بسمه تعالی
صحبت در حکم
نماز جمعه بود و ابتدا بعضی از آیات قرآن. آیه کریمه سوره جمعه بعضی از اشکالاتی
داشت که اهمش دو اشکال بود. یکی اینکه نودی به صیغه مجهول آمده. صحبت نکرده که
منادی که باشد چون یقین داریم که بعضی منادی ها مسلما منظور نیستند اگر مامون
عباسی یا هارون الرشید یا ظلمه عالم آنها منادی باشند یقینا خدا نمی گوید بروید با
آنها نماز بخوانید پس مسلم است که به اطلاقه منظور نیست پس چیه؟ معلوم نیست، قدر
متیقنش امام معصوم است.
اشکال دوم هم
این بود که دارد که فاسعوا الی ذکر الله اگر منظور نماز جمعه هست به مجرد اذان که
دویدن لازم نیست. خیلی طول می کشد تا آن موقع نماز برسد و تا قبل از رکوع وقت هست
پس مراد از فاسعوا الی ذکر الله منظور خطبه است. بودن در خطبه که همه قبول دارند
بودن وجوب ندارد خوب بهتر هست ولی وجوب ندارد مهم خود نماز جمعه است.
این دوتا اشکال
اشکال عمده است و اینکه بعضی مثل ابن قدامه عرض کردم که منظور از سعی به معنای
دویدن نیست می فرمود که بعضی آیات داریم که دویدن منظور نیست مثل «وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ
فَسَاداً... (المائدة:33) یا آیه دیگر که می فرماید:
)وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ
وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً) (الاسراء:19) سعی در اینجاها به معنی دویدن نیست. این اشکالشان وارد
نیست نمی گویند همه جا سعی دویدن است سعی به معنای کوشش است اما کوشش وقتی که در
مورد آمدن باشد یعنی تند آمدن. این دوتا اشکال عمده ای است که نمی شود به آیه تمسک
کرد بر وجوب نماز جمعه.
آیه دیگری که
به آن تمسک کردند این است: )حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى
وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) (البقرة:238) گفتند منظور از این صلوة وسطی یعنی
نماز جمعه محافظت کنید یعنی او را انجام بدهید. بنابر این امر هم هست می شود واجب.
خیلی از عجائب
است همان طوری که مرحوم حاج آقا رضای همدانی ایشان فرموده اند. عجیب است چون که
هیچ قائل معتبری نگفته است که منظور از صلوة وسطی یعنی نماز جمعه باشد. صلوة وسط
به معنای صلوة وسطی است این وسط کجاست؟ به چه مناسبت گفتند صلوة وسطی؟
دوتا روایت
ضعیفه و مرسل یکی را مرحوم قطب راوندی در فقه القرآنش دارد یکی هم مرحوم طبرسی به
طور مرسل در مجمع الیبان نقل کرده. عن علی که منظور از صلوة وسطی یعنی نماز جمعه
است. هیچ سندی هم ندارد روایات که خیلی هم زیاد هستند همه دارند که منظور از صلوة
وسطی نماز ظهر است. یک دوتا روایت هم دارد که منظور نماز عصر است اما غیر این دوتا
دیگر هیچ دلیلی ندارد. به نماز ظهر گفتند صلوة وسطی برای اینکه در روز نماز وسطی
نماز ظهر است یک طرفش نماز صبح است که بعد از روز شرعی طلوع فجر شده و روزه شده یک
طرفش هم نماز عصر است پس در روز در نماز ظهر نماز وسطی است.
بنابر این، هم
ملاکش این است و هم روایات متعدد داریم و آن نماز ظهر است و آن اول نمازی است که
بر پیغمبر نازل شده این طوری که برخی از روایات دارد.
بنابر این به
هیچ وجه نمی شود قبول کنید فقط مراجعه کنید در ابواب اعداد فرائض اوائل بحث صلوة
در این چاپ ما جلد چهارم است. در چاپ های بیست جلدی ج3 می باشد باب5 روایات متعددی
دارد که مراد نماز ظهر است. یکی دو روایت که می گوید مراد از صلوة وسطی نماز عصر
است یکی اش صحیحه است که مرحوم شیخ حر عاملی در ذیل باب5 از ابواب فرائض می گوید
از باب تقیه است. خلاصه مراد از اینکه صلوة وسطی مراد نماز جمعه باشد هیچ دلیلی
نداریم عرض کردیم دوتا روایت مرسله یکی مرحوم قطب راوندی در فقه القرآن دیگری هم
مرحوم طبرسی در مجمع البیان به صورت ارسال از علی (ع) این دوتا روایت هم هیچ
اعتباری ندارد.
بقیه روایات که
معتبر هستند که اکثریت قاطع شان می گویند مراد از صلوة وسطی یعنی نماز ظهر. یکی
دوتا روایت هم که معتبر و صحیحه هست صحیحه زراره در همان باب5 می گوید مراد نماز
عصر است. بیشتر هم می گویند که مراد نماز ظهر است. اما اینکه مراد از صلوة وسطی
نماز جمعه باشد هیچ گونه روایت معتبری نداریم و هیچ قالب درد خوری هم نداریم.
بنابر این، این بی وجه است به چه مناسبت بگوییم که منظور از صلوة وسطی نماز جمعه
باشد.
به علاوه این حَافِظُوا
عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى محافظت بعد از وجوب است اول می گوید
واجب است بر شما که نماز بخوانید می گوید که مواضبش باش، مواظبت را بعد از حکم می
گویند نه خود حکم است. مثلا می گوید فلان کس آدم خوبی است احترامش واجب است بعد می
گوید مواظبت کن این حکم را. مواظبت بعد از حکم است. پس خود کلمه مواظبت دلالت بر
حکم ندارد پس می شود ارشاد به اینکه وجوبی قبلا حکم شده این می گوید مواظب او باش.
پس خود محافظت دال بر وجوب نیست کاشف از یک وجوب است که قبلا یک حکمی جعل شده.
بنابر این می شود یک امر ارشادی مثل ادله
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ... (النساء:59) که حکم تازه ای نمی
آورد. اوامری که خداوند امر کرده ما باید اطاعات بکنیم این اوامر خودشان دال بر
وجوب هستند اما آیه که می گوید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ
وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ و اولی الامر منکم... آن اطاعت از آن وجوب است پس می شود
ارشادی به آن وجوب. پس خود این دال بر وجوب نیست.
بنابرا ین تمسک
به این آیه حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى دوتا اشکال عمده
دارد: یکی اینکه به هیچ وجه دلیلی نداریم که مراد از صلوة وسطی یعنی نماز جمعه
باشد. و یکی هم اینکه مراد از حافظوا بعد الحکم است یعنی ارشاد به حکم است مثل أَطِيعُوا
اللَّهَ می شود. خودش دلالت بر وجوب ندارد بلکه کاشف از یک وجوبی است که خودش می
شود أَطِيعُوا اللَّهَ. فقط این معنا هست که اگر ثابت شد که صلوة وسطی یعنی نماز
جمعه این هم بگوییم ارشادی به یک وجوب واقعی است آن وجوب واقعی را که ندیدیم
بگوییم اصلا بوده از آن کشف الزام می کنیم. منتهی صلوة وسطی معلوم نیست که مراد
نماز جمعه باشد و یقینا نیست.
بنابر این، می
شود یک چیزی دیگری بگوییم که من در کتابها ندیدم و آن اینکه بگوییم اقیموا الصلوة
که در قرآن آمده یعنی نماز جمعه. چرا؟ برای اینکه حضرات همه مطرح کردند که اقامه
نماز یعنی در سطح جامعه پیاده بکنید نماز را. این طوری معنا کردند اقیموا الصلوة
را نه اینکه خود نماز را بخوان. اگر چنانکه مراد از اقامه نماز این باشد که خودت
نماز بخوان آن وقت اشهد انکه قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة یعنی شهادت می دهم که
ای امام معصوم یعنی تو نماز می خوانی؟ این خیلی سبک است که بگوییم شهادت می دهیم
که تو نماز می خوانی. پس منظور از اقامه همان طوری که حضرات گفتند نماز خواندن
نیست بلکه مراد اقامه ای در سطح جامعه هست بر پاداشتن نماز است یعنی ابی عبدالله
آمد که در جامعه نماز را پیاد کند. خوب نمازی که در جامعه پیاده بشود و جنبه
اجتماعی داشته باشد دوتا نماز است یکی نماز جماعت به طور کلی یکی هم خود نماز
جمعه. جماعتش که مستحب است یکی هم نماز جمعه.
خوب بیاییم
تمسک به این آيه بکنیم. این بهتر از آن است که تمسک بکنیم به آیه حَافِظُوا عَلَى
الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى. که هیچ دلیلی نداریم که مراد از صلوة وسطی
یعنی نماز جمعه است. به معنا بگوییم مراد نماز وسطی است.
خوب حالا این
مطلب درست است که اقیموا الصلوة را بر آن تمسک کنیم به نماز جمعه برای اینکه
بگوییم اقامه در سطح جامعه و نمازی که درسطح جامعه هست نماز جمعه هست. اصلا این
اشتباه است چرا؟ اصلا این حرف که شایع شده هم منبری ها می گویند و هم محققین حوزی
می گویند که زیاد شایع است که منظور از اقامه یعنی در سطح جامعه نه شهر. فکر کردند
که اقامه یعنی نماز خواندن آن می گوید به امام سبک است که ما می گوییم که تو نماز
می خوانی. اولا شما و آتوا الزکوة را چه می گویید؟ شهادت می دهم که تو نماز به پا می
داری و زکات می دهی یانه. اگر منظور زکات دادن باشد که این سبک است که بگوییم
شهادت می دهیم که تو زکات را پرداخت می کنی. مثل اینکه بگوییم ما شاء الله خیلی
خوب هستید خمس تان را هم می دهید. خوب امام باید بدهد.
این درست نیست
مراد از اقمت الصلوة مراد همان اقامه نماز است. منتهی اینکه اقامه گفتند برای این
است که نماز حقیقتش این ظاهر نیست حقیقت نماز که وصل به مقامات عالیه است ارتباطی
با حضرت حق هست معنای واقعی نماز آن است اقامه نماز یعنی بحضورها و حقیقتها، آن را
کمتر کسی موفق می شود. امام که به جای خودش و الا اولیای خدا به این زودیها موفق
نمی شوند اقامه نماز بکنند، نماز در خانه خودشان موفق نمی شود برای اینکه نماز فقط
برای خواندن نیست، اقامه نماز برپا داشتن آن حقیقت نماز است و حقیقت نماز غیر از
ظاهر این جوری هست.
بنابر این،
دلیل نداریم که مراد اقامه در سطح جامعه باشد بکه همان قبلی به دلیل اینکه روایتی
دارد که امام صادق%
فرمود نماز چهار هزار حق دارد، چهار هزار حدود دارد. بنابرا ین اگر منظور همین
خواندن ظاهری باشد ولی می گوییم این عنوان سبک است بگوییم بر اینکه اشهد انک که تو
نماز می خوانی ولی اگر اقامه به آن حقیقت نماز باشد جزء امام معصوم که می تواند
انجام بدهد. یک دو رکعتی ما نمی توانیم نماز بخوانیم که در این قافله باشد تا چه
رسد که نمازهایی خودمان را اقامه به حقیقتش بکنیم.
بنابر این، نه
حافظوا دلیل است و نه اقیموا دلیل است. بیاییم تو روایات. روایات البته خیلی زیاد
داریم که روایاتی که دال بر وجوب نماز جمعه است بعضی هایش دال بر وجوب تعیینی است
و بعضی ها هم وجوبش وجوب عینی است عل کلی مکلف نه کفائی. چون در مرحله اول وجوب
عینی به نظر خیلی بعید می آید. علی کل مکلف اگر باشد همه مردم باید از خانه هاشان
باید بریزند بیابند بیرون بروند نماز جمعه، کجا جاشان می شود مگر تو کوچه و ها
خانه ها و ... همه جا هم به هم وصل بشود که هرگز متعارف نبوده که کسی همچون نمازی
را خوانده باشد.
علی ای حال
باید ببینیم روایات چطور است و مقداری که اصح سندا هست عرض می کنیم.
1. 9382- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع
قَالَ إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ
إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً (خداوند در مردم واجب است از این
جمعه تا جمعه بعدی سی و پنج نماز) مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ
عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ (از جمله سی و پنج یک نماز است که خدا واجب کرده است
که به جماعت بخوانید) وَ هِيَ الْجُمُعَةُ (یکی اش نماز جمعه است یکی نماز ظهر را
بر می داریم می شود سی و پنج تا) وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ (از نه نفر این را
برداشته) عَنِ الصَّغِيرِ(نابالغ) وَ الْكَبِيرِ (پیر) وَ الْمَجْنُونِ وَ
الْمُسَافِرِ وَ الْعَبْدِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْمَرِيضِ وَ الْأَعْمَى وَ مَنْ
كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ.»
آيا این دلالتش
خوب است؟ اجمالا می گوید واجب است اما اطلاق احوالی که ندارد. اطلاق احکامی که
ندارد ولی اصل وجوب را علی الاجمال می فهماند. وجوب تعیینی یا تخییری این هم نمی
فهماند؛ چون گفته فرض اما آیا فرض تعیینا یا تخییرا این را نمی فهماند. اما اصل
وجوب را بلی می فهماند. به شهادت اینکه از این نه تا برداشته اطلاق هم دارد بر همه
اما ندارد تعیینا یا تخییرا مگر اینکه بگوییم ظهور در تعیین است چرا؟ برای اینکه
وجوب تخییر یک قیدی می خواهد باید بگویید واجب است اگر این لنگه اش را نیاوردی
چون تخییری یعنی دوتا واجب داریم یا این
یا آن.
پس بنابر این
اگر یکی اش را گفتیم واجب است واجب است اگر آن یکی را نیاوری. این آن یکی را ندارد
فقط دارد واجب است می شود وجوب تعیینی. پس دلالت بر اصل وجوب دارد و وجوبش هم به
خاطر اینکه آن قید را ندارد که اگر آن را نیاوردی می شود وجوب تعیینی. اما اطلاق
احوالی یا احکامی اینها را ندارد ولی اصل وجوب و حتی آن وجوب تعیینی آن هم بر همه
الا نه نفر را دارد.
بنابر این اصل
واجبات را دارد می گوید که واجبات همین سی و پنج تاست و بر همه مردم واجب است الا
این نه تا. اما اطلاق احوالی یا احکامی ندارد اما ظهورش هم وجوبش وجوب تعیینی است.
این را تکرار می کنم برای اینکه واجب تخییری باشد این یک دانه قید می خواهد. فَرَض
اینها را اگر آن را نیاوردی مطلقا، نه، اگر آن را نیاوردی. اگر آن لنگه اش را
آوردی این فرض نیست اگر آن لنگه را نیاوردی این فرض است و چون ندارد که اگر آن را
نیاوردی می شود فرضش وجوب تعیینی. بنابر این از این به خوبی این مبنا استفاده می
شود.
2. 9393- وَ عَنْهُ
عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ
حَرِيزٍ وَ فُضَيْلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ صَلَاةُ
الْجُمُعَةِ فَرِيضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ
فَإِنْ تَرَكَ رَجُلٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ (اگر یک نفر سه جمعه را
بدون عذر ترک بکند) فَقَدْ تَرَكَ ثَلَاثَ فَرَائِضَ (سه فریضه و سه واجب را ترک
کرده) وَ لَا يَدَعُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ (کسی
که سه فریضه را پشت سرهم ترک بکند این منافق است.»
3. 9392- وَ فِي
عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ
بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَا سَمِعْنَا
أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع يَقُولُ مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ
ثَلَاثاً مُتَوَالِيَاتٍ بِغَيْرِ عِلَّةٍ (کسی که نماز جمعه را سه هفته ای پی در
پی و بدون عذر ترک بکند) طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ (خداوند دلش را مهر می کند
که حقی به آن نرسد و حق را نفهمد)»
4. 9393- وَ عَنْهُ
عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ
حَرِيزٍ وَ فُضَيْلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ صَلَاةُ
الْجُمُعَةِ فَرِيضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ
فَإِنْ تَرَكَ رَجُلٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ فَقَدْ تَرَكَ ثَلَاثَ
فَرَائِضَ وَ لَا يَدَعُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ.»
5. 9395- مُحَمَّدُ
بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ
الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ
حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي كُلِّ سَبْعَةِ
أَيَّامٍ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ
مُسْلِمٍ أَنْ يَشْهَدَهَا إِلَّا خَمْسَةً الْمَرِيضَ وَ الْمَمْلُوكَ وَ
الْمُسَافِرَ وَ الْمَرْأَةَ وَ الصَّبِيَّ.»
پس فرض علی کل
مسلمٍ، هم عموم دارد اطلاقش و هم از اطلاقش می فهمیم که وجوبش وجوب تعیینی است نه
تخییری.
روایات بعدی
روایات15 این باب است که این هم سندش صحیح است دیگر تکرار نمی کنیم، شبیه قبلی
هاست. اینها روایات صحیحه معتبری بود که عرض کردم.
روایات در این
جهت خیلی زیاد است. این در باب اول بود در باب دیگر هم بعضی روایات هست. در باب4
آن هم صحیحه زراره آمده است. 9427- مُحَمَّدُ بْنُ
الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ
عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الْجُمُعَةُ
وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ إِنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِي أَهْلِهِ أَدْرَكَ الْجُمُعَةَ
(نماز جمعه واجب است بر همه کسانی که نماز صبح را که توی خانه خودش که می خواند می
تواند به جمعه برسد چون کسانی هستند که بیرون از شهر هستند و خیلی فاصله دارند
نماز صبح شان را هم آنجا می خوانند اگر بخواهد تا اینجا بیاید خیلی طول می کشد اما
کسی که وطن و منزلش همین جاست نماز صبحش را می خواند اینقدر فاصله زیادی نیست
لااقل ظهر می تواند خودشان را به مسجد برساند) وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص
إِنَّمَا يُصَلِّي الْعَصْرَ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ
(پیغمبر در روز جمعه در ایام دیگر نماز عصر را در وقت ظهر می خواند یعنی جمع می
کرد، بقیه ایام هم ظهر اول وقت است عصر هم همان موقع می شود در بقیه ایام حضرت جدا
می کرده در روز جمعه با او می خوانده) چرا؟ كَيْ إِذَا قَضَوُا الصَّلَاةَ مَعَ
رَسُولِ اللَّهِ ص (برای اینکه وقتی که در روز جمعه با پیغمبر نماز جمعه را می
خواندند دیگر معطل نشوند که نماز عصر را بخوانند در وقت فضیلتش که همان طوری که
شایعه هست) رَجَعُوا إِلَى رِحَالِهِمْ قَبْلَ اللَّيْلِ (قبل از اینکه هوا تاریک
بشود بروند به خانه هاشان برسند) وَ ذَلِكَ سُنَّةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»
روایت دیگر هم
داریم 9431- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ
إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ تَجِبُ
الْجُمُعَةُ عَلَى كُلِّ مَنْ كَانَ مِنْهَا عَلَى فَرْسَخَيْنِ.» هرکسی که تا دو فرسخ تا اینجا
فاصله دارد باید نماز جمعه را حاضر بشود.
خوب حالا آيا
طبق این روایات عمل کنیم. فقهای بزرگی همه این روایات را دیدند ولی معتقد به وجوب
تعیینی عینی نیستند و بعضی ها اصلا گفتند مشروع نیست یعنی حرام است بدعت است.
اینکه باید دقت کنیم که پس این روایات چه می خواهد بگوید، ظهورش که وجوب است و
ظهورش هم که وجوب تعیینی است و وجوب عینی است چون دارد که علی الناس و علی من کذا
و کذا. تعیینی هم هست اگر تخییری بود باید می گفت که اگر این طرف را نیاوردی پس
دیگری را بیاور.
اینجا باید چند
مطلب باید در نظر گرفته بشود. یکی اینکه حتی در زمان امام معصوم همه می رفتند
نماز؟ در زمان خود پیغمبر همه می رفتند؟ دوم اینکه مع الامام مراد امام معصوم است
که در زمان ائمه ما با ایشان نماز جمعه نمی خواندند. سوم اینکه عبارت اطلاق دارد
توی این روایات غیر کلمه امام که بعضی هاشان دارد بقیه شان مطلق است چه غیبت چه
حضور.
بنابر این، مع
الامام یعنی چه؟ هم اطلاق بر همه مردم یعنی چه؟ این مواردی است که در اینجا دقت
کنید. حالا بعدا می گوییم که کلمات فقهاء چه می گویند. ان شاء الله.