بسمه تعالی
صحبت این بود که اگر کسی به طور تردید اما تردید ترتیبی، طولی به اصطلاح ما
نیت کند می گوید من نمی دانم که امروز جزء رمضان است یا شعبان ولی خدا که می داند
اگر در متن واقع شعبان است روزه مستحبی اگر در متن واقع رمضان است روزه واجبی،
صحبت این بود که این گونه نیت درست است یا خیر؟
دو عقیده بود متأخرین بیشتر گفته اند باطل است از قبلی ها هم عده ای را نام
بردیم که این ها گفتند باطل است از کسانی که نام بردیم مرحوم شیخ در بیان، ابن
عقیل، ابن جنید این ها گفتند درست است، شیخ در بعضی کتاب های دیگرش حتی تمسک کرده
است به اجماع گفته به اجماع الفرقة و اخبارهم حالا به هرحال چند دلیل می شود آورد
برای اینکه یک چنین نیتی درست نیست:
دلیل اول اینکه در روایات ما گفت وجه صحیحش این است که نیت کند شعبان را نگفت
تردید کند یا شعبان یا رمضان ظاهرش هم حصر است، روایاتی که دیروز خواندیم این طور
بود که اگر بگوید روزه می گیرم بنائاً برای اینکه از شعبان باشد و بعد رمضان در
آمد این درست است ظاهرش این است که همین یک راه درست است و راه های دیگرش درست
نیست، اینکه ما الآن می گوییم این راه های دیگر است نگفته است شعبان، گفته است اگر
واقعا شعبان است شعبان و اگر واقعا رمضان است رمضان این فرق دارد با اینکه بگوید
از اول روزه می گیرم به عنوان شعبان در روایات ما وجه صحیح را این گرفته است که
روزه می گیرم از باب شعبان می خواهد بگوید یک صورت دیگر هم درست است که اگر شعبان
است شعبان و اگر رمضان است رمضان حیث اینکه فقط همین یک جهت را گفته است پس معلوم
می شود وجه صحیح این یوم الشک فقط اینگونه است که شعبان را نیت کند، این هم نیت
شعبان نکرده است و اگری هست این را بعضی به این استدلال کردند.
ولی جوابش روشن است این حصر اضافی است نمی خواهد بگوید تنها راه این است می
گوید مقابل آن راه دیگر که نیت رمضان کند راه درست این است که نیت شعبان کند حصر
اضافی است یعنی نیت رمضان نکن چون نمی دانی که رمضان هست یا نیست می شود تشریع و
محرم است حصر اضافی است، اینکه می گوییم نیت شعبان کن نه اینکه تنها راه تصحیح این
است بلکه در مقایسه با این است که نیت رمضان نکن چون رمضان معلوم نیست آن وقت
تشریع می شود.
دلیل دیگری از مرحوم شیخ انصاری نقل است ایشان فرموده است حقیقت روزه رمضان با
حقیقت روزه های ندوی شعبان و غیر شعبان و این ها فرق دارد یعنی دو ماهیت هستند
همان طور که ماهیت نماز ظهر با نماز عصر فرق دارد، همان طور که ماهیت صوم کفاره با
صوم نذر فرق دارد پس ماهیت صوم رمضان با ماهیت صوم مستحبی فرق دارد اگر فرق دارد
این ها دو حقیقت و دو ماهیت هستند پس باید مستقلا نیت کند اینکه نیت کرده است که
اگر از شعبان است شعبان و اگر از رمضان است رمضان، این درست روشن نکرد که حالا
بالاخره رمضان است یا شعبان است روشن نکرد درحالی که این ها دو حقیقت هستند، آیا
در نماز ظهر کسی می تواند این کار را کند بگوید اگر واقعش که ظهر است ظهر و اگر
واقعش عصر است عصر، باید نیت مشخص کند این ها دو ماهیت هستند.
مرحوم شیخ به این استدلال کرده بود عرض کردم می گوید چون حقیقت روزه رمضان با
حقیقت روزه ندبی دو حقیقت هستند و دو ماهیت هستند پس باید حتما باید مثل جاهای
دیگری که دو عنوان مستقل هستند چطور معین می شود اینجا هم باید معین شود و این
معین نکرده است.
ولی این اولا در همان مثال نماز ظهر و نماز عصر به طور روشنش یک مسأله دیگری
به ذهن است، اگر چنانچه نمی داند که ظهر به عهده اش است یا عصر بحث ما در جهل است،
یک چهار رکعتی می خواند ما فی الذمه همه گفتند درست است، اینجا هم همین طور است پس
لازم نیست معین کند حتما که ظهر است یا عصر است بداند معین می کند نمی داند می
گوید آن که به عهده ام هست بنابراین قبول نداریم که حتما این ها چون دو حقیقت
هستند همه جا هم باید مستقلا و جدا جدا نیت شود.
به علاوه ما عنوان را که نیت می کنیم و لو اجمالش باشد کافی است لازم نیست
تفصیلا، تفصیلا من نمی دانم الآن رمضان به عهده ام هست مثلا یا ندوی به طور ذمه
استحبابی ما نمی دانیم کدام است علی الاجمال نیت می کند که اگر شعبان است شعبان و
اگر رمضان است رمضان این نیت حساب می شود، میزان در نیت و قصد عنوان عرف عقلاء
است، عرف متشرعه، ارتکاز متشرعه، این خودش نیت است و می گوید اگر آن است قبول
دارم، این در حقیقت اطاعت و امتثال قطعی خودش را می گوید، در حقیقت این اطاعت کامل
خودش را بیان می کند می گوید هیچ تخلفی از کلام مولی نمی خواهم داشته باشد اگر فی
علم الله رمضان است رمضان اگر فی علم الله شعبان است شعبان یعنی من تسلیم هستم این
تسلیم را بهتر می رساند بنابراین این دلیل دومی که آورده شد و از مرحوم شیخ انصاری
نقل است این هم درست نیست.
دلیل سومی گفته شده است و آن این است که نیت باید بین دو وجه را بین دو صورت
را جدا کند این احد سببین را نیت نکرد، نیت نکرد که الآن سبب این روزه رمضان است
یا سبب این روزه ندوی شعبان است، نیت باید فاصله بدهد، جدا کند، فصل بین حق و باطل
کند، فصل بین دو حقیقت و دو عنوان کند اینجا فصل نکرده است، شبیه دلیل دوم است با
یک بیان دیگری، وقتی معین نکرد آن چیزی که به عهده اش هست رمضان است یا ندبی شعبان
است این در حقیقت فصل نکرد، جدا نکرد، این معنایش همان شبیه وجه دوم می شود یعنی
حقیقت را روشن نکرد، نیت باید فاصل باشد، دو حقیقت را از هم جدا کند این فاصله
نینداخت، فصل نکرد و ما هو بالحزل انّه لقولٌ فصل این کار را نکرد بنابراین این
نیتش اشکال دارد.
این هم درست نیست برای اینکه این نیت رمضان و شعبان که کرد منتهی چون جزما نمی
داند کدام است تفصیلاً نمی داند احاله به علم الله نه اینکه اصلا شعبان و رمضان را
نیاورد، عنوان هر دو را آورد شما می گویید عنوان یکی را باید بیاورد می گوییم در
صورتی که بداند اگر ندانست لزوم ندارد، لازم نیست عنوان یکی را انجام دهد، هر دو
را عنوان می کند اگر شعبان است شعبان و اگر رمضان است رمضان و این ظاهرا اشکالی
ندارد.
یک وجه دیگری هم از بعضی روایات که قبلا خواندیم در آن روایات داشت که اگر کسی
نیت رمضان کند درحالی که نمی دانسته که رمضان هست یا نیست اینجا باطل است و ان کان
کذا و لو در واقع هم رمضان باشد این اشکال دارد پس بنابراین گفت فقط در صورتی درست
است که نیت شعبان کند، عبارت این طور بود در باب ششم روایت اول فی الرجل یصوم
الیوم الذی یشک فیه من رمضان روز یوم الشک را روزه می گیرد به عنوان رمضان قال
علیه قضاء و ان کان کذلک و لو در متن واقع هم رمضان باشد روزه اش باطل است و باید
دوباره بگیرد یا در روایت هشام بن سالم در همین باب روایت را خواندیم مکرر روایت
پنجم فی یوم الشک من صامه قضاء و ان کان کذلک کسی یوم الشک را روزه بگیرد باید
قضاء کند و لو اینکه واقعا هم ماه رمضان باشد پس بنابراین می خواهد بگوید که به
هیچ وجه نباید روزه به عنوان ماه رمضان بگیرد شما اینجا به عنوان ماه رمضان می
گیرید، می گویید اگر شعبان است شعبان و اگر رمضان است رمضان روایت می گوید به هیچ
وجه نیت رمضان نباید باشد شما نیت رمضان کردید منتهی به نحو تردید مقابل شعبان.
جواب این هم این است که گفتیم این حصر اضافی است نیت رمضان نباید کند در
مقایسه این است که شعبان درست است نه اینکه فقط شعبان درست است همین طور که توضیح
دادیم بنابراین از طریق این ادله به جایی نمی رسیم که اگر کسی نیت کرد به طور
اجمال خدایا اگر واقع شعبان است شعبان و اگر واقع رمضان است رمضان بگوییم این باطل
است چیزی نمی شود اثبات کرد با این سه چهار دلیلی که در این کتاب ها آمده است.
مرحوم آقای خوئی(ره) یک بیانی دارند این را هم عرض کنیم ببینیم از این چیزی
استفاده می شود، ایشان می فرمایند که حق با سید است این وجه سوم یعنی اینکه می
گوید اگر شعبان است روزه مستحبی باشد و اگر رمضان است روزه واجب باشد سید گفت این
باطل است ایشان هم می گویند حق با سید است و این باطل است، به طور تردید که اگر
شعبان است شعبان باشد ندباً اگر رمضان است رمضان باشد وجوباً می گوید حق با سید
است که این باطل است.
بیان مرحوم آقای خوئی این است می گوید برای اینکه این امتثال احتمالی است حالا
بالاخره رمضان است یا شعبان؟ نمی داند، امتثال احتمالی می خواهند بگویند درست
نیست، امتثال احتمال چون امتثال قطعی که نمی تواند کند نمی تواند بگوید حتما
رمضان، تشریع می شود امتثال به نحو شعبان است و قطعی هم که نمی تواند بکند پس
امتثالش امتثال احتمالی است، امتثال احتمالی یعنی رجاءً، رجاء امتثال نیست امید
است که امتثال شود، امتثال می خواهد بگوید امتثال احتمالی قبول نیست، این خلاصه
فرمایش ایشان است که بعضی کلمات ذیلش دارند که من نتوانستم بفهمم.
عبارت ایشان این است الحقّ مع الماتن همان طور که مرحوم سید فرموده این طور
شرایط باطل است درست است باطل است اذالثالث یرجع الی قصد الامتثال الاحتمالی برای
اینکه وجه سومی که می گوید تردید است اگر شعبان است شعبان و اگر رمضان است رمضان
این بر می گردد به قصد امتثال احتمالی یعنی امتثال رجائی که اگر رمضان بود رمضان
رجاءً اگر رمضان نبود ندبی یا قضاء یا اگر ندبش اجازه می خواهد و اجازه ندارد مثلا
پدر منع کرده است و مانند این ها باطل پس امتثالش امتثال احتمالی است، تا اینجا
همین که عرض کردم می خواهد بگوید امتثال احتمالی را قبول ندارد بعد می گوید و هذا
مشمول ادلّة النهی ادله ای که می گفت یوم الیشک را به نیت رمضان نگیر اصلا همین جا
را می خواهد بگوید بعد می گوید بل لعلّه موردها اختصاصا مورد اختصاصی روایات اصلا
همین است که امتثال احتمالی، از کجا این را می گویند؟
مورد روایات می گوید به نیت رمضان نگیر این باطل است یعنی رمضان قطعی، ایشان
می گوید رمضان قطعی را چه کسی می آمد بگیرد یوم الشک است هشام بن سالم که راوی
حدیث است یا راوی های دیگر در روایات دیگر این ها وقتی شک دارند که رمضان هست یا
نیست به نیت رمضان که نمی آیند بگیرند می دانند که رمضان معلوم نیست باشد یا نباشد
پس به عنوان تردید می گیرند پس مورد روایت حتما وقتی روایت می گوید به نیت رمضان
نگیر یعنی همین احتمالی را نگیر.
روایات نهی که می گوید به نیت رمضان نگیر کدام را می خواهد بگوید؟ رمضان قطعی
را می خواهد بگوید که قطعا نیت رمضان نکن، مگر هشام بن سالم که یک فقیه هست خودش
یا محمد بن مسلم در روایت دیگر یک فقیه است مگر این ها می آیند رمضان را به نیت
رمضان قطعی بگیرند خودش می گوید شک دارم چطور می شود به نیت رمضان قطعی بگیرد پس
منظور خود آن روات هم که از امام سؤال می کنند چکار کنیم آیا می توانیم بگیریم یا خیر
یعنی رمضان رجائی، رمضان احتمالی نه رمضان قطعی، رمضان قطعی هیچ کسی نمی گیرد این
نادر است هرگز هشام بن سالم او را نمی خواهد بگوید پس اینکه هشام از امام می پرسد
منظور همین امتثال احتمالی است، همین به نیت رمضان احتمال نه به نیت رمضان قطعا،
قطعا که هیچ کس انجام نمی دهد امام هم همین را منع کرده است گفته رمضان احتمالی
نباید بگیری، او منظورش رمضان قطعی که نبوده پس این فقهاء احتمالش را می گویند و
امام می گوید احتمالش را هم نگیر، به نیت رمضان نباید بگیری و لو احتمالا.
پس خلاصه حرف آقای خوئی کانّه این می شود می گوید کسی که می گوید اگر شعبان
است شعبان و اگر رمضان است رمضان یعنی قصد امتثال حکم رمضان دارد احتمالا لاقطعا،
قطعا که هیچ کسی نمی آید با اینکه شک دارد نیت رمضان کند پس نیت رمضان احتمالی می
کند، روایات هم همین را می گوید، می گوید رمضان احتمالی هم نباید بگیری، این
فرمایش آقای خوئی است.
اولا ممکن است رُوات صورت جزم را می گویند منتهی جزم دو جور داریم، یک جزم
تشریعی داریم، یک تجزّم در مقام عمل، تجزّم در مقام عمل یعنی چه؟ یعنی بنا را بر
این بگذارد که رمضان باشد تجزّم، در اصول هم در بعضی مباحث این حرف است از باب
تجزّم مرحوم حاج شیخ هم مؤسس حوزه در بعضی نظرات اصولی بابش این است حالا در آن
بحث وارد نشویم، علی ای حال ممکن است یقین ندارد و جزم ندارد جزمش می شود تشریع
تجزّم یعنی بنا را بر قطعیت بگذارد این با شک منافات ندارد، ممکن است یک چیزی را
انسان شک دارد که هست یا نیست ولی بناء را بر این می گذارد که هست به این تجزّم می
گویند نه جزمیت، کسی که شک دارد که امروز رمضان است یا شعبان به طور جزم نمی تواند
بگوید رمضان است اما به طور تجزّم می تواند، تجزّم یعنی بنا را بر این بگذارد که
رمضان است و امام گفته است که این کار را هم نکن پس اینکه شما می گویید روایات
مورد احتمال را می گوید نخیر، مورد تجزّم را دارد می گوید یعنی بنا می گذارد بر
اینکه رمضان باشد می گوید این کار را هم نکن و در تجزم همین شک کافی است مرحوم آقا
ضیاء در حاشیه عروه در همین جا می گوید همین شک مبنا می شود بر همین تجزّم، چون شک
دارد نمی تواند قطعی بگوید ولی می تواند بنا گذاری کند، شما در باب شک بین سه و
چهار نماز می گویید بنا بر چهار، بنا بر چهار یعنی همان تجزم مثل اینکه قطعی شما
می دانید که رکعت چهارم است به این می گوییم تجزم و اینجا هم تجزم است، این اولا
که فرمایش آقای خوئی به نظر درست نبود.
اشکال دوم اینکه فرض می گیریم نه جزم است ما هم می گوییم جزم نمی شود و نه
تجزّم است هیچ کدام این ها نیست، احتمال محض است، امثال احتمالی عقلائی نیست؟ یک
نفری تا یقین نکند تکان نمی خورد، یک نفری به صرف احتمالی که مولی بخواهد بلند می
شود و حرکت می کند اینکه امتثالش بهتر است، امتثال احتمالی در مقابل اطاعت امر
مولی خیلی مهم تر از امتثال قطعی است، امتثال قطعی یعنی تا یقین نکند تکان نمی
خورد باید دائما بگویند و هُل بدهند تا برود دنبال کار ولی امتثال احتمالی همین که
احتمال می دهد مولی می خواهد می دود این برای امتثال مفید تر است.
اولا امتثال احتمالی بهتر، ثانیا اینجا معلوم نیست امتثال احتمالی باشد این از
باب تجزّم است مثل شک سه و چهار بنا را می گذارد بر جزمیت رمضان حضرت فرموده است
این کار را نکن، پس نگویید روایات مورد قطع را نمی گوید پس مورد احتمال را می گوید
پس احتمالش هم نمی شود، روایات مورد تجزّم را می گوید و تجزّم شدنی است و با شک می
سازد، شک دارم که رمضان است و شعبان ولی بنا بگذارم بر اینکه رمضان است و نیت
رمضان کنم امام گفته است این کار را نکن.
علی ای حال به نظر ما نیت این طور که اگر شعبان است شعبان و اگر رمضان است
رمضان این به نظر من اشکالی ندارد، عرض کردم که خیلی ها گفتند درست است، مرحوم شیخ
در خلاف و مبسوط، ابن ابی عقیل، ابن حمزه، علّامه در مختلَف، شهید می گوید درست
است البته بعضی کتب شیخ، ابن ادریس، تذکره علامه، محقق، صاحب مدارک و متأخرین نوعا
گفتند باطل است، این هایی که گفتند باطل است لابد بهترین اشکال همین حرف آقای خوئی
بود که این را هم جواب دادیم پس به نظر ما اصل اینکه به نیت اینکه اگر شعبان است
شعبان و اگر رمضان است رمضان این اشکال ندارد و روزه صحیح است اگر رمضان درآمد
رمضان می شود و اگر رمضان نبود مستحبی شعبان و یا قضاء و این موارد می شود و این
اشکالی ندارد و در عرف عقلاء این حساب می شود، عینا مثل اینکه در معاملات یک کسی
یک بدهی دارد به زید پول را می برد پیش زید می گوید من نمی دانم به تو بدهی دارم
یا خیر، اگر بدهی دارم این پای بدهی اگر بدهی ندارم این کادو و هدیه باشد، این
اشکال ندارد و نیت است، نیت احتمالی در مقام اداء هیچ ایرادی ندارد، پول را آورده
است پیش طلبکاری احتمالی می گوید من فکر می کنم تو طلب از من داری اگر طلب داری
این طلب و اگر هم نداری این کادو باشد، این عقلائی است و اشکالی ندارد پس عبادات
هم مثل معاملات باشد.
مسأله هجدهم: لو اصبح یوم الشک بنیة الافطار یوم الشکی که شعبان است یا رمضان
گفت روزه نمی گیریم ثمّ بان له انّه من الشهر بعد روشن شد که ماه رمضان است این من
الشهر یعنی رمضان نه شوال این روشن است می گویند فان تناول المفطر اگر چیزی خورده
است که روزه اش خراب شده است بعدا باید قضاء کند ولی دیگر چیزی هم نخورد تعدّباً،
احتراماً، روزه خورده است حالا متوجه شد رمضان بوده است از این به بعد چیزی نخورد
و همین طور اگر چیزی نخورده است اما بعد از ظهر شده است باز قضاء باید بگیرد بعدا
اما چیزی هم تا غروب نخورد اما اگر قبل از ظهر بوده و متوجه شده که رمضان است و
چیزی هم نخورده است نیت روزه می کند و روزه اش هم درست است.
اصل اینکه اگر فهمید ماه رمضان است مفطر به جا نیاورده است پیش از ظهر باید
نیت روزه کند اگر بعد از ظهر هم هست باید چیزی نخورد این ها اصل اینکه روزه در
بعضی صُور درست است و در بعضی صُور درست نیست این روشن است پیش از ظهر بوده و چیزی
نخورده است و روزه درست است بعد از ظهر است و اشکال دارد، بحث در یک مسأله فرعی
است اینجا که تا حالا نگفتیم و آن اینکه باید نخورد، امساک کند روزه قضاء دارد ولی
باید امساک کند تا غروب هم چیزی نخورد چه خورده باشد و چه نخورده باشد، یک وقت
خورده است و حالا فهمید ماه رمضان است و یک وقت نخورده است اما بعد از ظهر فهمید
ماه رمضان است، چه خورده و چه نخورده اینجاهایی که روزه اش قبول نیست ولی باید ادب
کند و چیزی نخورد، دلیل این چیست؟
من که روزه ام باطل است چرا نباید چیزی نخورم؟ در باب جماع روایت داریم اگر
کسی من عطاء اهله فی شهر رمضان با این افطار کرده است در حقیقت روزه اش اشکال دارد
و باطل است اما بعدا هم باید مفطر انجام ندهد تا غروب بحثش می آید در مفطرات که می
خوانیم، یکی از مفطرات جماع است اگر روزه اش با این مفطر از بین برد روزه باطل اما
بعدا تا غروب نباید چیزی بخورد اما همه جا این طور نیست، غذا یا آب خورده است این
معنا بحثش می آید، به طور کلی نمی شود این حرف را زد که مرحوم سید این طور فرموده
است.
در ماه رمضان اگر کسی جماع کرد باید بعد هم تأدباً رعایت کند هر کسی باید
مراعات کند در ماه رمضان تأدباً مگر بعضی ها، مسافر، مریض، پیرها، این بحث می آید
بعدا، قاعده کلی گفتند که باید تأدبا هیچ کاری نکند و امساک کند کلّیت ندارد، در
افطار بالجماع دلیل داریم اما جاهای دیگر هم این طور است؟ بحثش در محل خودش می
آید.
مرحوم آقای گلپایگانی دارند که اگر چیزی نخورده است هم نیت کند و هم امساک کند
و هم بعدا هم قضاء کند ما هم در معلقات عروه از باب احتیاط واجب همین را آوردیم
اگر چیزی نخورده است ولی بعد از ظهر است متوجه شد که روز ماه رمضان بوده است باید
نیت کند یعنی نیت ماه رمضان در عین حال امساک بکند و در عین حال قضاء هم انجام
دهد، چرا نیت کند؟ برای اینکه آن روایت که داشتیم یوم یفّق له شاید شامل اینجا هم
شود.