بسمه تعالی
در آخر جلسه قبل دنبال چند روایت می گشتیم آماده هم بود از چشمم رد می شد حالا
این ها را عرض می کنیم، اجمالا گفتیم گاهی ماه رمضان است یا واجب معین دیگر، گاهی
واجب غیر معین اما واجب، گاهی هم روزه مستحبی، روزه ماه رمضان یا واجب معین دیگر
باید قبل از طلوع فجر نیت باشد حالا نیت را خطور بگیریم یا به لفظ بگیریم یا داعی
بگیریم باید آن موقع باشد روزه ماه رمضان یا واجب معین دیگر، اگر فراموش کرد یا
جاهل بود که امروز رمضان است یا جاهل به حکمش بود بعد متوجه شد تا قبل از ظهر باید
حتما نیت کند به هر معنایی که درباره نیت بگوییم اگر قبل از ظهر نیت کرد این روزه درست
است در زمینه جهل یا نسیان، جهل هم جهل حکمی یا موضوعی.
دلیلی که بر این مسأله آوردیم حدیث رفع بود بعد الاجماع، حدیث رفع بود که یکی
دو شبهه هم در آن باره بود ذکر کردیم.
از بعضی روایات هم استفاده می شود، روایات در باب ششم از ابواب من یصحّ منه
الصوم روایت پنجم این است عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس فی حدیث قال
فی المسافر یدخل اهله و هو جُنب قبل الزوال و لم یکن اکل فعلیه ان یتمّ صومه و لا
قضاء علیه
مسافری که به خانه اش بر می گردد درحالی که جنب است یا یدخل اهله یعنی منظور ادخال
و هو جنب قبل الزوال این کدام است؟ فی المسافر یَدخل اهله و هو جنب یعنی مسافری
تازه وارد می شود یا اینکه مسافر است و ادخال هم می کند که جنب است همان معنای اول
است این معنای دوم خلاف ظاهر است، مسافری وارد می شود قبل از زوال چیزی هم نخورده
است باید روزه اش را بگیرد و قضاء هم ندارد، روزه اش درست است پس قبل از طلوع فجر
نیت نکرده است مسافر بوده نمی توانسته هم نیت کرد قبل از زوال رسیده است و نیت هم
کرده است حضرت فرموده که روزه اش درست است و قضاء هم ندارد اما واجب معین است
ندارد ماه رمضان ولی گفته اند که این قدر متیقن ماه در اینجا ماه رمضان است.
شیخ طوسی هم نقل کرده است منتهی او به سند همان کلینی است علی ای حال از نظر
سند مشکلی ندارد قدر متیقن هم ماه رمضان است از جمله علیه ان یتم هم شاید این
استفاده شود، بالاخره یا ماه رمضان است که بعید نیست این است یا اگر هم ماه رمضان
نیست واجب معین است چون دارد فعلیه ان یُتم صومه این می خورد به اینکه یک چیزی که
واجب است.
از روایات دیگر هم این استفاده می شود مثلا روایت دوم عن الرجل یقبل فی شهر
رمضان من سفر از سفر می آید حتی یری انّه سیدخل اهله ضحوةً او ارتفاع النهار در
ماه رمضان سفر بوده و حالا وارد می شود و می بیند که به زودی وارد خانه اش می شود
ظهر یا روز بالا آمده است قال اذا طلع الفجر و هو خارج و لم یدخل فعلیه فهو
بالخیار ان شاء صام و ان شاء افطر اگر
طلوع فجر بیرون است این مختار است این پیداست که مقابلش روز است و این طور است.
بعضی روایات دیگر هم این طور هست مثلا در روایت چهارم ان رجل قدم من سفر فی
شهر رمضان و لم یدعم شئاً قبل زوال در ماه رمضان از سفر وارد شده است و هیچ چیز هم
نخورده است قبل از ظهر است قال یصوم وارد شده است روزه اش درست است و باید روزه اش
را هم بگیرد.
این روایات و امثال این روایات درباره این است که شخصی مسافر است و وارد می
شود به وطن، بحث ما این است که یادش رفته است نیت کند یا جاهل بوده به موضوع که
مثلا ماه رمضان است یا جاهل به حکم که باید نیت کند موقع طلوع فجر حالا می گوید
قبل از زوال نیت کردی کافی است پس روایات موضوعش یک قدری با بحث ما فرق می کند اما
آقایان گفتند که الغاء خصوصیت بعید هم نیست، بعید است که بگوییم که اگر مسافر بوده
و قبل از ظهر وارد می شود و نیت کند روزه اش درست می شود اما بوده در منطقه خودش،
در خانه خودش یادش رفت نیت کند حالا بگوییم که قبل از ظهر قبول نیست، چه فرقی می
کند؟ هر دو مثل هم نیت نکرده بودند این به خاطر اینکه مسافر بوده است و این هم به
این دلیل که حواسش نبوده نیت کند و نسیان بوده، جهل بوده لذا گفتند الغاء خصوصیت،
این هم یک دلیل از این قبیل روایات که باز هم از این روایات هست.
مثلا روایت شش که موثقه سماعه 6/6 من
یصحّ منه الصوم سألته عن الرجل اینجا روایت باز عن ابی بصیر سألته پیداست امام
صادق عن الرجل یقبه من سفر فی شهر رمضان قال ان قدم قبل زوال الشمس فعلیه صیام ذلک
الیوم و یعتدّ به باز هم بعضی روایت دیگر است.
پس از این روایات درست است که مسأله ما نحن فیه که مورد جهل یا نسیان است
ندارد ولی الغاء خصوصیت می شود حالا رسید نیت می کند، حالا جاهل بوده یا ناسی بوده
نیت نکرده است، فرق نمی کند میزان عذر است یا مسافر بوده و نیت نکرده است و یا
جاهل بوده و نیت نکرده است، ناسی بوده و نیت نکرده حالا قبل از ظهر رسیده است، از
این روایات به خوبی استفاده می شود میزان این است که قبل از ظهر بتواند نیت کند.
پس اگر در ماه رمضان یا واجب معین دیگر نذر یا هرچیزی دیگری که مثل رمضان است
و معین است روزه اش باید قبل از طلوع فجر نیت کند ولی اگر نیت نکرده بود جهلا یا
نسیانا قبل از ظهر هم نیت کرد قبول است حالا جهل به حکم یا جهل به موضوع، نسیان
موضوع یا نسیان حکم، فرقی نمی کند نیت که کرد درست است. این به دلیل اجماع بعد
دلیل حدیث رفع که دو اشکال گفتیم و جواب دادیم بعد هم این قبیل روایات، این روایات
و لو راجع به مسافر است ولی میزان عذر است حالا سفر بوده یا جاهل بوده یا ناسی
بوده لذا نوعا فقهاء قبول کردند از این روایات و استدلال هم به این روایات مکرر
شده است.
مرحوم آقای حکیم(ره) محکم روی این نظر ایستاده است که این روایات دلیل نیست
برای اینکه این روایات راجع به مسافر صحبت می کند که قبل از ظهر رسیده است این
ربطی به مسأله ما نحن فیه ندارد که جاهل بوده به مسأله یا جاهل بوده به موضوع یا
ناسی بوده مسأله را یا موضوع را، بحث ما این است که جهلا یا نسیانا نیت نکرده است
موقع طلوع فجر اما اینجا بحث این نیست که نیت نکرده است بحث این است که موضوع خودش
نبوده اصلا و مسافر بوده ایشان بنابراین محکم ایستاده اند که این روایات به درد ما
نمی خورد.
ایشان استظهارا ولی مرحوم آقای خوئی(ره) استدلالا می گویند این روایات به درد
ما نمی خورد، ببینیم چرا؟ فرمایش ایشان درست است؟
می فرمایند که در این روایات مبدأ صوم زمان دخول است چون تا وارد به وطن نشده
است اصلا موقع روزه نیست پس مبدأ روزه اش موقعی است که وارد وطن می شود قبلش که
مسافر بوده اصلا روزه نبوده و حکم روزه را هم نداشته پس این روایات برای جایی است
که مبدأ صومش الآن است یعنی همان قبل از ظهر که رسیده است اما بحث ما اینجا بوده و
روزه داشته است از سحر منتهی انجام نداده است پس موضوع فرق دارد، موضوع بحث ما این
است که روزه از اول طلوع فجر باید می گرفته نگرفت انجام نداد، مبدأ صومش طلوع فجر
بوده است اما این روایات مبدأ صومش موقعی است که تازه از سفر می آید نه موقع طلوع
فجر، در بحث ما مبدأ روزه طلوع فجر است این یادش رفت یا جاهل بود اما در روایات
مبدأ صومش موقعی است که از سفر آمد نه از طلوع فجر پس موضوعش فرق می کند، این
اشکالی است که مرحوم آقای خوئی دارند.
حالا آن که مرحوم آقای حکیم فرمودند استظهارا آن مشکلی نیست این تابع این است
که ظهورات است و ظهورا را هم هر کسی یک ادعایی می کند، بسته به این است که عرضه
کنیم بر عرف متشرعه به حسب ارتکاز یا به حسب ظهور بالفعل ببینیم چه چیزی از اینها
می فهمند؟ می فهمند که میزان عذرش است یا مسأله دخول به اهل و رسیدن به وطن و این
ها موضوعیت دارد؟ ما فکر می کنیم که بعید نیست عرضه به عرف متشرعه کنیم می خواهد
بگوید چه فرقی می کند مسافر بود یعنی معذور بود جاهل و ناسی بود یعنی باز معذور
بود میزان عذر است پس اگر معذورا نیت نکرد موقع طلوع فجر قبل از زوال که نیت کرد
کافی است ما این چنین فکر می کنیم که این عرف وقتی متشرعه این روایات را ببیند می
گوید میزان عذر است فرق نمی کند که مسافر بوده نیت نکرده است یا جاهل و ناسی بوده
و نیت نکرده است بالاخره میزان عذر است.بنابراین مقابل استظهار مرحوم آقای حکیم
فکر می کنیم استظهار خودمان بهتر است بر عرف متشرعه عرض کنیم اینگونه از آن می
فهمند.
اما استدلال مرحوم آقای خوئی، قبول داریم که مبدأ روزه در مورد روایت موقع
وارد شدن به وطن است قبل آن اصلا حکم روزه نبوده و مسافر نبوده درحالی که مبدأ روزه
در مسأله ما نحن فیه که جاهل یا ناسی به این است که نیت کند مبدأش از موقع طلوع
فجر بوده چون وطنش است و روزه بر او لازم است این انجام نداده است قبول داریم این
فرق را دارد ولی بالاخره می خواهیم بگوییم در هر دو مورد عذر است و در هر دو مورد
هم اصل شروع روزه به حسب اعتبار شرعی از طلوع فجر است درست است که حالا وارد می
شود به اهل خودش و به وطن خودش ولی می گوید حالا که وارد شدی نیت روزه کن، روزه
یعنی چه؟ روزه و لو از الآن است ولی اعتبارا از طلوع فجر است، روزه که نمی شود نصف
روزه باشد، معنای این روایات این نیست که روزه نصف روزه می گیرد این واقعا و لو از
حالا وارد شده است ولی اعتبارا روزه را از طلوع فجر با او حساب می کنند پس هر دو
مثل هم هستند، شروع اعتباری روزه چه در
مسأله ما نحن فیه که جهل و نسیان است و چه در مورد روایات که ورود از سفر است، فرق
نمی کند میزان شروع از طلوع فجر است اعتبارا، ملاکش یکی است.
بنابراین غیر از اجماع و غیر از حدیث رفع از این روایات هم به نظر می رسد که
می شود استفاده کرد.
پس نتیجه این شد اگر کسی جهلا به حکم یا به موضوع، نسیانا یا به حکم یا به
موضوع موقع طلوع فجر نیت نکرد بعد قبل از ظهر یادش افتاد که نیت نکرده است خطوراً،
لفظاً یا داعی هرچه که گفتیم در باب نیت یادش رفته است این کار را انجام دهد اینجا
بگوییم قبل از ظهر اگر متوجه شد به دلیل اجماع و حدیث رفع و این روایات با حدیث
رفع بگوییم نیت می کند حالا و روزه اش هم درست است.
یک روایتی هم مرحوم محقق در معتبر در مسأله وقت نیت در کتاب صوم یک روایتی را
نقل کرده است، معتبر فرق دارد با شرایع، شرایع خیلی محکم است ظاهرا معتبر در دروه
جوانی نوشته شده است، شرایع در موقع پختگی فقاهت نوشته شده است، خدا رحمت کند
مرحوم آقای بروجردی(ره) در باره شرایع می فرمودند قرآن فقه است منظورشان از شرایع
هم متن شرایع هست چون بعضی جاها مسأله را محقق می گوید بعد می گوید فروعٌ فروعش
اجتهادی است اما قبل از فروعی که دارد به تعبیر ایشان قرآن فقه است معتبر این طور
نیست.
روایاتی را مرحوم محقق نقل کرده است که مثل این روایت را عامه هم نقل کردند از
جمله سرخسی در المبسوط جلد سوم صفحه 63 در بعضی کتاب های دیگرشان هم هست از طریق
کامپیوتر می توانید سرچ کنید و روایت را پیدا کنید، در این روایت دارد که پیامبر و
اهل بیت روزه نگرفته بودند به تصور اینکه ماه رمضان نیامده است هنوز یک عربی آمد و
گفت آقا من هلال ماه را دیشب دیدم ماه رمضان است مسلّماً حضرت فرمود که هرکسی که
چیزی نخورده است باید روزه بگیرد اگر خورده است دیگر روزه نیست پس مورد این است که
جاهل بودند به اینکه ماه رمضان است حالا متوجه شدند ندارد که قبل از ظهر یا بعد از
ظهر ولی قدر متیقن از این قبل از ظهر است و بعد از ظهر آن را صحبت می کنیم.
روایت اینطور است من لم یأکل پیامبر فرمود حالا که این عرب آمد گفت من دیدم من
لم یأکل فالیصوم هر کسی چیزی نخورده است نیت روزه کند و من اکل اگر غذا خورده است
روزه نیست اما فلیمسک امساک کند یعنی اینکه احتراما اینطور باشد.
اولا روایت عامی است و سند ندارد ثانیا چطور می شود پذیرفت به قول یک عربی با
این همه اشتباهاتی که در دیدن پیش می آید در روایت دارد همه استهلال کردند چیزی را
ندیدند در یک مورد دیگری در زمان حضرت امیر یک کسی گفت من دیدم ماه را حضرت فرمود
که کجا دید کدام طرف دیدی نشان داد کدام طرف حضرت یک دستی به چشم او کشید گفت حالا
نگاه کن گفت حالا دیگر نمی بینم، گفت مژه هایت به هم چسبیده بود با این همه
اشتباهات آن وقت چطور پیامبر به قول یک عربی اکتفاء می کند که هیچ کس ندیده است با
اصراری که در روایات دارد که استهلال مستحب است، استهلال کردند چیزی ندیدند و این
عرب دیده است پیامبر دستور داده است که هر که نخورده است باید روزه بگیرد خیلی به
نظر بعید می آید، پس این روایت هم در این جهت به درد نمی خورد.
روایاتی هم داریم که در مورد غیر رمضان هست قضائاً، نظراً، ندباً منتهی به بحث
ما مربوط نیست بحث ما مربوط به رمضان و یا واجب معین است، این چیزهای دیگر است از
باب تأییدی که در روایات هست از جمله در باب دوم از ابواب وجوم الصوم والنیة وجوب
روزه و نیت روزه چگونه است در آنجا روایات غیر بحث ما نحن فیه هست که رمضان یا
واجب معین، یک واجب کلی است مثل قضاء و بعضی هایش هم که ندبا این ها ربطی به بحث
ما ندارد حالا بگوییم تأییدا اینها شبیه آن ها است، مهم است دلیل ما غیر از اجماع
که به خصوص مرحوم آقای حکیم تکیه روی اجماع می کند غیر از او حدیث رفع بود و غیر
از آن هم که این روایات که عرض کردیم با استحظهار الغاء خصوصیت و جواب شبهه ای که
مرحوم آقای خوئی(ره) داشتند.
اما اگر پیش از ظهر نرسید در ماه رمضان یا واجب معین دیگر بعد از ظهر رسید و
چیزی هم نخورده است، حواسش نبود جاهل بود و حالا متوجه شده است، ناسی بود بعد از
ظهر یک دفعه یادش افتاد که ماه رمضان است در حالی که نه خطورا، نه لفظاً و نه
داعیاً نیت ماه رمضان نکرده است بعد از ظهر این چطور است؟
مرحوم سید در عروه دارد که این به درد نمی خورد صریحا دارد لا بعدالزوال، ما
در معلقات عروه داریم علی الاحوط یعنی قضیه خیلی روشن نیست ممکن است بگوییم بعد از
ظهر هم درست باشد، ممکن است این گونه بگوییم برای اینکه حدیث رفع بین قبل از ظهر و
قبل از ظهر فرق نمی کند، حدیث رفع پس اینجا می آید، این روایاتی هم که خواندیم
گفتیم برای مسافر و این موارد می آید حالا فوقش الغاء خصوصیت کنیم بگوییم در اینجا
هم هست این هم عذر است اما اینکه حتما تفسیر قبل از ظهر و بعد از ظهر آن را
بخواهیم به این دقت پیاده کنیم یک قدری جای حرف است.
لذا ما گفتیم لایترک الاحتیاط به قصدم تمام یا اتمام یعنی روزه بگیرد حالا که
بعد از ظهر شده است اما نه به نیت روزه به نیت اینکه آنچه که وظیفه ام هست، اگر
وظیفه ام روزه است روزه باشد اگر وظیفه ام روزه نیست احتراما امساک است امساک، آن
وقت بعدا قضاء هم بکنم، لایترک الاحتیاط به اتمام امروز که چیزی هم نخورده است به
قصد ما فی الذمه، ما فی الذمه اش روزه است روزه باشد اگر امساک احترامی است امساک
باشد بعدا البته قضاء می کند به خاطر شبهه ای که در حدیث رفع هست منتهی عرض کردم
احتیاط این معنا گفته شده است، اجماع که ادعا شده است شهرت مسلّم هم هست، ملاک هم
که از آن روایات فهمیدیم الغاء خصوصیت ملاک اینها همه دلیل بر تفسیر بین قبل از
ظهر و بعد از ظهر است نباید شبهه ای باشد ولی احتیاطش در این جهت خوب است به قصد
ما فی الذمه است، اگر می گوییم باطل است که بعدا باید قضاء کند اگر می گویید صحیح
هست که حالا روزه را انجام می دهد بنابراین نیت می کند که خدایا من که چیزی نخوردم
حالا متوجه شدم و جاهل و ناسی بودم حالا بنابراین روزه ام را می گیرم اگر وظیفه ام
روزه باشد این روزه اگر وظیفه ام روزه نیست و اشکال دارد امساک احترامی، آن هایی
که می گویند روزه باطل است بعد از ظهر و باید قضاء کند ما هم می گوییم قضاء کند
اگر کسی گفت صحیح است که روزه اش صحیح است.
مرحوم آقای بهبهانی(ره) می گویند که روزه اش صحیح است، من یک جلسه خدمت ایشان
رسیدم در اهواز یک بحث هم مطرح کردیم، بحث مرحوم آقای خوئی و بعضی های دیگر را
راجع به اینکه غسل غیر جنابت هم مکفی از وضوء هست یک بحثی داشتیم آن جا، مرد دقیق
النظر و بزرگواری بود از محاشی خیلی مختصری هم بر عروه دارند تقریبا به اندازه
حاشیه مرحوم آقای آقا سید احمد خوانساری خیلی مختصر است، ایشان فتوا می دهد به صحت
اگر بعد از ظهر بود مثل قبل از ظهر روزه ات درست است کانّه می خواهد بگوید حدیث
رفع، این روایات برای مسافر است فوقش بگوییم عذر است اما تفصیل بین قبل از ظهر و
بعد از ظهر را ثابت نمی شود بنابراین ایشان به حدیث رفع می گوید روزه اش درست است.
مرحوم آقای گلپایگانی مثل نظر بنده در معلقات عروه مان احتیاط می کند می گوید
اگر بعد از ظهر متوجه شد ناسی بود، جاهل بود بعد یادش افتاد نیت کند که خدایا هرچه
که بر ذمه ام است اگر روزه ام درست است که روزه باشد اگر روزه ام اشکال دارد امساک
احترامی بعد قضاء می کند لذا مرحوم آقای گلپایگانی احتیاط می گوید.
دیگران مثل مرحوم سید گفته اند روزه اش بعد از ظهر باطل است بنابراین می تواند
بخورد حالا امساک احترامی، امساک را که همه واجب نمی دانند.
اما آن جایی که واجب غیر معین است، نه ماه رمضان است و نه واجب دیگر غیر رمضان
واجب غیر معین، در واجب غیر معین اختیارا می تواند نیت و تأخیر بیندازد تا قبل از
ظهر، در واجب معین این بود که نیت باید از طلوع فجر باشد اگر فراموش کرد یا جاهل
بود قبل از ظهر یادش افتاد درست است اما اینجا در واجب غیر معین رسما اختیارا می
تواند قبل از ظهر نیت کند نه اینکه اگر یادش رفت البته اینجا بعد از ظهر باز صحیح
نیست ولی لازم نیست که اگر یادش است از طلوع فجر نیت کند یادش هم اگر باشد می
تواند نیت نکند تا تصمیم بگیرم و فکر کنم، قبل از ظهر نیت می کند این اشکال ندارد.
به خوبی یک روایت دلالت دارد در باب دوم از ابواب وجوب الصوم و نیة روایت دهم
موثقه عمار باسناده شیخ طوسی عن علی بن حسن بن فضّال عن احمد بن حسن آن هم ابن
فضّال است عن عمرو بن سعید عن مصدّق بن صدقة عن عمّار ساباطی سند موثقه است عن
الصادق(ع) عن الرجل یکون علیه ایّام من شهر رمضان می شود قضاء ماه رمضان، قضاء ماه
رمضان واجب است اما واجب معین که نیست واجب غیر معین است و یرید ان یقضیها حالا می
خواهد قضاء کند متی یرید ان ینوی الصیام کی اراده کند و نیت کند قال هو بالخیار
الی ان تزول الشمس میل خودش است هر وقت که می خواهد تا قبل از ظهر فاذا زالت الشمس
اما اگر ظهر شد فان کان نوی الصوم اگر نیت روزه کرده است فلیصوم و ان کان ینوی
الافطار اگر نیت افطار کرده است فلیفطر سئل از امام پرسیدند فان کان نوی الافطار
اگر نیت افطار کرد یستقیم ان ینوی الصوم بعد ما زالت الشمس نیت افطار کرد ولی چیزی
نخورد حالا بعد از ظهر تصمیم گرفت که روزه بگیرد می شود؟ قال لا پس به
صراحت سند روایت هم بعد نیست دلالت می کند در واجب غیر معین تفسیر بین قبل از ظهر
و بعد از ظهر اما اختیارا نه یادش رفته است، در واجب معین که خواندیم اگر یادش رفت
میزان قبل از ظهر است اما اینجا اختیارا هم میزان قبل از ظهر است، حواسش هم باشد
می تواند نیت نکند تا قبل از ظهر و قبل از ظهر نیت کند اختیارا.