بسمه تعالی
افطار در ماه رمضان مسلّم هست از گناهان کبیره هست و حالا حد یا تعزیر دارد
ولی صحبت در این هست که این حد یا تعزیر مقدار معینی هست یا به اختیار حاکم است،
به اختیار حاکم شرع؟ روایاتی که خواندیم و گفتیم که سندش می شود تصحیح کرد و اشکال
ندارد در مورد افطار با مجامعت با همسر حالا اگر چنانچه مجامعت بود ولی نه با
حلال، با حرام و یا اساسا مجامعت نبود، افطارهای دیگر اینها همین مقدار دارد بیست
و پنج ضربه شلاق؟ دلیل فقط در مجامعت با اهل هست، می توانیم الغاء خصوصیت کنیم یا
بگوییم نه گاهی حد و تعزیر مثل کفّاره پاک کننده است آن که به صورت حرام است شاید
با این چیزها پاک نشود، بسته به این است که آیا الغاء خصوصیت کنیم، ما در معلقات
عروه الغاء خصوصیت کردیم گویا به تناسب حکم موضوع.
کفاره را می شود گفت که پاک کننده است ولی حد را آیا همه جا اینطور است؟ از
بعضی روایات استفاده می شود کسی که گناهی کرده است و در این دنیا حد می خورد دیگر
خدا عذابش نمی کند، اگر این باشد یعنی پس حد و تعزیر هم حکم کفاره را دارد یعنی
پاک کننده است آن وقت ممکن است تا یک درجه ای گناه با این چیزها پاک شود اگر درجات
گناه خیلی بالا رفت این از این گونه پاک کننده ها نداشته باشد لذا محل حرف است و
بیشتر می شود گفت چون گناهش مسلّم است به اختیار حاکم است، بیست و پنج تا یا کمتر
یا بیشتر مخصوصا اینکه در آن روایت دیگر داشت که ینهکه ضرباً و گفتیم نهک هم یعنی
به معنای مبالغه در مجازات، اختیارش دست حاکم شرع هست که مجازات سختی بکند خلاصه
حرف در غیر مجامعت با اهل همین است.
بحث بعدی راجع به بحث در حقیقت روزه هست و اینکه مسلّما عبادت به قصد قربت می
خواهد، در اینکه عبادت هست هیچ شکی نیست و حقیقتش هم امساک از مفطرات به قصد خدا،
روایات در حدود سی باب از ابواب صوم مندوب مرحوم شیخ صاحب وسائل سی باب تقریبا در
باب روزه های مستحبی آورده است دنبال آن هم مختصری در یکی دو باب روزه های مکروه و
روزه های حرام حدود سی باب مربوط به روزه های مندوب هست، روزه های مندوب بعضی هایش
روزهای خاصی هست بعضی ها هم ادله عام هست، روزه در هر روزی و روایات خیلی زیاد است
که به خوبی نشان داده می شود که این یک عبادت هست و مورد توجه هست.
مثلا در باب ایام البیض که خیلی مورد توجه هست روایات خیلی متعددی داریم یک
باب داریم راجع به اینکه در ایام البیض هر ماهی روزه مستحب هست و زیاد هم تأکید
شده است، منظور از ایام البیض همانطور که می دانید سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم
اینکه بیض به آن گفتشه شده است بیشتر گفته می شود به خاطر این هست که ماه در آن
ایام روشن هست اما آیا ماه در شانزدهم روشن نیست؟ در هفدهم روشن نیست؟ هفده به
بالا آن روشنی را ندارد، تمام بدر نیست، تمام ماه نیست ولی بین سیزدهم با شانزدهم
فرقی نیست.
در یک روایت دارد که این ایام البیض که می گویند نه به خاطر سیزدهم و چهاردهم
و پانزدهم هست بلکه به خاطر داستان آدم است، آدم وقتی گناه کرد و از شجرة منعیه
خورد روسیاه شد و اخراج شد از مقام قرب الهی، حبوت به زمین پیدا کرد، احب الی
الارض احبته الله، در اینجا که آمد ملائکه حتی ناراحت شدند از دیدن وضع او،
روسیاهی او، گناه روسیاهی می آورد، روسیاهی معنوی ولی گاهی در ظاهر هم به حدی است
که روسیاهی می آورد بسته به لطف خداست که در این دنیا روسیاهی ظاهری بدهد برای
تنبّه یک کسی یک وقتی به خدا التجاء کرد که خدایا هر گناهی کردم در همین دنیا
متوجه شوم که موفق شوم به توبه، یک غیبت کرد تا چهل روز یک بوی گندی از دهانش بلند
می شد که به ناچار از منزل بیرون نمی آمد.
به هرحال آدم سیاه شد به دنبال ناراحتی ملائکه خداوند به او خطاب کرد روزه را،
روزه گرفت، روز اول یک مقداری از سیاهی برطرف شد، روز دوم مقدار بیشتر، روز سوم
همه صورت نورانی شد پس بیض را به این تناسب طبق بعضی از روایات البته عرض می کنم،
به هرحال اصل عبادیت روزه قطعی هست روایات هم خیلی زیاد هست درباره اهمیت روزه عرض
کردم حدود سی باب در ابواب صوم مندوب مرحوم شیخ حر عاملی در آنجا دارد.
بعضی روایاتش دارد که صوم جنّةٌ من النار روایتی متعددی هست، بعضی روایاتش
دارد که شخصی که روزه می گیرد دو جا خوشحالی دارد، یکی موقع افطار و یکی موقع لقاع
حضرت حق، بعضی روایاتش می گوید چنان بوی خوشی در دهان این هست که خداوند می گوید
که در بعضی روایات دارد که خطاب به موسی بعضی ها هم به طور مطلق که بوی دهان این
شخص روزه دار نزد من یعنی نزد خداوند از هر مشکی خوش بو تر است و از این قبیل،
روایات خیلی متعدد هست درباره اصل روزه و روزه های خاص، چه روزه مطلق و چه روزه
خاص عبادت است.
عبادات به طور کلی تقسیم می شوند به دو قسمت:
1- آن چیزهایی که ذاتا عبادت هست یعنی پرستش.
2- آن چیزهایی که به حمل شایع صناعی عبادت است یعنی شارع او را عبادت حسابش
کرده است.
آن که به ذات عبادت است پرستش هست مثل نماز در مقابل حضرت حق به خاک می افتد
این بالذات عبادت است و همین طور طواف خانه کعبه، دور او گشتن ذاتا عبادت هست در
انسان ها هم یکی دور دیگری می گردد یک چنین حالتی را دارد.
آن چیزهایی که به حمل شایع سنایی عبادت هست مثل کلیه اطاعت و دستورات خدا اگر
به قصد خدا باشد اطاعت دستورات می شود عبادت به حمل شایع، حالا صوم از کدام است؟
از طرفی مستقیما طواف نیست، نماز نیست ولی از طرفی هم به خاطر خدا هر لحظه ای به
خاطر خداست که استفاده از مفطرات نمی کند خلاصه اگر پرستش به عنوان عبادت حمل اولی
نیست ولی چندان هم از پرستش به حمل اولی دور نیست، عبادت است، اگر عبادت است پس
مقوّم آن قصد قربت هست، اگر قصد قربت
نباشد عبادت او اشکال دارد.
قصد قربت یکی اینکه می گوید این روزه را انجام می دهم للله تبارک و تعالی و
یکی هم اخلاص، طبق روایات ما در جلد اول وسائل ابواب مقدمه عبادات، جاهای دیگر هم
داریم که اگر کسی عبادتی را یا هر کاری را انجام دهد به دو نیت، برای خدا و برای
غیر خدا، خداوند می فرماید که انا خیر شریک من بهترین شریک هستم همه اش برای او،
برای آن دیگری، آنچه برای خدا هست اخلاص هست و ما اُمروا الّا لیعبدالله مخلصین له
الدین، باید در آن اخلاص باشد وگرنه قبول نیست.
بنابراین در روزه دو چیز معتبر است از نظر نیت، یکی قصد عنوان، عنوان روزه
حالا یا روزه عام یا خاص، یکی هم قصد قربت، پس دو نیست می خواهیم، نیت عنوان که
بالاخره این روزه است ممکن است کسی انساک کند نه به عنوان روزه پس یکی قصد عنوان
روزه می کند مثل بقیه جاهای دیگر نماز که می خواند عنوانش باید مشخص باشد اصلش
نماز است و نماز هم چه نمازی هست؟ ظهر هست، عصر است، مغرب هست، اینها و اینکه قصد
عنوان هست و یکی هم قصد قربت که دنبالش هم اخلاص.
در این قصد ها آیا اخطار می خواهد یا به زبان آوردن می خواهد در مباحث صلاة
مفصل بحث کردیم در اول بحث صلاة علی ای حال مسأله خیلی روشن است که اخطار نمی
خواهیم، به زبان آوردن هم نمی خواهیم.
به زبان آوردن فقط در نیت حج و عمره آنجا روایت اینطور دارد تقول بعضی این
تقول را به همین ظاهر معنا کردند اصلا خیلی ها بنابراین اگر نیت حج و عمره بخواهید
کنید احتیاط این است که به زبان بیاورید چون در آنجا دارد تقول ولی به احتمال قوی
منظور از تقول نه گفتن به زبانی مثل اینکه خودمان به دیگری می گوییم اینگونه بگو
یعنی اینطور نیت کن، حالا به هرحال در باب حج و عمره داریم تقول اما درجاهای دیگر
این معنا را نداریم، همین که انسان در قلبش داعی بر این عمل هست و داعی او هم للله
هست کافی است هم عنوان را در نظر گرفته است و هم قصد قربت و اخلاص را در نظر دارد
و عبادتش از این نظر درست است.
در غیر ماه رمضان باید معلوم شود که چه روزه ای را می خواهد انجام دهد، روزه
مستحبی داریم، روزه واجب داریم، واجب کفاره داریم، غیر کفاره داریم، این باید
عنوان اینها را روشن کند که مشخص است کدام امر را می خواهد اطاعت کند چه واجب باشد
روزه و چه مستحب باشد، به تناسب ایام البیض دارد می گیرد یا به تناسب چیزی دیگری
هست این باید مشخص باشد. اگر نتیجه خاص را می خواهد چون یک دلیل عام روزه داریم که
الصوم لی و انا اُجزاء به، روزه برای من و خودم هم پاداش روزه هستم یعنی کسی که
روزه می گیرد خدا را دارد خیلی مهم هست، این دلیل عام، ادله خاص هم داریم ایام
البیض ایام دیگر اول پانزدهم و آخر هر ماه در هر ماهی سه روز به خصوص تأکید شده
است.
در بعضی روایات در همین ابواب صوم مندوب عرض کردم حدود سی باب هست در آنجا
فرصتی نیست که بخواهیم آن روایات را ببینیم، در بعضی روایاتش دارد که پیغمبر اکرم
ابتدا تمام سال را روزه می گرفت، حضرت امیر(س) در بعضی روایات توضیح می دهد روزه
پیغمبر می گوید پیغمبر ابتدا اینطور بود که همیشه روزه بود بعد عوض کرد این را
انداخت به دوشنبه و پنجشنبه هر هفته ظاهرا اینطور است و روایات اینگونه دارد بعد
باز هم عوض شد افتاد به اول و آخر و نیمه ماه، بعضی روایات دارد ایام البیض، علی
ای حال انواع مختلفی دارد صوم المندوب شخصی که انجام می دهد وقتی نیت روزه خاصی را
می خواهد مشخص کند باید در ذهن خودش بیاورد به عنوان داعی که چه نوع روزه ای را او
می خواهد انجام دهد.
بنابراین پس صرف اینکه قصد روزه می کند این کافی نیست باید بگوید چه نوع روزه
ای هست مثل اینکه صرف اینکه قصد نماز می کند کافی نیست باید بگوید چه نوع نمازی می
خواهد انجام دهد.
گاهی از اوقات یک چیزی در ذمه دارد، اینجا چه؟ یک چیز در ذمه اش هست همان یک
چیز، حالا ماه رمضان را کار نداریم غیر ماه رمضان، این چطور هست؟ می گویند و لو
اینکه در ذمه اش هم یکی هست باز باید عنوانش را روشن کند که چه روزه ای الان می
خواهد بگیرد، در ذمه این یک روزه هست اما این نیت می کند اصل روزه را نه این روزه
که به ذمه اش هست اگر بگوییم آن که در ذمه ام هست می خواهم انجام دهم این کافی است
اجمالا همان عنوان خودمان هست، می گوید آن روزه ای به ذمه ام هست مثل اینکه کسی که
حمام می رود غسل می کند اگر نیت کند که غسل می کنم هر غسلی که در ذمه ام هست، این
کافی هست. با یک غسل هم می تواند چندین غسل را نیت کند و انجام دهد، نیت کند با
این غسلی که دارم انجام می دهم از واجب و مستحب هرچه که بر عهده دارم این کافی
است.
علی ای حال ولی اگر چنانچه نگفت آنچه در ذمه دارم می گویند نیت کند اصل روزه
را و لو در ذمه اش یک روزه خاصی باشد این به جای او واقع نمی شود باید بگوید آنچه
که در ذمه دارم یا بالاخره معین کند که چه چیزی در ذمه اش هست پس حالا اجمالا یا
تفصیلا آن را باید در نظر داشته باشیم.
مرحوم سید در عروه ایشان گفته است که همه چیز باید معین باشد حتی اگر نذر کرده
است، اگر نذر کرده است این هم الان که می خواهد انجام دهد باید نیت مشخص باشد که
آیا می خواهد آن منظور را انجام دهد یا نه، اگر نذر کرده است که روزه ای را انجام
دهد این الان که می خواهد انجام دهد باید نیت آن نذر را داشته باشد که من روزه
نذری ام را انجام می دهم، این چطور است؟ آیا نذر عبادی است یا توصلی است؟ اگر کسی
نذر کند که سیگار نکشم حالا نکشید لازم نیست بگوید للله همین که نکشد اطاعت نذر
شده است، اگر نذر کرده که در فلان روز روزه بگیرم و روزه هم در آن روز گرفت منتهی
نگفت للنذر، آن روز معین شده است برای روزه، نذر کرده که در فلان روز روزه بگیرم و
این هم در همان روز روزه گرفت ظاهرا نذر توسلی است و تعبدی نباشد و لو صیغه نذر
دارد للله علیّ ولی این مثل اینکه شما به دیگری می گویید لک یا بعت هذا لِک و از
این قبیل، این تعبدی نمی شود اینها ظاهرا توسلی باشد، اگر توسلی هست نیت خاص او
نمی خواهد همین که طبق او عمل شده است کافی هست نذر کرده است که امروز روزه بگیرد
و امروز هم روزه گرفته است و روزه هم گرفته است نگفته است که به خاطر نذرم ولی
بالاخره معین کرده بوده که امروز روزه بگیرد و امروز روزه گرفت.
من فکر می کنم در نذر روز معیّن که متحد است یک چیز به عهده اش هست و آن هم
نذر، این چون منحصر شده برای این و این هم تعبدی نیست و توصلی هست مثل بقیه نذرها
در نذرها و لو للله هم جزء صیغه اش هست اما این را تعبدی نمی کند، در وقف ببینید
وقف می کند در ذهنش چه بسا این هست که می خواهم یک کار قربی می خواهم انجام دهم و
برای خدا می خواهم انجام دهم ولی تعبدی نیست لذا در وقف اگر قصد قربت نکند وقف
صحیح هست بیشتر عقیده این هست و عقیده ما هم همین است، در وقف اگر قصد قربت نباشد
وقف صحیح است، قربی نیست به این معنا، عبادی نیست و لو اینکه ماهیت وقف شاید در
ذهن ها این باشد.
نذر هم و لو در آن صیغه للله دارد ولی اینطور نیست که عبادی باشد، عرض کردم
نذر کرده سیگار نکشد و نکشید عمل کرده است لازم نیست بگوید للله نمی کشم و مانند
اینها.
این راجع به غیر ماه رمضان، بنابراین در غیر ماه رمضان اگر انواع متعددی از
روزه تصور می شود باید معین کند این چه روزه ای هست الا عرض کردم در نذر یک چنین
حرفی هست که این توسلی هست و خود به خود این انجام می دهد اما در ماه رمضان حسابش
جداست، مرحوم سید تبعا لبقیه فقهاء این را دارند که در ماه رمضان همین که انطباق
بر ماه رمضان باشد کافی است، خود این نگفته است که روزه می گیرم روزه ماه رمضان
اصلا در ذهنش بوده که این رمضان نیست، روزه نیت کرده است طبیعت روزه را ولی روز
رمضان شد، انطباق پیدا کرد این کافی است به حسب روایات ما بلکه اگر نیت کند غیر
رمضان را نه عمدا و علما به تصور اینکه ماه رمضان نیست نیت کند غیر رمضان را بعد
انطبق بر رمضان این روزه اش درست است و رمضان حساب می شود.
فرق است بین رمضان و غیر رمضان در غیر روزه های رمضان چون انواع متعددی تصور
می شود باید حتما معین کند که این چه روزه ای را می خواهد بگیرد الّا در نذر که
صحبت کردیم اما در ماه رمضان لازم نیست مشخص کند که الان روزه ماه رمضان می گیرم
چه بسا اصلا خبر ندارد که الان ماه رمضان است و نیت چیزهای دیگری را کرده است یا
واقعا معتقد بوده که الان غیر رمضان است به این جهت حتما نیت غیر رمضان را کرده
است ولی انطباق پیدا کرد بر رمضان با اینکه نیت غیر رمضان را کرده بوده اینجا
رمضان حساب می شود، روایات داریم باید ببینیم این روایات چطور است.
حالا اگر چنانچه گفت من فکر می کنم رمضان نیست ولی اگر رمضان هم باشد نمی
خواهم رمضان بگیرم این چطور است؟ آیا از روایات استفاده می شود حکم این مسأله؟ یکی
از بزرگان اساتید ما(ره) نفل کرد که یک طلبه ای بی دین شده بود و از طلبگی هم رفته
بود می گفت به دنبال راه حلالی می گشت که عقد موقتی بخواند وقتی تحصیل می کرد و
پیدا می کرد قبل از شروع کارها می گفت فسختُ به او گفتند چرا این کار را می کنی؟
می گفت این حرام که می شود الذّة چطور می شود بشر اینطور می شود؟ مثلا اینکه نیت
می کند من که فکر می کنم ماه رمضان نیست ولی اگر ماه رمضان هم باشد من نیت رمضان
نمی خواهم.
ببینیم از روایات چه چیزی استفاده می شود. در باب 5 از ابواب وجوب صوم چندتا
روایت در این مسأله داریم ببینیم این روایات سندا چطور است و ببینیم دلاتا آیا در
مورد شاک است یا جهل مرکب هم می گیرد؟ عمد را هم می گیرد این صوری که در اینجا
تصور می شود، ببینیم چطور است، باب 5 از ابواب وجوب صوم در این جلد ما جلد 9 وسائل
روایت دوم این باب کلینی عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن ابن
ابی الصهبان هم قلیل الروایة هست و هم توثیق ندارد عن علی بن الحسن بن رباط عن
سعید الاعرج اینها ظاهرا اشکالی ندارند قلت لابی عبدالله(ع) انّی صُمت الیوم الذی
یشکّ فیه من امروز روزه گرفتم که در امروزم شک هست که آیا رمضان هست یا نیست فکان
من شهر رمضان بعدا معلوم شد رمضان هست أ فأقضیه آیا قضا کنم این روز را قال لا قضا
نمی خواهد هو یومٌ وفّقت له یک
روزی است که تو برای امروز موفّق شدی یعنی انطباق واقعی قعری کافی است معنایش این
است، روزی است که موفق شدی، موفق شدی نه اینکه خودت تحصیل توثیق کردی، خودش تصحیل
توفیق نکرده است موفق شد یعنی انطباق قعری شد و همین سرّ انطبقا قعری کافی است
منتهی مورد مورد شک است یشکّ فیه اما اگر عمد باشد معلوم نیست، جهل مرکب را هم این
ندارد مگر الغاء خصوصیت بخواهیم بکنیم، حالا روایت دیگر را ببینید.
روایت 3 این باب کلینی عن عدة اصحابنا عن احمد بن محمد عن محمد بن ابی الصهبان
این همان ابن ابی صهبانی است که بالا عرض کردم هم قلیل الروایة هست در فقه و هم
توثیق ندارد عن محمد بن بکر بن جناح عن علی بن شجرة علی بن شجرة مبهم است در کتب
رجالی تا آنجایی که ما دیدیم اسمی از او نیست عن بشیر النّبّال کم روایت و توثیق
هم ندارد عن الصادق(ع) قال سألته عن صوم یوم الشک می گوید پرسیدم از امام درباره
روزه یوم الشک قال صمه روز شک را روزه بگیر، به چه نیت بگیرد؟ ندارد اینجا که به
چه نیت بگیرد فان یکُ من شعبان اگر در متن واقع شعبان باشد کان تطوعاً خود به خود
روزه مستحبی حساب می شود و ان یکُ من شهر رمضان اگر ماه رمضان باشد فیومٌ وفّقت له یک
روزی است که شما خودت موفق شدی، وفّقت له یعنی انطباق قهری منتهی باز مورد مورد شک
است.
قاعدتا چون یوم الشک است این دو جور نیت ممکن است، می خواهیم ببینیم راوی نظرش
چه بوده، یک طور اینکه این نیت شعبان می کند برای اینکه قاعده استصحاب این است و
استصحاب هم یک امر عقلائی هست حالا استصحاب معروف را در محل خودش بناء عقلاء
بدانیم یا تعبّد روایی بگیریم آن بحث جدا به جای خودش ولی اساسا ابقاء ما کان
عقلائیت دارد تا دیروز شعبان بوده امروز هم نمی دانیم بیرون آمدیم یا خیر ادامه
همان، پس این نیت شعبان می کند، یک راه هم این است که من روزه می گیرم و نمی دانم
شعبان هست یا رمضان آن وقت این دو صورت است یک وقت است همین طوری می گوید معلوم
نیست شعبان است یا رمضان این روی قاعده باید مشکل داشته باشد برای اینکه معلوم
نیست چه چیزی می خواهد بگیرد اما اگر اینطور نیت کرد می گوید من نمی دانم خدا که
می داند اگر در متن واقع شعبان است نیت من شعبان هست، اگر در متن واقع رمضان هست،
رمضان حساب شود این روی قاعده نباید اشکال داشته باشد.
علی ای حال در این روایت فقط می گوید یوم الشک اما نمی گوید که خودش چطور نیت
کرده است آیا نیت تردیدی کرده است نیت از باب استحباب نیت شعبان کرده است یا نیت
قطعی اگری علی فرض که اگر در متن واقع شعبان است شعبان، اگر در متن واقع رمضان هست
رمضان حالا روایات دیگر را هم باید ببینیم. عبارت اینطور دارد فان یک من شعبان کان
تطوعاً و ان یک من شهر رمضان فیومٌ وفّقتَ له.