بسمه تعالی
بعضی آقایان
خواستند به تناسب آخر هفته حدیثی هم خوانده بشود بارها صحبت شده و فراموش می کنم
حالا این تاکید به یادتان افتاد. این حدیث به نظرم آمد در باره کسانی که وقتی
دعایشان مستجاب نمی شود مایوس می شوند به شدت نهی از این حالت شده در جلد دوم اصول
کافی صفحه 490 روایت صحیحه ابو بصیر عن الصادق (ع) لایزال المؤمن بخیر و رجاء رحمة
من الله تعالی ما لم یستعجل فیقنط و یترک الدعاء. مؤمن همواره به خیر و امید رحمت
است مادامی که عجله نکند و مایوس نشود و دست از دعا بر ندارد قلت له کیف یستعجل؟
عجله مؤمن یعنی چه؟ قال حضرت فرمود یقول مؤمن این طوری می گوید قد دعوت منذ کذا و
کذا از کی تا حالا هی دعا کردم و ما اری الاجابة اما اجابت نشده.
دنیا حوادثی
دارد هر شخصی حوادثی مربوط به خودش را دارد حوادث اجتماعی هست نظام احسن خلقت یک
قوانینی دارد که این قوانین حاکمند بر نظام هستی، این قوانین را ما نمی دانیم ما
کلیات را می دانیم درست است فلسفه برای بررسی این قوانین هست تنها علمی است که در
باره قوانین حاکم بر هستی بحث می کند از مفاهیم علت و معلول حدوث و قدم، واجب و
ممکن و انواع مفاهیمی که مربوط به نظام هستی است فقط در فلسفه بحث می شود کلام هم
فلسفه است اما فلسفه ناقص، فلسفه کلام است کلام کامل نسبتا البته. انسان چون آگاهی
از آن قوانین ندارد و از مسائل مربوط به نظام هستی نمی داند پشت پرده چه خبر است
دعا می کند عمل نمی شود مایوس می شود در اثر جهالت منشأش جهالت است در حقیقت. در
حالی که هیچ دعای رد نمی شود اگر دعا باشد و از خدا بخواهیم واقعا. معنای خواستند
از خدا که انسان آن امکاناتی هم که در اختیار خودش هست از آن باید استفاده کند و
الا خواستن نیست، بخواهد و از خدا هم بخواهد یقینا هیچ دعای رد نمی شود اما نه به
این معنا که حتما خود او را می دهند اگر مصحلت باشد خودش را می دهند مصحلت نباشد
عوضش را می دهند. اگر مصالح کلی نظام اقتضاء نکند دنیا نمی دهند آخرت می دهند.
یقینی است که هیچ دعای رد نمی شود. ادعونی استجب لکم. منتهی افرادی که بی خبرند یک
دو سه مرتبه دعا می کنند و یک مقدار مشکلاتی هم پیدا می کنند دعاهای زیادی بعد
مایوس می شوند. نباید مایوس شد خود یاس از اجابت یک نوع اهانت به خداست یعنی خدا
به قولش عمل نمی کند و توهین و اهانت به خداوند خیلی گناه بزرگی است اگر با اراده
و عمد انجام بشود.
یک روایت معتبر
دیگری در همان صفحه است آن را توضیح بیشتری می دهد همین مطلبی که عرض کردم. خداوند
به فرشتگان امر می کند دعای فلان کس را زود به او بدهید چرا؟ برای اینکه دوست
ندارم صدایش را زیاد بشنوم بروید برود اما یک نفر دیگری دعا می کند خدا دستور می
دهد که دعایش را مستجاب می کند ولی حالا به او ندهید چرا؟ برای اینکه از صدای این
خوشش می آید می خواهم مکرر بیاید. چه لذتی دارد که خداوند از صدای یک انسانی خوشش
بیاید. به او می گوید زود بدهید برود و اینجا دیگر صدایش را دیگر نشنوم یکی از
عذاب های قیامت این است که لایکلهم الله و لاینظر الیهم، خدا کسانی هستند که حرف
نمی زند و نگاهش هم نمی کند. این خیلی عجیب و غریب است چون اگر انسان را رها بکنند
خود به خود تو حادث و توی عذابها هست. وقتی خدا نگاه نمی کند یعنی دیگر انواع
مشکلات برای شخص به وجود می آید.
اولین شرط برای
نماز جمعه خطبه است که قبل از نماز خواند بشود نماز جمعه شرائطی دارد شرط اولش این
است که یک سلطان عادلی تعبیرات بعض کتب فقهی این است سلطان عادل باشد که او بتواند
اقامه نماز جمعه بکند بعضی از کتب فقهی قدیمی این است. منظور از سلطان معنی عامش
هست که سلطنه حقه است اعم از امام معصوم یا آنچه را که امام معصوم دستور داده باشد
و نصب کرده باشد.
دوم: عدد و
تعداد که در این باره صحبت شد که هفت یا پنج نفر باشد. اینها مال مقدماتند اولین
چیزش خطبه است می توانید این را بگویید سومی دنبال او. در روایات باب6 این معنا به
صراحت آمده که خطبه شرط برای اقامه نماز جمعه است. بعد از دو سه خط از اول حدیث می
گوید: انما وضعت الرکعتان اللتان اضافهما النبی یوم الجمعة للمقیم اینکه دو رکعت
را پیغمبر که روز جمعه بیان کرده برای شخصی که مقیم هست این لمکان الخطبتین برای
دو خطبه در روز جمعه برای کسی که در نماز جمعه شرکت نکند چهار رکعت است برای کسانی
که شرکت بکند دو رکعت است فمن صلی یوم الجمعة فی غیر جماعة اگر فرادا می خواهد
بخواهد یعنی نماز جمعه نمی خواند پس یصلیها اربعة رکعات اما آن که در جماعت شرکت
می کند یعنی نماز جمعه می خواند دو رکعت به خاطر اینکه دو خطبه دارد دوتا خطبه به
این دو کرعت اضافه می شود می شود به منزله آن چهار رکعت.
روایات متعددی
در این زمینه هست که مثلا روایت4 انما جعلت الجمعة رکعتین من عدل الخطبتین. پس
قطعی است روایات متعدد است در این باب و ابواب دیگر در اینجا وقت تلف نکنیم.
بعضی کتب فقهی
این را جزء شرائط آوردند آيا واقعا شرط است یا رکن و جزء است؟ ظاهر روایات که می
گوید نماز روز جمعه دو رکعت شده نه چهار رکعت به خاطر خطبتین یعنی خطبتین جای آن
دو رکعت است پس بنابر این جزء خود نماز است پس این را نمی شود که جزء شراط است که
بعضی کتب فقهیه دارند. مثل خود نماز است و اگر نماز گفتیم اقامه اش واجب عینی است این
دوتا خطبه هم واجب عینی است یجب ایجادهما عند تحقق شرائط الوجوب پس این از شرائط
صحت است.
شیعه دو خطبه
معقتد است در عامه اختلاف است بعضی ها گفتند یک خطبه بعضی گفتند اصلا خطبه شرط
نیست خواند اشکال ندارد نخواند مضر نیست ولی شیعه دو خطبه قائل است تقریبا اجماعی
است هیچ اختلافی نیست روایات هم در این معنا متظافر است و از ظاهر روایات همان
طوری که عرض کردم اصل است نه شرط برای اینکه می گوید لمکان الرکعتین.
در این خطبه چه
باید بشود چند چیز صریح روایات است. 1. حمد خدا بلاخلاف بلکه نقل اجماع شده در
باب24 و 25 از همین ابواب بعضی روایات این هست.روایت باب24 روایت اول موثقه سماعه
است این یک قسمت اول حدیثش آن حمد و اینها را ندارد باب25 یک، روایت اول 9528- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ
بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ
وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ
الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ اقْرَأْ سُورَةً
مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ ادْعُ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا يُمْكِنُ هُنَيْهَةً
ثُمَّ تَقُومُ وَ تَقُولُ وَ ذَكَرَ الْخُطْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ هِيَ
مُشْتَمِلَةٌ عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الْوَصِيَّةِ
بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ الْأَمْرِ
بِتَسْمِيَةِ الْأَئِمَّةِ ع إِلَى آخِرِهِمْ وَ الدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ
إِلَى أَنْ قَالَ وَ يَكُونُ آخِرُ كَلَامِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
وَ الْإِحْسانِ الْآيَةَ.»
غرض اینکه این
حمد را به خوبی دارد وصیت به تقوا یعنی وعظ را هم دارد سوره قرآن هم دارد این خطبه
اول.
در روایت دوم
موثقه سماعه اینجا دارد: 9529- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ فِي حَدِيثٍ
قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَخْطُبُ يَعْنِي إِمَامَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ
قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ
ثُمَّ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ
فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى
أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ
فَإِذَا فَرَغَ مِنْ هَذَا أَقَامَ الْمُؤَذِّنُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ رَكْعَتَيْنِ
يَقْرَأُ فِي الْأُولَى بِسُورَةِ الْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِسُورَةِ
الْمُنَافِقِينَ.»
بعضی روایات
دیگر هم دارد پس در حمد مسلم است که روایات داریم اجماعی هم هست که در هردو خطبه حمد
خدا را انجام می دهد.
صلوات بر
پیغمبر هم که هست که در این روایات هم خواندیم. در تذکره علامه ادعای اجماع کرده
که صلوات بر پیغمبر هم باید باشد. مرحوم محقق در معتبر و مختصر النافع و سید مرتضی
و ابن ادریس می گویند در خطبه اول وجوب ندارد صلوات بر پیغمبر در همین روایت که
موثقه سماعه که خواندیم خطبه اول صلوات بر پیغمبر را ندارد در خطبه دوم دارد لذا
اینها گفتند در خطبه اول واجب نیست عبارت را دوبا ببینید. يَخْطُبُ يَعْنِي
إِمَامَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ
يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ ثُمَّ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً.
در آن روایتی
هم که خواندیم روایت اول که صحیحه محمد بن مسلم است آن هم خطبه اول ندارد وَ
ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ
الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ اقْرَأْ سُورَةً
مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ، اینجا خطبه اول تمام می شود و در خطبه دوم
صلوات دارد. البته پایان خطبه اول سوره قرآن است سوره را خواند پس این را خارج از
خطبه حساب کردند به هر حال مرحوم محقق عقیده اش این است. در اولی ندارد. این ظاهرا
به خاطر این بوده. موثقه سماعه که در خطبه اول صلوات را ندارد. در صحیحه مسلم آخر
خطبه سوره قرآن است این سوره قرآن را می خواند بعد می گوید صلوات بر پیغمبر درهمان
خطبه اول این کانه خارج از خطبه حساب کرده. شاید به خاطر یک همچون شبهه ای بوده.
ولی به هر حال تذکره ادعای اجماع می کند که در هردو خطبه صلوات هست. شیخ طوسی هم
در خلاف همین طور.
یکی از چیزهایی
که واجب است وعظ و پند و اندرز است کلمه اتقوا لله یا کلمات کوتاهتر از اینکه
تصورش خیلی بعید است. مهم آن تاثیر کلمات است در بعضی روایات در نماز جماعت دارد
که امام جماعت و جمعه باید خودش منزه باشد تا حرفش اثر بکند. آقای نجفی مرعشی برای
من نقل کردند که مرحوم صاحب لقاء الله آقا میرزا آقا جواد آقای ملکی تبریزی منزل
ایشان کنار مسجد فاطمیه بود بیرون نمی آمدند از منزل فقط بین الطلوعین عبای به سر
می کردند می آمدند حرم و بر می گشتند. به تناسب ماه رمضان طلبه ها از ایشان خواهش
کردند که شما بیایید نماز می آمدند همین جا اقامه نماز جماعت می کردند بعد خواستند
که شما دو سه کلمه صحبت هم بکنید ایشان برای ما نقل کردند گفتند به محض که می گفت
بسم الله والحمد لله بعد می گفت ایها المغرور فی دار الغرور اصلا می گفتند اشک ها
جاری بود. اولا کلام از دل بود بعد گوینده نظیف و نزیه بود آن معنویت تصرف می کند
کانه وقتی حرف می زنند یک تصرف ولائی هم دارد اینکه بعضی اثرات بسیار زیادی دارند
یعنی شرائط هم شرائط خاصی بوده نه غذاها مشتبه بوده نه آبها مشتبه بوده، آبها از
روستاهایی می آیند که نمی دانیم این روستاها راضی هستند آبشان را بگیرند به شهری
ها بدهند بعضی از نقل های دیگری می شود. نانها از اراضی است که چه جوری تقسیم شده
نمی دانیم. هرچه هست در اختبار ما نیست ولی اثر وضعی اش هست. آنها این طوری بودند.
لذا آخر درس
مرحوم بروجردی هم در همین صحت زیر ساعت صحن بزرگ درس که تمام شد فرمودند که آقایان
خواستند که نصیحتی کنم بعد از سکوت فرمود خدا نشاط بدهد این را گفتند اشک توی چشم
شان آمد بعد فرمودند دعا کنید از آنها نباشیم که اعمالشان بسیار بد است و هم
یحسبون انهم یحسنون صنعا. فکر می کردند که برنامه هاشان درست است اتفاقا چه قدر
این فکر کردن که برنامه ها درست چه قدر مایه بی توفیقی است اگر آدم فکر نکند که
برنامه هاش درست است در صدد اصلاح است ولی وقتی که فکر می کند که من کارم درست
دیگر به فکر اصلاح هم نیست خودش را سر آمد می داند و این خیلی خطر است.
علی ای حال وعظ
و سوره خفیفه در همین روایاتی که داشتیم بود در همین صحیحه محمد بن مسلم دارد
والوصیة بتقوی الله والوعظ آن وقت دیگر اختیارش دست خودش هست، کم حرف بزند یا زیاد
و چه جوری حرف بزند. وعظ یک قوانینی دارد قدیم ها برای طلبه ها خودشان جلسات تمرین
منبر داشتند نمی دانم حالا هست یانه. خود طلبه ها به صورت خود جوش و مستقلا جلسات
تمرین منبر داشتند و این جلسات اینها را ورزیده می کرد که اینها چطوری منبر بروند
یک وقت جلسه ای در تهران بود مرحوم فلسفی هم توی آن جلسه بوده نبودیم شنیدیم همان
موقع ها، تو زندان هم در پانزده خرداد آقای فلسفی هم بود آنجا هم تمرین سخنرانی
گذاشته بودند. یکی از آقایان صحبت می کرند با انگشت سبابه اش اشاره می کرد آقای
فلسفی گفت که این مضر به خطابت است در شخص تو، به خاطر اینکه انگشت تو دراز است و
حواس شنونده به این انگشت می رود. تا این اندازه به قوانین باید رعایت بشود.
ما هم یک وقت
جلسه ای داشتیم و درس خطابه می گفتیم یکی از آقایان روحانیون قمیون درس ها را
پیاده می کرد و نوشته ای بسیار خوبی جمع شد. خدا کند رحمت کند دکتر مفتح به من گفت
یک همچونی چیزی دارید اگر ممکن است بدهید من نگاه کنم بعد از مدتی که پیش ایشان
بود بعد گفت چه شد کتاب، گفتم یک قدر گشتم پیدا نکردم از پیش من گم شد. کتابی که
چه قدر زحمت کشیده شده بود از پیش ایشان گم شد. این هم بد نیست بگویم روی کتاب
ایشان دکتر مفتح نوشته شده بود من گفتم این بالاتر از حجت الاسلام است ایشان گفت
دست من نبوده دیگران این کار را کردند بعدا روی آن را مهر کردند.
وعظ قوانین
دارد، قوانین خطابه را ما از روایات استخراج کرده بودیم نوشته ای خیلی خوبی بود.
از بعضی روایات استخراج کرده بودم که چه قوانینی حاکم بر خطابه هست. ولی کتاب های
دیگری هست مثل اصول فن خطابه که چطوری حرف بزنیم و سخنرانی کنیم. ولی مهم تر از
همه اینها آن معنویت است که تاثیر خاصی دارد.
و همین سوره
خفیفه هم همان طوری که در این روایات خواندیم داشت حرفی در آن ندارد. بعضی از این
روایات سوره را در خطبه اول داشت ولی در خطبه دوم ندارد مثلا موثقه سماع 2 از
باب25 يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ ثُمَّ
يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ، این خطبه اول بود بعد
در خطبه دارد ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي
عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ
يَسْتَغْفِرُ، دیگر در این خطبه دوم ندارد که سوره صغیره بخوانید. ولی فتواها بر
این است که در هردو خطبه.
روایاتی هست
راجع به خطبه اهلبیت مثل حضرت امیر خطبه خوانده اینها دارد سوره را در هردو اما
نقل عمل است و عمل اعم از وجوب است. ولی عرض کنم فتاوای نوعا بر این هست.
خوب در این
موثقه سماعه اینجا ناقصش را مرحوم صاحب وسائل نقل کرده، خیلی مفصل است. تو مفصلش
مستحبات هم دارد چنانچه در همین مختصرش هم دارد وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ
وَ الْمُؤْمِنَاتِ، این جزء مستحبات است نه واجبات، آن وقت گفتند چون ذکر مستحبات،
آن واجبات را هم از وجوب می اندازد مثل صححیه حماد در باره حکایت اصل نماز مستحبات
زیاد دارد امردال بر وجوب است آنجاها را از خارج روی قرائن است که فهمیدیم که وجوب
ندارند و الا امر دال بر وجوب است بر همه اینها.
این خلاصه ای
از خطبتین بود. البته در بعضی روایات دارد که امام در نماز جمعه مطالب تذکر داده
که این کانه به عنوان مصداق همان وعظ آوردند. مطالبی که مصالح مسلمین هست آنها را
بگوید بر اینها.
از جمله6 باب25 9533- وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ
بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ
إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ
عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ
تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ
تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ
يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي
لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لَا يَكُونُ الصَّابِرُ فِي
الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا وَ لَيْسَ بِفَاعِلٍ غَيْرُهُ مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ
فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ لِيَكُونَ
وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ
عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ
الدُّعَاءِ وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا
فِيهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَادُ.»
علی ای حال می
گوید مصالح دین ودنیاشان را و خطراتی که برایشان هست باید بگوید. این را کسی نگفته
واجب است. اگر هم مصداق وعظ بوده و از این جهت گفتند اجمالش واجب است به این ترتیب
معمولا نمی گویند واجب است اما به هر بسیار خوب است همین چیزی که الآن عمل می شود
در خطبه ها که مسائل سیاسی کشورهای اسلامی را و جهانی را گفته می شود اینها طبق
همین روایات است و باید انجام بشود.
این اصل وجوب و
خصوصیات واجبی نماز است یک چیزهایی هست که اینها هم باید درست. اول اینکه آیا خطبه
باید عربی خوانده بشود بعضی این طوری گفتند بعضی گفتند مع الامکان بعضی نسبت به
مشهور داده اند که خطبه را عربی بخوانند. خوب دلیلی بر این نداریم. روایات البته
خوب عربی است ولی از باب اینکه پیغمبر و اهلبیت عرب بودند اگر یک کلمه ای بگویند
که مستمعین نفهمند که به درد نمی خورد هفت یا پنج نفر اینها باید مستمع باشند و
الا اگر آنها نفهمند این به درد نمی خورد. بنابر این عربیت هیچ وجهی ندارد بر این
معنا.
این تلقین میت
که به عربی می خوانند به نظر شما چطور است؟ این میت تا حالا که عجم بوده عربی سرش
نمی شده حالا که مرده عربیت گرفته. من یک وقت به مرحوم امام گفتم که فتوا می دهید
اینجا که این عربی برایش تلقین کنند اینکه نمی فهمند. ایشان گفت که این جزء
مستحبات است.
حالا در آنجا
احتمال این معنا دارد که به محض مردن شخص یک توسعه پیدا می کنند. حیوانات چطورند،
ترکها وقتی بخواهند سک دور کنند به لغت خودشان می گویند و فارسی ها شاید چیزی دیگر
بگویند این سک ها همه را می فهمند یعنی هم ترکی را بلد هستند و هم زبان فارسی را
بلد است. انسان وقتی می میرد از یک نظر احاطه پیدا میکند به مافوق این جهان طبیعت
شاید این طوری است و لذا رسم است که همه اش عربی می خوانند. و از عجائب ها و بعضی
مکاشفاتی که دیده شده که مرده می فهمیده و چیزهایی گفته شده فرصت از دست می رود
یکی از افرادی که خیلی اهل ولاء بود در مجلسی نام امام حسین (ع) بلند از همان اول
صدایش در می آيد. ایشان آخر شب داشت می آمد منزلش در تهران تو راه چه جوری بوده که
بس خسته بوده خوابش برده افتاده زمین یک ماشین هم به ایشان زده بود و افتاده بود توی
جوی پیدایش نمی کردند بعد از مدتی جنازه اش را توی پزشک قانونی تهران پیدا کردند
بعد می خواستند غسل می داد دائما خون می آمد پسرش مداح افتخاری بود یکدفعه به
افراد گفت من دستم را می گذارم روی زخم یکدفعه وقتی دستم را بر می دارم بلند کردم
گفتم یا حسین شما فورا شروع کنید همین کارها را کردند خون بند آمد و غسل کامل
انجام شد. بعد شب در خواب به پسرش گفت گفت فکر کردی دست تو بود که کار را درست کرد
همانجا آقا ابی عبدالله دست گذاشت؛ یعنی همان موقع هم جریان تو را می فهمیده هم
این تلقین را که می خواندند این را می فهمیده و چه کسانی توسل می کنند و به که
توسل می کنند.