بسمه تعالی
اخباریین نوعا
معتقدند به وجوب عینی تعیینی، نه کفائی و نه تخییری. و معتقدند که اجماعی هم که
فقهاء ادعا کردند بر نفی وجوب عینی تعیینی این اجماع واقعیت ندارد نه اجماعی هست و
نه این اجماع اعتبار دارد. بهترین نوشته در این زمینه به نظر من نوشته مرحوم صاحب
حدائق حدودا نود صفحه در باره این بحث که وجوب تعیینی است عین بگوییم یا تخییری یا
مثلا کفائی، ایشان بحث دارد. در چند قسمت بحث ایشان خلاصه می شود چون در نهایت نظر
ما یک قدر نزدیک به ایشان است همه قسمت ها را عرض کنیم.
مرحوم حدائق
ابتداء یک بحث مفصلی دارد در این باره که مجتهدین که خیلی ها فتوا به وجوب تخییری
می دهند نه عینی و نه تعیینی اینها بیشتر به دو مشکل مبتلاء هستند. یکی اخباری که
از اهلبیت رسیده خبر واحد می دانند و خبر واحد را هم حجت و معتبر نمی دانند مگر
آنکه قرائن قطعیه باشد و این حرف می فرماید درست نیست اخبار و روایات ما نوعا
محفوف به قرائن است و اخبار رسیده ای از اهلبیت معتبر است بعد ایشان در حقیقت یک
طبلی هم در اینجا می زند که ایها الفقهاء آيا در عمل کردن به روایات اهلبیت شما به
دنبال عمل شیخ طوسی بر می گردید مثلا کلام امام صادق معتبر نمی دانید مگر اینکه
شیخ طوسی و مفید عمل کرده باشد و این خیلی عیب است در این جهت ایشان داد کلام می
دهد و اینکه حتما ما معتبرند همان طوری که می دانید بسیاری از تقریبا فقهاء و
متمایلین به اخباریت نظرشان همین است که این روایات معتبر است همین طوری که می
دانید مرحوم شیخ حر عاملی هم در وسائل ادعا می کنند می گویند من هرچه روایت آوردم
از کتب معتبره آوردم کسانی که مثل مثل مرحوم صدوق در ابتداء من لایحضر می گوید
روایاتی که من جمع کردن حجة بین من خود وخدا. شبیه این را مرحوم کلینی در ابتدا
کافی دارند.
بنابر این در این قسمتش می فرماید نباید شک
بکنیم روایات روایاتی معتبر است خوب صریح روایات در باب نماز جمعه دارد واجبة،
فریضة، فرض. علی الناس هم دارد نه گروهی خاصی از مردم. بنابر این معنا ندارد که ما
در سطح این روایات بر داریم. پس وجوب دارد، عینی است و تعیینی.
بعد ایشان می
گوید یک مشکلی دیگری که حضرات دارد مشکل اجماع است یعنی اجماع داریم بر اینکه وجوب
عینی تعیینی ینست وجوب تخییری است. مثل خیلی از اجماعات دیگر ایشان می فرماید که
اینها بی اعتبار است نوعا حضرات ادعای اجماع می کنند بعد خودشان توی یک کتاب دیگری
فتوا بر خلاف به او می دهند و گاهی یک نفر یک فتوا می دهد ادعای اجماع هم می کند
دیگری فتوای ضد او می دهد. پس این چه اجماعی است؟ بعد مواردی را ایشان نقل می کند
از بزرگاهی به نظرم از محروم زین الدین نوه شهید ثانی ایشان حدودا هشتاد مورد
مواردی که در عین که ادعای اجماع شده خود ادعا کنندگان یا دیگران درست فتوا بر
خلاف دادند. پس این اجماع اجماع نیست اصلا.
بعد ایشان وارد
می شود در خصوص این مسأله خاصی خودمان می گوید ببینید الی ما شاء الله ادعای اجماع
کردند که نماز جمعه وجوب عینی تعیینی ندارد. ولی می بینید چه قدر زیاد در مقابل
کسانی گفتند واجبٌ عینا. آنهایی که می گویند وجوب ندارد می گویند یعنی اذن امام
معتبر است بعد توی همین اذن امام ماندند. اذن امام یعنی چه؟ یعنی اذن به شخص خاص
یا اذن عموم؟ اگر اذن عموم است خوب در زمان غیبت هم اذن عموم است. اذن به شخص خاص
معلوم نیست. بعد عبارتی را هم از خلاف نقل می کنند که حالا عرض می کنیم که شیخ می
گوید ان قلت یا ان قیل که شما بگویید اذن معتبر است این چه جور اذنی هست که در جایی که امام باشد
معتبر است وقتی که امام نباشد چطور اذن بدهد. ایشان می گوید اذنی که ما می گیویم
اعم از اذن شخصی است یا اذن عمومی. اذن دادند، دیگران و مجتهدین اقامه می کنند.
خوب این دیگر آن وقت می رود کنار.
حالا ما در چند
بینیم یک جهت اینکه افرادی زیادی تصریح کردند به وجوب یعنی وجوب عینی تعیینی پس یک
همچون اجماعی ما نداریم بر نفی وجوب عینی تعیینی.
یک بحث مفصل
است این را بگویم که می گویند اساسا اجماعی که اعتبار می کنند دلیل اعتباریش چیست؟
اجماعی که معتبر دانستند قدما می گفتند اجماع دخولی یعنی امام زمان توی مجمعین است
خوب نوعا که اختلاف است می گویند آنهایی که نسب شان معلوم است امام توی اینها
نیست. سید مرتضی ادعا کرده. شیخ طوسی می گوید. او می گوید این امام توی اینها نیست
چون اسم های اینها مشخص است پس باید بگردیمدنبال گروهی که ناقلش آنکه نقل می کند و
فتوا می دهد اسم و نسبش مشخص نیست احتمال دارد او امام باشد.
می گوید از کجا
ثابت می کنید وقتی که یک قیل می گوییم که قائلش معلوم نیست پس این قیل امام زمان
است؟ به صرف احتمال که نمی شود فتوا صادر که.
مرحوم شهید در
مسالک در مسأله آنجایی که اگر کسی وصیت کند وصی را پدر خودش قرار بدهد خوب معمولا
پدر زودتر از فرزند از دنیا می رود. ولی به هر حال در آن مسأله ایشان یک مطالبی
دارد طعن در کل اجماعات. عبارت شهید ثانی در مسالک است. می دانید شهید ثانی از دقت
و تشکیکات از شهید اول هم مبرز تر است گرچه شهید اول پخته تر است ولی شهید تشکیکات
و تطبیقات بیشتری دارد. بحث می کنند در اعتبار اجماع می گوید: بهذا یظهر جواز
مخالفة الفقیه المتاخر لغیره من المتقدمین. می گوید از اینجا معلوم می شود می
تواند یک فقیه متاخر با متقدمین مخالفت کند در فتوا فی کثیر من المسائل که ادعوا
فیها الاجماع ادعای اجماع کند ولی فقیه متاخر می تواند نکند به این اجماعات اذا
قام عنده الدلیل علی ما یقتضی خلافهم وقتی دلیل دارد اعتنا به حرف قدماء نکند.
بعد شهید ثانی
می گوید که بعضی از مشایخ ما از متاخرین گفتند که از جمله مدارک احکام و فروع
گرفتم به دلیل اجماع همان طوری که عامه اجماع دارند اینها هم اجماع اعتبار کردند
عامه می گوید فقهای امت شیعه می گوید اتفاق فرقه محقه.
بعد مواردی
زیادی را اخذ کردند حدود هشتاد نوه شهید ثانی می شمارد اینها با اینکه ادعای اجماع
کردند بر خلاف او فتوا دادند.
حالا در همین
مسأله ببینیم که چه کسانی در عین اینکه ادعای اجماع شده بر نفی وجوب عینی تعیینی
فتوا می دهند به وجوب عینی تعیینی. البته نه فقط عینی تعیینی نمی گویند مشهور را
هم نمی گذارد. شیخ مفید، کلینی، صدوق، ابی الصلاح حلبی، ابو الفتح کراجکی در کنز
الفوائد و خیلی ها اینها ظاهرشان این است که قائلند به عینی تعیینی در مقابل
افرادی که دیروز نام بردیم نقل می کردند. خوب در همین اجماع بر نفی حالا عبارت
شهید که خیلی پخته است در ذکری ببینید.
التاسع شرط نهم
برای وجوب نماز جمعه اذن الامام کما کان النبی یاذن لائمة الجمعات می گوید همان
طوری اجازه می داده که امام جمعه ها انجام بدهند و امیر المؤمنین بعدا آن هم انجام
می داده. و علیه اتفاق الامامیه که اذن می خواهد. هذا مع حضور الامام. اگر امام
حاضر است اذن باید بدهد و اما مع غیبته در زمان امام مثل زمان ما ففی انعقادها
قولان، پس اختلاف است پس اجماع نیست.
شهید ثانی در
شرح لمعه در همین مسأله نماز جمعه ان الذی یدل علیه کلام الاصحاب ان موضع الاجماع
المدعی انما هو حال حضور الامام اینکه گفتیم اجماع است که اذن می خواهد در حال
حضور لا مطلقا عینا فی وجوب عینا در وجوب عینی نماز جمعه همه جا اذن امام شرط نیست
در زمان حضورش شرط است. پس بر خلاف آن اجماعی که می گفتند در زمان غیبت که نمی شود
وجوب عینی، می گوید نه در زمان حضور اذن می خواهد در زمان غیبت که اذن نمی خواهد
اصلا.
بعد ایشان
اسامی کسانی که قائل شدند به وجوب عینی بعضی شان را می آورد که چون ما در نهایت
نظرمان نظر ایشان است. صاحب حدائق در این مسأله تا بعد ببینید خصوصیاتشان را. لذا
اجمالا من عرض می کنم این افراد.
1ـ شیخ در
مقنعه واعلم ان الروایة جائت عن الصادقین' روایت از ائمه رسیده ان الله عزوجل فرض علی عباده من الجمعة الی
الجمعة خمسا و ثلاثین صلوة لم یفرض فیها الاجتماع. خداوند 35 نماز واجب کرده در
هفته که اجتماع را در آنها لازم نمی داند جماعت مستحب است الا فی صلوة الجمعة خاصة
در نماز جمعه اجتماع معتبر است فقال الله تعالی )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسَعَوْا إِلَى ذِكْرِ
اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)
(الجمعة:9) و قال الصادق من ترک الجمعة ثلاثا من غیر علة طبع الله علی قلبه ففرض
الاجتماع. خداوند این را واجب کرده که مردم مجتمع بشوند الا انه بشریطة حضور امام
مامون به شرط اینکه امام مامون علی صفات و تقدم الجماعة باشد. امام نه امام معصوم
امام مامون علی صفات یتقدم الجمعة صفاتی که بتواند جماعت را انجام بدهد و دوتا
خطبه بخواند یختمه خطبتین این خصوصیات را ذکر می کند. بنابر این، من صلی خلف امام
با این خصوصیات نمازش درست است. ان فرض عباده بر همه بندگان واجب است این می شود
وجوب عینی تعیینی.
شیخ طوسی می
دانید که تهذیب شرح مقنعه مفید است شیخ طوسی بعد از اینکه همین مطلب مقنعه را نقل
می کند تعدادی از اخبار را می آورد به عنوان تایید و هیچ اشکالی هم نمی کند پس شیخ
طوسی هم در تهذیب کلام مفید را قبول دارد که خداوند فرض علی عباده نماز جمعه را.
علی عباده می شود وجوب عینی نه کفائی.
2ـ مرحوم شیخ
ابو الصلاح الحلبی در کتاب معروف کافی فی الفقه می گوید لاتنعقد الجمعة الا بامام
الملة او منصوب من قبله او من تتکامل له صفات امام الجماعة جمعه منعقد نمی شود مگر
به امام یا منسوب از قبل امام یا هرکسی که صفات امام جماعت در آن کامل باشد وجمعه
در آن هست. این صریح در این است که وقتی امام خودش نیست یک امام جماعتی که شرائط
دارد کافی است در این صورت می شود وجوب.
مرحوم شیخ ابو
الفتح کراچکی، کراچکی همان صاحب کتاب کنز الفوائد کتاب خیلی خوبی است یک روایتی
توش هست که در هیچ کتابی من ندیدم پیغمبر فرمود انکم فی زمان لو ترکتم عشر ما
امرتم لهلکتم. شما در زمانی هستید که اگر یک دهم دستورات شرعی تان را انجام ندهید
هلاک می شوید همه تان اما سیاتی زمانٌ لو عملوا بعشر ما امروا لنجوا. زمانی خواهد
آمد اگر مردم یک دهم دستوراتشان را انجام بدهند اهل نجات هستند حالا این زمان کی
هست زمان ما ان شاء الله که نیست زمانی خواهد آمد این قدر اوضاع یک جوری می شود که
یک دهم دستوراتتان را انجام بدهید اهل بهشتید اما در زمان پیغمبر اگر دهم انجام
ندهند اهل جهنم هستند. به حال ایشان آدم دقیق است و دنبال مسائل تازه و تحقیقات هم
هست.
در کتاب تهذیب
المسترشدین ایشان می گوید و اذا حضرت العدة اللتی یصح ان تنعقد بحضورها الجماعة
یوم الجمعة و کان مرضیا متمکنا من اقامة الصلوة فی وقتها و ایراد الخطبة علی وجهها
و کانوا حاضرین آمنین وجبت علیهم فریضة الجمعة و کان علی الامام ان یخطب بهم. وقتی
تعداد معتبر که پنج نفرند حاضر شد همه واجبند و امامی هم که هست که خطبه بخواند
باید همه جمع بشوند و جوب هم وجوب عینی تعیینی است.
3ـ مرحوم کلینی
در کتاب صلوة اصلا عنوان باب این است باب وجوب الجمعة و علی کم تجب. و اینکه بهچه
مقداری واجب است. در صحیحه محمد بن مسلم که قبلا برای تان خواندیم می آورد که 9395
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي كُلِّ
سَبْعَةِ أَيَّامٍ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاجِبَةٌ عَلَى
كُلِّ مُسْلِمٍ.»
(یکی از اینها نمازی است که بر هر مسلمانی واجب است که همین نماز جمعه باشد) بعد
روایات نماز جمعه را هم می آورد. خوب می شود وجوب تعینیی. به جهت بگوییم اجماع
داریم بر نفی وجوب عینی تعینی و بگوییم تخییر دلیل مان چیست.
بعد از این
مرحوم صدوق در کتاب من لایحضر که ایشان در ابتدایش هم می گوید که هرچه می گویم این
حجت بین ما و خدا هست در باب وجوب الجمعة عنوان باب هم این است. باب وجوه الجمعة و
فضلها و من وضعت عنه و الصلوة و الخطبة فیها. باب وجوب نماز جمعه، فضل نماز جمعه،
کسانی که مجبور هستند و می توانند شرکت نکنند، خطبه نماز جمعه بعد روایات را می
آورد عین همان روایاتی که قبلا خواندیم که یکی اش همین که 35 نماز واجب است که یکی
از آنها نماز جمعه است. این می شود عینی تعیینی.
در کتاب مقنع
(می دانید که مقنعه و هدایه ایشان قدماء به منزله کتاب روایت به آن عمل می کردند
در زمینه اینکه نص خاصی نباشد متون مقنع و هدایه ایشان را مثل کتاب روائی حساب می
کردند به آن عمل می کردند ایشان در مقنع هم می گوید ان صلیت الظهر مع الامام بخطبة
صلیت رکعتین و ان صلیت بغیر خطبة صلیتها اربعا فقد فرض الله من الجمعة الی الجمعة
خمسا و ثلاثین صلوة منها صلوة واحدة فرضها الله فی جماعة و هی الجمعة. این عین
همان است که ازکتاب کافی برای تان نقل کردیم. وضعه عن تسعة از نه فقط ساقط است
بقیه همه باید بیایند، نابالغ، صغیر، کبیر پیری که حال راه رفتن ندارد، مجنون،
مسافر، عبد، زن، مریض و شخص کور و کسی که دو فرسخ بیشتر فاصله دارد می شود وجوب
عینی تعیینی.
مرحوم صاحب
مدارک نوه شهید ثانی می گوید فهذه الاخبار الصحیحة الطرق الواضحة الدلالة علی وجوب
الجمعة علی کل مسلم الا ما استثنی تقتضی الوجوب العینی اذ لااشعار فیها بالتخییر
این اخبار که صحیح است طرقش هم معتبر است دلالت بر نماز جمعه می کند غیر از آن
چندتای که استثناء کردیم. هیچ اشعاری به تخییر ندارد. اگر تخییر بود باید بگوید
نماز جمعه بخوان یا فلان چیز را انجام بده.
بعضی هاشان
صریح دارند که نماز جمعه را نگویید بدل از ظهر اصلا بدل ندارد در روز جمعه نماز
جمعه. دیدم در کتاب الفقه عیل المذاهب الاربعه مال اظهر مصر آنجا هم نماز جمعه را
وقتی عنوان می کند نگویید نماز جمعه بدل از ظهر است و او مبدل است، نه، روزهایی
دیگر ظهر است روز جمعه نماز جمعه است.
مرحوم والد شیخ
بهائی رساله ای دارد بنام عقد طهماسبی که شاه طهماس او را نوشته می گوید: مما
یتحتم فعله فی زماننا صلوة الجمعة می گوید از چیزهایی که باید حتمی بشود در زمان
ما نماز جمعه است حالا در زمان ما زمان شاه طهماس بوده، در آن زمان واجب است؟ شاید
می خواهد بگوید وقتی حکومت اسلامی شد قدرت داریم که می شود انجام داد پس باید
انجام داد. آن وقت معنایش این است که پس هر موقت که ممکن شد، دخالت ندارد زمان شاه
طمهاس چون زمان شاه طهماس زمانی بوده که حکومت اسلامی تا حدودی در جریان بوده شاه
طهماس اولا اجازه حکومت از محقق کرکی داشت همان طوری که اگر ملاحظه کرده باشید کاشف
الغطاء هم در اول کشف الغطاء اجازه مفصل خودش را از میرزای قمی آورده پس در حقیقت
حاکم اصلی میرزای قمی است این جوری می گوید مما یتحتم فعله فی زماننا صلوة الجمعة
چرا حتمی است؟ اما لدفع تشنیع اهل السنة اولا سنی ها به ما پزخند می زنند و شناعت
می کنند اذ نعتقدون انا نخالف الرسول و اجماع العلماء فی ترک هذا، سنی هنا معتقدند
که ما خلاف سنت پیغمبر عمل می کنیم به خلاف اجماع علماء عمل می کنیم بعدش می گویند
ظاهر حال هم همین است. خوب درست می گویند این همه روایت که داریم چرا ترک می کند
می گوید حق با اینهاست. اصلا به ما می گویند رافضه یعنی ما رفض کردیم کلام پیغمبر
و خدا را، نمی دانم از کی تا حالا این چنین شده در زمان اهلبیت قاعدة بوده چون
بعضی از روایات داریم در آن زمان، باید این عوض بشود آنها رافضی هستند که رفض
کردند ولایت را گفته صریح پیغمبر را که فرمود هذا علی مولاه آنها می شوند رافضه
ولی عملا به ما گفتند رافضه یک جهت شان بهانه شان هم همین است نماز جمعه را که نمی
خوانند نماز اول وقت هم نمی خوانند خیلی از وقت، اعتبار آنها به جماعت خیلی از
ماها هست.
بعد می گوید
حالا اینکه جلو تشنیع آنها را بگیریم می گوید غیر او ادله ما حالا کار نداریم که
آنها هرچه می گویند اصلا ادله که دایم اما بطریق الوجوب الحتمی والاعراض عن الخلاف
لضعفه لقیام الادلة القاطعة الباهرة علی وجوبها من القرآن و احادیث النبی والائمة
المعصومین. حرف آنها به جای خودش ما خودمان ادله داریم قرآن داریم کلام ائمه داریم
الصحیحة الصریحة اللتی لاتحتمل التاویل بوجهٍ، هیچ تاویل هم ندارد و کلها خالیة من
اشتراط الامام والمجتهد بحیث انه لم تحضرنی مسألةٌ من مسائل الفقه علیها و ادلةٌ
بقدر الادلة الصلوة الجمعة من کثرتها و صحتها والمبالغة فیها. می گوید در هیچ
مسأله فقهی این قدر روایت من ندیدم این در نماز جمعه است پس این را ما ترک می کنیم
پس حق دارند بگویند ما رافضی هستیم. این کلام پدر شیخ بهایی است.
بعد می گوید و
ملخص الاقوال ثلاثة: خلاصه اقوال سه قول ات. 1. الوجوب الحتمی من غیر تعرض
للمجتهدین. وجوب حتمی عینی برای همه اختصاصی به گروه خاصی ندارد. و هو ظاهر الکلام
کل العماء المتقدمین و جماعة من المتاخرین، ظاهر قدماء همه اش همین است و عده ای
از متاخرین که وجوب حتمی عینی عل کل احد.
2. وجوب تخییری بین نماز جمعه و نماز ظهر و هو
مذهب المتاخرین عدا سلار و ابن ادریس که این دوتا می گویند شبهه حرمت دارد که قبلا
خواندیم و ابدئه علیه الاجماع اجماع کردند بر تخییری. این هم گفتیم که اجماع شان
ثابت نیست.
3. سوم منع در
حال غیبت مطلقا چه مجتهد باشد یا نباشد این هم عقیده سلار و ابن ادریس که می گفتند
ممنوع است و مشروع نیست.
بعد ایشان می
گوید که والذی یصلی الجمعة یکون قد برئت ذمته کسی که نماز جمعه بخواند مسلما برئی
الزمه است و اد الفرض بمقتضی کلام الله و رسوله والائمة و جمیع العلماء و خلاف
سلار و ابن ادریس و شیخ لایقدح فی الاجماع این چند که مخالفت کردند مضر به اجماع
نیست لما تقرر من قواعدنا ان خلاف ثلاثة و الاربعة بل والعشرة والعشرین لایقدح فی
الاجماع، اجماع را شما می گویید اعتبارش از اجماعی دخولی است می گوییدامام جزء
مجمعین است می گویید این سه و چهار نفر که نسبشان شان معلوم است مانند سلار و ابن
ادریس و امثال اینها ضرری ندارد وقتی که معلوم النسب هستند امام زمان جزء اینها
یقینا نیست.
بعد از ایشان
رساله ای که شیخ حسن فرزند شهید ثانی دارد بنان رساله اثناعشریه در رساله می گوید
شرط وجوب الجمعة الان حضور خمسة من المؤمنین و یتاکد فی السبعة، پنج نفر یا هفت
جمع می شوند این شرط نماز جمعه است و ان یکون منهم من یصلح للامامة و یتمکن من
الخطبة، یک نفر هم بتواند امام جماعتی بکند و خطبه بخواند. بعد می گوید و هذه
الاخبار کما تری مطلقةٌ فی وجوب الجمعة عینا این اخبار خیلی صریحا می گوید وجوب
عینی است والحمل علی التخییر موقوف علی قیام ما یصلح للدلالة اگر بگویید وجوب
تخییری است این دلیل می خواهد. خوب نداریم.
شیخ فخر بن
طریح نجفی در شرح رساله می گوید که اما در زمان غیبت مثل زمان ما فللعلماء اقوال
ثلاثة، بعد می گوید ثالثها الوجوب العینی من غیر تعرض للمجتهد اصلا مجتهد هم لازم
باشد یک عوام هم بلد است یک کلمه بگوید اتقوا الله، نحمد الله، بعد یک سوره کوچک
بخواند. این کاری ندارد که نماز جمعه می شود وجوب عینی.
مرحوم محمد تقی
مجلسی پدر صاحب بحار الانوار یک مسأله مفصلی در همین مسأله نماز جمعه دارد می گوید
فصار مجموع الاخبار مأتی حدیث، عین همین عبارت مرحوم خوئی در تقریراتشان دارد از
همین جا گرفتند عبارت را می گوید صریح روایات است که حدود نزدیک دویست حدیث ما در
باره نماز جمعه داریم الذی یدل علی الوجوب بصریحیه من الصحاح والحسان والموثقات و
غیرها اربعون. آنهایی که صریحا وجوب، صححیه و حسنه و موثق، چهل حدیث است که صریحا
می گویند وجوب. والذی یدل بظاهره علی الوجوب خمسون بعضی ها صریح در وجوب ندارد
ظهور در وجوب دارد که این هم پنجاه تاست و الذی یدل علی المشروعیة فی الجملة اعم
من ان یکون عینیا او تخییریا، تسعون. روایاتی که به عموم می گوید واجب است به اعم
از وجوب عینی یا تخییری، نودتاست و الذی یدل بعمومه علی وجوب الجمعة و فضلها عشرون
حدیثا، آنهایی که وجوب و فضل جمعه را می گویند بیست تاست بعد می گوید بعضی روایات
هم داریم که می گوید وجوب الجمعة الی یوم القیامه این هم دوتا حدیث است.
این همه احادیثی که ما داریم چطور می گویید تخییری؟