صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صلاة جلسه هفتم



بسمه تعالی

يکي از نمازهاي مستحب نماز غدير است که بعضي گفته‌اند مي‌شود اين را به جماعت هم خواند. بر خلاف حديث معتبر يعني مفاد حديث و معروف که لاجماعة‌ في نافلة باشد ولي در نماز غدير را گفتند مي‌شود نافله خواند.

ظاهرا اولين بار ابوصلاح تقي حلبي) گفته. حالا اقلا ببينيم که خود اين صلوة غدير يک سند درستي دارد يانه؟ در باب سوم از ابواب بقية صلوات المندوحة.

1. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِيِّ  (اينها بعضي شان توثيق ندارند) عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ (اين نه تنها توثيق ندارد اصلا در کل فقه هم حديث ندارد يک حديث هم فقط اينجا دارد شايد يک حدث هم در جاي ديگر، درکل فقه همين يکي يا دوتا حديث است، توثيق هم اصلا ندارد) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ% يَقُولُ صِيَامُ يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ يَعْدِلُ صِيَامَ عُمُرِ الدُّنْيَا ( روزه گرفتن روز غدير مساوي است با روزه گرفتن همه عمر) إِلَى أَنْ قَالَ وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ (همانا تمام انبياء قبلي امروز را عيد گرفتند) وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ (تمام انبياء احترام اين روز عيد را داشتند) وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ (در آسمان عيد غير را مي‌گويند) يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ (تا اينجا اهميت عيد غدير است) بعد مي‌گويد وَ مَنْ صَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ (اگر کسي در روز عيد غدير دو رکعت نماز بخواند) که يَغْتَسِلُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ مِقْدَارَ نِصْفِ سَاعَةٍ (نيم ساعت مانده به ظهر، مرتب نماز بخواند) يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ (اين نماز در حقيقت نماز سئوال است) ترتيب به اين صورت است که يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ سُورَةَ الْحَمْدِ مَرَّةً وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ (اينها هم در رکعت اول و هم در دوم) عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اين دو رکعت نماز معادل) مِائَةَ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ أَلْفِ عُمْرَةٍ (صدهزار) وَ مَا سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ حَوَائِجِ الْآخِرَةِ إِلَّا قُضِيَتْ كَائِناً مَا كَانَتِ الْحَاجَةُ (هر حاجتي باشد هرچه بزرگ باشد) وَ إِنْ فَاتَتْكَ الرَّكْعَتَانِ وَ الدُّعَاءُ قَضَيْتَهَا بَعْدَ ذَلِكَ (اگر اين دو رکعت را انجام نداديد يادتان رفت  و دعاي روز غدير را هم انجام نداديد بعد قضاء کنيد، پس قضاء هم دارد) وَ مَنْ فَطَّرَ فِيهِ مُؤْمِناً كَانَ كَمَنْ أَطْعَمَ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً (اگر کسي يک افطاري به مؤمني بدهد مثل گروه ها گروها گروها تا ده تا گروه حضرت شمرده، ده گروه را اطعام کرده) فرمود فئام صدهزار نفر) فَلَمْ يَزَلْ يَعُدُّ إِلَى أَنْ عَقَدَ بِيَدِهِ عَشْراً ثُمَّ قَالَ وَ تَدْرِي كَمِ الْفِئَامُ (بعد فرمودند فئام يعني چه؟) قُلْتُ لَا (راوي گفت نه نمي‌دانم) قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ كُلُّ فِئَامٍ (هر فئامي صد هزار نفر) وَ كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَطْعَمَ بِعَدَدِهَا مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ فِي حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ثواب اين دو رکعت نماز ثواب کسي است که به تعداد اين فئام ها که گفتيم از انبياء و صديقين و شهداء و همه را هم در حرم خدا غذا بدهد) وَ سَقَاهُمْ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (در روز فشار و قحطي اينها را سقايت کند) وَ الدِّرْهَمُ فِيهِ بِأَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ (و يک درهم در اين روز به مقدار يک ميليون درهم ارزش دارد) قَالَ (بعد حضرت اين را فرمود) لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ يَوْماً أَعْظَمَ حُرْمَةً مِنْهُ (به راوي که علي بن الحسين العبدي باشد حضرت به اين مي گويد که تو شايد خيال مي‌کني که خدا يک روزي را مهم تر از عيد غدير هم قرار داد) حضرت فرمود: لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ بعد فرمود: وَ لْيَكُنْ مِنْ قَوْلِكُمْ إِذَا الْتَقَيْتُمْ (وقتي به همديگر مي‌رسيديد) أَنْ تَقُولُوا (بگوييد) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِهَذَا الْيَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ الْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنَا وَ مِيثَاقِنَا الَّذِي وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وَلَايَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ وَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْنَا مِنَ الْجَاحِدِينَ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِيَوْمِ الدِّينِ ثُمَّ قَالَ وَ لْيَكُنْ مِنْ دُعَائِكَ فِي دُبُرِ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ أَنْ تَقُولَ وَ ذَكَرَ دُعَاءً طَوِيلًا (بعد يک دعاي طولي دنبالش هست.[1]

اين روايت اهميت روز عيد غدير را مي گويد و استحباب دو رکعت نماز را مي گويد.

2.  يک روايت ديگر هم هست. وَ فِي الْمِصْبَاحِ (شيخ طوسي در مصباح المتهجد آورده) عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ (ثقه است درکتب رجال به عظمت از ايشان ياد مي‌شود از اصحاب ابي عبدالله% است) عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ (توثيقي ندارد، کثيرالروايه هم نيست) با اينکه خود داود هم جزء اصحاب است ولي با يک واسطه از امام نقل مي‌کند، چون بين شيخ طوسي و داود فاصله است، مرفوعه يا مرسله است بالاخره اين اعتبار سندي ندارد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ% قَالَ فِي حَدِيثِ يَوْمِ الْغَدِيرِ (در اين حديث مي‌فرمايد) وَ مَنْ صَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ أَيَّ وَقْتٍ شَاءَ وَ أَفْضَلُهُ قُرْبُ الزَّوَالِ چرا وقت زوال است؟ به خاطر اينکه اين همان ساعتي است که پيامبر- دست حضرت امير را گرفته وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي أُقِيمَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ% بِغَدِيرِ خُمٍّ عَلَماً لِلنَّاسِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا قَرُبُوا مِنَ الْمَنْزِلِ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ فَمَنْ صَلَّى فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَسْجُدُ وَ يَقُولُ شُكْراً لِلَّهِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُعَقِّبُ الصَّلَاةَ بِالدُّعَاءِ الَّذِي جَاءَ بِهِ.»[2]

اين حديث هم از نگاه سند اشکال دارد. اينکه عيد غدير مهم است شکي در آن نيست. روايات ديگري هم هست که همه اش اين اشکال سندي را دارد. که در مستدرک چندين روايت است که همه اش همين اشکال را دارد. اهميت عيد غدير مشخص است و همه هم مي‌دانند و از همه اعياد مهم تر است؛ چون امامت مافوق نبوت است؛ زيرا نبوت قانون است و امامت اجراي قانون است. تا اجراي قانون که نباشد خود قانون که به درد نمي‌خورد. مثلا نسخه پزشک را بگيريم بخوانيم، به جاي نمي‌رسيم. چون امامت مهم تر است لذا عيد غدير از همه اعياد مهم تر است.

اما اين دو رکعت با اين همه طول و تفصيل، سندش اين طوري است ک ملاحظه فرموديد.

بعد در ابواب تسامح در ادله سنن خوب عيب ندارد اما تسامح در ادله سنن اگر قبول بکنيم استحباب را اثبات نمي‌کند فقط ثواب را مي‌گويد، مي‌گويد ولو اين طور نباشد ثواب را به او مي‌دهيم.

تازه بر فرض صحت ادله تسامح در ادله سنن قبلا هم مکرر عرض کردم البته همه آقايان قبول دارند ولي من در اين شبهه دارم. ولي شبهه مان هم اين است که اگر يک آدم کذاب و دروغگو مي‌شناسد اين کاذب است مي‌آيد يک حديثي را براي ما نقل مي‌کند آن موقع مي‌توانيم که از پيغبمر اين حديث براي رسيده است. اصلا اين را بلاغ نمي‌دانند. مفاد ادله تسامح در ادله سنن دارد مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَل‏ٍٍ، اگر ناقل کذابي هست، بلاغ اصلا حساب نمي‌کنند. حالا اگر کذاب بلاغ حساب نمي‌شود ما نمي‌دانيم اين کاذب است يا غير کاذب و مشکوک است که مشمول بلاغ هست يا نيست. حالا به هرد حال اگر قبول کنيم ادله تسامح در ادله سنن را نمي‌گويند مستحب است فقط مي‌گويند ثواب دارد، ثواب را مي‌دهم ولو واقعيت نداشته باشد. نه اينکه حتما مستحب شرعي حساب مي‌شود، نه، ثواب را به شما مي‌دهم ولو نباشد. اين نظري است که آقايان مي گويند.

خوب آن وقت جماعتش را از کجا اثبات کنيم که بعضي از آقايان مي‌گويند بر اينکه به جماعت هم بايد خواند اين نماز عيد غدير را. صريح رواياتي که ما داريم که لاجماعة في نافلة قبلا هم خوانديم در اول بحث جماعت آنجا مفصل خوانديم که عرض کرديم که لاجماعة في نافلة و غدير را هم که صحبت کرديم. اين يک مطلب. چون آخر اين بحث عرض کردم مرحوم سيد تعدادي از نمازهاي مستحبي را مي‌گويد به اين تناسب ما نماز هاي مستحبي را گفتيم که حرف سيد را هم در اينجا بگوييم.

ان قلت: چرا نماز عيد را به جماعت مي‌خوانند در حالي که اين هم نماز مستحب مي‌باشد؟

قلت: عرض کرديم که اين مستحب بالعرض است نه بالذات. در زمان امام% که واجب است قبلا هم گفتيم البته آن را هم بعضي اشکال کردن ولي حضرت امام! اشکال مي‌کرد و در فتواهاي ايشان هنوز هم هست مي‌گويد بايد فرادا خواند بشود. عمل اين طوري است.

يکي از نمازهاي مستحبي که سيد عنوان کرده نماز اول ماه مي‌باشد. عنواني ايشان هم گذاشته استحباب صلوة اول کل شهر مي‌باشد. و مردم هم زياد سئوال مي‌کنند که اول ماه کي و نماز اول ماه چطوري است.

1. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمِصْبَاحِ عَنِ ابْنِ أَبِي جِيدٍ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا% إِذَا دَخَلَ شَهْرٌ جَدِيدٌ (وقتي اول ماه مي‌شد) يُصَلِّي فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْهُ رَكْعَتَيْنِ (در همان روز اول دو رکعت نماز مي‌خواند، چون عادتش اين بوده) يَقْرَأُ فِي أَوَّلِ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (در رکعت اول حمد مي‌خواند و قل هو الله) لِكُلِّ يَوْمٍ إِلَى آخِرِهِ (يعني به تعدادي هر روزي قل هو الله مي‌خواند، بيست و يا سي روز به تعداد روزهاي ماه قل هو الله مي‌خواند يعني در هر دو رکعتي که مي‌خوند، حمد يک مرتبه ولي قل هو الله به تعداد روز) وَ فِي الثَّانِيَةِ (رکعت دوم) الْحَمْدَ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مِثْلَ ذَلِكَ (آن هم به تعداد کل يوم) وَ يَتَصَدَّقُ بِمَا يَتَسَهَّلُ (به مقدار امکاناتش صدقه بدهد) نتيجه اين چيست؟ يَشْتَرِي بِهِ سَلَامَةَ ذَلِكَ الشَّهْرِ كُلِّهِ ( با اين کار سلامت اين ماه را از خدا خريده.»[3]

در نقل ديگري باز شيخ طوسي نقل مي‌کند عن الصادق، نه قال الصادق، تازه قال را هم از شيخ طوسي قبول نمي‌کنيم از صدوق قبول مي‌کنيم. توضيح دادم در جلسه قبل صدوق از محدثين است نه مجتهدين ولي شيخ از مجتهدين است نه محدثين ولو حديث هم نقل کرده. مجتهدين به ... در آرائشان دخالت مي‌کند اما محدثين متن است بنابر اين صدوق وقتي مي گويد قال الصادق يعني سند را بررسي کرديم به قريب بر من روشن است که سند خوب است ولذا مي گويد عن الصادق. اما اگر شيخ طوسي گفت قال الصادق بررسي هاي اجتهادي کرده نظرش اين شده. حالا گرچه بعضي ها مانند آقاي خوئي از صدوق هم قبول نمي کنند قال الصادق را. مي گويند نه خير مرسل است ولي عرض کردم ميزان وثوق است ما به همچون چيزي وثوق داريم اما به هر حال اين از شيخ طوسي است نه از صدوق و لذا عن الصادق نه قال. «وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ مَنْ صَلَّى فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنَ الشَّهْرِ (در شب اول ماه، آن روز اول ماه داشت مگر اينکه بگوييم روز يعني بيست و چهار ساعت) وَ قَرَأَ سُورَةَ الْأَنْعَامِ فِي صَلَاتِهِ فِي رَكْعَتَيْنِ (در هردو رکعت بعد از حمد سوره انعام بخواند) بعد يک دعا بخواند و دعايش هم اين باشد وَ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَكْفِيَهُ كُلَّ خَوْفٍ وَ وَجَعٍ فِي بَقِيَّةِ ذَلِكَ الشَّهْرِ (در بقيه اين ماه از هر درد و هراسي در امان باشد و خدا او را کفالت کند) أَمِنَ مِمَّا يَكْرَهُهُ (اين در امان است از چيزي که خوشش نمي آيد) بِإِذْنِ اللَّهِ.»[4]

اين نماز اول شهر همين دوتا حديث را حديث اولش بد نيست.

يکي ديگر ما نمازهايي متعددي داريم به عنوان قضاي حاجات، در باب28 و 31 از ابواب بقية الصلوات اليوميه. روايت اول سند خوب است.

1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ زُرَارَةَ (سند خوب است و شبهه اي در سند نيست) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي الْأَمْرِ يَطْلُبُهُ الطَّالِبُ مِنْ رَبِّهِ (اگر چيزي را کسي از خدا مي خواهد اين کار را بکند) قَالَ تَصَدَّقْ فِي يَوْمِكَ(در آن روز صدقه بدهد) عَلَى سِتِّينَ مِسْكِيناً(به شصت نفر فقير، فقير با مسکين يک خورده فرق دارد، مسکين درمانده است ولي فقير کسي است که مؤنه سالش را ندارد) عَلَى كُلِّ مِسْكِينٍ صَاعاً بِصَاعِ النَّبِيِّ-(يعني ساع مدينه چون صاع در مکه و مدينه با عراق فرق دارد) فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ اغْتَسَلْتَ فِي الثُّلُثِ الْبَاقِي (در ثلث آخر شب غسل کند) وَ لَبِسْتَ أَدْنَى مَا يَلْبَسُ مَنْ تَعُولُ مِنَ الثِّيَابِ (پايين ترين لباسي که مي پوشيم معمولا آن را بپوش. پايين ترين لباس يعني چه؟ در بعضي از روايات دارد که خشن ترين لباس اين شايد منظور اين است چون متعارف اين است که از لباس نرم خوشش مي آيد، اين خلاف متعارف است) إِلَّا أَنَّ عَلَيْكَ فِي تِلْكَ الثِّيَابِ إِزَاراً (در لباس هاي ديگر ازار هم دارد ولي در اينجا همين يک پيراهن است) ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا وَضَعْتَ جَبْهَتَكَ فِي الرَّكْعَةِ الْأَخِيرَةِ لِلسُّجُودِ (در رکعت دوم وقتي که سر به سجده مي گذاري؛ چون سجده دوم در روايات رويش تاکيد شده از امام صادق% هم نقل شده که در تمام رکعات نماز در سجده دوم دعا مي کرده و خدا را به حق پيغمبر- قسم مي داده اللهم اني اسئلک بحق حبيبک محمد-) هَلَّلْتَ اللَّهَ (لا اله الا الله مي گويد) وَ عَظَّمْتَهُ وَ قَدَّسْتَهُ وَ مَجَّدْتَهُ وَ ذَكَرْتَ ذُنُوبَكَ فَأَقْرَرْتَ (اقرار به گناه مي کند) بِمَا تَعْرِفُ مِنْهَا مُسَمًّى (آن گناهاني که مي داند نام مي برد) ثُمَّ رَفَعْتَ رَأْسَكَ (سر از سجده بر مي دارد) ثُمَّ إِذَا وَضَعْتَ رَأْسَكَ لِلسَّجْدَةِ الثَّانِيَةِ (دوباره که به سجده مي روي) اسْتَخَرْتَ اللَّهَ (از خدا پناه مي خواهي) مِائَةَ مَرَّةٍ (صدبار مي گويي) اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ ثُمَّ تَدْعُو اللَّهَ بِمَا شِئْتَ (هردعاي که مي خواهي مي خواني) وَ تَسْأَلُهُ إِيَّاهُ وَ كُلَّمَا سَجَدْتَ فَأَفْضِ بِرُكْبَتَيْكَ إِلَى الْأَرْضِ (زانوهات را به زمين مي گذاري) ثُمَّ تَرْفَعُ الْإِزَارَ (لنگي که پوشيدي بالا مي زني به حدي که رکبتين عريان باشد نه بالاتر) حَتَّى تَكْشِفَهَا وَ اجْعَلِ الْإِزَارَ مِنْ خَلْفِكَ بَيْنَ أَلْيَيْكَ وَ بَاطِنِ سَاقَيْكَ.»[5]

علي اي حالٍ خدا فياض علي الاطلاق است همان طوري که الوهيت خدا واجب است صفات خدا هم واجب است. خداوند همان طوري که واجب الوجود واجب الصفات است. معنا ندارد خدا باشد ولي خلقي نباشد. هر موقع که شروع کنيد مقدمات مي خواهد و بر خدا مشکلي نيست. براي چه معطل کرده، خدا خبر ندارد. خداوند نه بخيل است نه جاهل نه عاجز است. بنابر اين معنا ندارد که خلق نکند. همان طوري که خدا ازلي است خلق هم ازلي است منتهي خدا او را آفريده نه آنکه ماديين مي گويند ماده ازلي پس خدا نمي خواهيم، نه، خدا ازلي است چون خدا ازلي است پس خلقش را هم ازلا آفريده و الا لازمه اين است که خدا در يک زماني فياض نباشد. همان طوري خدا وجودش واجب است فياضيتش هم واجب است. به عبارت ديگر خدا اليهي الذات و الهي الصفات است. واجب الوجود بالذات و واجب الصفات و لذا اين قبيل روايات هم آنهايي که در فلسفه غوري در اين جهت دارند به معناي رتبه معنا مي کنند نه به معناي زمان؛ يعني خداوند رتبه وجوديش اعلم از تمام موجودات است خوب معلوم است علت دارد و علت مقدم است. علت مقدم است نه زمانا. شما وقتي که دست تان را مي چرخانيد کليد هم مي چرخد. حرکت دست شما علت است و حرکت کليد معلول است. اينها هم با هم هستند، اين طور نيست که زمانا فاصله بشود. تقدم و تاخر رتبي است اينجا هم تقدم و تاخر رتبي است.

حالا اين روايات قضا حاجات اصلش مسلم است.روايات متعدد ديگري هم هست که حالا نمي رسيم.

2. روايت دوم خيلي آسان است

8364- وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ (بعيد است به معناي اثبات الوضوء باشد. بد نيست اين مطلب را عرض بکنم خيلي از آقايان براي اينکه آب زياد مصرف نشود تاکيد مي کنند که در وضو کم آب بريزيد. اثبات وضو در روايات ما تاکيد شده که پر آب باشد شاداب باشد) ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فَأَتَمَّ رُكُوعَهَا وَ سُجُودَهَا ثُمَّ جَلَسَ (منظور تشهد است يا بعد از نماز) فَأَثْنَى عَلَى اللَّهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ- ثُمَّ سَأَلَ اللَّهَ حَاجَتَهُ فَقَدْ طَلَبَ الْخَيْرَ فِي مَظَانِّهِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَيْرَ فِي مَظَانِّهِ لَمْ يَخِبْ.»[6]

روايات ديگري هم در اين مورد داريم که تا روايت پانزدهم همين طور دارد. کل اين روايات راجع به صلوة حاج است که مرحوم سيد در عروه آورده که يکي از نماز مستحبي براي قضاي حوائج است.

التبه درسوره بقره هم داريم: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ.» (البقرة:45) ظاهرش اين است که براي حاجات است. کمک بگيريد يعني براي مشکلات خودتان. پس قدر متيقن از اين آيه نماز حاجت است.

اجماع هم داريم که غير از آن روايت کهخوانديم، آيه هم داريم. عقل هم مي گويد وقتي يک حاجت از خدا خواستيد يک هديه بببريد. حالا اينجا که مي خواهد برود يک چيزي بگيرد يک هديه مي برد تقاضايش را هم مي گويد پس نماز بخوان بعدا حاجات خود را درخواست بکن.

در جلسه بعدي وارد مي شويم به فرق نماز مستحبي با نماز واجب در جهات متعدده.




[1] ـ وسائل الشیعه، ج8، ص89، باب3، باب استحباب صلوة یوم الغدیر. چاپ آل البیت. شماره ح10154.

[2] ـ همان، ج8، ص90، باب3. شماره حدیث،10155.

[3] ـ همان، ج8، ص170، باب45، باب استحباب صلوة اول کل شهر، شماره ح10331.

[4] ـ همان، ج8، ص170، باب45شماره ح10332.

[5] ـ همان، ج8، ص128، باب28.

[6] ـ همان، ج6، ص432، باب1.

   یک‌شنبه 14 آذر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما