ندادیم حالا به عهده مان باشد بعدا می دهیم، این معاوضه می خواهد، صرف در ذمه بودن کافی نیست، در باب زکات داریم که شخصی که زکات پرداخت نکرده است به عهده بگیرد و به ذمه اش هست ندارد که معاوضه کند و این ها ولی اینکه هرچه در زکات است در خمس هم بیاید این دلیل می خواهد.
خلاصه مسئله اینجا اینگونه شد اگر عین این اجرت باقی است خوب این عین است خارجی هست و الان هم تحقق دارد، این عین خارجی را در مقابل یک عمل جدید معاوضه می کنند، این انجام می دهد رضایت او هم کافی است عین این ولی اگر چنانچه این باقی نیست و منتقل به ذمه شده است در ذمه این الان برقرار است یک معاوضه می خواهد که این معاوضه ذمه را در مقابل عمل جدیدی انجام دهد.
مسئله بعدی که مرحوم سید عنوان کردند لیلة الدفن معمولا و متعارف همین که میت را طبق متعارف غسل دادند و کفن کردند و کارهایش انجام شده است حالا می برند دفنش می کنند ولی اگر تأخیر افتاد در مثلا گذاشتن در ماشین تا کربلا ببرند یا در کشورهای آمریکایی یا اروپایی مرده است می خواهند ایران بیاورند، دفن تأخیر افتاد آن وقت اینجا صلاة لیلة الدفن چه می شود  و امثال این، طرف فوت کرده است به خاطر اینکه منتظر هستند اقوامش از راه های دور بیایند می گذارند در سردخانه به عنوان امانت که بو نگیرد و متحفّن نشود آن جا بماند که بعد که آن ها آمدند دفن کنند، این نماز لیلة الدفن کی هست؟ اول شب بعد از مردن یا اول شب بعد از دفن شدن؟
این محل حرف هست، ظاهر روایات دفن است، بنابراین تا دفن نشده است صلاة لیلة الدفن نیست ولی اگر گفتیم دفن به ما هو دفن موضوعیت ندارد منظور موت است و لو در بعضی روایات قبر دارد در همان دو سه روایتی که خواندیم قبلا می گوید اشدّ ساعاتی که بر میت می گذرد همان ساعت اول در قبر است به نظر قبر است ولی می دانیم که قبر خاک اینجا منشأ حساب و کتاب نیست به محض اینکه شخص مرد حساب و کتاب شروع می شود برای اینکه انتقال به عالمیت میزان است، اصلا قبر هم شاید این نباشد البته به ذوق عرفی قبر یعنی این قبر ولی به مذاق اهل حکمت قبر عبارت است از یک سلسه ملکاتی که اطراف شخص را گرفته است و او را در فشار قرار می دهند به نظر یک جا مرحوم صدرالمتألهین در اذکار تصریح به این معنا دارد در مجلّدات سفر نفس، علی ای حال قبر از نظر اهل حکمت آن ملکات باطنی هست که ما را احاطه می کند که وجود ما گرفتار آن ملکات است، آن ملکات قبر ما هست.
تا در دنیا هستیم این ملکات بروز و ظهور به معنای فشار به ما ندارد به آن صورت به محض انتقال به عالم دیگر فشارهای آن قبر شروع می شود لذا معمولا بعید نیست که بگوییم منظور اولین شب بعد از مردن بلکه اولین لحظه بعد از مردن، شب دخالت ندارد. حالا چه بگوییم؟
ظهور عرفی بخواهید بگویید منظور از قبر یعنی این قبر خارجی، شب هم شب نه اولین ساعات موت، طبق روایاتی که خواندیم اول لیلة که وارد در قبر می شود پس قبر قبر ظاهری و شب هم شب ظاهری و میزان هم همان قبر هست و شب اول دفن مؤیدا به اینکه اگر منظور از قبر را ملکات بگیریم خوب ملکات که در دنیا هم با ما هست گاهی هم متوجه هم هستیم شخص در همین دنیا گرفتار ملکات بد اخلاقی خودش قرار می گیرد ملکات بسیار بد، پس در این دنیا هم هست.
خلاصه بگوییم ظهور روایت از قبر قبر خارجی است و منظور از شب هم یعنی شب، احتمال دوم اینکه نه منظور از شب یعنی شب بعد، شب درد، شب تاریک ظلمانی نسبت به هوای نفس و مانند اینها آن اولین لحظه بعد از موت، به محض مردن سراغت می آیند نه اینکه این قبر خارجی حالا مثلا کسی اصلا قبر نداشت گرگ او را خورد و مانند این، اگر در دریا غرق شد که این همان قبرش است، قبر گاهی آب است و گاهی خاک ولی اگر چنانچه اصلا گرگ او را خورد بگوییم که بدن این گرگ می شود قبر این؟ خلاصه این ها از چیزهایی که بگوییم میزان از شب شب ملکات خراب است نه دفن خارجی و قبر خارجی و منظور از شب هم آن حال انتقال به عالم دیگر است که تاریک است برای او و برای او مشکلات بوجود می آید و سخت ترین ساعات همان ساعات انتقال است، آقایان هم به این دو احتمال خیلی ها گذاراندند ولی معمول کتاب ها از قبر همان قبر ظاهر همان عرفی، اینگونه معنا کردند شخص بخواهد احتیاط کند هردو را انجام دهد، البته لطف خدا عمیم است بنابراین اگر لحظه موت انجام نداد شب اول قبر هم انجام داد اتّکاءً به ظاهر روایات، خداوند کریم است و حساب خواهد کرد، این هم راجع به این مسئله.
مطلب بعدی این هست که همانطور که مرحوم سید در عروه دارد روایتش را هم قبلا خواندیم صلاة لیلة الدفن دو کیفیة نقل شده بود برایش:
1- کیفیتی که مرحوم سید بن طاووس نقل کرده بود.
2- کیفیتی که کفعمی نقل کرده بود.
کفعمی در مصباح حمد و آیة الکرسی در رکعت اول، حمد و انّا انزلنا در رکعت دوم. در روایت دیگری که نقل کردند حمد و توحید دو باره توحید در رکعت اول، حمد و الهاکم التکاثر ده بار در رکعت دوم.
یک روایت دیگر هم داشتیم، روایت سیدبن طاووس رکعت دوم اصلا نیاورده است که خواندیم، و رکعت اول را ذکر کرده است در جای دیگری این همین است که عرض کردم اینطور می گوید که اذا دفنتم میّتکم و فرقتم من دفنه اینجا شب را مطرح نکرده است برائت از دفن، همین که دفن تمام شد فلیقم وارثه او قرابته او صدیقه و یصلی رکعتین یقرأ فی الرکعة اولی فاتحة الکتاب والمعوذتین آن دو راه چه بود؟ فاتحه الکتاب و کرسی و بعد از کرسی یک نقل هم این بود که توحید این را می گوییم معوّضتین و در یک نقل سیدبن طاووس رکعت دوم را ندارد.
حالا به هرحال وجوه مختلف آمده است، اینجا اگر بخواهند احتیاط کنند هردو وجه را بخوانند وگرنه هیچ کدام سند ندارد و قصد ورود نکنند و به قصد رجاء ثواب، این هم راجع به این مسئله و دیگر در اینجا معطل نشویم.
مطلب بعدی در همین بحث این است که شب اول قبر که می خواهند لیلة الدفن را بخوانند چه ساعتی؟ بعد از نماز مغرب عشاء، بین مغرب و عشاء یا قبل از مغرب و عشاء، بعد از مغرب و عشاء که مشکلی ندارد، بین مغرب و عشاء و قبل از مغرب و عشاء یک شبهه ای دارد و آن این است که کسی که نماز واجب به عهده او هست می تواند نماز مستحبی بخواند؟ این بحث در اینجا هست. نوعا معتقدند که بله، در روزه هست این مطلب که مشکل هست که نمی شود روزه مستحبی بگیرید با وجود روزه واجب اما در نماز و لو نقل شده است ولی فتواءً نوعا بر این نیست اشکال ندارد اما اگر گفتیم اشکال دارد، خوب می خواهد بین نماز مغرب و عشاء بخواند، هنوز عشاء را نخوانده است و فریضه به عهده اش هست، قبل از مغرب و عشاء می خواهد بخواند هنوز نماز فریضه را نخوانده است، فریضه به عهده اش هست و باید فریضه را انجام دهد ولی اگر گفتیم و الّا نوعا معتقدند که در نماز حکم روزه جریان ندارد، این هم راجع به این مطلب، این هم در صورتی است که نماز مستحبی باشد ولی اگر واجب شد مثلا قرارداد اجاره بسته است، نذر کرده است اینکه دیگر این حرف نمی آید که واجب.
 البته مرحوم سید این را دارد و دیگران هم دارند ندیدیم کسی اشکالی کند ولی یک شبهه ای در ذهن ما هست و آن این هست که اگر گفتیم لاتتبّع لمن علیه فریضتم این یعنی چه؟ میزان تتبع به فریضه بالذّات است یا بالعارض؟ اگر بالذات باشد خوب این نماز نماز مستحبی است ولو نظر هم کرده باشد و لو اجاره هم اجیر دیگری شده است ولی اگر عارض است این الان با قرارداد نظر و اجاره این شده واجب پس آن حکم اینجا نیست، ما ظاهرا در آن مثل نظرمان شد بالذات، ذاتا لحاظ می شود که این نماز مستحب است یا واجب نه بالعارض، ظاهرا نظرمان این طور شد.
بنابراین اگر اجاره هم بسته یا نذر خوانده و مانند اینها فرق نمی کند همان شبهه اگر گفتیم هست منتهی آن شبهه را قبول نداریم، می گوییم اشکال ندارد که کسی که نماز واجب به عهده اش هست نماز مستحبی بخواند ولی بالاخره میزان بالذات است لابالعارض پس اجاره و نذر دخالت ندارد.
این کل مباحثی که راجع به ثلاث لیلة الدفن است چون در مردم خیلی رایج است و به قصد رجاء ثواب و از باب قاعده تسامح آن طور که آقایان معنا می کنند قاعده تسامح را ما نظر خودمان را عرض کردیم، این کل مباحثی که راجع به این مسئله هست.
یک چند جمله ای هم راجع به نماز مستحب دیگری صحبت کنیم منتهی ادله این خیلی قوی هست نماز جعفر طیّار، پیغمبر در فتح خیبر وقتی جعفر آمد حضرت فرمود که به کدام خوشحال تر شوم به قدوم جعفر یا به فتح خیبر؟ بعد به محض اینکه جعفر را دید فرمود علی اعطیک علی امنحک علی اهبوک می خواهی عطیه به تو بدهم، منحه ای بدهم، هبوه ای بدهم، مردم خیال کردند که حضرت به او طلا و نقره می دهد گردن کشیدند دیدند چه می خواهد بدهد، حضرت نماز جعفر را یادش داد که جبرائیل آورده است و به  جعفر یاد دادند، جعفر برادر حضرت امیر(س)، این سه جمله یعنی چه؟ عطیه، منحه، هبوه، در روایت هرسه را پشت سر هم دارد علی اعتیک علی امنحک علی اهبوک، آن طور که به نظر من می آید عطیه معنای مطلق عام است، هبوه به عتیه اختصاصی است یعنی مثل اینکه یک نفر یک کتاب علمی می خواهد به کسی بدهد و دو نفر نشسته اند یکی عوام است که اصلا کتاب به دردش نمی خورد، یک کسی هست از کتاب استفاده می کند این هبوه است یعنی این و لو کتاب آن نیست ولی حق این هست حق این است یعنی به درد این می خورد، هبوه یک چنین جاهایی است که مثلا انگشتر پدر به پسر بزرگ بدهیم این هبوه است، منهه از این هم بالاتر است، در مواردی است که اصلا برای خود این است مثلا در بعضی کتاب لغت دارد که اگر شیر شتر را ما نگیریم بدهیم به خودش بخورد، پشم شتر را ما نچینیم بزاریم پشت خودش بماند، این ها منهه گفته می شود یعنی مال خودش را به خودش داده ایم پس مال خودش را به خودش داده ایم منهه، مالی که گرچه برای او نیست ولی حق او هست و به درد او می خورد هبوه، عتیه هم یک روایت مطلق است بعید نیست این طور باشد.
حالا می خواهم بگویم که نماز جعفر حق جعفر هست که از حبشه آمده است بعد از تبعید مفصلی که بوده حالا وارد شده است، نماز جعفر در روایات متعدد آمده است، در مباحث متعددی دارد فقط یکی را اشاره کنم و آن اینکه نماز جعفر معروف است به همین جهت حضرت به جعفر گفته است، ظاهرش بنابراین هر عبادتی نماز جعفری که کسی در طول دوران حیات انجام بدهد یک سهمی هم به جعفر می دهند، قاعده اش اینطور باید باشد، به این جهت من حیف او هست، عامه این نماز را دارند منتهی گفته اند صلاة عباس از جمله سنن ابن ماجه جلد اول باب 190 بعضی کتاب های دیگرشان هم دارند در مغنی ابن قدامه هم من دیدم، می گویند صلاة عباس این بی معنا هست، عباس عموی پیامبر این بی معنا است این راجع به جعفر است و آن ها چون با خاندان اهل بیت ارتباطی ندارند سعی می کنند هر فضیلتی را از آن ها بگیرند و به جای دیگر حواله بدهند.



   یک‌شنبه 14 آذر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما