بسمه تعالی
این مسأله ناتمام ماند که نیت قطع یا قاطع کجا ممنوع است و موجب بطلان روزه
هست، در ماه رمضان و واجب معین گفتند که این مبطل است حالا بعد باید صحبت شود ولی
در واجب غیر معین اگر پیش از ظهر دوباره برگردد و تجدید نیت کند درست است نظر
مرحوم سید این بود، پس نیت قطع و قاطع در رمضان و واجب معین را ایشان مبطل می داند
در واجب غیر معین اگر قبل از ظهر برگردد و تجدید نیت کند اشکال ندارد.
مسأله بیست و دو را یک بار دیگر دقت کنید لو نوی القطع أو القاطع فرق این ها
را توضیح دادیم فی الصوم الواجب المعین بطل صوم بعد هم توضیح می دهند فرق نمی کند
بگوید الآن می خواهم روزه را افطار کنم و لو افطار هم نکند همین نیتش یا بگوید دو
ساعت دیگر می خواهم نیت کنم می گویند به صرف این نیت روزه باطل می شود، بالاتر و
کذا لو تردّد اگر مردّد شود بگوید در شک هستم که نمی دانم روزه را ادامه بدهم یا
بخورم این هم مبطل است بعد می گویند یک جا فقط استثناء هست که دیروز هم عرض کردیم
اگر تردّدش از جهت شک در بطلان یا عدم بطلان روزه است به خاطر عروض یک عارضی فرض
کنید نگاه به حرام کرده است بعد یک دفعه شک کرد که نکند این مبطل روزه است آن وقت
بعد مردّد شد که روزه را ادامه بدهد یا خیر به خاطر این، این را گفتند اشکال ندارد
برای اینکه در حقیقت به خاطر حفاظت روزه است حالا چه قبل از ظهر به نیت روزه
برگردد و چه برنگردد همین که نیت کرد که روزه را ادامه ندهد نیت قطع یا نیت قاطع
این مبطل است، در رمضان و هر واجب معیّن و اما فی غیر الواجب المعیّن فیصحّ لو رجع
قبل الزوال اگر پیش از ظهر برگردد و تجدید نیت کند روزه اش درست است این نظر مرحوم
سید است خیلی ها هم این طور نظر می دهند.
چند مسأله داریم:
اول اینکه در واجب غیر معین اشکال ندارد اگر دوباره تجدید نیت کند قبل از ظهر
روزه اش درست است به خاطر یکی دو روایت به جهتی هم این دو روایت را قبلا خواندیم،
در باب دوم از ابواب وجوب صوم و نیة روایت9 مرسله بزنطی باسناده شیخ طوسی عن محمد
بن احمد بن یحیی عن یعقوب بن یزید عن احمد بن محمد بن ابی نصر سند تا اینجا بسیار
خوب امّا ذکر مرسل است مرسل هم بزنطی است که جزء اصحاب اجماع است عن الصادق(ع)
قلتُ له، الرّجل یکون علیه قضاء من شهر رمضان و یصبح فلایأکل علی العصر یک کسی
قضاء رمضان به عهده اش هست صبح می کند هیچی هم نمی خورد تا عصر أیجوز له ان یجعله
قضاءً من شهر رمضان می تواند این را قضاء حساب کند قال نعم مورد
واجب غیر معین است یعنی قضاء ماه رمضان، قصد قاطع داشته است برای اینکه فلایأکل
العصر در شک بوده صبح می کند ولی غذا نمی خورد تا عصر در طول این مدت بالاخره
حواسش به خوردن بوده منتهی عملا نخورد یعنی می خواهد بگوید مورد روایت این است صبح
که بلند شده است تا عصر همین طور صبر کرده است دائماً در شک بوده که بخورم یا
نخورم پس نیت قاطع دارد منتهی عمل نکرد، خوردن را هم انجام نداد حضرت هم فرمود
اشکال ندارد صریح نیست البته ولی بعید است که تا عصر شک کرده است و هیچ چیز هم
نخورده است آن وقت فکر خوردن هم نبوده است این خیلی بعید است بنابراین می شود از
این روایت استفاده کرد که اگر در غیر معین، روزه غیر معین نیت قطع یا نیت قاطع کند
نیت خوردن و قبل از ظهر بر گردد و دوباره نیت کند اشکال ندارد قضاء حساب می شود.
یک روایت که از این یک قدری شاید روشن تر باشد در همین باب دوم روایت چهارم
کلینی عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن یحیی عن حسین بن سعید عن فضاله تا اینجا
سند بسیار خوب عن صالح بن عبدالله نه کثیر الروایة است و نه توثیق دارد وضعش مبهم
است قلت له رجل جعل للله علیه الصیام شهراً یک کسی نذر کرد که یک ماه روزه بگیرد
معیّن نیست پس غیر معین است چون گفتیم معین با غیر معین فرق می کند در ماه رمضان
یا هر واجب معین دیگری اگر نیت قطع یا قاطع کرد روزه اش باطل می شود اما در واجب
غیر معین اگر نیت قطع یا قاطع کرد قبل از ظهر برگردد مشکلی ندارد، اینجا هم غیر
معین است فیصبح و هو ینوی الصوم صبح می کند نیت روزه دارد اما ثمّ یبدوا له فیفطر
بعد به نظرش می آید که افطار کند یا این طور و یصبح و هو لاینوی الصوم صبح می کند
درحالی که قصد روزه ندارد فیبدوا له فیصوم بعدا نظرش می آید که روزه بگیرد و روزه
می گیرد این چطور است؟ قال هذا کلّه جائز دو
صورت را پرسید یکی آنجایی که صبح نظرش از روزه گرفتن برگشته است و افطار می کند
این معلوم است که افطار که کرد نه فقط نیت قاطع است خود قاطع را آورده است اما
مورد دومش این بود و یصبح و هو لاینوی الصوم قصد روزه ندارد یعنی نیت قاطع دارد
اما فیبدوا له فیصوم بعد به نظرش می آید که روزه بگیرد و روزه می گیرد قال اشکال
ندارد.
سند این اشکال دارد آن دلالت صراحت ندارد روایت 9 که خواندیم ولی شهرت بر این
هست هم جابر سند این می تواند باشد این شهرت و هم از باب فهم اصحاب، بارها عرض
کردیم فهم اصحاب اگر حجت نباشد از مؤیدات قویّه است قبلا نظر مرحوم آقا شیخ محمد
حسین اصفهانی را گفتیم، نظر مرحوم امام را عرض کردیم، علی ای حال از این دو روایت
به علاوه شهرت اینکه گفتند در واجب غیر معین مثل همین که نیت کرده است یک ماه روزه
بگیرد ما معین نشده است، در واجب غیر معین اگر چنانچه نیت روزه نداشت یا نیت قطع و
قاطع داشت و قبل از ظهر برگشت و نظرش این شد که می خواهد روزه بگیرد روزه اش درست
است.
اما اگر واجب معین باشد به صرف نیت قطع یا قاطع گفتیم مبطل است بلکه به تردّدش
هم مبطل است، این چطور است؟
مرحوم سید، ابو صلاح، علامه، شهیدین، محقق ثانی همه می گویند روزه اش باطل
است، حرام که هست مسلّم است برای اینکه روز معین را باید روزه بگیرد همین روز معین
را می خواهد بخورد اینکه مسلّماً حرام است بحث در این است که آیا به صرف نیت روزه
اش هم باطل می شود که بعد دیگر نمی تواند روزه را ادامه دهد؟
شیخ در مبسوط و خلاف و بعضی کتب علامه و خود شرایع محقق می گویند نه روزه اش
درست است تا قاطعی عمل نکرده است، نیت قاطع کرده است خود قاطع که هنوز نیاورده
است، نخورده است چیزی نیتی بوده و برگشت. مرحوم صاحب مدارک هم عقیده اش همین است و
گفته شده است که مشهور اصلا اینطور هستند.
مرحوم صاحب جواهر بحث را عنوان می کند و معتقد به بطلان مثل همان هایی که عرض
کردیم، حالا بررسی کنیم.
ادله برای صحت این روزه آورده اند، دلیل اول گفتند استصحاب اول که نیت روزه
کرده است بعد نیت قطع یا قاطع کرد اول که نیت روزه کرد پس اول روزه اش درست بود
بعد بر می گردد نمی دانیم باطل شد یا باطل نشد استصحاب صحت، آیا این استصحاب درست
است؟
بعضی ها معتقدند در روزه اشکال دارد، استصحاب صحت، یک وقت است یک چیزی است که
یک هیئت اتصالیه دارد استصحاب می کنید این هیئت اتصالیه را مثل نماز، نماز یک هیئت
دارد صورت صلاتی اما روزه چه هیئتی، دارد راه می رود، می خوابد و کارهای خودش را
دارد یک هیئت اتصالیه به عنوان روزه نداریم، مفطرات هم ترک است و نخوردن است و
انجام ندادن است یک هیئت اتصالیه ای نیست که ما این را استصحاب کنیم، در نماز مقابل
کعبه ایستاده است و حالت خضوع، خشوع هر کسی بپرسد چکار می کند دارد نماز می خواند،
ن خواب است نه نان می خورد و نه اینکه نان می گیرد مشغول کار است که کارش فقط نماز
است اما به روزه چه بگویند؟ مشغول کارهای خودش است فقط نمی خورد، یک هیئت اتصالیه
ای نیست که آن را بخواهیم استصحاب کنیم لذا گفتند اشکال دارد این را نمی شود
استصحاب کرد و انجام داد.
در عرف متشرعه و ارتکازشان حالت روزه را یک چیزی حساب می کنند می گوید یک ساعت
پیش روزه داشتم نمی دانم روزه ام خراب شد یا روزه ام هست، نظر متشرعه این طور هست،
نمی دانم روزه ام را از بین بردم یا روزه ام هست، روزه را فرض کند یک موجود خارجی
و برایش بقاء تصور می کند و میزان هم عرف متشرعه است، روایاتی که در باب استصحاب
داریم ابق ما کان کما کان که مفاد روایت است و روایاتی که در باب وضوء و طهارت
است، اینجا میزان در بقاء نظر متشرعه است، متشرعه بر یک چیزی بقاء قائل هستند
أیوجب الخفقة والخفقتان علیه الوضوء می گوید وضوء گرفته ام حالا چرتی زده ام آیا
این چرت زدن خفقه و خفقتان وضوء ام را، طهارت من را از بین برد یا خیر؟ طهارت هم
مشغول کارهای خودش است اما یک حالت پاکی معنوی در او هست شما همان را استصحاب می
کنید یا محصّل او را استصحاب می کنید، محصّل او اعمال وضوئی اگر بگویید نه او بقاء
ندارد و تمام شده است آن مسبّب او، محصّل او که آن پاکی معنوی است اینجا هم به آن
معنا بلکه بالاتر، روایاتی که در باب روزه داریم برای این ها یک حالت معنویت و پاکی
و لطافت نفس و صفاء باطن لحاظ کرده است، شما باب اول صوم مندوب بعد از ابواب روزه
واجب، در ابواب صوم مندوب باب اولش روایات اهمیت روزه و آن لطافت و معنویتی که
روزه می آورد ملاحظه کنید روایات زیادی است. بنابراین به نظر می رسد که استصحاب بد
نباشد ولی بعضی ها اشکال کردند، جوابش را هم عرض کردیم.
دلیل دوم اینکه برای چه دلیل؟ برای صحت که بگوییم نیت قطع یا قاطع کرد در همان
واجب معین بگوییم روزه اش باطل نمی شود مثل واجب غیر معین اشکال ندارد این، دلیل
دوم برائت است، نمی دانیم نیت قطع یا قاطع مانع شده است از ادامه روزه یا مانع نشد
برائت جاری می کنیم، برائت همان طور که در تکلیفیات جاری است در وضعیات هم جاری
است نمی دانید که آیا سوره جزء نماز هست یا نیست از برائت است از اینکه وضعاً جزء
باشد برائت از جزئیت، برائت از شرطیت، برائت اختصاص به تکلیفیات ندارد و در وضعیات
هم جاری است نمی دانیم این مانع روزه هست یا خیر برائت جاری کنیم.
در برائت هم بعضی ها اشکال کردند و آن این است که آیا ما دلیلی استدامه نیت
روزه داریم یا نداریم اگر دلیل نداشته باشیم شک می کنیم و برائت ولی اگر بر دلیل
اقامه کردیم که استدامه نیت می خواهد عند المتشرعه و از ادله اگر استفاده استدامه
نیت می خواهد دیگر جای برائت نیست، برائت اصل است و مورد شک است اگر ادله ای
داشتیم بر لزوم استدامه نیت در روزه نوبت به برائت نمی رسد.
از مرحوم شیخ انصاری یک وجهی نقل شده است، وجه برای اینکه بگوییم در واجب معین
هم اگر نیت قطع یا نیت قاطع کرد و قبل از ظهر برگشت روزه اش درست است، بیان مرحوم
شیخ این است که می فرمایند شما که می گویید این نیت قطع یا قاطع مبطل است به خاطر
اینکه نیت روزه به هم خورده است دیگر، نیت روزه یعنی چه؟ آیا نیت به معنای خطور و
اخطار به قلب حساب می کنید اینکه اول داشته است آن اخطار در ظرف خودش هست اول عمل
اخطار کرد و اخطار هم بود، شما در نماز اگر گفتید نیت همان اخطار است اخطار اول
عمل است و اول عمل هم داشتید در نماز که اگر برگردید همه قبول دارند که اشکال
ندارد وسط نماز اگر کسی منصرف شود ولی کاری نکرده است بعد دوباره نمازش را ادامه
می دهد و اذکار را می خواند، قرائت را دارد این اشکال ندارد.
اینجا هم اگر نیتی که در روزه می گویید به معنای به اخطار به قلب و خطور است
خطور که داشت، وقت خطور اول عبادت بود و انجام هم داد و در ظرف خودش هم هست، اگر
نیت را داعی می گیرید داعی برای جایی است که یک مجموعه ای باشد و بگویید ما داعی
بر این مجموعه داریم روزه که مجموعه ای چیزی معنا ندارد، یک آن تا آن است می رود،
زمان یک مجموعه حاضری نیست یک قطعه ای از زمان است، بیست و چهار ساعت، دوازده ساعت
یک قطعه ای زمان است، یک مجموعه ای نیست که بخواهد با این این مجموعه را مورد
اینگونه حساب کنید.
بنابراین گفته اند این داعی هم که نیست، بنابراین نیتی که ما فقط می خواهیم در
آنجا چیزی نیست که مزاحمتی به وسیله نیت قطع و قاطع پیدا کند و مشکل در این جهت
داشته باشد بنابراین گفته است که نیت قطع و قاطع اشکال ندارد برای اینکه نیت قطع و
قاطع اگر بخواهد مضر باشد مبتنی بر این است که اصل نیت را بخواهیم چطور معنا کنیم،
خطور می گیرید اول بود، داعی می گیرید مجموعه ای نداریم تا بگوییم داعی اینجا
انجام می دهیم مثل نماز نیست یک قطعه ای از زمان است، آنات زمانی که پی در پی از
بین می رود و تمام می شود.
ولی ظاهرا فرمایش مرحوم شیخ تمام نباشد، نیت یک معنای دیگر هم دارد در اعمال و
آن قصد ارتباط دادن این عمل به ذات لایزال الهی اضافه کردن به مولی الموالی غیر از
آن دو معنای خطور و داعی نفس ارتباط دادن این عمل به خدا بعید نیست خیلی جاها این
باشد، اصلا قربتی که ما می گوییم همین است، قربت به معنای اینکه من می خواهم به
خدا نزدیک شوم قبلا وقتی عرض کردیم به دیوار می شود گفت برو عقب یا بیا جلو؟ هیچ
عاقلی این کار را نمی کند، اعمالمان ما می دانیم که نماز ما نه تنها قرب نمی آورد
شاید بُعد هم بیاورد خودمان اگر یکی با ما حرف می زند به او نگاه نکنیم یا حواسمان
به این نباشد طرف بدش می آید می گوید من با تو حرف می زنم و تو اصلا حواست به من
نیست، خوب نگاه دل ما لهم قلوب لا یفقهون بها نگاه دل ما نگاه ظاهر ما در نماز
نگاه ظاهرش هم این طرف آن طرف است پس چه قربی می آورد، نیت قربی هم که در عبادات
می گوییم همین ارتباط دادن به خدا است، خدا قصد اطاعت تو انجام می دهم، همین اطاعت
نه قرب، بنابراین ما نیتی که می خواهیم بر خلاف آن دو وجهی که از مرحوم شیخ نقل
شده است یکی خطور و یکی داعی غیر از این دو نفس ارتباط به مولی الموالی و اول صبح
که روزه گرفت به این نیت بود و ارتباط هم برقرار کرد حالا می خواهد این اضافه را
از بین ببرد وقتی می گوید نیت قطع می کند یا نیت قاطع می کند یعنی می خواهد این
ارتباطش را به ذات احدیت از بین ببرد وقتی از بین برد دیگر اضافه به خدا ندارد بنابراین
مضر به عمل می شود.
یک وجهی هم از مرحوم شهید اول نقل است، ایشان می فرماید که نیت قطع یا قاطع با
نیت روزه البته منافات دارد قبول داریم ولی حکمش منافات ندارد، با حکم نیت، حکم
نیت به معنای حکم به ادامه اثر آن نیت که آن اثر باقی است لذا اگر چنانچه در روزه
بخوابد درحال خواب که نیت ندارد، شما هم می گویید که اگر یک مجتهدی بیهوش شد
فتوایش چنین گفته می شود که فتوایش اشکال پیدا کرده است و مقلد نمی تواند عمل کند
چون تا بیهوش شد از رأی افتاد و دیگر رأی ندارد و وقتی رأی ندارد نمی شود از او
تقلید کرد البته قبول نداریم ولی گفته شده است این معنا، به هرحال شما می گویید
درحال خواب که آن نیت نیست ولی حکم آن نیت هست، در ماه رمضان می تواند شخص بخوابد،
نومکم فیه تسبیح این طور دارد پس این خواب مضر نیست بلکه تسبیح است.
بنابراین نیت یک نیتی است که خواب و اینگونه چیزها آن را از بین نمی برد پس
حکمش باقی است پس نیت قطع یا قاطع کردن نیت روزه را از بین نمی برد برای اینکه
حکمش باقی است پس بنابراین مرحوم شهید اول می خواهد استدلال کند که نیت قطع و قاطع
مبطل به روزه نیست.
ولی چیزی که هست در مسأله خواب اضافه به مولی را قطع نمی کند، ارتکاز به
متشرعه همه قبول دارند کسی که خوابید نمی گویند نظرش برگشت اما در نیت قطع یا قاطع
نیت را برگرداند از ارتباط به خدا تا حالا روزه ای عملی داشت ارتباط به خدا حالا
می خواهد دیگر ارتباط ندهد مشغول کارهای دیگرش شود اضافه به خدا را قطع می کند این
فرق دارد با آن خوابی که مرحوم شهید مثال می زند بنابراین این دلیل هم که بگوییم
دلیل باشد بر صحت نمی شود.
داریم ادله ابطال نیت قطع و قاطع را می خوانیم که نیت قطع و قاطع مبطل روزه
است آیا ادله صحت درست است یا مثل مرحوم سید در عروه قائل به بطلان شویم و ادله
بطلان.
دلیل دیگر گفتند ما مفطرات روزه را که حساب می کنیم می بینیم یک چیزهای معینی
محصور است، مفطرات روزه شمرده شده است اما نگفتند یکی از مفطرات هم از بین بردن
نیت است، مفطرات در کتاب های فقهی و رساله ها هست، جزء مفطرات نگفتند نیت قطع یا
نیت قاطع.
درست است جزء مفطرات نگفتند ولی بالاتر از مفطرات را گفتند، شرط صحت اصل صوم
نیت است این مافوق این است به عنوان مانع بیایند مفطرات را ذکر کردند.
به علاوه در باب مفطرات صحبت می کنیم و آن اینکه گفته شده است کفّ نفس لازم
است، کفّ نفس که نیت می خواهد، کفّ نفس معنای وجوبی دارد یعنی احساس کند مقابل
خوردن و آشامیدن آن ها را کنار می گذارد و ترک می کند و ادامه را نیت می کند،
ادامه می دهد عمل را، کفّ نفس غیر از ترک است، ترک بدون نیت می شود ولی کفّ نفس
بدون نیت نمی شود پس بنابراین در همان مفطرات گفتند که باید کفّ نفس از مفطرات شود
پس نه اینکه گفته نشده است در همان مفطرات گفته اند، در همان مفطرات کفّ نفس گفتند
یعنی نیت را گفتند.
مطلب بعدی اینکه نیت قطع و قاطع گفته اند اگر مفطر است پس أکل و شرب و این ها
دیگر اثر ندارد، یکی از مفطرات أکل و شرب است و همین طور چیزهای دیگر هم همین است،
أکل و شرب اگر بخواهد مفطر باشد قبل از أکل و شرب اول نیت می کند، نیت می کند که
بروم بخورم بعد می خورد پس خوردن دیگر اثر ندارد برای اینکه نیت قطع و قاطع قبل از
آن است اول نیت می کند بعد خوردن است، اگر بناء است نیت قطع و نیت قاطع یعنی نیت
خوردن، نیت آشامیدن و مانند این ها اگر بناء است این ها مبطل باشد پس خود أکل و
شرب نباید مبطل باشد برای اینکه نیت مقدم بر آن هاست زماناً و رتبةً، رتبةً علت
است و آن ها هم معلول، زماناً هم که اول نیت می کند بعد می خورد بنابراین معلوم می
شود نیت قطع و قاطع مبطل نیست که فقهاء این طور گفته اند.
این هم درست نیست جوابش این است که بیان مفطرات فقط به خاطر ابطال نیست به
خاطر اینکه کفّاره دارد، اگر خاصیت مفطرات فقط ابطال بود بگویید قبلا ابطال شده
است با نیت ولی خاصیت مفطرات فقط ابطال نیست، کفّاره و این ها است و بنابراین ذکر
مفطرات این طور نیست که بی خاصیت باشد اگر نیت قطع و قاطع مبطل باشد پس آن ها بی
خاصیت هستند نیست، آن ها خاصیت دارند و خاصیتش هم این است که این ها کفاره دارد و
کارهای دیگر را باید انجام دهد.
یک بار دیگر مسأله بیست و دو را ببینید لو نوی القطع أو القاطع فی الصوم
الواجب المعین بطل صوم سواءٌ نواه من حین از همین حالا بگوید می خواهم بخورم أو فی
ما یأتی بگوید دو ساعت بعد می خواهم بخورد و کذا أو تردّد مردّد شود که بخورم یا
نخورم نعم لو کان تردّدده من جهت الشکّ فی بطلان صومه به عدم بطلان لعروض عارض این
لم یبطل اگر شک در اینکه روزه ام درست است یا نیست به خاطر یک جهت دیگری مثلا
مردّد شده است یان مردّد نگفته است که می خواهم روزه ام را دست بردارم شک می کند
در ادامه روزه به خاطر مسأله شرعی این اشکال ندارد و باطل نمی شود تا برود و مسأله
اش را تحقیق کند و دلیل هم در این مورد نداریم بر بطلان، در آن جایی که نیت قطع و
قاطع مبطل است یا تردّد مبطل است فرقی نیست که تا قبل از زوال دوباره برگردد نیت
کند یا نیت نکند در واجب معین اما واجب غیر معین روزه اش درست است البته اگر قبل
از ظهر برگردد.
بنابراین نظر بر این شد که اگر دلیل روشنی پیدا کنیم بر ابطال قطع و قاطع فبها
و الّا اگر دلیل روشنی بر این جهت نباشد می توانیم به استصحاب و برائت تمسّک کنیم
و لو ادلّه ای که شیخ، شهید و این ها برای صحت آورده اند این ها را اشکال کردیم
ولی از نظر استصحاب، برائت و این موارد می شود بگوییم صحیح است منتهی باز بگردیم
ببنیم دلیل روشن دیگری پیدا می کنیم.
فعلا این دو عقیده هردو مشهور هستند، سید، ابی الصلاح، علامه، شهدین، محقق
ثانی، از آن طرف مبسوط، خلاف، علامه در بعضی کتب، محقق در شرایع، مدارک، بعضی گفته
اند اصلا مشهور این ها گفتند صحت و آن ها هم گفتند ابطال.