صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صلاة جلسه پانزدهم



                بسمه تعالی

تا اینجا که ادله نماز جمعه را دیدیم وجوب تعیینی اثبات نشد. حالا اختلاف زیاد است فعلا زود است که تصمیم نهای را بگیریم.

گفتیم عده ای عقیده شان این بود که اصلا در عصر غیبت نماز جمعه مشروع نیست، شبهه حرمت دارد. ابن ادریس حلی عقیده اش این بود. سلار صاحب مراسم عقیده اش این بود از مرحوم سید مرتضی نقل شده ایشان هم عقیده اش این بود. در این اواخر هم عرض کردم مرحوم بروجردی هم این شبهه را داشتند.

ببینیم ادله اینها چیست؟ چه دلیلی بر حرمت و عدم مشروعیت دارند. ریز و درشت آنچه می وشد در این باره گفت اول ادعای اجماع شده بر عدم مشروعیت در زمان غیبت که امام معصوم نیست. آن اجماع هم که انصافا بی وجه است اولا شبهه است که در عصر غیبت هم مخیرند بین نماز ظهر و نماز جمعه پس نمی شود ادعای اجماع کرد بر حرمت، شهرت بر وجوب است منتهی بر وجوب تخییری.

دلیل دوم گفته شده سیره بر این بوده که امام معصوم تعیین می کرده برای نماز جمعه چنانکه که برای قضا هم شخص معینی را تعیین می کرده. حالا دلیل اینها بر این سیره چیست؟ از زمان پیغمبر که هیچ خبری نداریم در این باره پیغمبر بود و و خودش هم نماز می خواند، یک شخصی را معین کرده باشد که او بخواند البته در قضیه معاذ که ایشان را در مکه گذاشتد احتمال این معنا هست ولی احتمال است. جوان هم بود گذاشتند آنجا برای قضاوت احتمالا هم برای امامت ولی ثابت نیست علی ای حال تا پیغمبر بود خودش امامت نماز جمعه را انجام می داد اما اینکه کسی را منصوب کرده باشد در زمان خودش در جایی که خودش نمی تواند بیاید، دلیل پیدا نکردیم و به خصوص برای اینکه نصب دخالت دارد و نصب لازم است. این را در زمان پیغمبر پیدا نکردیم.

در زمان ائمه هم که چونکه بسط ید نبود خودشان که انجام نمی دادند یک دانه روایت هم نداریم که بگوید که به عنوان نصب فرموده باشد تا امام جمعه معین بشود. ترخیص به همه دادند به همه سفارش کردند به نماز جمعه یا ترخیص می دادند بر نماز جمعه. نصب باشد همچون چیزی نبود تا بگوییم که در آن زمان که نصب بوده پس در زمان غیبت هم نصب می خواهد و چون نصب نیست پس نمی شود. در زمان امیر المؤمنین این نصب بوده چنانکه در عهد نامه مالک ملاحظه کنید راجع به نماز آنجا هست اما چیزی که هست دو مطلب است یکی اینکه نه فقط بر نماز جمعه بر نمازهای معمولی جماعت هم دارد به مالک می گوید که اول وقت بخوان و مراعات وقت باید بشود.

یک مطلب اینکه جمعه و قضاوت را با هم دارد حضرت مالک را معین کرده برای این کارها هم برای نماز است و هم برای قضاوت است و هم برای اینکه عصرین برای مردم بنشین و بنشین مردمی که کار دارند بیایند. مجموعه این مسائل است. نمی شود گفت که نماز جمعه نصب می خواهد و چون در زمان غیبت نصب نیست بنابر این پس بگوییم مشروع نیست.

دلیلی دیگری که آوردند این است که اگر خود امام نباشد و نائب خاصش هم نباشد احتمال درگیری است. اختلاف می شود چون هر کسی می خواهد رئیس بشود همه دنبال ریاست هستند این می خواهد امام بشو دیگری هم می خواهد امام بشود و نبابر این نمی شود به یک جایی برسد و امنیت اجتماعی. مرحوم آیت الله خوئی نقل می کنند که در کاظمین سر امامت جمعه اختلاف شده بود که امام بشود و چند نفر کشته شدند. در تهران هم در سابق بر سر امامت جماعت نه جمعه اختلاف شد به حدی که دادگاه مداخله کرد برای حل این دوتا روحانی. این است که گفته اند اگر کسی می خواهد امامت جمعه را عهده دار بشود که همه باشند از طرف امام منصوب بشود و الا این زمینه فتنه است و اختلافات به وجود می آید و امنیت اجتماعی به هم می خورد.

خوب این چنین هست اگر قائل بشویم به وجوب تعیینی در نماز جمعه بلی این مشکل پیش می آید ولی وقتی که گفتیم تخییری مشکلی نیست، اختلاف پیدا می کنند یک نوع ظلم می کنند نماز جمعه را نمی خوانند. ولی در عین حال بالاخره جای این شبهه هست به قول مرحوم بروجردی حتی در زمان سلاطین در دوره غیبت از قدیم رسم بوده که سلاطین نصب امام جمعه می کردند سلطان نصب امام جمعه می کرد. سلطان کانه خودش را قائم مقام امام معصوم می دانسته و چون در زمان امام معصوم کار باید به دست امام باشد حالا دست حاکم است و حاکم یک کسی دیگری را منصوب می کند. نظیر اینکه فتح علی قاچار برای کل حکومتش اجازه گرفت از میرزای قمی برای کل حکومت. او هم خیلی مدارا می کرد. یک وقت خبر رسید به میرزای قمی که فتح علی شاه در مجلس شراب و عیش و نوش اینها شرکت کرده بوده. ایشان هم نامه نوشت به فتح علی شاه خبری به من رسید که خیلی خوشحال شدم تا کنون در دلم به تو احساس محبت می کردم و همواره نگران بودم که پیغمبر فرموده من احب شیئا حشره الله معه. آن وقت من می خواستم با تو محشور بشوم؟ الآن خبری که به من رسید آن ذره ای محبتی هم که بود از دلم بیرون رفت. دیگر خاطرم جمع شد که با تو مبعوث نمی شوم در قیامت.

یا محقق کرکی اجازه به شاه طهماسب وکارهای حکومت را او انجام می داد و یکی از کارهای حکومت هم نصب امام جمعه بوده.

پس سرهم مقام امامت مثل امامت جمعه از طرف قدرت مرکزی نصب می شده بنابر این هرکسی بخواهد دخالت بکند آن نمی شود و چون در زمان غیبت آن قدرت مرکزی که مشروع نیست به نظر این حضرات، بنابر این نماز جمعه هم نباید باشد.

حالا این نماز جمعه چه تعیینی باشد یا تخییری، مثار فتنه هست که بحثی در آن نیست مگر اینکه یک نفری باشد که همه قبولش کنند. مثلا در نجف بر سر امامت جماعت بین علماء اختلاف بود. در زمان ما هم که عده ای روی دیوار می نوشتند که هل یستوی الاعمی والبصیر می خواستند رد بکنند مرجعیت حاج عبد الهادی را که اعمی شده بود. عده ای دیگر هم در دیوارها می نوشتند که الاعراب اشد کان کفرا و نفاقا می خواستند رد بکنند مرجعیت آقای حکیم را که عرب بود. بعدا مرحوم حاج خلیل زاهد قمی را که هردو طائفه قبول داشتند اما این استثناء است که پیش بیاید.

آقا زاده آقای حاج سید علی آقای قاضی برای من نقل کرد، گفت این آقای حاج شیخ علی آن قدر مراقب بود وقتی که برای سفره نهاری که ایشان را دعوت می کردند سر سفره می آمد ولی از این غذاها اصلا نمی خورد. یک مقدار نان و تربچه توی جیبش بود آن را درمی آورد فقط آن را می خورد. بعد می گفتند به فکر شما این غذا را تهیه دیدند لااقل یک لقمه بخورید بعد آن نان و تربچه را بخورید ایشان بعضی از اوقات این رعایت می کرد. فقط استثناء است که افرادی این طوری پیدا می شوند. حتی آقای قاضی در نجف خیلی مخالف داشت.

خوب اگر امام معصوم کسی را نصب بکنید اختلافی نیست اما اگر کسی را امام نصب نکند و هر کسی بخواهد امام جمعه بشود خوب نمی شود. این هم یکی از ادله که می گوید در زمان غیبت نماز جمعه وجوب ندارد.

خوب این مسأله مهمش این است که راجع به ولایت فقیه صحبت نکردند که اگر بگوییم که حاکم شرع و ولی فقیه ولایتش ساقط بشود خوب این به مقتضای ادله ولایت فقیه کار امام معصوم را انجام بدهد. این دلیل متوقف بر این است که آن مسأله را حل بکنیم. آيا ولایت فقیه را بطور کلی که در همه شئون هست بپذیریم یا فقط امور ضروری اجتماعی است از باب حسبه آنها بحثش در محل خودش خواهد آمد. اگر ولایت فقیه ساقط شد این شبهه کنار می رود.

بعضی از ادله عامه که هستند عدالت را معتبر نمی دانند آن وقت درگیری می شود وگر نه آن ادله خاصه که در همه نمازها اولا عدالت معتبر است بعد دوری از هوا و هوس مسأله هست. در آن مسأله ای که در عروه هست اختلاف شد بین دو امام جماعت آنجا صحبت است که هرکسی از اینها از عدالت بیفتد حضرت امام می گوید منظور این است که تشاح کنند به این معنی که کل به دیگری بگوید که تقدم انت. این به آن می گوید که شما پیش نماز بشود و آن به این می گوید که شما پیش نماز بشو، نمی گوید که بگوید این حق من است آن بگوید که این حق من است.

به هر حال در عامه اختلاف زیاد است در خاص هم ممکن است اما روی آن مبنای قبول ولایت فقیه این شبهه به وجود نمی آید. پس تا الآن دوتا شبهه است یکی گفتند اجماع داریم بر عدم مشروعیت در زمان غیبت گفتیم این ثابت نیست، شهرت بر وجوب تخییری است. یکی اینکه سیره بر این است که امام معین می کند امام جمعه را، این را می گوییم که در زمان ائمه که نبوده یک مورد در مورد حضرت امیر است آن هم همه چیز را دارد هم امامت را هم قضاوت را دارد معلوم نیست که امامت به تنهایی هم این طوری باشد که حتما اذن امام لازم است.

دلیل دیگری آوردند و آن این است که روایاتی ما داریم بر نائی کسی منزلش دور است بیش از دو فرسخ است نماز جمعه واجب نیست. خوب اگر چنانچه نماز مشروع است چرا تا دو فرسخ خوب بیش از دو فرسخ هم با بایستند نماز بخوانند. اگر چنانچه کسی معینی منصوب شده به هر حال باید خودش بخواند. اینکه امام می فرماید بر نائی و آن کسی که بیش از دو فرسخ دور است وجوب ندارد معلوم می شود که اذن دخالت داشته، نصب دخالت داشته، اگر نصب و اذن امام معصوم دخالت نداشته باشد خوب این طرف دو فرسخی آن طرف دو فرسخی چه فرقی دارد خوب مردم خودشان می خوانند. پس معلوم می شود که نصب دخالت دارد یکجایی منصوب می شود تا دو فرسخ هم مردم بیایند اینجا.

ولی اینها قبلا صحبت شد استثناء از حضور است نه از وجوب در نائی بیش از دو فرسخ. بیش از دو فرسخ حضور لازم نیست نه اینکه اصل نماز واجب نیست. پس نماز را انجام بدهند ولی کسی که بیش از دو فرسخ است حضور او لازم نیست. حضورش لازم نیست ولی اصل اقامه منافاتی ندارد که واجب باشد.

بعضی از ورایات است که از آن روایات هم خواستند استفاده کنند نصب را و چون در زمان غیبت نصب نیست از طرف امام معصوم پس مشروع نیست.

از جمله در باب6 از ابواب صلوة جمعه این روایت فضل بن شاذان را ببینید. روایت3 این باب است. 9440- وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ الْعِلَلِ بِإِسْنَادٍ يَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ إِنَّمَا صَارَتْ صَلَاةُ الْجُمُعَةِ إِذَا كَانَ مَعَ الْإِمَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِذَا كَانَ بِغَيْرِ إِمَامٍ رَكْعَتَيْنِ وَ رَكْعَتَيْنِ (نماز جمعه اگر با امام باشد دو رکعت است اگر به غیر امام باشد دوتا دو رکعت یعنی چهار رکعت یعنی نماز ظهر) لِأَنَّ النَّاسَ يَتَخَطَّوْنَ إِلَى الْجُمُعَةِ مِنْ بُعْدٍ (مردم از راه های دور می آیند) فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْهُمْ (خدا خواسته که کار آنها را راحت کند) لِمَوْضِعِ التَّعَبِ الَّذِي صَارُوا إِلَيْهِ (چون خسته می شوند لذا دو رکعت کرد نه چهار رکعت) وَ لِأَنَّ الْإِمَامَ يَحْبِسُهُمْ لِلْخُطْبَةِ (امام اینها را نگهمیدارد برای اینکه برایشان خطبه بخواند) وَ هُمْ مُنْتَظِرُونَ لِلصَّلَاةِ (اینها منتظر نمازند) وَ مَنِ انْتَظَرَ الصَّلَاةَ فَهُوَ فِي الصَّلَاةِ فِي حُكْمِ التَّمَامِ (و کسی که در نماز است در حقیقت در حکم نماز است) وَ لِأَنَّ الصَّلَاةَ مَعَ الْإِمَامِ أَتَمُّ وَ أَكْمَلُ (نماز با امام اتم و اکمل است ملاحظه می کنید که همه جا سخن از امام است) لِعِلْمِهِ وَ فِقْهِهِ وَ فَضْلِهِ وَ عَدْلِهِ وَ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ عِيدٌ وَ صَلَاةُ الْعِيدِ رَكْعَتَانِ وَ لَمْ تُقْصَرْ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ.»[1]

علی ای حال در این روایت همان طوری که ملاحظه می کنید مکرر صحبت از امام است و می گوید اگر امام نیست چهار رکعت نماز ظهر باید بخوانند. بنابر این معلوم می شود که اذن امام و نصب امام و شخص امام بالاخره دخالت دارد.

در روایت دوم همین باب هم این طوری دارد 9439- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَلَاةُ الْجُمُعَةِ مَعَ الْإِمَامِ رَكْعَتَانِ فَمَنْ صَلَّى وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ.»[2]

خوب این فرادا که چهار رکعت است خوب معلوم است که نماز جمعه چهار رکعت نمی شود. اما راجع به امام جمعه هم که دو رکعت می گوید والامام، از اینجا می خواهند استفاده بکنند حتما شخص امام و اگر امام نیست نصب.

خوب این درست است که کلمه امام روی آن تکیه شده اما اولا که آنجا امام دارد حالا منظور امام جمعه است یعنی می خواهد بگوید نماز جمعه باید به جماعت بشود فرادا نمی شود یا منظور امام معصوم است؟ این ثابت نیست حالا اگر امام معصوم باشد این امام معصوم بما هو هو دخالت دارد یا آن چیزی که در روایت دارد که لعلمه و فقه و عدله، حالا یک فقیهی هم عادل است و هم فقیه است آن هم درست است که بگوییم هست. به علاوه همه اینها را بگوییم که نه خیر منظور شخص امام معصوم هست و فلان با ادله ولایت. اگر در باب ولایت فقیه گفتید این هم ساقط می شود آن تابع آن مسأله است.

ضمن اینکه این روایت البته سند هم ندارد روایاتی که در وسائل کلا باسنادی که شیخ صدوق در عیون و علل از فضل بن شاذان نقل می کند توش افراد مجاهلی هستند خود شیخ حر عاملی هم که در وسائل هرچه نقل می گوید بالاسناد الآتی، منظور در خاتمه وسائل است در خاتمه وسائل آنجا نقل کرده و سند معتبر نیست.

علی ای حال قبول داریم که در این روایات کلمه امام را زیاد تکرار می کند، قبول هم بکنیم که مراد از امام امام معصوم است ولی باز ادله ولایت هست در جای خودش. به هر حال نتوانستیم این را ثابت کنیم.

از بعضی از روایات استفاده می شود که نماز جمعه در رده قضاوت و حدود و حکومت است که حاکم این کار را انجام می دهد. مثلا آنچه که در صحیفه سجادیه در دعای48 دعای روز جمعه و عید قربان آنجا حضرت مفصلا گله می کند از شرایط اجتماعی که این حق اولیاء توست ودیگران غصب کردند واینها را خانه نشین کردند خیلی روایت مفصل است در دعای صحیفه. بلی در بعضی روایات دیگر هم هست که حضرت به شدت گله می کند از وضع اجتماعی که اولیاء تو خانه نشین شدند که به تناسب روز جمعه و روز عید قربان است و این عید را دیگرانن تصاحب کردند. در ورایت هم داریم که هر عیدی که می شود غصه ما اهلبیت تجدید می شود برای اینکه می بینیم حق ما در دست دیگران است.

پس معلوم می شود که نماز جمعه در رده قضاوت و حدود و امثال اینهاست می گوید همه حق اهلبیت است که آنها به غصب این حقوق را گرفتند.

علی ای حال این را در مستدرک داریم در خود صحیفه هم که هست روایاتی دیگری هست که هر عیدی که می شود غصه ما اهلبیت زیاد می شو چون حق ما را دیگران بردند.

خوب این جمعه ما همه چیز را با هم دارد البته درجه اول انجام اینها حق امام معصوم است ولی اینکه بگوییم شرط اذن حالا بگوییم یک نفر فقیه است عادل است مخصوصا وری ادله ولایت این را نمی تواند رد بکند. اگر ادله ولایت فقیه را قبول کردیم اینها هم جزء‌ شئونش می شود. اگر او مشکلی داشته باشد باید اثبات بکنیم که این ادله ای که می گوید اینها حق ما را خوردند یعنی حتما در خصوص نماز جمعه هم امام معتبر است در حالی که این جمعه و این حکومت و قضاوت و اجرای حدود را همه را با هم دارد. مشکل است که اثبات این معنا بشود.درروایات مربوط به عید فطر و قربان هم دارد روایات متعدد دارد غیر از این در صحیفه هم هست.

حالا چه بگوییم؟ عدم مشروعیت در زمان غیبت که ثابت نشد نه اجماعی نه سیره ای که در زمان امام معصوم که تعیین می کردند، همچون سیره ای نداریم، نه اینکه بگوییم اگر امام تعیین نکند دعوا می شود، خوب اگر عادل باشند چرا دعوا بشود. نه اینکه بگوییم بر کسی که دردو فرسخ نیست واجب نیست باید حتما اذن می خواهد، نه، این راجع به حضور و عدم حضور است نه اقامه و عدم اقامه. بنابر این عدم مشروعیت را نمی شود اثبات کرد.

یک جهات دیگری هم گفت شده مثلا می گویند ما شک می کنیم برای همه واجب است در همه شرائط یاقدر متیقن آنجایی است که امام باشد یا اذن امام به اصل، اصالة عدم وجوب در غیر متیقن؛ چون مقدار متیقن این است که در زمان امام یا اذن امام، به اصل تمسک می کنیم بلی اصل خوب اگر عدد عام داشتیم مثل روایاتی داشتیم که فریضة علی کل ناس که روایات را به تفصیل قبلا خواندیم، نوبت به اصل نمی رسد.

به روایاتی هم تمسک شده که امام ترخیص کرده که این هفته نماز نخوانید کجا؟ آنجایی که جمعه و عید جمع می شود روایات داریم که امام ترخیص می دهد می گوید چون جمعه و عید با هم شده می خواهید بایستید برای نماز جمعه، نه، نماز عید را که خواندند مرخص هستند که بروند. از این ترخیص استفاده می شود که اقامه اش هم دست امام است و الا امام چه کاره است که ترخیص بدهد. پس معلوم می شود که امام باید این کار را انجام بدهد. مثل اینکه در ابواب صلوة فط، صلوة عیدین باب25 روایت اول صریح روایت است که چندتا روایت داریم که یکی اش همین است. جمعه با عید با هم جمع شده بودند و به هم خورده بودند حضرت نماز را خواند بعد فرمود بقیه مردم مرخص هستند و می خواهند به منزل شان بروند بروند. خود امام نماز جمعه را اقامه می کنند ولی مردم لازم نیست که همراه آن حاضر بشوند. باز هم این راجع به حضور و عدم حضور است اصل نماز جمعه باید باشد منتهی آنهایی که کار دارند و عجله دارند برایشان واجب نیست. حضور واجب نیست.

خلاصه در باره عدم مشروعیت نتوانستیم چیزی را اثبات بکنیم.

حالا قبل از آنکه به حرف اخباریین برسیم ما برگردیم به آیه)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ اشکال این بود که نودی مجهول است نمی گوییم منادی که باشد یقین داریم که هارون الرشید منادی باشد در نماز او نباید شرکت کرد در نماز او شرکت کردن اصلا معصیت است. بنابر این، نودی مجهول است و منادی را هم که نگفته قدر متیقن می شود آنجایی که منادی امام معصوم باشد.

حالا می شود یک حرف دیگری بزنیم بگوییم نودی درست است مجهول است اما چون نگفته منادی که باشد، اطلاق دارد. بعضی ها قدر متیقن منظور نیستند آنها خارج است امثال هارون الرشید و غاصبان حکومت و فساق و فجار و اینها بروند کنار. بقیه هستند، نگویید چون منادی گفته نشده قدر متیقن خود امام است. نه، بگوییم چون منادی گفته نشده قدر متیقن در اخراج فسقه و فجره و فاسقان حکومت است آنها باید بروند کنار ولی بقیه مردم چرا لازم باشد. می گوییم اطلاق دارد. مرحوم بروجردی تکیه داشت روی این نودی که چون مجهول است و منادی معلوم نیست که باشد می گفت قدر متیقن مراد این است که امام معصوم باشد یا از طرف او باشد. چون منادی مجهول است اطلاق دارد چون نودی مجهول آورده شده نگفته که منادی که باشد. فقط قدر متیقن این است که فسقه و فجره باید بروند کنار بقیه می مانند. بعید نیست که همچون استفاده بشود.

خوب اگر منظور این باشد که حتما باید معصوم باشد می گفت یا ایها الذین آمنوا اذا نادی الرسول همه تان جمع بشوید بعید نیست بگوییم که چون نودی مجهول است که منادی اطلاق دارد که هرکه باشد. بعید نیست که از آیه چنین استفاده بکنیم. تو آیات هم یک آیه آن آیات اقیموا الصلوة یا حافظوا علی الصلوة والصلوة الوسطی که روشن کردیم و جواب دادیم. آن وقت روایاتی هم که می گوید فریضة علی الناس، علی کل احد و.. که روایاتش را خواندیم بگوییم این روایات وجوب تخییری را می گوید بعضی این جوری جواب دادند. خوب ظاهر واجبٌ که بر همه مردم واجب است این وجوب تعیینی است درست است که وجوب تعیینی یک اطلاقی باید دنبالش بشود بگوید واجب علیکم و لو عدلش را هم بیاورید باز این واجب است. ولی اینها ظاهر عرفی اش وجوب تعینیی هست حالا بحث تمام نشده ادامه جلسه بعدی ان شاء الله.



[1] ـ وسائل الشیعه، ج7، ص312، باب6.

[2] ـ همان، ج7، ص312، باب6.




   یک‌شنبه 14 آذر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما