صوم جلسه ششم
بسمه تعالی
مباحث مربوط به نیت بیشتر جنبه ذهنی دارد از نظر خارج کمتر مبتلا به است ولی به هرحال چون مرحوم سید بحث کرده است و دیگران هم گفته اند و در کتب فقهی شیعه و سنی هم یک قدری بحث است این است که این مباحث را باید تعارض کنیم. دو بحث بحث اساسی بود که مختصرا گفته شد توضیحا عرض کنم، یکی مسأله اوصاف امری یعنی وجوب و ندب و یکی هم مربوط به وصف زمانی یعنی اداء و قضاء، در بحث اداء و قضاء سه نظریه هست: یک نظریه اینکه اداء و قضاء دخالت در نیت ندارند بنابراین نه لازم است نیت اداء و نه لازم است نیت قضاء، مرحوم سید این نظریه را دارد و صریحا هم دارند که لایشترط ذکر اداء و قضاء در روزه قاعدتا نماز هم همین طور هست لابد ولی به هرحال در روزه اینگونه گفتند که اداء و قضاء لازم نیست در نیت روزه بیاید. نظریه دوم این است که اداء و قضاء مقوّم ماهوی است و حتما باید در نیت بیاید بعضی از جمله مرحوم آقای خوئی (ره) عقیدشان این است. بعضی ها هم عقیده دارند که اگر روزه ادائی است باید نیت اداء را ذکر کنید ولی اگر قضاء است ذکر قضاء لزوم ندارد. به نظر ما همانطور که جلسه قبل هم اشاره کردیم نظر مرحوم سید در ابتدا به نظر موجه می آید که اداء و قضاء بحث زمان است و زمان هم مثل مکان است، همانطور که مکان لازم نیست ذکر شود در نماز، در روزه لزوم ندارد بگوییم که نماز می خوانم نمازی در مدرسه یا نماز در منزل، در روزه هم همینطور است مسأله اداء و قضاء مقوّم ماهوی نیستند در زمان مثل مکان است همانطور که مکان مقوّم نیست زمان هم مقوّم نیست ابتدائاً به نظر این می رسد ولی چون در روایات ما مسأله فوت مطرح شده است در آن قاعده مستفاده هم می گوییم اقض ما فات کما فات، فات یعنی آن یک حقیقت دیگر است و این یک حقیقت دیگر، آن مرد و تمام شد لذا به نظر می رسد که اداء و قضاء مقوم ماهوی باشند باید در نیت بیاید، گفتم سه نظریه است، این نظریه اول نظریه مرحوم سید که بگوییم اداء و قضاء مقوم ماهوی نیستند و نیت نمی خواهد اما عرض کردم ابتدا این در ذهن می آید ولی در روایات کلمه فوت گفته شده است پس این یک چیز دیگری است بنابراین دو حقیقت هستند. نظر دوم همانطور که عرض کردم این است که بگوییم اداء و قضاء دو ماهیت هستند و بنابراین باید ذکرش در نیت بیاید نظر مرحوم آقای خوئی(ره) این است می گویند اینها دو ماهیت متغایران، اداء یعنی العمل معطی به فی وقته والقضاء العمل المعطی به بعد مضیّ وقته این دو حقیت مباین همدیگر هستند به نظر ایشان، بنابراین اگر دو حقیقت هستند و دخالت در ماهیت دارد باید ذکر شود در نیت حالا خطور، گفتیم حتی خطور هم لازم نیست همان داعی کافی است ولی علی حال می گویند باید بیاید برای اینکه دو حقیقت هستند العمل معطی به فی وقته یغایرالعمل المعطی به بعد مضی وقته این نظر ایشان است. عرض کردم از نظر ابتدائی به نظر می رسد حق با مرحوم سید است که اینها دو حقیقت مباین نیستند پس لازم نیست بیاید، چیزهای خارج از ماهیت و حقیقت لزوم ندارد بیاید لباس می پوشد انسان، در یک مکانی نماز می خواند، اینها همه عوارض است و عوارض که لازم نیست در نیت بیاید اما چون گفتم کلمه فوت در روایات ما آمده است قاعده اش این است که می خواهد بگوید یک چیز دیگری است پس اینجا حق با نظر مرحوم آقای خوئی(ره) می شود. یک عقیده هم هست گفتند اداء ذکر شود در نیت ولی قضاء لازم نیست ذکر شود، من این را در معلقات نوشته بودم به خطّی خودمان هم مراجعه کردم پیدا نکردم چه کسی این حرف را زده است ولی این هم یک عقیده است که بگوییم اداء باید در نیت بیاید و قضاء لازم نیست بیاید. خواستند کانّه بگویند که اداء دخالت در مصلحت دارد وقت عمل دخیل در مصلحت این عمل است اما خروج از وقت و بیرون از وقت دخالت در حقیقت ندارد، دخالت در مصلحت ندارد بنابراین او مقوم ماهیت نیست اداء مقوم ماهیت است پس اداء باید بیاید و قضاء لزوم ندارد. به نظر می رسد این فرمایش تمام نباشد به این نظر که ولو خروج از وقت دخالت در مصلحت ندارد در وقت بودن دخالت دارد نه خروج از وقت این را قبول داریم ولی به عنوان مشیر به یک حقیقت در روایات ما قضاء ذکر شده است و خروج از وقت خودش یک حقیقتی پیدا کرده است حالا گاهی مزمّت می شود به هرصورت دیگری بالاخره ذکر می شود و اگر ذکر هم نشده بود به احتمال اینکه همانطور که اداء دخالت دارد قضاء چون نقطه مقابل اداء هست این هم بگوییم دخالت دارد نه خروج در مصلحت، خروج در مصلحت دخالت داشته باشد ولی به عنوان مشیر به یک حقیقت به یک مصلحت واقعی بنابراین اداء و قضاء فرق نمی کند اگر اداء دخالت دارد در ماهیت و هویت قضاء هم باید دخالت داشته باشد، اداء هم دخالت دارد یعنی وقت بودن دخیل است اگر وقت بودن دلیل است خروج از وقت مقابل آن، آن هم دخیل است. خلاصه به نظر اولیه به نظر می رسد که حق با مرحوم سید است که زمان مثل مکان است همانطور که مکان دخالت ندارد در هویت یک ماهیت، زمان هم دخالت ندارد اما چون در روایات کلمه فوت آمده است و قضاء روی چیز دیگری حساب کردند بنابراین بگوییم اداء و قضاء ماهیتان متغایران بنابراین در نیت باید بیاید، حق با مرحوم آقای خوئی می شود در این جهت و کسانی که اینطور می گویند لااقل از باب احتیاط باید اداء و قضاء بیاید حالا و لو به طور اشاره و اجمال. مطلب بعدی راجع به وجوب و ندب است، آیا ماهیت واجبه با ماهیت ندبیه دو ماهیت متغایرانند و بنابراین باید ذکرش در نیت بیاید، چهار رکعت نماز ظهر واجب می خوانم، این را باید بگوییم یا خیر؟ دخالت دارد یا دخالت ندارد؟ در اینجا بعضی نظرشان بر این است که اینجا هم دخالت دارد برای اینکه مأمور به گاهی واجب می شود گاهی مستحب، این از اوصاف مأموربه است، مأموربه یعنی ماهیت نماز و ماهیت روزه از اوصاف ماهیت است بنابراین دخالت در ماهیت دارد. یک نظر این است که اصلا وجوب و ندب برای ماهیت نیست و برای مأمور به نیست، برای امر است، وجوب و ندب از اوصاف امر است نه از اوصاف مأمور به، ما برای تشخیص هویت مأموربه آنچه که به مأمور به مربوط است نیت می کنیم نه آنچه که به مقدمات تحقق مأموربه است، امر از مقدمات تحقق مأموربه است، مولی امر می کند عبد امتسال می کند مأمور به تحقق پیدا می کند در خارج، وجوب و ندب از اوصاف مأمور به نیست، مربوط به امر است چون مربوط به امر است بنابراین لازم نیست ما در نیت بیاوریم برای مأمور به نیست، مقدمه ای است برای تحقق مأموربه نه اینکه وصف به حال خود مأمور به است. یک نظر هم مرحوم آقای خوئی(ره) دارند و آن اینکه می گویند وجوب و ندب نه از اوصاف امر است و نه از اوصاف مأمور به است، نه مأموربه کار دارد و نه به امر بلکه مربوط به حکم عقل است، عقل از اقتران امر به ترخیص یا عدم اقتران امر به ترخیص استفاده می کند وجوب را، مولی گفته است افعل صلّ صُم این را گفته است اگر دنبالش گفت و یجوز ترک اجازه در ترخیص داد استفاده می کنیم ندب را و اگر اجازه در ترخیص نداد می گوید حتما باید بیاوری، این حکم عقل است که انتزاع شده است از اقتران ترخیص با امر یا عدم اقتران ترخیص با امر که آیا اجازه ترخیص داده شد یا اجازه ترخیص داده نشد، از اجازه ترخیص دادن و ندادن عقل انتزاع می کند وجوب و ندب و الّا نه صفت امر است و نه صفت مأموربه، اگر اینطور بگوییم که نه صفت امر است و نه صفت مأمور به نیت کردن او اصلا وجهی ندارد در عمل دخالت در ماهیت نماز و روزه ندارد و یک حکم عقل جدا است اگر از صفات امر بگیریم بازهم داخل در هویت مأموربه نیست لازم نیست نیت کند برای امر مقدمات مأمور به است ولی اگر گفتیم وجوب و ندب از اوصاف مأموربه است، مأموربه یعنی حقیقت هویت خارجی این ماهیت، ماهیت روزه، ماهیت نماز از اوصاف این است و ما باید این را در نظر بگیریم. ما در معلقات داریم که البته از اوصفا مأموربه است نه از اوصفا امر، امر و خصوصیات عقلی اقتران و عدم اقتران اجازه ترخیص زمینه می شود برای اینکه صوم یا صلاة منتصب شود به واجب یا مستحب، صفت وجوب و مستحب از اوصاف مأموربه است و لو مقدمه این توصیف مربوط به اقتران ترخیص و عدم اقتران ترخیص در امر است، اقتران ترخیص و عدم اقتران ترخیص مربوط به امر است، امر اگر مقرون شد به جواز ترخیص استفاده ندب می شود و اگر مقرون نشد به جواز ترخیص استفاده وجوب می شود، از اوصاف امر است اما همین منشأ می شود که ماهیت خود مأموربه صفت وجوب یا ندب را به خودش بگیرد می گوییم نماز واجب، نماز مستحب، پس از اوصاف مأموربه است. اما آیا هر وصفی از اوصاف مأموربه، هر خصوصیتی از خصوصیات مأموربه باید در نیت بیاید؟ چنین دلیلی نداریم، خصوصیت مأموربه است اما هر خصوصیتی را که لازم نداریم بیاوریم، نماز می خوانم درحالی که رفیقم کنار دستم هست این یکی از اوصاف است، نماز می خوانم درحالی که عبایم را کج دوش کردم، از اوصاف است، هرچیزی که از اوصاف است لازم نیست که بیاید، اوصاف مکانی، زمانی، مصاحبات و مانند اینها، بنابراین وجوب و ندب و لو اینکه از اوصاف مأموربه است و قبلش هم از اوصاف امر است به عبارت دیگر وصفت اقتران و عدم اقتران که در امر است زمینه می شود برای انتزاع وجوب و ندب و توصیف ماهیت مأموربه به وجوب و ندب اما لازم نیست هر صفتی که برای مأموربه می آوریم در نیت لازم باشد بیاوریم، خصوصیات زیاد است، مقارنات زیاد است، اینها از اوصاف مأموربه هستند لازم نیست بیاوریم. بنابراین اگر کسی نیت واجب و ندب را اشتباهی هم گفت اشکال ندارد، چهار رکعت نماز ظهر مستحب می آورم، نمی دانسته مستحب یعنی چه، یا می فهمیده و اشتباهی گفته است، به هرصورتی، چون گفته است چهار رکعت نماز ظهر مستحب می آورم اشکال ندارد مگر تقیید باشد یعنی می گوید نماز مستحبی می خواهم بخوانم و اگر واجب باشد نمی خوانم، اگر تقیید باشد تقیید در امتثال، این هم البته مطلبی است در محل خودش بارها گاهی اشاره کردیم خیلی از آقایان می گویند تقیید در این گونه قضایای شخصی دخالت ندارد، اصلا معنا ندارد، همانطور که من نمی توانم بگویم زید مقیّدا به کونه زیداً این تقیید هم ندارد، تقیید آنجایی است که اطلاق تصور داشته باشد، در زید که یک فرد است اطلاق نیست تا ما تقیید داشته باشیم، خواستند بگویند اینجاها هم نمی شود. ولی این درست نیست، این نماز نماز خاص است این را قبول داریم اما اینکه من به قصد امتثال باشم یا نه این اطلاق است می توانم مقیّد کنم اگر پیش نمازم زید باشد من این نماز را می خوانم اگر پیش نماز من عمرو باشد نمی خوانم، اگر این روزه ام قضایی باشد انجام می دهم، ادائی باشد انجام نمی دهم، اینها می تواند قید باشد برای امتثال، بنابراین اگر تقیید باشد اشتباهی وجوب و ندب را به جای هم آورده است به طور تقیید هم آورده است این اشکال دارد ولی اگر تقیید نباشد در اوصاف مأموربه اشتباه کردن هر وصفی از اوصاف مأموربه که لازم نیست من بیاورم. این خلاصه مطلب راجع به این دو قسمت، یکی وجوب و ندب و یکی هم اداء و قضاء، در اداء و قضاء سه نظریه ای را عرض کردیم، در وجوب و ندب هم این دو مطلبی که توضیح داده شد یا سه مطلب که بگوییم وصف امر است یا وصف مأموربه است یا وصف هیچ کدام فقط حکم عقل است که مرحوم آقای خوئی نظرشان بر این است که می گویند این وجوب و ندب حکم عقل است، استفاده می شود از اقتران ترخیص یا عدم اقتران ترخیص، ما هم عرض کردیم درست است از این اقتران می شود ولی این منشأ می شود برای انتزاع صفت وجوب و ندب به خود ماهیت نماز و روزه، آن اقتران و عدم اقتران زمینه است برای توصیف خود عمل به وجوب و ندب اما این را بگویید که هر وصف از اوصاف عمل لازم نیست در نیت بیاید نه اینکه بگویید این برای امر است و به مأموربه مربوط نیست، اقتران و عدم اقتران امر به ترخیص و عدم ترخیص زمینه می شود برای توصیف ماهیت به این صفت وجوب و ندب اما هر صفتی از اوصاف ماهیت را لازم نیست که ما در نیت خود بیاوریم. چند مسأله مرحوم سید عنوان کردند که اینها را هم باید عرض کنیم: یک مطلب اینکه اگر در روزه ماه رمضان نیت زمان را اشتباه کرد، زمان امروز و فردا، نیت کرد که من امروز که روز اول ماه رمضان است روزه می گیرم بعد معلوم شد روز دوم است یا در کفاره که سی و یک روزش باید مداوم باشد نیت کرد که من امروز را که روز دهم کفاره ام هست روزه می گیرم بعد معلوم شد روز نهم است یا حتی در قضاء اصل رمضان دو سال روزه هایش را خورده است حالا اگر نیت کرد امروز قضاء روزه امسال را می گیرم البته امسالش را همه را قضاء کرده بوده و این قضاء برای پارسال است، این گونه اشکالات اشکال ندارد الّا به صورت تقیید یعنی بگویید اگر قضاء امروز باشد می گیرم اگر قضاء برای پارسال باشد نمی خواهم بگیرم تقیید امتثال اگر باشد اشکال دارد. یک مسأله دیگری عنوان کرده اند و آن اینکه آیا ما وقتی نیت روزه می کنیم، روزه امساک، امساک از مفطرات، آیا باید مفطرات را هم بشناسیم؟ امساک می کنم از مفطرات، مفطرات چیست؟ باید هر عوامی که می خواهد نیت روزه کند باید رساله خوانده باشد بداند مفطرات چه چیزهایی هستند و نیت کند امساک از اینها، حالا یادش نباشد که سر در داخل آب کردن، اماله کردن و مانند اینها از مفطرات است آن وقت این نیت از امساک از اینها نکرده است آیا لازم است؟ مرحوم سید دارند که مسأله سوم همین بحث لایجب العلم بالمفطرات تفصیلا، تفصیلا لازم نیست مفطرات را بشناسد فلونوالامساک عن امور یعمل دخول جمیع المفطرات فیها صحّ اگر نیت کرد که من امساک می کنم از اموری که همه مفطرات در آن هست همین طور نیت کرد مثلا بگوید من امساک می کنم از آنچه که در رساله مرجع تقلیدم نوشته است، امساک می کنم هر مفطری که دیشب این آقای مسأله گو گفت و مانند اینها یا بگوید انساک می کنم از آنچه که شرعا باید امساک کنم، اینها اجمالا کانّه همه مفطرات را در ذهن آورده است. در باب حج هم این مسأله مطرح هست که وقتی احرام می بنند چطور می بنند؟ محرم می شوم، محرم شدن یعنی کارهای خلاف احرام را انجام نمی دهم پس باید بداند که چیست که باید ترک کنم این شبه در آنجا هم هست، آنجا هم گفته اند مشخص است که علی الاجمال کافی است، آنچه را که شارع فرموده نکن انجام نمی دهم و لو اینکه الآن نمی دانم چیست ولی کم کم وارد احرام می شوم و حرکت می کنم آقای روحانی کاروان کم کم به من می گوید و امثال اینها، بنابراین لازم نیست به تفسیر اینها را بدانیم. پس بنابراین امساک از چه می خواهد بکند؟ امساک از چیزهایی که نمی دانم، روزه معنایش این است امساک می کنم از اموری که فعلا خبر ندارد، بگوییم اشکال ندارد و لو خبر ندارد ولی قابل خبر شدن هست و می داند که خلاصه ضرری به روزه اش نمی خورد اگر شک دارد می پرسد از روحانی کاروان و مانند اینها، این ظاهرا مشکلی ندارد. به همین تناسب یک مسأله دیگری را مرحوم سید عنوان کردند و آن اینکه نیت کرد که امساک کنم از مفطرات علی الاجمال اما عقیده اش این بود که فلان چیز مفطر نیست مثلا فرض کنید یادش نبوده که سر زیر آب کردن مفطر است یا اصلا خیال می کرد که مفطر نیست، امساک کرد از همه مفطرات ولی فکر می کرد که این مفطر نیست پس امساک کرده است از غیر این، از چیزهای دیگر امساک کرده است نه از این حالا اگر این کار را کرد که یقینا روزه اش باطل است، سر زیر آب کرد این روزه باطل است ولی اگر این کار را انجام نداد ولی نیت کرد که امساک می کنم از غیر این، این را هم انجام نداد ولی نیت امساک کرد از غیر این، روزه این چطور است؟ مرحوم سید در مسأله چهارم اینطور عنوان کرده است می گوید لون والامساک عن جمیع المفطرات نیت کرد امساک از همه مفطرات را لکن تخیّل انّ المفطرالفلانی لیس بمفطر خیال کرد که فلان چیز مفطر نیست، سر زیر آب کردن مفطر نیست فان ارتکب فی ذلک الیوم اگر مرتکب شد به همین کاری که فکر می کرد مفطر نیست انجام داد می گوید بطل صوم پیداست انجام داده است مفطر را و کذا ان لم یرتکب و اگر مرتک نشد لکن قصد فی نیته الامساک امّا اداء ولی نیت کرد من که می خواهم روزه بگیرم می خواهم امساک کنم از غیر این، این را هم انجام نداد ولی نیتش این بود که امساک از غیر این، اینجا ایشان گفته است که اشکال دارد و روزه اش باطل است، نیت کرده امساک از غیر این را ولی اگر این نیت نکرد که امساک از غیر این این اشکال ندارد ولی اگر نیت کرد امساک می کنم از غیر این پس نیت امساک از این ندارد و نیت روزه شرعی نشده است. ما نوشتیم که الاظهر الصّحه این در حقیقت نیت کرده است امساک از آنچه که خدا گفته است منتهی فکر می کرد که خدا این را نگفته است پس اجمالا امساک از آنچه که خدا گفته است در نظر دارد و این کافی است، مرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای گلپایگانی اشکال دارند مثل مرحوم سید ولی به نظر ما می آید این کسی که متدیّن است و مذهبی است یک چنین نیتی می کند پیداست تخیّل می کند که این مفطر نیست و الّا نیتش این است که امساک کند از هرچه که خدا گفته است و از هرچه که مفطر است عندالله بنابراین اگر این را مفطر نمی داند از باب خطاء در تطبیق است.
چهارشنبه 6 بهمن 1395
|