صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صلاة جلسه بیست و سه



                                       بسمه تعالی

خوب صحبت این بود که آيا خطبه های نماز جمعه را می شود قبل از ظهر خواند؟ اول روایتی را عرض کردیم که تصریح دارد که به اینکه بعد از ظهر است. یک روایت هست که به او تمسک شده به جواز خطبه قبل از ظهر. تو عامه هم بعضی هم این عقیده را دارند. خاصه هم گفتیم که بعضی ها عقیده شان این است. مرحوم شیخ در مبسوط محقق در معتبر بعضی از متاخرین. روایت اول ازباب15 صلوة جمعه ببینیم چطوری معنا کنیم.

94529507- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ (اهوازی) عَنِ النَّضْرِ (یعنی نضر بن سوید) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ (سند بسیار خوب است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْجُمُعَةَ (یعنی نماز جمعه نه خطبه، به خطبه که نمی گویند صلوة ولو به جای صلوة است ولی کلمه صلوة ‌به خطبه نمی گویند) حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاكٍ (در هنگامی که خورشید زائل شده به مقدار شراک، شراک قسمت روی کشف را گفته می شود محل بستن بندها، ارتفاعش هرچه هست همین قدری که خورشید آمد این طرف نماز را خواند پس نمازش بعد از ظهر بوده اما خطبه چه؟) دنبال دارد وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ (خطبه هایی که می خواند در روز جمعه در ظل اول بوده ظل اول یعنی چه؟ خورشید صبح که طلوع می کند سایه شاخص به طرف مغرب می افتد خورشید از مشرق طلوع می کند شاخصی که روی زمین می گذاریم یا هر جسمی دیگر سایه اش می افتد به طرف مغرب این به او می گوند ظل اول، ظل دوم چیست؟ آنکه ظهر شده خورشید رفته به آن طرف سایه می افتد به طرف مشرق به او می گویند ظل دوم. پس ظل اول مربوط به سایه جسم حالا مثلا شاخص قبل از ظهر است در ظل اول خطابه می خواند یعنی قبل از ظهر. آن وقت کان هم دارد یعنی مدام اگر مدام این طوری باشد درست است که فعل دلالتی بر وجوب ندارد ولی وقتی مدام این طوری هست دلالتی بر عمل دائم دارد به نظر می آيد که از او وجوب استفاده بشود البته مبسوط و اینها جواز را گفتند ولی بعید نیست که از این استمرار وجوب را بفهمیم) فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ (پیغمبر زوال شمس شده می آمد پایین و نماز خواند یعنی پس خطبه قبل از ظهر است که وقتی جبرئیل می گوید بیا پایین حالا ظهر ظهر شده بیا پایین نماز بخوان. پس صدر و ذیل روایت بالاخره نشان می دهد که نماز بعد از ظهر است و خطبه قبل از ظهر است خیلی تقریبا روشن است قضیه.

بنابر این یصلی الجمه حین نزول الشمس موقع زوال نماز می خوانده یک مقداری که سایه افتاد به آن طرف شرط نماز می خوانده خطبه کی بوده؟ یخطب فی الظل الاول، ظل اول چیه؟ سایه ای به طرف مغرب می شود قبل از ظهر. نه از اول ظل اول نه اول ظل فی العالم، نه، در ظل اول که سایه به طرف مغرب است خطبه اش در این واقع می شد می شد قبل از ظهر. بعد جبرائیل هم می گفته یا رسول الله خورشید زائل شده کی می گوید؟ موقعی که دارد حضرت دارد خطبه میخواند می گوید حالا ظهر بیا پایین پس خطبه قبل از ظهر بوده و چون استمرار است می شود ازش وجوب هم استفاده کنیم. خوب این را چکارش کنیم؟

فقهاء نوعا قبول ندارند غیر از شیخ مبسوط و بعضی ها مثل محقق در معتبر، معتبر محقق هم با شرایعش خیلی فرق دارد معتبر را شاید در جوانی ها نوشته، شرایع را در هنگام پختگی در فقه نوشته. یک چیزی هم معروف است از آقا امام زمان به مرحوم بحر العلوم شاید گفتند که شرایع کتاب خوبی است یک تعبیری کردند یعنی اصل شرایع. به تعبیر مرحوم بروجردی شرایع آن متون اولیه اش به منزله قرآن فقه است یعنی آن کلیات ثابت فقه است اما جاهایی که دارد فروع دیگر آن استنباطات شخصی خودش است آن ارزش آن جوری را ندارد. به هر حال معتبر با شرایع فرق می کند معتبر دوران جوانی بوده. لذا مبسوط که این قدر خلاف توش است یعنی خلاف فتواهای خود شیخ در جاهای دیگر لذا اعتبار چندانی ندارد. پس شهرت بر خلاف این روایت است مگر اینکه روایت را توجیه کنیم مثلا چه توجیهی؟ این یخطب فی الظل الاول معنا نکنیم سایه اولی که به طرف مغرب است فی ظل الاول یعنی فی اول الظل به طرف مشرق که در حقیقت ظل دوم است ظل اول به طرف مغرب است خورشید که طلوع می کند سایه به طرف مغرب می افتد. نگوییم طل اول مقابل ظل دوم که به طرف شرق است، نه، فی اول الظل خطابه اش در همان اول ظل یعنی اولین سایه ای که به طرف مشرق است اول سایه ای شرقی می شود بعد از ظهر.

بعد جبرائیل گفته بیا پایین خورشید زائل شده یعنی بیا نماز بخوان این زائل شده نه الآن زائل شده یعنی از اول خطبه ات، زائل شده بود شروع خطبه با زوال بوده البته توجیه است بر خلاف ظواهر کار است ولی بالاخره فتوا به او نیست شهرت خلافش است و عمل بر این نیست بنابر این ناچاریم توجیه را پذیریم.

در روایت دوم ببینید خواندیم روایت باب25 روایت 3 را صحیحه محمد بن مسلم9530- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ يَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ (تازه از خانه می آيد بیرون) فَيَصْعَدُ الْمِنْبَرَ فَيَخْطُبُ (بعد از ظهر) وَ لَا يُصَلِّي النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ يَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُومُ فَيَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ يَنْزِلُ فَيُصَلِّي بِالنَّاسِ ثُمَّ يَقْرَأُ بِهِمْ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى بِالْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْمُنَافِقِين.

علی ای حال بعد الاذان تازه امام می آید بیرون و نقل فعل هم نیست اصلا آداب جمعه این است به خوبی از آن وجوب هم استفاده می شود.

عامه هم در الفقه علی مذاهب الاربعه ج1 ص376 مطالب متنوعی دارد عرض می کنم ضمن این هم معلوم می شود. یجب السعی لصلوة الجمعة علی من تجب علیه باید سعی کنند در نماز جمعه بر آنهایی که واجب است حالا بحث جدا می کنیم که من تجب علیه کیا هستند، اذا نودی لها بالاذان الذی بین یدیه الخطیب وقتی ندای نماز می شود به وسیله اذان اذانی که در برابر خطیب است یعنی آمده روی منبر نشسته یک کسی اذان می گوید وقتی که اذان گفتند او شروع می کند. پس بعد از شروع اذان بعد از اذان خطیب شروع می کند پس خطابه بعد از ظهر است. ولم یکون معورفا عنده (ص) سوا هذا الاذان نزد پیغمبر غیر از این اذان، اذانی دیگری نبوده روی منبر می نشیند او اذانش را می گوید او شروع می کند فکان اذا صعد المنبر اذن الموذن بین الیدیه وقتی پیغمبر می رفت روی منبر می نشست مؤذن اذان می گفت. حالا آن روایت داشتیم که بعد از اذان می آمد از خانه ولی بالاخره میزان این است که بعد از زوال. حالا یا بعد از اذان می آمده بیرون یا زودتر آمده روی منبر نشسته به هر حال کار شروع نمی کرد کار بعد از اذان بود.

این روایت را می گوید رواه البخاری وابوداود والنسائی والترمزی که یک اذان بوده در حضور پیغمبر که خطبه هم بعد از اذان بعد می گوید و قد زاد نداءً قبل هذا عند ما کثر الناس، عثمان یک اذان دیگر هم اضافه کرد غیر از این اذانی که در حضور امام خوانده می شود. مردم که زیاد شدند جمعیت مسلمانها زیاد شد آن دوتا اذان گذاشت. بعد می گوید روی عن صائب که پیغمبر اذا جلس النبی پیغمبر می نشست که آن اذان گفته می شد. ابوبکر و عمر هم همین طوری بودند عثمان این کار را کرد که اذان دوم را درست کرد و زاد النداء الثانی. در بعضی نقل ها دارد که زاد الاذان الثالث عثمان اذان سوم درست. بعد صاحب الفقه می گوید که اینکه اذان سوم گفتند به خاطر اینکه اقامه را اذان حساب کردند. پس یک اذان اولیه که پیش پیغمبر هم گفته می شد یک اذان دوم است که عثمان زیاد کرده یک اذان سوم است که اقامه است. لان الاقامة تسمی اذانا.

بعد برای دفاع از کار عثمان می گویند و مما لاریب فیه مشروعیته شکی نیست که کار عثمان مشروع است چرا؟ لان الغرض الاعلان می خواهیم صدا کنیم که مردم بیایند خوب بگوییم اگر این است که پس ده دفعه بگوییم هرچه بیشتر بگوییم بیشتر جمع می شوند بعد می گوید که عثمان از کبار صحابه است سیدنا عثمان از عجائب قضایا به عمر نسبت فساد اخلاق می دهند که معروف است. آن وقت در یکی از کتابهای اهل تسنن دارد کسی که یک همچون اخلاق فاسدی داشته چنین و چنان است بعد می گوید و کذلک کان سیدنا عمر رضی الله عنه هم همین حالت را داشته حالا این هم می گوید سیدنا عثمان من کبار الاصحاب و از مجتهدین است. عرفوا قواعد الدین و نقلوه عنه (ص) از بزرگان صحابه و از مجتهدین است که قواعد دین را اینها می شناسند بعد از پیغمبر نقل می کردند.

یک مجله ای زمان شاه منتشر می شد الان هم شاید باشد با ترتیب دیگری آنجا نوشته بود که اعلی حضرت خود مجتهد اعلم هستند.

حالا به هر حال در بعضی روایات هم دارد الاذان بدعةٌ، دلیلی بر مشروعیت این نداریم که اینها گفتند مشروع. در باب49 از همین ابواب یک چیزی هست ببینیم.

خوب به هر حال این روایت باید توجیه بشود و الا معرض عنه است باید حتما بعد از اذان شروع بکنند به خطبه. حالا اشکال ندارد قبل از اذان مثل منبری شروع کنند منبر رفتن و صحتب کردن ولو قدر لازم خطبه را اگر گفتند دوباره آخر خطبه اعاده کنند دو کلمه اتقوا الله و دوتا سوره خفیفه انجام بدهند.

گفتیم که مردم که نشستن پای صحبت باید گوش بدهند به خطابه و نگاه هم به این طرف و آن طرف نکنند از بعضی روایات استفاده می شود در باب12 از نماز جمعه درمستدرک آنجا دارد که استغفار کنند رو به امام بنشینند و التفات به این طرف و آن طرف نکنند.

در باب24 در وسائل روایت معتبره سکونی است عنه عن ابی9707- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ وَاعِظٍ قِبْلَةٌ، واعظ و سخنران خودش قبله است یعنی روبروی بنشینند کسی پشت به امام نکند این طرف و آن طرف ننشیند مین و یسار نباشد. بعد خودش روایت را معنا کرده یعنی اذا خطب الامام الناس یوم الجمعة ینبغی للناس ان یستقبلوه وقتی خطبه می خواند مردم باید استقبال کنند امام جمعه را یعنی روی بروی او بنشینند. ینبغی دارد ولی این ینبغی را بعضی معتقدند که از آن وجوب استفاده می شود نه آن سزاواری که ما معنا می کنیم. علی ای حال اولش که داشت کل واعظ قبله این را رساند که حتما باید روی بروی او نشتسه بشود.

در باب14 هم روایت شبیه این دارد.

خوب یکی از مسائلی که مطرح است بعد از اینکه اذان گفتند بیع حرام است اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع. ذرو البیع امر است پس بنابر این بیع هم حرام است اجماع هم درش نقل شده شیعه و سنی متفقند.

صحبت این است که آیا بیع خصوصیت دارد؟ حالا اگر بیع نیست اجاره است و هبه است و مانند اینها بعضی خواستند بگویند بلی بیع ممکن است بیع خصوصیت دارد. البته که بیعی که مزاحم نماز جمعه هست گفتند اگر بیع مزاحم نباشد مثلا اذان گفتند این می دود دارد نماز جمعه توی راه همین طوری که میدود معامله هم می کند تلفن دستش است انجام می دهد کارهایش را این اشکال ندارد برای اینکه مزاحم نیست. دارد سعی می کند توی سعیش دارد این کارها را انجام می دهد ولی گفتند که بیع خصوصیت دارد اگر بیع نباشد اجاره باشد و چیزهای دیگر باشد خواستند بگویند اشکل ندارد.

به نظر من همان طوری که مشهور هم ظاهرا این هست بیع خصوصیت ندارد بیع به خاطر فرد متعارفش است و آن قضیه دحیه ای کلبیه است که مسأله بیع بوده آنجا اجناسی را از جای دیگر آورده مردم می خرند پول به ایشان می دهد و کسی نمی آید که اجناس او را اجاره کند. و تناسب حکم و موضوع این است که کاری که مزاحم نماز است بنابر این بیع به نظر من خصوصیت ندارد ولی بعضی گفتند خصوصیت دارد ولی خصوصیتش را نمی دانیم چیست. مثل اینکه می دانیم آیات قرآن به هم مربوط است ولی نمی دانیم وجه ارتباطش چیست؟ ارتباط دارد برای اینکه کتاب است اولین خاصیت کتاب ارتباط است. اما نمی فهمیم بلی خیلی جاها هست دارد حج صحبت می کند یک دفعه می رود توی جهاد یا نماز باید دقت بشود که این ارتباط چیست.

نماز جمعه را جهرا می خوانند این ار همه می دانید و ظاهر روایاتش هم وجوب است نه تخییر در باب73 از ابواب قرائة الصلوة آن جلد همراه ما نیست جلد 4 و 8 و 9.

یک بحثی هست این هم بد نیست بدانیم اذا نودی للصلوة من یوم الجمعه واقعا منظور اذان است؟ یا اینکه نودی می گوید الصلوة جامعة، غیر از اذان است. پیغمبر وقتی کار داشته و وقت نماز هم نبود اعلام می کردند الصلوة جامعة همه بیایید کار داریم پیغمبر می رفته منبر و صحبت می کرده. اذا نودی للصلوة من یوم الجمعه یعنی اعلام بکنند نماز را نه حتما اذان را می شود بگوییم بیشتر ظهورش در عرف متشرعه است یعنی اذان ولی قطعی نمی شود این جور گفت، اذا نودی، نگفت اذا اذنوا، ندا اعم است. اذا نودی للصلوة من یوم الجمعه نمی گوید حتما مال زوال است، قبل از زوال است بعد از زوال است این صادق است که ندا به نماز است الصلوة جامعه. احتمال این معنا هست منتهی معمولا همان اذان را گرفتند.

مطلب بعدی اینکه بر که واجب است نماز جمعه؟ قبلا به طور فشرده گفتیم حالا اینجا روشن تر عرض بکنیم. در کتابها هم من تجب علیه را جدا کردند از مباحث قبلی که صحبت کردیم بر کیا واجب است. شرائطی بر وجوبش هست، بلوغ، عقل، مذکر بودن، آزاد بودن، حاضر بودن نه مسافر، سلامت از کوری و مرض و عرج. و ان لایکون شیخا کبیرا پیر مرد بزرگی نباشد که یشق علیه السعی و ان لایکون بین الشخص والجمعه ازید من فرسخین بین خود انسان و نماز جمعه بیش از دو فرسخ نباشد. اولا این بین شخص یعنی چه؟ از خود شصت یعنی سر انگشت پا نوعا گفتند نه منزلش چون تو ذهن این می آید که یعنی از محل اقامت و منزل.

احتمال هم داده شده که شبیه این بحث در صلوة مسافر از کجا شروع می شود در آنجا مطرح است سفر از کجا شروع می شود از منزل است از محله است از شهر است از کجاست؟ من صلوة مسافر را یکدفعه گفتم. حالا به هر حال این خانه اش حساب کردند تا محل اقامه نماز جمعه دو فرسخ بیشتر نباشد.

 در باب عرج مرحوم علامه در منتهی ادعای اجماع می کند. در مستدرک هم یک روایت داریم همان باب اول راجع به من تجب علیه روایت اول. در وسائل روایتی راجع به خصوص عرج نداریم ولی ادعای اجماع شده قدر متیقن از عرج مطلق چولاقی و شل بودن نیست بلکه آنکه عرج درش است نمی تواند راه برود و خودش را به نماز جمعه برساند. از مجموع اینها می شود حدس زد که میزان کل عرج است اصلا ما استطعتم که در بعضی جاها داریم هم در قرآن و هم روایات یعنی همین که حرجی نباشد چیزی که حرجی است می گوید قدرت نداریم. بنابر این اگر باران تندی است سرما می خورد بیاید بیرون تر می شود سردش است یا هوا داغ است که سردرد می گیرد مثلا بعید نیست این طوری باشد.

در باب23 یک روایت است که نگاه کنیم. روایت این است: 9525- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ تَدَعَ الْجُمُعَةَ فِي الْمَطَر، اشکال ندارد که در باران نماز جمعه بیایید. البته در باره امام باید بیاید. از جاهای که حکم اشخاص بالا با طبقات پایین فرق می کند یکی اش همین است. یکی اش هم همین است اگر تقیه بکند که به ضرر دین تمام بشود باید کشته و تقیه نکند به ضرر فساد دین و ذلک فیما لم یؤدی الی فساد الدین آنجا تقیه جایز نیست. حالا غرض این است که امام بیاید ولی مردم می توانند شرکت نکنند.

حالا اگر چنانچه اینها نیست مثلا لباسش نو و تازه است زمین هم گل است برود آنجا لباسش از بین می رود این چطور است؟ این عرج نیست؟ به یک نفر این قدر پول داده لباس خریده و با یک نماز از بین برود به نظر می رسد این هم باید عرج باشد. در نماز متعارف این مسأله مطرح است اگر بخواهد سجده کند باید برود توی آن گلها سجده کند، لازم نیست سجده کند آنجا مطرح است پس بگوییم ان شاء الله این هم می شود.



   یک‌شنبه 14 آذر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما