بسمه تعالی
در باره نیت تعبیرهای مختلفی هست هرکسی به نوعی، من فهرست کنم بعد ببینیم نظر
خودمان چه می شود، مرحوم سید در عروه در بیان نیت عبارتشان این است که تا طلوع فجر
که ظاهرش این است شروعش از اول غروب آخرش طلوع فجر پس وقت نیت موسع است از اول
غروب شب روز ماه رمضان یا هر واجب معیّن دیگر آخرش هم طلوع فجر این تعبیر سید بود.
از سید مرتضی اختیارا گفته می شود تا قبل از ظهر وقتی نیت ادامه دارد تا قبل
از ظهر، عقیده سوم عقیده ابن جنید هست می گوید وقت نیت تا قبل از غروب وقت ادامه
دارد موصّح هست که دیروز عرض کردیم دلیلش چه می تواند باشد گفتیم شاید می خواهد
بگوید عبادیت صوم دلیلش اجماع است اجماع هم متیقن دارد، متیقنش اینکه وقتاً ما نیت
کند و لو دم غروب توضیح هم دادیم.
عقیده دیگری از سید مرتضی نقل است که باید تأخیر بیندازد تا آخر شب، آن تعبیر
این بود که اختیارا تا قبل از ظهر می تواند تأخیر بیندازد این تعبیرش این است که
لزوما تا آخر شب باید تأخیر بیندازد، تا قبل از ظهر می شود تأخیر بیندازد ولی لازم
است حتما زودتر از آخر شب نباشد کانّه می خواهد بگوید باید مقارن باشد با عمل، عمل
از طلوع فجر است پس باید نزدیک آن باشد.
عقیده پنجم ابن عقیل عمانی می گوید وقت نیت از اول شب تا نصف شب، حالا چه
دلیلی دارد بر این معنا این هم عقیده ایشان است خیلی ها هستند که زودتر ممکن است
بخوابند و آن موقع اصلا بیدار نشوند به هرحال این نقل شده است از ابن ابی عقیل.
یک روایتی در مستدرک است باب دوم وجوب الصوم والنیّة روایت اول از پیامبر اکرم
نقل شده است لاصیام لمن لا یبیت الصیام من الیل کسی که از شب نیت روزه نکند این
روزه اش درست نیست پس باید در شب نیت روزه باشد حالا به این جهت بوده گفته از شب
تا نصف شب حالا به هر جهت بوده است و الّا اینکه حتما نیت باید از اول شب باشد
مثلا از غروب و پیش از غروب نباشد، فردا می خواهد روزه بگیرد این نیت است، پنج
عقیده برایتان عرض کردیم.
مرحوم آقای خوئی(ره) یک بیانی دارند که می فرمایند اگر کسی در آخر شعبان
بخوابد و می خواهد فردا روزه بگیرد بیدار نشود تا طلوع فجر اینجا می گوید روزه اش
باطل است، اگر آخر روز شعبان قبل از غروب بخوابد و بعد از طلوع فجر صبح بیدار شود
با اینکه وقتی خوابیده است نیت داشته است که فردا روزه بگیرد می گوید این روزه اش
قبول نیست.
آن چیزی که ایشان بیان کردند می گویند برای اینکه آن موقعی که نیت است روزه
کرده است برای او واجب نبوده است قبل از غروب نیت کرده است که فردا می خواهم روزه
بگیرم، فردا که هنوز نیامده است برای او واجب نبوده است، موقعی هم که برای او واجب
بوده این خواب بوده یعنی موقع طلوع فجر بنابراین روزه اش درست نیست، این نظر ایشان
است.
فکر می کنم فرمایش درستی نباشد، اولا فرمایش ایشان آن وقت در تمام ماه رمضان
این حرف می آید مثلا کسی عصر ماه رمضان بخوابد فردا صبح بعد از نماز صبح بعد از
طلوع فجر بیدار شود این روزه هم باطل است به نظر ایشان، برای اینکه موقعی که نیت
فردا را کرده است هنوز برای او واجب نبوده است و موقعی که برایش واجب شده او خواب
بوده و نائم که قابل خطاب نیست.
چند مطلب باید عرض کنیم، اول اینکه روزه های ماه رمضان یک نیت می خواهد یا هر
روزی یک نیت؟ این تابع این هست که ببینیم این سی روز ماه رمضان منحل می شود به یک
روز، سی تا یک روز است و سی تا امر جدا جدا داریم اگر سی تا امر جدا جدا داشته
باشیم این سی حکم دارد، سی امر دارد، سی مأموربه دارد و سی نیت جدا آن وقت اگر
چنانچه طبق مثالی که ایشان زدند کسی عصری نیت کند یا اول غروب نیت کند و بخوابد و
بعد از طلوع فجر بیدار شود این نیتش خراب است و روزه اش هم خراب است هر روزی هم
باید جدا نیت شود.
اگر چنانچه مجموع ماه را یک دلیل حساب کنیم ظاهر قرآن هم این است فمن شهد منکم
الشّهر فلیصمّ موضوع حضور در ماه است مجموع ماه را یکی حساب کرده است و بنابراین
نیتش هم یکی است ولی اگر چنانچه ماه را منحل کردیم به سی تا بیست و چهار ساعت، سی
تا روز آن وقت خواه نا خواه هر کدام از این ها امر و نیت و تشکیلات و این ها را می
خواهد، حالا به هرحال دلیلی که ایشان فرمودند که اگر قبل از غروب نیت کند و بخوابد
و بعد از طلوع فجر بیدار شود این روزه اش باطل است ببینیم دلیلش چیست.
دلیلی که ایشان آورده اند چون وقتی نیت کرده برایش واجب نبوده چرا می گویید در
روز شعبان تا آخر شب فردا هنوز امر نیامده است امر در طلوع فجر می آید، از اول شب
که امر نمی آید پس چرا ایشان مثال زدند که اگر آخر شعبان بخوابد بلکه شب اول ماه
رمضان هم بخوابد همین است، امر موقع طلوع فجر می آید.
دوم اینکه در خطاباتی که از طرف شارع می آید ما بحث کنیم ببینیم این خطابات
کلیات است یا جدا جدا خطاب به اشخاص است؟ عام است یا خاص است؟ یا مخصوص به افراد
است؟ اگر خطابات شخصی باشد وقتی طرف خواب است نمی شود خطابش کرد، ایها النائم
بیدار می شود به نائم نمی شود خطابش کرد اگر لگدی بزنیم یا صدایش کنیم بیدار شود
موضوع عوض می شود و الّا مادامی که در حال خواب است تکلیف معنا ندارد.
اگر خطاب مثل خطابات قانونی کلی است خطابات قانونی مثلا شخص نیست، به طور کلی
اگر حساب می شود این رجوع کنیم به عقلاء در نظر عقلاء اگر چنانچه کسی بداند فردا
یک تکلیفی دارد و اگر حالا مقدمات را فراهم نکند فردا نمی تواند این کار را انجام
دهد عقلاء می گویند از همین حالا فراهم کن تو که می دانی که مولا فردا از تو یک
چیزی می خواهد خبر داری و می دانی که باید اطاعت امر مولی کنی بنابراین اگر بخوابی
نمی شود اطاعت کرد از حالا مقدمات را فراهم کن همین حالا نیت می کند، چرا می گویید
نیت الآن به درد نمی خورد؟ در خطابات قانونیه ما خطاب به شخص نداریم که ایهاالنائم
به همه مکلفین مثل اینکه یک کسی درحال سخنرانی می کند پای منبرش یک عده ای خواب
هستند و یک عده ای بیدار او خطاب به همه می کند به خصوص آدمی که خواب است نمی شود
خطاب کرد اما خطاب به عام افراد که در داخل
آن ها خواب هم هست این اشکال ندارد.
یک بحثی است در اصول که اصلا خطابات فردی است و به حکم فرد است یا جمعی است
این همان است که به عنوان خطابات قانونی کلی بیشتر مرحوم سیدنا الاستاد امام عنوان
کردند خطابات قانونی، خطابات کلی چون معمولا می گویند اگر خطابات شخصی است که مثلا
این طور در ذهن بوده معمولا و به افراد کافر نمی شود خطاب کرد، کافر قابل خطاب
نیست اطاعت نمی کند چون امر بعث است بعث در جایی است که انبعاص ممکن باشد کافر که
منبعث نمی شود همین طور آدم مسلمان معصیت کار هرچه هم به او بگویی گوش نمی کند هدف
از امر بعث است اینکه منبعص نمی شود معصیت کار است بنا ندارد انجام دهد پس نمی شود
خطاب کرد اگر خطاب نمی شود کرد پس تکلیف هم نیست اگر تکلیف نیست پس معصیت هم نیست
یک حالت دوری پیدا می کند، فرض این است که این معصیت کار است، فرض این است که این
کافر است گوش به حرف ما نمی کند، چه امری به این می کنیم؟ امر باید قابل انبعاص
باشد، امر بعص است وقتی انبعاث نیست بعث هم ممکن نیست بنابراین چطور می خواهیم به
این امر کنیم پس امر به این نیست، امر و خطاب که به نیست پس وظیفه ندارد پس معصیت
نیست یک حالت دوری است، از لزوم معصیت عدم لزوم معصیت لازم می آید و به علاوه اصلا
نمی شود امرش کرد بنابراین عصات امر ندارند، کفار امر ندارند چنانچه نوّام آنهایی
که خواب هستند هم امر ندارند.
مرحوم استاد آمد عنوان کرد که این در خطابات شخصی است، در خطابات نوعی کلی این
طور نیست، در خطابات کلی مجموعه افراد را خطاب می کنند حالا یک نفر خواب است این
مضر نیست لا به لای اینها این هم مکلّف است عقلائی است این معنا، این بحث مفصل است
و در محل خودش هم ما بحث کردیم نظر ما این شده است که نظر ایشان بهترین نظر است
ولی حلّال مشکل نیست برای اینکه جا دارد بپرسیم که بالاخره احمال واقعی که معنا
ندارد، احمال ثبوتی معنا ندارد، می پرسیم آقا شما عنوان امرتان کلی بوده اما آیا
منظورتان این آدم هم بود یا نبود؟ بالاخره احمال ثبوتی معنا ندارد، این آدمی که
خواب است، این آدمی که معصیت کار است، این آدمی که کافر است در این جمع شما که امر
کردید ایهاالشارع آیا نظرتان بر این است، اگر می گویید به این نظر بود نمی شود به
این نظر کنیم این قابل امر نیست، اگر می گویید به این نظر نیست پس معصیت نیست، با
اینکه نظر ایشان بهترین نظر است اما در عین حال مسأله را حل نکرده است تنها به نظر
ما یک راه دارد و آن همین که بگوییم میزان بعص و انبعاص و امر و معصیت و اطاعت و
این ها محیط عقلائی و عرف است، عرف چنین مواردی را معصیت می داند.
به مرحوم آقای خوئی عرض می کنیم که میزان اطاعت و امتثال عقلائی است، عرفی است
و اگر من می دانم که مولی فردا یک امری به من دارد و اگر چنانچه مقدمات این امر را
حالا فراهم نکنم فردا هم نمی توانم اطاعت کنم عقلاء من را معصیت کار می دانند پس
همین حالا باید فراهم کنم یعنی پس همین حالا باید نیت کنم یعنی پس نیت الآن قبول
است.
برای مرحوم آقای خوئی یا در عبارت ایشان هم شاید بود الآن شک دارم، تمسک به یک
روایت هم شده است حالا اختصاص به ایشان هم ندارد، در باب دوم از ابواب وجوب صوم و
نیت روایت هفتم باسناده شیخ طوسی عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن البرقی عن ابن
ابی عمیر ان هشام بن سالم روایت معتبر است حالا احمد بن محمد یا ابن عیسی باشد یا
ابن خالد برقی به تناسب برقی ای که ابن عیسی بعید است که از او نقل کند عن ابی
عبدالله(ع) قال کان امیرالمؤمنین(ع) یدخل الی اهله حضرت می آمد خانه فیقول عندهم
شیءٌ آیا نانی چیزی دارید بخوریم و الّا صمتُ اگر
ندارید روزه بگیرم، یا موقع نهار بوده یا موقع شام بوده، یدخل یعنی از بیرون می
آید، نمی دانم ظهر هم رسم بوده چیزی بخورند یا خیر آن که آیه قرآن است دو وعده غذا
خوردن است صبح و شب برای بهشتی ها و نوعا هم کسانی که اهل فن هستند می گویند
بسیاری از بیماری های برای سه وعده غذا خوردن است، غذا خوب است که صبح بخورند و
غروب، ظهر باید هضم شود، روایتی هم شاید یک وقتی برایتان عرض کردم روایت در کتب
شیعه نظرم نیست عامه نقل کردند از پیامبر اکرم من اکل فی الیوم مرّةً فلا یقولنّ
انّی جائع اگر شبانه روز یک دفعه بخورد نگوید گرسنه ام هست با همان یک دفعه حل می
شود و من اکل فی الیوم مرّتین اگر دو دفعه بخورد فلا یقولنّ انّی عابد دیگر نگوید من
اهل عبادت هستم با شکم دو دفعه پر خوردن اهل عبادت نمی شود و من اکل فی الیوم ثلاث
مرّات فهو حیوان اگر سه دفعه بخورد حیوان است یعنی آن لطافت نفس را نمی تواند
داشته باشد و خیلی ها معتقدند که سلامت بدن به دو وعده غذا است مثل بهشتی ها که در
قرآن هم دارد حالا به هرحال حضرت وقتی وارد می شده در منزل می فرموده اگر چیزی
دارید بخوریم فان کان عندهم شیءٌ اتوء به اگر چیزی بود می آوردند و الّا صام یعنی
پس نیت نداشته است تا آن موقع یعنی تا غروب، یدخل ظاهرش این است که شب، عادت نبوده
که حتما ظهر بیایند خانه و غذا بخورند این بعد ها پیدا شده است بنابراین پس معمولا
این نزدیک غروب بوده، نزدیک غروب و الّا صام یعنی این مجموعه که از حالا گذشته و
حال و الآن این روزه نه اینکه الآن شروع
به روزه می کنیم ولی نیتش حالا است.
حالا این روایت که خواندیم جدای از فرمایش آقای خوئی بر یک مطلب دیگری است و
آن این است که گفته می شود روزه یک امر بسیطی است، روزه مرکب نیست، بیسط هم اول و
وسط و آخر ندارد بنابراین می تواند نیت روزه را قبل از طلوع فجر کند، بعد از طلوع
فجر، نزدیک ظهر یا عصر، فرقی نمی کند این بسیط است ترکیب نیست اجزاء باشد، در بسیط
اول و وسط و آخر جریان ندارد و نیست بنابراین امساکی که ما می کنیم امساک یک اضافه
ای به من دارد به منِ مکلف یک اضافه ای به مولی دارد از جهت اضافه به من مکلف فرقی
بین فجر و زوال و غروب و این ها نیست این عمل عمل من است و بیسط هم هست هر موقع
بخواهم نیت می کنم بنابراین می خواهد موقع طلوع فجر باشد می خواهد ظهر باشد یا
غروب باشد تا دم غروب هم نیت کنید کافی است در مستحب هم که می گوییم رسما این
روایتی که خواندیم شاید برای مستحب بود، در مستحب فتوا هم می دهند که مستحب تا
نزدیک غروب وقت نیت باقی است در واجبش هم بگوییم این روایت هم که ندارد که حتما
مستحب ممکن است واجب را هم بگوید، ان قلت به اینکه روزه قربی است، عبادی است اگر
قربی و عبادی است باید از آن اول زمان صدورش نیت الله داشته باشید.
جوابش این است که اولا عنوان را ما داریم می گوییم نه قربتش را ولی حالا او را
هم همین طور بعدا این امر وقتی بیسط شد آخر این امر بسیط با اولش فرق نمی کند آخرش
نیت می کنم چون یک کار است این هم یک عقیده است.
ان قلت ترک مفطرات باید از روی نیت باشد، در هر آنی من می خواهم ترک مفطرات
کنم باید نیت کنم و اول زمان ترک مفطرات هم طلوع فجر است، جوابش این است که قربت و
قصد عنوان در خود ترک به ما هو ترک معتبر نیست در محصّل از ترک معتبر است یعنی در
آن حالت حاصل، یک امساک داریم، یک عنوان حاصل از این امساک که آن روزه است، آن هم
که گفتیم امر بسیط است.
یک مثال هم می زنند می گویند در بیع اگر شما عقد بیع را خواندید درحالی که
مالک راضی نبود بعدا مالک رضایت داد قبول می کنید یا خیر؟ می گویید این بیع درست
است برای اینکه رضایت یک امر بسیطی است لازم نبود موقع خواندن عقد مالک راضی باشد
بعدا هم که راضی شد کافی است اینجا مولی وقتی ما تقدیم می کنیم به مولی مولی راضی
می شود هر موقعی که شد این هم یک نظریه هست. بعد این را تأیید می کنند به همین
روایتی که خواندیم که حضرت امیر دم غروب بوده شاید، از بعضی روایات دیگر هم این
استفاده می شود.
روایت هشتم صحیحه هشام بن سالم 8/2 ابواب وجوب صوم والنیة عن الصادق(ع) قلت له
الرجل یصبح و لا ینوی الصوم یک کسی صوم می کند درحالی که نیت روزه ندارد فاذا
تعالی النهار حدث له رأی فی الصوم نیت روزه می کند در ذهنش می آید که روزه بگیرد
قال ان هو نوی الصوم قبل أن تزول الشمس اگر قبل از ظهر نیت کند حسب له یومه این
روزه قبول است و ان نواهُ بعد الزوال اگر بعد از ظهر نیت کند حسبُ له من الوقت
الذی نوی از
همین حالا که نیت کرده است حساب می شود یعنی نصف روزه می شود، از این دو ساعت به
غروب حساب می شود.
به هرحال این مطلب درست است؟ روزه بسیط است و بسیط را هر وقت نیت کنید درست
است تشبیها به رضایت مالک در بیع این را می شود قبول کرد؟
اولا روزه بسیط است روزه را چه می دانید؟ اگر روزه را کسی امساک مفطرات بگیرد
باطل می دانید؟ آن وقت امساک یک عمل اثباتی ایجابی است این عمل بسیط است یا منزّل
بر هر آنی است؟ در هر آنی امساک تصور می شود و ترک امساک، این بسیط خیلی روشن
نیست، حالا قبول کنید امساک آن یک معنای حاصل از امساک داریم به آن می گوییم روزه و به آن می گوییم صوم مثل
اینکه مثلا وضوء می گیرم از این وضوء طهارت حاصل می شود بگوییم طهارت شرط نماز است
نه آن عمل به وضوء اینجا می گوییم عمل امساک وظیفه نیست این مقدمه است برای آن
عنوان حاصل که صوم است آن صوم که عنوان حاصل است بگوییم روزه است و او بگوییم بسیط
است اما بسیطی که منفع انتزاعش ترکیب است، سببش مرکب است عنوان صوم هم بسیط باشد
ولی این صوم از چه چیزی درست می شود از امساک در این آنات و منزّل بر این آنات است
اگر یکی از این آنات به هم بخورد روزه نشده است بنابراین اگر هم بگویید روزه بسیط
است ولی روزه متحصل از مرکب است و ما هم نیت با این مرکب کار داریم.
نماز قربان کلّ تقی حالا ما نیت قربان می کنیم یا نیت نماز؟ نیت نماز می کنیم
مسلّما قربان حاصل از او بدست می آید اصلا چه بسا ما نمی دانیم که قربان هم برای
ما حاصل می شود یا نمی شود ما خود عمل را نیت می کنیم، عمل که مرکب است بسیط نیست،
امساک به حسب کل جزءٍ، به حسب هر جزئی از اجراء این آنات این معنا درست نیست که
ثانیا یا ثالثا اگر شما می گویید این بسیط است و بنابراین نیت هر موقع شود اشکال
ندارد پس منحصر نکنید به وقت عمل اول و وسط و آخر بعد ها هم نیت کنید حالا چیزی
نخورده تا غروب نیت روزه هم نکرده است یک ماه بعد بگوید آن روزی که نخوردم روزه
حساب شود مگر نمی گویید بسیط است و مگر تشبیه نمی کنید به رضایت مالک؟ اگر شما عقد
را خواندید یک ماه بعد مالک رضایت داد همه می گویند قبول است در عقد فضولی هم این
بحث است بنابراین بگویید پس بعد از عمل چرا می گویید که اول ظهر و دم غروب این ها کلا بگویید یک ماه بعد، این
فرمایشات فرمایش های تمامی به نظر نمی رسد، هم فرمایش آقای خوئی(ره) و هم فرمایش
این آقایان دیگر، روایت هم دیگر معلوم نیست چطور است این مستحب بوده واجب بوده، در
مستحب تا غروب ادامه دارد و اشکالی هم ندارد.
مطلب اساسی این است که در روزه ما نیت که می خواهیم کنیم نیت را به چه معنا می
گیرید؟ به معنای خطور قلبی یا گفتن به زبان آن وقت جا دارد که چه موقع بگوییم و چه موقع خطور به قلب خود بدهیم غروب
باشد، نصف شب باشد آخر شب باشد و مانند اینها اما اگر گفتیم نیت یعنی داعی انگیزه
به تعبیر بعضی آقایان تصمیم، عزم، اگر نیت اینگونه گرفتیم ظاهرا هم همین باید باشد
این از چند روز قبل هم می شود.
در روزه واجب تا بعد از ظهر دیگر نمی شود روایت داریم و شاید همین روایتی که
خواندیم معنایش همین است نه اینکه می خواهد بگوید دو ساعته قبول است می خواهد
بگوید روزه باطل است.
عبارتی که برایتان خواندم باب دوم روایت هشتم این طور بود که ان هو نوی الصوم
قبل ان تزول الشمس حسب له اگر پیش از ظهر نیت روزه کند قبول است و ان نواه بعد
الزوال اگر بعد از ظهر نیت کند حسب له من الوقت الذی نوی از همان موقع که نیت کرده
است مثلا دو ساعت به غروب یعنی روزه نصفه عرض کردیم این احتمالا شاید منظور این
است که می خواهد بگوید باطل است.
بنابراین اگر داعی است انگیزه است انگیزه از قبل می شود فقط اینکه بعد از ظهر
نیفتد به حسب روایت، خلاصه نیت روزه به معنای انگیزه است، به معنای عزم است، به
معنای تصمیم است، به معنای داعی است، نه خطور قلبی می خواهد و نه گفتن به لفظ می
خواهد بنابراین همان تصمیم و عزمی که از پیش دارد منتهی عزم بعد از عمل گفته نمی
شود، عزم برای قبل است بنابراین این مثالی که بعضی ها زدند که تشبیهاً به بیع که
مالک راضی می شود ما هم اشکال کردیم که بنابراین بعد از تمام شدن روزه نیت کند این
اینجا نیست چون از روایت استفاده عزم می
شود، عزم برای بعد از عمل نیست برای قبل از عمل است، یا وسط عمل است یا قبل از عمل
است بالاخره در داخل عمل است.
بنابراین مطلب روشن شد، تقریبا شش تعبیر داشتیم برای نیت:
سید گفت از غروب تا طلوع فجر، سید مرتضی گفت تا پیش از ظهر فردا، ابن جنید گفت
تا قبل از غروب فردا یعنی مثل مستحب، سید مرتضی باز گفت تا آخر شب تأخیر بیندازد
او آخر شب نیت کند، ابن ابی عقیل عمانی گفت از اول شب تا نصف شب، مرحوم آقای خوئی
گفت که اگر پیش از غروب نیت کند بخوابد و فردا بعد از طلوع بلند شود این باطل است
برای اینکه آن موقع که نیت کرده امر نداشته است بعدا هم که امر دارد این خواب است
این را هم جواب دادیم که عندالعقلاء اطاعت با هم اینطور حساب می شود وقتی می دانم
فردا تکلیف دارم و آن موقع بعد نمی شود از همین حالا نیت می کنم عقلائی است میزان
طاعت و عسیان بعد هم در این زمینه نظر مرحوم آقایان گفتیم راجع خطابات و اینها را
توضیح دادیم اجمالا اینها در صورتی است که خطور و گفتن به لفظ و این حرف ها باشد
ولی اگر چنانچه فقط صرف انگیزه و تصمیم است زمان به این معنا در آن معنا ندارد از
مدت پیش هم نیت می کنم کافی است بله بعد از زوال دیگر فایده ندارد لرّوایة تعبداً.