صوم جلسه اوّل
بسمه تعالی
تمام مباحث صلاة را گفتیم، صلاة مسافر را قبلا من بحث کرده بودم و خلاصه نظریات ما هم در جلد سوم معلقات هست دیگر آمادگی نداشتیم دوباره بحث کنیم ولی صوم را بحث نکردیم و بعضی مباحثش هم با صلاة مسافر مشترک هست. قبل از اینکه وارد صوم شویم یک مختصر صحبتی درباره صلاة استسقاء مانده بود گفتیم این را هم قبل از این مختصر تعرض کنیم. شیعه و سنی همه متفق هستند که یکی از نمازهای وارد شرعی نماز استسقاء هست، طلب سبد، طلب آب، طلب باران، در میان اهل تسنن در گروه حنفیه بعضی ها هستند که گفتند ما صلاتی به عنوان صلاة استسقاء نداریم، دعای استثقائی هست جمع می شوند دور هم جمع می شوند تا باران بیاید نماز نه، بعضی از حنفیه چنین نظری گفتند، بقیه حنفیه مثل سایر فرقه ها، مالکی، شافعی، حنبلی، در شیعه هم معلوم، قبول کردند که نمازی داریم به نام نماز استسقاء ترتیب این نماز مثل نماز عید هست در روایات ما دارد که رکعت اول هفت تکبیر رکعت دوم تکبیر، منظور از هفت تکبیر در رکعت اول این است که تکبیرة الاحرام یکی و یکی هم تکبیر رکوع و پنج تا هم که مربوط به قنوتات است بحث های مختصری درباره نماز استثقاء وارد شده است اولا بسیار مهم است برای اینکه نشان دهنده یک معجزه است در شرایطی که معمول مردم احتمال هم نمی دهند که باران بیاید با نمازی و دعایی باران می آید به هم زدن نظم عالی جهان منهی دعا منتهی خود دعا هم جزء نظم است. بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم که متفقین هنوز در ایران بودند مخصوصا در همین قم و در همین خانه قم ساکن بودند که ما بعدا شنیدیم خیلی وضع خشکسالی بود از علماء خواستند نماز باران کسی جرئت نکرد نماز باران بخواند مرحوم آقای آقا سید تقی خوانساری قبول کرد و نظرش بر این بود که ما وظیفه خواندن و بقیه اش به خدا مربوط است جمعیت زیادی حرکت کردند آن ها هم فکر کردند که این ها با آن ها کار دارند آماده شدند برای تیر اندازی ولی بعد متوجه شدند که بحث عبادت است باران نیامد و قمی هایی که در متلک گویی ممتاز هستند متلک می گفتند به روحانیون، گاهی آن طرف خیابان یک چتری بالای سرش می گرفت داد می زد به رفیقش که شما خیس نشوی بیا زیر چتر من برای مسخره و از این قبیل، پاچه های شلوارشان را بالا می زدند که خیس نشویم و از این حرف ها و خیلی سبک شد روحانیت دوباره فردا یا پس فردایش مرحوم آقای خوانساری با عده ای از خواص که از جمله آقای اراکی بودند، آقای اراکی نقل می کردند این قصه را دوباره رفتند نماز و این نماز دوم بود که کارساز شد البته ما یک خبری داریم که یکی از آقایان عمو زاده مرحوم علامه طباطبائی و مرحوم آقا سید تقی قاضی ایشان هم جدا رفت در مسجد جمکران معتکف شد برای حفظ آبروی روحانیت و سپس بارانی آمد معجزه آسا، به هرحال یک خصوصیاتی فهرست وار عرض می کنم که سریع رد شویم و روزه را شروع کنیم. چند مسأله در صلاة استسقاء هست یکی خصوصیاتی که به عنوان آداب ذکر شده است اولا عرض کردم که مثل نماز عید است در روایت اول از باب اول صحیحه هشام بن حکم دارد یخرج الامام فیبرز الی مکان النظیف امام جماعت بیرون می آید در یک جای تمیزی فی سکینة و وقار و خشوعٍ و مسکنة و یبرزُ معه الناس مردم هم بیایند بیروند اینکه بیایند یعنی چه؟ یعنی از اطاقش بیرون بیاید یا از خونه بیاید بیرون یا منظور اینکه از ظهر بیرون بیاید، حالا چرا از شهر بیاید بیرون و چه خصوصیتی دارد؟ قاعدتا شرافتی برای زمان و مکان و مانند این ها قائل هستند به خاطر اینکه گناه کم تر شود، در شهر خیلی بیش از روستا، خیلی بیش از بیابان گناه می شود، آن جا هم می شود ولی در مقایسه با شهر خیلی کمتر است ظاهرا به این معنا است، در بعضی روایات هم دارد، فیحمدالله و یمجّده و یثنی علیه حمد و ثنی خدا به جا می آورد و یجتهد فی الدعاء و یکثر من التسبیح والتهلیل والتکبیر و یصلی مثل صلاة العیدین رکعتین فی دعاءٍ و مسألةٍ واجتهاد اجتهادش یعنی پوشش در اینکه تزرّع کند فاذا سلّم الامام وقتی دو رکعت نماز تمام شد قلّب ثوبه امام لباسش را زیرو رو می کند به این معنا که جعل الجانب الذی علی المنکب الایمن علی المنکب الأیسر آن که روی شانه راست است می گرداند روی شانه چپ والذی علی الأیسر علی الأیمن فإن النبی کذلک صنع این معنا در روایات متعددی آماده است که لباسش را برگرداند در حقیقت این لازمه اش این است که خود لباس پشت و رو شود، عبا را پشت و رو می کنند می اندازند روی دوش که روی شانه چپ بر می گردد روی شانه راست و روی شانه راست بر می گردد روی شانه چپ. در یک روایت همین معنا هم ذکر شده است منتهی با یک خصوصیات اضافه ای که برای نماز باران چه روزی برویم بهتر است مرّ مولی محمد بن خالد قال روایت 2 از باب اول صاح اهل المدینة الی محمد بن خالد فی الاستسقاء اهل مدینه پیش محمد بن خالد که بیا نماز بخوان قال لی انطلق الی ابی عبدالله(ع) محمد بن خالد به مرّه مولایش می گوید برو پیش امام صادق از او بپرس که من چکار کنم؟ قال حضرت فرمود فلیخرج برود بیرون بخواند قال متی یخرج جعلت فداک چه روزی برود قال یوم الإثنین در کتب فقهی دارند که دوشنبه یا جمعه ولی جمعه اش را دلیلی پیدا نکردیم ظاهرا به اعتبار عظمت جمعه احترام زمان جمعه کلا و الّا در خصوص این جمعه وارد نشده است روایات متعدد داریم دوشنبه، حالا دوشنبه؟ من نفهمیدم قال یوم الثنین روز دوشنبه برود بیرون روایات متعدد در این زمینه داریم قال کیف یصنع چطوری بیرون برود؟ قال یخرج المنبر منبر را می فرستند بیرون بعد از اینکه منبر را بردند خود امام بیرون می آید مثل روز عیدین مؤذنین هم جلویش حرکت می کنند و تکبیر می گویند. در بعضی روایات دارد که پیامبر نماز استسقاء نشسته خواند ظاهرا مربوط می شود به اواخر عمر و الّا در درجه اول همان ایستاده است. مرحوم شیخ حرّ عاملی در باب دوم عنوان کرده است که روز دوم یا جمعه ولی واقعش این است که دلیلی در این زمینه پیدا نشد. در باب چهارم از این ابواب صلاة استسقاء تصریح دارد که بیرون بروید یعنی بیابان صحیحه ابوالبختری اینکه گفتم صحیحه به اعتبار روای ابن ابی عمیر از او عن ابی عبدالله(ع) عن ابیه عن علیّ(ع) قال مضّت السنة انّه لایستسقی الّا بالبرازی یعنی بارز، نماز استسقاء خوانده نشود الّا در بیابان حیث ینظر الناس الی السماء البته برازی باز با بیابان می توانیم بگوییم یک فرقی دارد بیابان بیشتر صحرا گفته می شود برازی یعنی بیرون ساختمان حالا ممکن است در شهر هم باشد اما بیرون ساختمان ولی صحرا هم داریم، حیث ینظر الناس الی السماء می گوید در جای براز یعنی ظاهر برای اینکه نگاهشان به آسمان باشد در مسجد نماز باران نخوانند یعنی به اعتبار سقف است باید یک جایی باشد که نگاه به آسمان کنند و لایستسقی فالمساجد الّا بمکّه در مکه اشکال ندارد که در مسجد باشد. در بعضی روایات دارد که وقتی باران می خواهد دنبال این نماز بیاید صدای رعد و برق بلند می شود گفته شده است رعد صدای یک ملک است حالا روایت را ببینید این یعنی چه صدوق قال رُوی روایت اول از باب ششم رُوی انّ الرعد صوت ملک اکبر من الزباب و اصغر من الزُنبور رعد صدای یک فرشته ای است که از مگس بزرگتر و از زنبور کوچک تر است فینبغی لمن سمع صوت الرأس هر کس صدای رعد را می شنود بگوید سبحان من یسبّح رعد بحمده والملائکة موفیتک آن در خود قرآن هم دارد یسبّح الرعد، فرشته این طور که از خطبه اول نهج البلاغه استفاده می شود درجات زیادی دارد بعضی هایش منظور قوای مرتبط با عالم طبیعت است، این ها ملک هستند مأمور خدایی هستند بالاخره رعدی که بوجود می آید از برخورد دو قسمت ابر به همدیگر مثبت و منفی خود این ها مأمورین الهی هستند لذا بعید نیست کلمه ملک به این ها گفته شد. موقعی که نماز باران می خواهند بخوانند امام و دیگران باید بالاخره توبه کنند از گناهان بالاخره هرکسی لغزشی دارد این خیلی مؤثر است در یک روایت از امام صادق هست اذا فشت اربع ظهرت اربعَ چهار چیز که زیاد می شود چهار چیز هم بوجود می آید اذا فشت زنا کثرت الزلازل، زنا زیاد شود زلزله زیاد می شود اذا امسک الزکات هلک الماشیة زکات را نمی دهند گوسفند ها کم می شوند اذا جارالحکّام فی القضاء قضات ظلم می کنند و حکم به ناحق می کنند امسک القطر من السماء باران نمی آید اذا خفت الذمة ذمه اهل ذمه سبک شمرده می شود یعنی عمل نمی شود به ذمه نصرالمشرکون علی المسلمین اهل کفر مسلّت می شوند بر مسلمانان. این که عرض کردم در نماز بروند بیرون شهر این روایت را ببینید، از پیامبر خواستند که پیامبر دعا کند در نماز، پیامبر دعا کرد و خیلی باران آمد بعد این ها آمدند گفتند نزدیک است غرق شویم دعا کنید که باران نیاید، پیامبر اینطور دعا کرد فرمود اللهم حوالینا و لاعلینا به اطراف بیاید به خودمان باران نیاید ملاحظه کردید که در خیلی از برف ها و باران ها در قم خبری نیست، مردم که متلک می گویند می گویند بی برکتی قدم آقایان ولی احتمال دارد منظور اینکه درس و بحث ها تعطیل نشود، طلبه ها به کارهایشان برسند، طلبه ها با همه مردم فرق دارند از این نظر که هم باید به زندگی برسد و هم باید ادامه تحصیل بدهد دیگران دانشگاه چهار سال یا پنج سال تمام می شود می رود سر کار ولی این است که دائما هم به زندگی و هم به جاهای دیگر مشغول است. یک نکته دیگر عرض کنم در جاهلیت وقتی باران می آمد می گفتند که این مربوط به فلان ستاره است انواء نوء، منظور از نوء در لغط یعنی سقوط فلان ستاره می افتد گاهی از اوقات شهاب ها رد می شوند و این ها ستاره می گرفتند، می گوید وقتی یک ستاره سقوط می کند حالا اسم ستاره را هم می برند که وقتی سقوط می کند باران می آید که روایات به شدت برخورد کردند این عمل جاهلیت در اسلام چنین چیزی نیست و همه چیز دست خدا هست. در بعضی روایات هست که غلامی آمد دعا کرد و فورا باران آمد دنبال می کردند که این چه کسی است دیدند رفت منزل آقا امام سجاد و وقتی آمدند این را از امام سجاد بخرند و تحقیق شد و معلوم شد به خاطر آن دعا بوده گفت خدایا نمی خواهم رازی که بین من و تو هست کشف شود، نمی خواهم آن موقعیتی که تو برای من قائل هستی دیگران بدانند، این ها یک رابطه هایی با خدا داشتند که دعا هایشان هم اینطور مستجاب می شده. به هرحال در بعضی روایات دارد که صحرا، بیرون شهر، بعضی روایات دارد که بیرون ساختمان علی ای حال گناه ها هم در شهرها زیاد است و در ساختمان ها بیشتر است نه وسط خیابان مثلا بگذریم خواستیم چند جمله ای را عرض کرده باشم. به حسب لغت همه می دانیم صوم امساک است، امساک از خوردن؟ نه، امساک از هر چیزی که دخالت در این مسأله دارد، در داستان زکریا انّی نظرت لرّحمان صوماً فلن اُکلم الیوم انسیّا وقتی آمدند از زکریا آمدند پرسیدند و سوال شد زکریا دعا کرد که فرزندی می خواهم که خدا یحیی را به او داد به خدا عرض کرد که خدایا علامت اینکه دعای من مستجاب شده است چیست خطاب از طرف خداوند آمد که علامت این است که سه روز نمی توانی حرف بزنی این زبانش بند می آمد فقط ذکر، ما در زمان خودمان دیده ایم که بعضی اواخر عمرشان زبانشان از همه چیز بسته می شد فقط نماز را می توانستند بخوانند اول ظهر که می شد به او می گفتند اذان شده است و وقت نماز است زبانش باز می شد نماز را می خواند و دوباره زبانش بسته می شد، زبان زکریا بسته شد به این تعبیر در قرآن دارد انّی نذرت للرحمن صوماً چه صومی است؟ امساک از سخن، پس صوم اختصاص ندارد به امساک از خوردن، امساک از هر چیزی که دخالت دارد از این، در اسلام صوم تکلمی ما نداریم ولی صوم از مفطرات دیگر که شارع خودش بیان کرده است اینجا را دارد. به هرحال انواعی داریم در صوم، واجب، حرام، مستحب، مکروه، مستحب که غیر واجباتش مستحب، مکروهش مثل روز تاسوعا و عاشورا، سنی ها روزه تاسوعا و عاشورا را مستحب می دانند ما مکروه می دانیم از جمله خواستید مراجعه کنید الفقه علی المذاهب الاربعه جلد اول صفحه 403. روزه های واجب مرحوم سید در عروه دارد هشت مورد بیان کردند، این هشت مورد عبارت است از: 1- ماه رمضان 2- قضاء ماه رمضان 3- صوم بدل هدی یعنی وقتی ندارد هدی در حج را انجام دهد به جایش روزه می گیرد 4- صوم کفاره، مثل کفاره روزه، کفاره قتل خطائی 5- روزه ولد اکبر از پدر 6- روزه نذر 7- اجاره و ماشابه، قردادی که بادیگری بسته است که انجام دهد 8- سوم اعتکاف، این هشت مورد در عروه آمده است، یک مورد دیگر را ما در معلقات آورده ایم که سید ندارد این را و آن این است که کسی اگر نماز عشاء را نخواند تا نصف شب شد فردا روزه بگیرد، در صورتی که خوابیده باشد، نماز مغرب را خوانده است و نماز عشاء را نخوانده خوابید تا نصف شب شد حالا و لو اینکه بعدا بیدار شود و نماز عشاء را بخواند اما فردا بعضی فتوا دادند که روزه بگیرد، شایع هم بود و در بعضی از رساله ها هم سابقاها بود. ما در معلقات عروه داریم به احوط استحبابی مؤکد علی الاحوط لاینبغی ترکه، احتیاط استحبابی ولی مؤکد که فردا روزه بگیرد کانّه این به منظور یک کفاره ای حساب شده است دلیل این مسأله در ابواب مواقیت صلاة به حسب جلد ما جلد چهارم است ظاهرا باب بیست و نه ابواب مواقیت روایت هشتم این روایت ارسال در آن هست مرسل عبدالله بن مغیره هست، عبدالله بن مغیره از اصحاب اجماع است مورد توجه است، اصحاب اجماع هم به طوری که کشی بیان کرده است اجمعة الاصابة علی تصحیح ما یصح عن هؤالا اصحاب عمل می کنند به مرسلات این ها همین که تا این ها درست باشد بقیه اش را اصلا نگاه نمی کنند بالاتر از ارسال از ضعفا هم اگر نقل کردند باز روایت قبول می شود چنین گفتند، این معنا محل اشکال است سابقا هم قضیه اصحاب اجماع را در این زمینه بحث کردیم و لو عبدالله بن مغیره است ولی بالاخره این ارسال دارد آن وقت ندارد عن بعض اصحاب، امّاً حدّث تعبیرات فرق می کند یک وقت می گوید عن بعض اصحابنا این یک قدری اعتبار به آن می دهد از نزدیکان خودش است اما امّاً حدث کی بوده این حدّث؟ معلوم نیست، یک قدری ضعیف است از این نظر ولی بالاخره روایت هست می گوید کسی خوابش برد و نماز عشاء را نخواند بعدا بیدار شده است حضرت فرموده که حالا که بیدار شد یصلی ها و یصبح صائماً نماز عشاء را بخواند و فردا صبح هم روزه بگیرد. در باب 29 روایت 6 هم این طور دارد مسأله را اما آن مرفوعه است، چند نفر دیگر رفعه از امام این را نقل می کند همین مطلب را. اما چند شبهه به نظر می رسد، پس مهمش همان روایت مرسله عبدالله بن مغیره است که گرچه مرسل است ولی بالاخره عبدالله بن مغیره ارسال کرده است از اصحاب اجماع است چند مشکل داریم، اول اینکه سیره بر این نیست، در بین مردم متشرعه یک چنین سیره ای ندارند که اگر کسی خوابش برد و بعد نصف شب هم بیدار شد نمازش را بخواند بعد هم روزه بگیرد، سیره بر این نیست و اگر یک چنین واجبی بود لوّان و شاء این یک مطلب که قضیه را شل می کند. مطلب بعد اینکه فقهاء هم نوعا این روایت را در کتاب های فقهی نیاورده اند که به آن استناد شود حتی صاحب جواهر در جلد 16 جواهر صفحه 352 ایشان صوم های واجب را که شمرده است اولا شش تا شمرده است فکر کنم نذر و قرارداد و اجاره و این ها را یکی حساب کرده است الآن ایشان شش تا شمرده است و در این شش مورد هم یک چنین چیزی نیاورده است و صاحب جواهر عنایت دارد می دانید که حتی احتمالاتی هم که هست در کلمات بیان کند و لو با نیش و کلام بیاورد، کم تر فقهاء متعرض این معنا شدند. نکته دیگر اینکه نماز عشاء چه خصوصیت دارد؟ حالا اگر کسی نماز مغرب را نخواند بعد از نصف شب بیدار شد بگوییم خیر این فقط برای عشاء است مثلا و اصلا چرا مغرب و عشاء، نماز صبح چرا نباشد، احتمال داده شده که بگوییم چون بعد از نماز مغرب زیاد پیش می آید که افراد خوابشان می برد و نماز عشاء را نمی خوانند برای اینکه بالاخره می خواهند درک فضیلت کنند دو ساعت بعدی یا هر جهت دیگری می خوابد نماز شب نخوانده می شود تا نصف شب شارع خواسته جلوی این را سفت بگیرد لذا گفته است اگر چنین کاری کردی فردا باید روزه بگیری، بگوییم این به خاطر این است که خصوصیت نماز عشاء این است. اگر این است نماز صبح که بدتر است، نماز صبح الی ماشاء الله قضاء می شود خیلی به نظر این معنا بعید می آید. بنابراین اول اینکه سیره نیست، دوم فقهاء نگفتند، سوم اختصاص نماز عشاء دون نماز صبح و مانند این خیلی بعید هست، روایت هم که روایت مرسله است و آن یکی دیگر هم مرفوعه بنابراین نمی شود اثبات کرد، فوقش این است که به اعتبار این روایت مرسله و چون مرسل عبدالله مغیره است به این جهت بگوییم که احتیاط مستحبی مؤکد، علی الاحوط لاینبغی ترکه که فردا روزه بگیرد اگر بخواهیم این را عمل کنیم بنابراین روزه های واجب نه مورد می شود. بنابراین روزه یا مستحب است یا واجب است یا مکروه است توضیح دادیم مکروه مثل روزه عاشورا و تاسوعا، واجب مثل این هشت مورد به اضافه این مورد آخر که محل بحث واقع شد، مندوب و مستحب بقیه روزه ها در بقیه ایام به خصوص دوشنبه و پنج شنبه اول و وسط و آخر هر ماه این ها هم که روزه های مستحب است. گفته شده است منکر روزه که اصلا قبول نداشته باشد، می گوید قبول ندارم روزه را اصلا گفتند این کافر است و مرتد است و مرتد یقتل، اگر مرتد فطری است یقتل و اگر مرتد ملی است این نطفه اش در اسلام بسته نشده است بعدا خودش مسلمان شده است بعد دوباره از اسلام بیرون رفته است مرتد ملی اگر این است یستتاب اول به او می گویند توبه کن اگر توبه نکرد یقتل، از مرتد فقهی نمی خواهند توبه کند و مرتد را می کشند اما مرتد ملی را اول می گویند توبه کند اگر توبه نکرد یقتل، این مباحثی است که در بحث حدود و دیات باید آن جا مفصل صحبت شود که این حکمی است که در زمان ما خیلی تفهیمش به عقلاء عالم زور می برد که در برابر اعتقاد صرف اعتقاد بکشند، آیا واقعا همین است که صرف اعتقاد است یا منظور از احکام مرتد ارتداد عملی است یعنی تبلیغ کند علیه دین، منظور چیست؟ به هرحال این بحث در آن جا، نوع فقها نگفتند آن ها را می گویند همین که عمل نکند و این مرتد است و یقتل ولی در زمان ما این خیلی مسأله است که در برابر صرف اعتقاد کسی را اعدام کنند خیلی سر و صدا تولید می کند در دنیا، بعید نیست که منظور از ارتداد بگوییم ارتداد عملی یعنی روی عقیده خودش تبلیغ می کند و نفی می کند اسلام را و می خواهد بگوید من رفتم در اسلام خبری نبود و چیزی نیست، تبلیغ این گونه می کند این قدر متیقن شاید همین طور باشد. حالا انکار دو گونه است، یک وقت انکار ضروری دین، ضروری یعنی آن بدیهی، ضروری دین یعنی هر کسی و لو غیر مسلمان ها می دانند که مسلمان ها یک چنین حکمی دارند، غیر مسلمان ها می دانند که مسلمان ها روزه می گیرند می شود ضروری، غیر مسلمان ها می دانند که مسلمان ها نماز می خوانند نماز می شود ضروری، انکار روزه هم به این اعتبار است که ضروری است و این احکام را دارد آیا انکار ضروری مطلقا موجب کفر است یا اینکه مع الالتفات یعنی توجه دارد که این جزء دین است و در عین حال قبول نمی کند، قدر متیقن این است که توجه دارد جزء دین است در عین حال زیر بار نمی رود ولی اگر فکر می کند که آقایان در آورده اند و جزء دین نیست این فقط گناه است. حالا علی ای حال اگر انکار باشد انکار هم به این صورت که عرض کردیم که می داند قدر متیقن است و می داند جزء دین است ولی قبول کند این یقتل اما اگر چنانچه انکار نیست به این معنا می خواهد بخورد و کیف کند از خوردن این فقط حد دارد که حالا جدا توضیح می دهیم.
چهارشنبه 6 بهمن 1395
|